eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
به لحظه لحظه ی پر نور لیله الاسرا به پرتو قدمت بین مسجد الاقصی به ماه نصف شده با اشاره دستت به واژه های رسالت میان غار حرا به میهمانی روح الامین سر خوانت به انعکاس حضورت به واژه بطحا به آیه های جنان در ملاحت رویت به سبح اسم پر اعجاز ربک الاعلی @hosenih به بازتاب تو در آیه های رحمت حق به جایگاه رفیعت به قرب او ادنی هزار آینه در آینه تلالو نور هزار شعشعه در شعشعه شکوه خدا چقدر خلوت قرآنی ات تماشایی است نشسته کوثر و انسان مقابل طه به لحظه های پر اعجاز لیله القدر و به حظ وافر تو در حضور انزلنا طنین پر شعفت لا اله الا الله غلام صف به صفت اهل عالم بالا غزل غزل بسرا نور در شب دنیا طلوع طلعت والشمس یا ابا الزهرا وقوف قافیه را با نگات معنا کن درِ عطای خودت را به شعر من وا کن ز والضحی بگشا در خیال راهی که... دوباره سائلت آمد بکن نگاهی که... دوباری کاسه خالیم پر ستاره شود ز چشم های تو کافیست تا اشاره شود که مهر بر قلمم انعکاس اندازد که واژه واژه ز تو استعاره پردازد چقدر از سوی معبود رحمت آوردی تو ابر عرش خدایی و برکت آوردی که در شعاع تو خورشید بی خبر افتاد و هرچه غیر خدا بود از نظر افتاد تو آمدی به زمین و به یمن پا قدمت تمام قدرت هر ساحر از اثر افتاد @hosenih و راه های سما بسته شد به شیطان و خیال منزلت کفر در خطر افتاد خدا نمایی و تا چشم خویش بگشودی صنم صنم همه بت خانه ها به سر افتاد درخشش تو گذشت از نگاه آفاق و شکوه کاخ مداین سر گذر افتاد و عرش غرق طرب شد سرود احمد را چو قلب مادرت آواز زد محمد را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر روز حساب خود براتی بفرست در باغچه ی دل نفحاتی بفرست با نام علی ، دهان خود شیرین کن با نام محمد ، صلواتی بفرست شاعر: @dobeity_robaey
روئید چو عطر گل حیاتی دیگر در مکه و یثرب ، برکاتی دیگر " بر خاتم انبیا محمد صلوات " بر حضرت صادق صلواتی دیگر @dobeity_robaey
بی جنب و جوش، خالی و خاموش، جان نبود در هستی از علائم هستی نشان نبود مفهومی از گذشته و آینده ای نداشت جز حی لایموت دگر زنده ای نداشت گنج نهان چگونه خودش را عیان کند؟ اسرار سینه با چه زبانی بیان کند؟ دلتنگ خویش بود خدا در سرای خویش می خواست همدمی بگزیند برای خویش اینگونه شد که یک نفس از روح خود دمید و از نور لایزال خودش نوری آفرید @hosenih لبریز کرد عاطفه را در سلاله اش خلقی عظیم ریخت درون پیاله اش آنگونه خلق شد که نیاید مثال او روشن شد آسمان و زمین از جمال او همتا نداشت مثل خدا بی بدیل بود این نور خلق عالمیان را دلیل بود لبخند زد مراتب نعمت شروع شد زنجیره وار قصه خلقت شروع شد حور و ملک، اجنه و روح آفریده شد دریا و دشت، جنگل و کوه آفریده شد انسان حیات یافت و پا بر زمین گذاشت از خاک آن گرفت هرآنچه نیاز داشت انسان قرار بود که خوش زندگی کند تنها به پیشگاه خدا بندگی کند اما امان از آتش جهل و کشاکشش واحیرتا از آدم و آن نفس سرکشش هرگز دل از غرور و حسد شستشو نکرد ظلمی به خویش کرد که شیطان به او نکرد آنروز که بشر به ته خط رسیده بود از خاک زیر پاش خدا آفریده بود خالق، خودش به حکم تدبر زبان گشود نوری که آفریده خود بود را ستود ای فخر آسمان و زمین بی رقیب من ای جلوه قداست من ای حبیب من ناگفته حرف ها که تو داری شنیدنی ست وصف من از زبان تو آری شنیدنی ست ‌ در گوش این جهان خبر از آن جهان بده در آسمان به اهل زمین آشیان بده از رنج گور دخترکان را خلاص کن شان و مقام را به زنان ارمغان بده آری، به خاک بینی ابلیس را بمال آنروی سکه را به خلایق نشان بده انسان خودش که فکر خودش نیست، غافل است روح به خواب رفته او را تکان بده سمتش برو اگرچه نیاید به سمت تو آغوش مهر وا کن و او را امان بده وقتش رسیده ماه منیر ات کند حلول اینک خودی نشان بده یا ایها الرسول ای نور، من چگونه بشر را رها کنم؟ باید برای تو بدنی دست و پا کنم دل را به کار داد کمی گِل درست کرد با ذوق و با سلیقه خود دل درست کرد بر استخوان و گوشت او کالبد گذاشت بی منت از جمال خودش هر چه شد گذاشت او را صدا کن آمنه نامش مبارک است ذاتش ز هرچه پستی و زشتی ست منفک است امروز کودکی که در آغوش ات آمده است حسن ختام عهد نبوت محمد است @hosenih او خاتم است و خاتمه عصر جاهلی زیبا شمایل است و چه والا فضایلی بین دو کتف اوست همینک نشانی اش رفته به مهربانی من مهربانی اش خاک حجاز مبداء و افلاک مقصدش آن روز می رسد که جهان می شناسدش دلواپس اش مباش که دارایی اش منم شصت و سه سال همدم تنهایی اش منم فرزند تو نشانه شأن رفیع توست خرسند باش و شاد که فردا شفیع توست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زمین غم را کنار انداخت، سرتاسر به وجد آمد جهان در لحظهٔ میلاد پیغمبر(ص) به وجد آمد رسید و خواندمش! از شوقِ نامش باز هم اسپند برایش دانه دانه در دلِ مجمر به وجد آمد چکید از خنده اش عطر گلابِ ناب! تا جایی... که استشمام کرد و هر سحر قمصر به وجد آمد أبوذر با صدای هر اذان شد وارد مسجد به عشقش اقتدا کرد و از این دلبر به وجد آمد دل انگیزانه با لحن حجازی تا تلاوت کرد دل قران؛ خصوصاً سورهٔ کوثر به وجد آمد محمد(ص)یامحمد(ص)یامحمد(ص)یارسول الله دلم همواره با این ذکر، تا محشر به وجد آمد به إذنش آمدم عیدی بگیرم تا شوَم عاشق شب میلادِ فرزندش امام جعفرِصادق(ع) @hosenih نگاهش تا ابد آرامشی دلخواه و ممتد شد شبیه جدّ خود خوشنام شد! نامش محمد(ع) شد کرَم از جانبش پیوسته پُر کرده ست دستم را چنانچه قسمتِ اولادهایم رزقِ بی حد شد چه شاگردانِ جابرگونه ای تحویلِ عالم داد چه استادانه در فقه و اصولِ دین زبانزد شد دلش شد صادقیه، خط به خط لبریز شد از حق هر آنکس از کنار حوزهٔ علمیه اش رد شد خدا را پای «توحید مفضل» میشود فهمید جهان با بندگی آغاز و راهی سمتِ مقصد شد رئیس مذهبم میخوانمَش یک عمر و این یعنی هوادار و مطیعِ دیگری هرگز نبایدشد برایم با تشیّع ساخت اسلام و چه اسلامی برایش کاش باشم مایهٔ زینت نه بدنامی! * *امام صادق علیه السّلام فرمودند: يا مَعْشَر الشِّيعَةِ إنَّکمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَينا کونُوا لَنا زَيْناً وَ لا تَکونُوا عَلَيْنا شَيْناً. ای شيعيان، شما به ما منسوب هستيد، پس مايه زينت ما باشيد نه مايه آبروریزی ما. مشکاة الأنوار، ص67 شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نازل شده خیر و برکاتی دیگر آورده خدا شاخ نباتی دیگر بر قلب پیمبر صلواتی بفرست بر حضرت صادق صلواتی دیگر شاعر: @dobeity_robaey
کسی که شهرت او رحمت للعالمین باشد یگانه آینه‌دارِ، خدا، روی زمین باشد چه توصیفی از این بهتر، پیمبر باشی و نامت: رسول مهربانی‌ها، نبی باشد، امین باشد @hosenih خوشا دلدادگانش را، که مقصودِ دل ایشان نکو سیرت، نکو صورت، نگاری مهجبین باشد فدای روی تابانش، چو مروارید، دندانش ندیده خلق، مخلوقی، در این حد، نازنین باشد به زهد و سادگی، احمد، ندارد هیچ همتایی محمد؛ مایه‌ی فخرِ تمامِ مرسلین باشد سخاوتمند، باغیرت، قناعت پیشه، زیبارو ندارد ظرفیت، شعرم، بگویم او چنین باشد @hosenih زِ خلق و خوی نیکویش، چه باید گفت، وقتی او همه گفتار و کردارش، مرکب با یقین باشد جهالت؛ در تنِ انسان، به رویش خاک می‌پاشد به هوش! ای امتِ احمد، که شیطان در کمین باشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه سماعی‌ست که امشب شعف اندر شعفم شهر دیوانه شد از حق حق و هو هوی دفم @hosenih بعد عمری که غبار سر راهش بودم در مبارک سحری دامنش آمد به کفم "دل من یک صدف خالی بی‌گوهر بود" علی انداخت شبی دُرِّ نجف در صدفم پدرم گفت که ما خادم حیدر هستیم من اگر خادم قنبر نشوم ناخلفم از نهنگان حوادث چه هراسی دارم من که از روز ازل ماهی بحرالنجفم همه‌ی عالم اگر دشمن مولا باشد به خداوند قسم با همه عالم طرفم عوض کوه طلاهای معاویه اگر خاک نعلین علی را بدهم بی‌شرفم @hosenih کاش در رجعت او تیز کنم تیغش را ذوالفقارا نظری! تا برسم بر هدفم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گر چه دم از عبادت و تغییر میزدند با مکر و حیله چنگ به تزویر میزدند می ریخت فتنه از هدفِ نامه هایشان بر، نامهٔ عمل تبِ تقصیر میزدند @hosenih آن کوفیانِ شبزده نام یزید(لع) را بر خنجرِ گداخته تصویر میزدند خون تو را مباح شمردند و بی حیا دائم دم از حوادث و تقدیر میزدند ماندی اسیرِ کینهٔ بیعت شکستگان زخم زبان به شیوهٔ تحقیر میزدند در کربلا تو را پس از انداختن به خاک با ضربه های سخت و نفسگیر میزدند می خورد تا که بر تن تو نیزه ای جدید با اشتیاق و هلهله تکبیر میزدند @hosenih پیشانی تمامیِ شان پینه بسته بود آنانکه روبروی تو شمشیر میزدند این داغ می کُشد به خدا عاقبت مرا مشتی نمازخوان طرَفت تیر میزدند! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرکسی که خویشتن را مستمندش میکند گر زمین خورده ست آقایم بلندش میکند تلخ کامی های دنیا را چو قندش میکند از جهان آزاد و بر این خانه بندش میکند خوشبحال آنکه جزء سائلان این در است خوشبحال آنکه از این سفره برکت میبرد بُخل هم از این کرمخانه سخاوت میبرد هرکسی که آمده از سفره راحت میبرد شاه اینجا هدیه ها را سوی رعیت میبرد این سخاوتمندی از ارثیه های مادر است @hosenih بد به حال آنکه در قلبش محبت نیست نیست بین او با صاحبِ خانه رفاقت نیست نیست کار دنیا راحت و عقبا که راحت نیست نیست با حسین بن علی ترس از قیامت نیست نیست صبح محشر کار دست بچه های حیدر است هرکه پرسد اعتبارت را، بگو داده حسین خوشبحال آنکه عشقش را به او داده حسین خوب و بد درهم خریده آبرو داده حسین جان به قربانش که فرصت به عدو داده حسین گر نباشد او خدا،قطعا خدا را مظهر است یک شب جمعه شد و قلب همه دنیا گرفت هر ملک یک گوشه از شش گوشه اش مأوا گرفت روضه با حال عجیبی در حریمش پا گرفت قلب عالم سوخت تا این نغمه را زهرا گرفت اهل عالم این حسین من غریب مادر است خواهرش از روی تل شاه شهیدان را که دید ناله های آب آب شاه عطشان را که دید رد نعل اسب‌ها بر جسم عریان را که دید چکمه های شمر بر آن جسم بی جان را که دید گفت شرمت باد که او زینت پیغمبر است آسمان نیلی شد و مهتاب میریزد زمین مثل تسبیحی که در محراب میریزد زمین آیه آیه پیکر ارباب میریزد زمین نانجیبی پیش چشمش آب میریزد زمین طعنه و زخم زبان از زخم پیکر بدتر است یکنفر عمامه،یک تن پیروهن را میکشید آن طرف تر یک نفر خلخال زن را میکشید یک نفر با زورِ نیزه هی بدن را میکشید نانجیبی گیسوی ارباب من را میکشید این وسط هم ساربان در فکر یک انگشتر است @hosenih پاره پاره پیکر بی جان به روی خاک ریخت آیه آیه سوره ی قرآن به روی خاک ریخت کفر زد با خنجر و ایمان به روی خاک ریخت هی سنان زد با سنان دندان به روی خاک ریخت شاه زیر نیزه ها چشمش به سمت خواهر است وای ده تا اسب حالا وارد گودال شد با چهل تا نعل جسم پور حیدر چال شد وای زینب وقت غارت کردن اموال شد زینبش بر سرزنان بالای تل بی حال شد روضه خوان بس کن که قلب مادر او مضطر است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با همین ویرانه بودن از غمش شادیم ما از قدیمی های شهر شیون آبادیم ما خاک ما را با سرشک دیده‌ای گل کرده‌اند از نمک پروردگان صبح ایجادیم ما @hosenih صید او ماندیم اگرچه نیست پاهامان به بند پایبند مهربانی های صیادیم ما هجر طولانی شد و از خاطر دولت سراش چون پر بر باد رفته، رفته از یادیم ما در میان روضه چشم آسمان ما را گرفت بر زمین با اولین اشکی که افتادیم ما گریه ناله، ضجه مویه، صیحه صرخه، لطمه آه اینچنین در عشق بازی خود آزادیم ما @hosenih اینکه از ما مانده شوق نوکری تا پیری است در طفولیت میان روضه جان دادیم ما پای هر جسمی که بود آنجا به جسمش باز شد خون‌جگر از دست چوب و سنگ و فولادیم ما شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مژده دهید باغ را، چون برکات میرسد این يَم و شوره زار را، قند و نبات میرسد قصدش اگرچه قم نبود، دست قضا ببین عجب! حضرت معصومه به قم، قبلِ وفات میرسد @hosenih کشتیِ نوح آمده، بر روی ناقه جلوه گر این خبر از سَما رسید، راهِ نجات میرسد حُسنِ تمامِ اهلبیت، منبع جود و معرفت هم برکات آمده، هم حسنات میرسد بر دل عاشقان بَسی، از نفسِ مقدس اش با قدمِ مبارک اش، شور و نشاط میرسد بوی مدینه می وَزَد، از سرِ جاده بر مشام جاده شده معطرش، تا نفحات میرسد سجده كنيد جنيّان، همچو ملائكه بر او وقت رسیدنش به قم، وقتِ صلاة میرسد تشنه ی معرفت اگر، تشنه هنوز مانده است بر لب خشک او بگو، آب حیات میرسد بانوی قم کریمه است، مثلِ برادرش رضا بر سر زائران خود، حینِ ممات میرسد از طرف رضا بُوَد، به دستِ خواهرش اگر برای کربلا به ما، برگِ برات میرسد او نرسیده بر رضا، پس نَشود چُنین دگر حالْ بِدان که زائرش، بر عتبات ميرسد مژده به جمکران دهيد، از حرمِ کریمه اش غُصه مَخور که مهدی آن، جلوه ی ذات میرسد @hosenih مُنتقمِ فاطمه و..، مُنتقمِ خونِ حسین تِکیه به کعبه میزند، با صلوات میرسد نزد کریمه ملتمس ، با ادب و تکیده باش از دل و جان قبول کن، هر چه برات میرسد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e