eitaa logo
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
370 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1هزار ویدیو
10 فایل
 "مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ  که همه چیز به خواست خداست و جز قدرت خدا قدرتی نیست☁️🌝 " [ ۳۹ کهف ] 📞ارتبــاط: @hoonarman 🔗تــبادݪ: @hoonarman110 #درنشرمطالب‌درنگ‌نکنید...🍃 📌پیام سنجاق شده مطالعه شود•~
مشاهده در ایتا
دانلود
از وقتی شروین تو آهنگش گفت برای پیروز و احتمال انقراضش فرت و فرت داره یوزهای جدید پیدا میشه، حتی یوزهای نر هم دارن میزائن😂
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_72 نورا: _ایندفعه رو چی داری کار می
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ محمد: سرگیجه های چند سال قبل دوباره سراغم آمده بود بعد مرتب کردن میزم بلند شدم تا بروم خانه. همین که خواستم کیفم را بردارم تمام بالاتنه ام تیر کشید... چشمانم را روی هم فشردم و با احتیاط نشستم. بعد استراحت کوتاهی بلند شدم و راهی شدم. به خانه رسیدم و کلید را داخل قفل انداختم. بوی غذا در حیاط پیچیده بود. نفس عمیقی کشیدم. _به‌به _سلام محمد حیدرم با خنده برگشتم _سلام حاج خانومِ گل گلاب _پسر بی وفای من چطوره؟ نزدیکش شدم تا عطر تنش حال دگرگونم را ارام کند. دستش را بوسیدم. _شرمنده _بیا بشین رو تخت واست چای بیارم _سرده! نیام تو؟؟ _دوست مریم اومده، نری تو بهتره. باخنده گفتم _ناهارم برا مریمو دوستشه؟؟؟ _سهم تو جداست... بشین الان میام در این فاصله نگاه پر از لذتی به درخت های باغچه انداختم. یادش بخیر بچه که بودم یکبار از درخت پایین افتادم. تا مدت ها سردرد داشتم. هنوز هم وقتی عصبی میشوم همان سردرد سراغم می‌آید. ...... _محمدجان کی بریم خونه‌ی آقا ابراهیم برا صحبت سکوتم را که دید گفت _چیزی شده؟ _یه مسئله هست که باید بدونی مامان؛ فقط نگران نشو استکان چای را مقابلم گذاشت. _یادته چهار سال قبل تو عملیات زخمی شدم؟ _خب _الان یه مشکلی پیش اومده باید عمل کنم...اگه از اون عمل سلامت بیرون اومدم یه فکری به حال زندگیم می‌کنم. خیلی یکدفعه گفتم! شاید چون می‌دانستم زیاد نگرانی‌اش را بروز نمی‌دهد حسین: صدای زمزمه‌ی عربی کسی روی اعصابم رژه میرفت چشمانم را به سختی باز کردم. زیر سینه ام سنگین بود. کمی طول کشید تا بفهمم کجا هستم. انگار چشمم کم توان تر از آن بود که باز بماند. با چشم بسته به پهلو دراز کشیدم. می‌خواستم به خواب بروم که با لگدی که به شکمم خورد به اجبار چشم باز کردم. از یقه‌ام گرفت و بلندم کرد. دهانش را کنار گوشم آورد و با حرص و ولع گفت _سأجعلك مسموعًا في العالم كله ~کاری باهات میکنم که تو کل جهان صداش بپیچه دلم می‌خواست بی‌خیالِ موقعیتم سر روی زمین بگذارم و بخوابم یکدفعه چشمم به کوله‌ی خاکی ام خورد که ده متری با آن فاصله داشتم معلوم بود که هنوز داخلش را رصد نکرده اند. _أنا معك أين تنظر ~باتوام...کجارو نگاه میکنی بدون جلب توجه نگاهم را از کوله برداشتم. _أنا عطشان؛ ماء ~تشنمه؛ آب~ مشتش را به دهانم کوبید؛ سرم با شدت زیاد به دیوار خورد. با خنده گفت _هل تريد ماء؟ ~آب میخوای؟~ سرفه ی کوتاهی کردم. فریاد زد. _بيلي ... اردان ... إحضار الماء ~بیلی...اردان...آب بیارید.~ بلند شد و دست به سینه مقابلم ایستاد. با دیدن بطری آبی که دست به دست شد عطشم صد برابر شد. درش را باز کرد و مقابلم خالی کرد روی زمین. با تمسخر گفت _اشرب روحك إيراني ~نوش جونت ایرانی!~ نا امید به آبی که روی زمین پخش شده بود نگاه کردم. با اشاره ای که به همان دو نامرد کرد ریختند سرم. هرجا که میشد لگد می زدند. سر و صورتم پر از خون بود. به یکباره هر دو فاصله گرفتند سردسته شان بدون اینکه اجازه بدهد از خودم دفاع کنم دستش را دور گردنم حلقه کرد و فشار داد. تقلا می‌کردم برای اینکه از زیر دستش فرار کنم. نباید قبل از ازبین بردن مدارک می‌مردم... چشمانم سیاهی می‌رفت و حتی توان سرفه کردن نداشتم. مرد مسنی فریاد زد _دعها تذهب ، اسعد ~ولش کن ، اسعد~ و منی که برای بلعیدن یک مولکول هوا داشتم از هوش می‌رفتم. _سأقتلك، أيها الحارس...سأقتلك مثل الكلب ~می‌کشمت، پاسدار....مثل سگ می‌کشمت~ یکدفعه روی مردی که حالا می دانستم اسمش اسعد است اسلحه کشید. _لا تسمع قلت ، دعها تذهب ... وتأمر بإرجاع هذا ~نمی‌شنوی؟ گفتم ولش کن... دستور دادن اینو منتقل کنیم عقب~ یکدفعه دستش را عقب کشید. از فرصت استفاده کردم و عمیق ترین دم و بازدم عمرم را کردم. مرگ جلوی چشمانم می رقصید و من تنها کاری که می توانستم بکنم نگاه کردن بود. ناگهان صدای مبهمی آمد که باعث دلشوره‌ام شد مریم: لباسش را پوشید و بلند شد. _من میرم فردا میام از خستگی خمیازه کشیدم. _اومممم باشه عزیزم بعد از رفتنش متوجه محمد شدم که روی تخت دراز کشیده و مثل همیشه آرنجش را روی پیشانی اش گذاشته. ساعت 5 بود. از دیدنش ذوق کردم. رفتم روی تخت نشستم. بینی اش را گرفتم که یکدفعه بلند شد و محکم بغلم کرد. با مشت به کمرش کوبیدم و با جیغ گفتم. _ولممم کن خفه شدممم با خنده فاصله گرفت _تو هنوز یاد نگرفتی نباید کسیو که بعد چند روز خسته اومده خونه اذیت کنی؟ دست به سینه گفتم _نچ... اصلا تا الان کجا بودی؟ لبش را غنچه کرد و ادایم را درآورد. یکدفعه چهره‌اش درهم شد و میله‌ی چوبی تخت را محکم فشار داد. دستپاچه گفتم _داداااش چیشد؟خوبی؟ با نفس هایی که میدانستم به سختی بالا می‌آید گفت _قرصمو...از کیفم...بده. چشم چرخاندم تا شاید کیفش را ببینم. وحشت زده به دوروبرم نگاه کردم
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
✨✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ #همسفران_عشق #پارت_73 محمد: سرگیجه های چند سال قبل دوب
_نیستتت _مامانننننن صدیقههه بیا حال داداش خراب شده کمک کردم دراز بکشد. از درد به خودش می‌پیچید. دقیق نمی‌توانستم بفهمم کجایش درد می‌کند. مامان با یک لیوان آب آمد. بالای سرش نشست و با ناراحتی گفت _چیشد عمر مامان؟ نگاهی به چشم های اشکی ام کرد. _زنگ بزن اورژانس...نترس چیزی نیست پ.ن: خدا هر دو برادر زن را بیامرزد و اهل هفت آسمان قرار بدهد الهی امیننن🙄😁 به‌قلـــم:فاطمه بیاتی لینک ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16749275515298 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
+ دیگه سفارش نکنما - از بَر شدم مامان + باز بگو دلم آروم شه - سعی کنم تیر نخورم + دیگه؟ - اگه خوردم شهید نشم + دیگه؟ - اگه شدم پلاکم رو گم نکنم + دیگه؟ - اگه گم کردم زیر آفتاب نمونم
•°🕊🌿°• حرف دل🤍 فرقی نداره ایرانی باشی یا لبنانی .. جهاد باشی یا آرمان .. مهم اینه برای آرمان هات جهاد کنی . . . و سرانجام قصه دنیات بشه شهادت(:🍃 ✨✨✨✨✨✨ @eshgss110 ✨✨✨✨✨✨
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
•◡• 🌾 ! '
‌دفترچھ‌ای داشت که برنامه و کارهایش را داخل آن می‌نوشت✍🏻 . روزۍ که خیلی کار برای خدا انجام می‌داد بیشتر از روزهای قبل خوشحال بود . یادم هست یک بار گفت : امروز بهترین روزِ من است! چون خدا توفیق داد توانستم گره از کار چندین بنده خدا باز کنم :)💘
قَبل‌ِ ما لاله‌ِ به‌ِ خونین‌ جِگَری‌ شُهرَت‌ داشت بَعد‌ِ تو‌ لاله‌ِ به‌ِ دِلداری‌ِ ما می‌آمَد :)
کارخانه های شیمیایی رژیم اسرائیل هدف حمله سایبری قرار گرفت 🔹نهادهای نظامی و غیرنظامی رژیم صهیونیستی طی دو سال اخیر بارها مورد تهاجم هکرها قرار گرفته‌اند و در همین رابطه شرکت‌های شیمیایی این رژیم نیز از این حملات سایبری بی‌نصیب نماند. 🔹 این حمله توسط گروه موسوم به «لشکر الکترونیک قدس» انجام شد. 🔻آغاز حمله به اسراییل؛ بدن هایتان را می سوزانیم 🔺 پیام ارتش سایبری قدس به کارکنان این کارخانه ها: که کار خود را رها کنید و به دنبال شغل جدیدی باشید. با اینکه بهمون خسارت نزدن ولی همه کسایی که مقصرن باید تاوان بدن. تازه اولشه:)
✧بـَرایَم از ؏ِشق بِخـوان✧
°•.♥🍃〗-
میگفت قبل از شوخی ، نیت تقرب کن و تو دلت بگو دلِ مومنُ شاد میکنم ، قربة اِلی الله این شوخیاتم میشه عبادت😁🌱' |•شهیدحُسین‌معزغلامـے
🔴تحریم‌های جدید آمریکا علیه ایران/ اسامی ۷ نهاد ایرانی که از سوی آمریکا تحریم شدند هفت شرکت ایرانی که وزارت بازرگانی آمریکا علیه آنها محدودیت‌های صادراتی جدید وضع کرده عبارتند از: ۱- شرکت طراحی و ساخت موتورهای هوایی ۲- نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۳- سازمان تحقیقات و جهاد خودکفایی سپاه پاسداران انقلاب ۴- شرکت اوج پرواز ما دو نفر ۵-شرکت پرآور پارس ۶-صنایع هوایی قدس ۷- صنایع هوایی شاهد. تحریم؟😂 هنوز پی نبردید به اینکه یکی از دلایل پیشرفت ایران تحریما بودن؟:)