💞💞💞
💛قرارعاشقی💛
🍁صلوات خاصه امام رضا
به نیابت از #شهید_محمود_رضا_بیضایی
🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک.
ساعت هشت
به وقت امام رضا😍😍😍
👇👇
@dosteshahideman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۳۹
#نویسنده مریم.ر
وقتی که جریانو براش تعریف کردم در ادامش گفتم
_آقای منتظری میدونم حجابم کامل نیست اما باورکنید هیچوقت کاره خطایی نکردم اونروزم فقط یه اشتباه بود😔 که این اشتباهو دیگه ادامش ندادم😢 حاضرم قسم بخورم
_خانوم کمالی ببینید میخوام باهاتون روراست باشم . من همیشه همسری میخواستم که نجیب و پاکدامن باشه والبته باحجاب . یه موقع جسارت نشده باشه بهتون از من ناراحت نشید . من میدونم شما خانوم پاکدامنی هستید اگه کاریم کردین بعدش پشیمون شدید اما حجابتون...با این همه نمیدونم چرا من به شما علاقمندشدم . من قصد ازدواج با شما رو دارم اما همش از این میترسم که انتخابم از روی عقل نباشه و عشق شما جلوی چشمامو گرفته
داشت قند توی دلم آب میشد دلم میخواست فقط اون حرف بزنه و من گوش بدم با کلمه خواستگاری مات مونده بودم زود به خودم اومدم و گفتم
_آقای منتظری حالا که متوجه علاقه من به خودتون شدین . پس اینو بگم که من از وقتی شما رو شناختم بیشتر به سمت خدا رفتم نمازهامو سرموقع میخونم حجابمو بیشتر از قبل رعایت میکنم این عشق شما بود که منو به خدا نزدیک کرد ؛ مگه نه اینکه عاشق مثله معشوقش میشه؟؟
_بله من متوجه تغیراتتون شدم و از این بابت خیلی خوشحالم . خانوم کمالی...
_بله؟
_با من ازدواج میکنید؟؟
من مات و مبهوت مونده بودم اصلا زبونم بند اومده بود الانه که همین وسط غش کنم😥
_آ...آقای منتظری شما میخواین با من ازدواج کنید؟؟😧
_بله اما قبلش میخوام یه قولی بهم بدین
_چه قولی؟؟
_اینکه همیشه پاک و نجیب بمونید
_قول میدم حاضرم قسم بخورم
هول شده بودم نمیدونستم دارم چی میگم آقای منتظری خندش گرفت صدای اذان اومد چند دقیقه سکوت کردیم
_خانوم کمالی هوا داره تاریک میشه بهتره شما برین منزل . من به علی آقا میگم با زهرا خانوم صحبت کنند و ایشون به مادرتون بگن
_چشم خیلی خوبه عالیه 😍 یعنی منظورم اینه که خوبه😶 با اجازتون خدانگهدار
چقد خداحافظی باهاش سخته😔 اما چاره ایی نیست😢 چند قدمی بیشتر نرفته بودم که دوباره با اون صدای مردونه و متینش صدام زد
_خانوم کمالی
_بله
_صبرکنید منم تا خونه دنبالتون میام هواتاریک شده
_نه خودم میرم ممنون
_من با ماشین پشت سرتون میام
منم قبول کردم سوار ماشین شدم اونم سوار ماشین خودش شد تو آینه نگاهش میکردم تا خونه پشت سرم بود😊 غیرتش خیلی جذاب ترش میکنه🙂 الان که میدونم اونم منو دوست داره از آشوبی نجات پیدا کردم حس خوبی دارم😌
چه شد در من ، نمیدانم ...💟
فقط دیدم پریشانم ،💟
فقط یک لحظه فهمیدم 💟
که خیلی دوستت دارم ...💟
ادامه دارد..
😍 @dosteshahideman
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۴۰
#نویسنده مریم.ر
صبح که از خواب بیدارشدم با خودم گفتم نکنه اتفاقهای دیشبو تو خواب دیدم😱وای خدایا دیشب واقعیت بود یا خواب دیدم😥 نه خواب نبود شال آبیم روی صندلی میزم گذاشته بودم خدایا شکرت😌 رفتم آماده شدم با یه آرایش خیلی ملیح رفتم دانشگاه😊 وای چه هوایی چه بهار قشنگی😍 همه چیز برام قشنگ ؛ این قشنگی فقط بخاطر اینه که متوجه علاقه آقای منتظری شدم به من علاقه داره و ازم خواستگاری کرده خدایل شکرت که به آرزوم رسیدم خدایا هزاربارشکر😍خدایا عاشقتم❤️
وقتی که به دانشگاه رسیدم فروغو دیدم فعلا چیزی بهش نگفتم😶 رفتم سرکلاس سانازم اونجا بود😕
_مریم مریم یه خبر خیلی خوب😊
_چی شده ساناز؟😏
_امید ازم خواستگاری کرده😌
_امید سلطانی؟
_آره😊
_توهم حتما جواب مثبت دادی
_پس چی☺️ عروسیمونو تو باغ میگیرین🤗 زن و مرد تا صبح بزنیم و برقصیم و خوش باشیم💃
_ساناز تو انتخابت دقت کردی؟خوب فکراتو کردی؟؟؟
_چیه نکنه حسودیت میشه که امید ازمن خواستگاری کرده؟😜
_وا دیوونه😒 آخه اون عتیقه حسادت کردنم مگه داره؟🙁 من ازش بدمم میاد
_وای نگو دلت میاد😌 تازه موهاشم فر کرده اینقد بهش میاد😊
_فِر کرده😖 تو خوشت میاد مرد این تیپی؟😕
_آره خیلی نازه😋 تازه من بهش گفتم موهاشو برای عروسیمون رنگ کنه🙃
_رنگ؟؟؟؟؟😐 چی بگم خوشبخت بشی. اما من اگه جای تو بودم بیشتر فکر میکردم
_راستی دیروز با ایمان بیرون بودم شهرامم بود بهم گفت چرا مریمو نمیاری با خودت؟هنوز تو فکرته☺️
_حالم ازش بهم میخوره لطفا دیگه ازش نگو😏 راستی ساناز تو مگه با امید نامزد نکردی؟
_چرا اینم انگشتر نامزدیم میدونی چقدر قیمتش شد؟😌
_حالا انگشترو ول کن . توکه نامزد داری پس چرا هنوز با ایمان هستی و باهاش میری بیرون؟؟؟😳 ساناز خیانت؟😟 داری با خودت چیکار میکنی دختر؟😔
_حالا هنوز که عروسی نکردم بزار خوش باشیم😋تازه ایمان خیلی بهم وابسته شده بیچاره کارش به خودکشی میرسه
نمیدونستم دیگه چی بگم کارای ساناز منو متعجب کرده بود کاش میدونست داره چقدر گناه میکنه😞
خدایا کاش ساناز و امثال ساناز به خودشون میومدن😔 خدایا شکرت که من زود به خودم اومدم خدایا خیلی ممنونم که نزاشتی من غرق گناه بشم❤️
استاد اومد و ما سکوت کردیم یدفه ساناز بهم گفت
_مریم عروسیم باید بیایا؟😉
_من عروسی که زن و مرد قاطی باشه نمیام😊
_دوباره اُمُل شدی😏بیا دیگه
_نمیتونم . دیگم حرف نزن استاد داره نگاه میکنه
از خودم خوشم اومد که قاطعانه گفتم نه😊 بعد از کلاس دوتا تماس از زهرا داشتم زودی بهش زنگ زدم و اونم اومد پیشم همه چیو براش تعریف کردم😋 از ذوقم بغلش کردم🤗
_وای مریم خفه شدم 😶
_زهرا نمیدونم چیکار کنم دلم میخواد بپرم بالا😝 آقای منتظری ازم خواستگاری کرده🙃
_خودتو کنترل کن تو میتونی☺️ حالا عروسی من و آقامونم دعوتیم یا نه؟😉
_معلومه که دعوتین عزیزم
دوباره از خوشحالی زهرا رو بغل میکنم از دور آقای منتظری رو میبینم خودمو جمع و جور میکنم و میشینم😐
_زهرا آقای منتظری داره میاد به سمت ما؟یا من اشتبا میکنم؟!😯
_نمیدونم ولی انگار داره میاد به طرف ما😕
ادامه دارد...
😍 @dosteshahideman
📆 امروز جمعه
☀️ ۵ بهمن ۱۳۹۷ هجرے شمسے
🌙 ۱۸ جمادیالاول ۱۴۴۰ هجرے قمرے
🎄 ۲۵ ژانویه ۲۰۱۹ میلادے
ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه:
🎗«اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم»🎗
🎗«خداوندا درود فرست بر محمدو ال محمد وفرج مولا را تعجیل بفرما»🎗
☀️ روزتون منور به نگاه #شهید_محمود_رضا_بیضایی
🌤| @dosteshahideman
🍃🌷🍃🌷🍃
#خاطرات_شهدا🌷
#اشک_برای_مادر
#توشه_سفر…!!!
.: السلام علیک یا فاطمه الزهراء (س) :.
هنوز چند روزی مانده بود به ایام فاطمیه.
بی قرار بودم و پریشان.…
با خود گفتم کاش کسی پیدا میشد و آرامم میکرد.
کاش کسی بود و راه نشانم میداد. و کاش ...
متوسل شدم و فاتحه ای برای #شهید_محمد_خانی
خواندم.
خیلی زود صدایم را شنید.…
خوابش را دیدم.
عازم سفر بود
و من به همراه چند نفر رفته بودیم بدرقه اش.
انگار میدانستم این بار که برود دیگر به آرزویش که شهادت است خواهد رسید.
کنار کشیدمش. ازش پرسیدم؛
"چه توشه ای دارد با خودش میبرد؟!!! "
چه دارد برای گذر از این مسیر سخت.…؟؟
دست کرد داخل جیبش
و بطری کوچکی در آورد.
گفتم:
این دیگر چیست؟
گفت: " این #اشکی است که در #روضه های مادرم #حضرت_زهرا (س) ریخته ام "
این را دارم با خودم میبرم ...
😭😭😭
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
#حاج_عمار
#اشک #روضه_مادر…😭😭
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
#خاطرات_شهدا📩
بهش گفتم #رفیق،دانشگاه یک پرسنل جای خالی داره نیرو هم احتیاج داره
تو هم که نیروی ارزشی و ولایی هستی
ماشاءالله دور و برت پر از رجال سیاسیه،دستت بازه
بیا از بند پارتی استفاده کن برو سرکار
#تبسمی😌 زد و گفت:
رفیق! اگر آزمون برگزار میکنند
همه میتونند شرکت کنند
مسئله ای نیست اسم من هم بده
ولی اگر مردم عادی نمیتوانند بیایند شرکت کنند،از موقیعت_شغلی و #بسیجی_ام سوءاستفاده نمیکنم
#شهید_مدافع_حرم_علی_جمشیدی
🕊| @dosteshahideman
💠شهادت طلبی چیزی نبود که یک شبه در محمودرضا شکل گرفته باشد
خودِ محمودرضا یک وجهه فرهنگی پررنگی داشت.
یادم هست در کلاس دوم دبیرستان؛ یک روز دفترچهای را که برای ثبت خاطرات شهدا بود و از بنیاد شهید گرفته بود، به خانه آورد. #دو شهید را انتخاب کرده بود برای کار جمع آوری خاطرات؛ یکی شهید «عبدالمجید شریف زاده» که دانش آموز و هم محلهای بود و دیگری
#شهید «احد مقیمی» بیسیم چی شهید باکری که در کربلای پنج شهید شد.
خیلی جدی برای اینکار وقت گذاشت. این دو دفترچه را پر کرد.با مادر شهید شریف زاده یک نوار کاست کامل مصاحبه کرد و با برادر شهید مقیمی و همینطور با حاج بهزاد پروینقدس که عکاس جنگ و مستند ساز هستند کار کرده بود در این مورد. با حاج بهزاد رابطهای نزدیک برقرار کرده بود و این بخاطر تعلقاتی بود که بود که از زمان نوجوانی به فرهنگ جبهه داشت.
🌷کار فرهنگی و کار او در مورد شهدا ریشهدار بود، همکاریش با مستند آقای سهیل کریمی هم ادامه همین مسیر بود.
🌹| @dosteshahideman