eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بهشت نوری و سرشار از ریاحینی نسیم عطر دل‌انگیز عود سیمینی به لفظ سادهٔ عامی تو شاه‌بانویی به لفظ غامض عرفان مُنیَ‌المُحبیّنی و در کلام و به منطق تمام تمجیدی به لفظ فلسفه‌دانان تمام تحسینی شهیده! وارث مکسور ضلعها! خاتون! امام و اسوهٔ آزادگی و حق‌بینی! تو شاعرانه‌ترین آیه‌های تلمیحی به بیت‌بیت غزل‌های ناب تضمینی تجسم همهٔ آیه‌های ایمانی تمام معنی حُب، شاهد «هلِ الدّین»ی فقیه شارح ام‌الکتاب عشاقی که واژه واژه به توضیح و بسط و تبیینی سه ساله جلوه‌ای از زینب علی هستی چنین که زِینِ اَبی، بر حسین آذینی به دستِ بسته زینب سپر نه تنها، که به دستِ بسته زینُ العِباد زوبینی هماره نام بلندت نوای ایتام است و دین مشترک دختران غمگینی صدای خسته هر دختر رُواندایی نوای دخترکان یمن، فلسطینی به خواهران برادر ندیده مدت‌ها انیس و سنگ صبوری، امید و تلقینی نماد عاقبت گریه های هجرانی تمام غبطه پروانگان ز دیرینی که گشت بر سر تو آسیای دوران و به هر جفا که شد اما تو سنگ زیرینی تو فاطمی نسبی جلوهٔ شب قدری تو برتراز همه القابی و عناوینی زبان الکن من را ببخش ای بی‌بی بلد نبودم از این بیشتر که می‌بینی اشارتی که خرابم، شوم خراباتی شبی زیارت دلبر به خواب نوشینی بُوَد که جان بسپارم شبیه تو بانو به پای بوسی او عاقبت به شیرینی ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پر می‌کشم تا عرش اعلی با رقیه ذکر عروج ما زمینی‌ها رقیه گفتم زمان ناتوانی یا علی و در موقع بیچارگی‌ام یا رقیه عرض توسل می‌کنم هر روز و هر شب تا کربلایم را کند امضا رقیه قلب مرا با یک نگاهش زیر و رو کرد خشکیِ دل را می‌کند دریا رقیه تنها نه اینکه ساخته امروز ما را ما را شفاعت می‌کند فردا رقیه پیچید عطر یاس احمد در مدینه وقتی قدم بگذاشت بر دنیا رقیه زهرا اگر آئینه‌ی ختمُ الرُّسُل شد مرآت زهرا گشت سر تا پا رقیه با گفتنِ "بابا" دل از اربابمان برد شد دلربای خانه‌ی مولا رقیه جبریل محو دیدن این صحنه می‌شد: می‌خُفت وقتی در بَرِ سقّا رقیه ** افسوس بعد از کربلا و آن هیاهو محروم شد از نعمت بابا، رقیه از کربلا تا شام از هِجرِ پدر سوخت همراهِ آهِ زینب کبری، رقیه کنج خرابه سرزده مهمانش آمد دلتنگ بابا بود از عاشورا، رقیه کاری بجز جان دادن از او برنیامد وقتی که بی تن دید بابا را، رقیه کاخ یزید و آن‌همه شوکت فرو ریخت می مانَد و مانده‌ست پابَرجا رقیه ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از شوق کسی راهی میخانه‌ام امشب تا خط جنون پُر شده پیمانه‌ام امشب “سودا زده‌ی طره‌ی جانانه‌ام امشب زنجیر بیارید که دیوانه‌ام امشب” آورده خبر قاصدک از خانه‌ی ارباب از عرش خدا آمده ریحانه‌ی ارباب از سوی خدای علی عالی اعلا سیبی که به احمد پس از آن چله شد اعطا آن سیب دو قسمت شد و در عرش معلیٰ نیمش به ظهور آمد و شد زهره‌ی زهرا نیم دگرش هم به حسین است حواله حالا متولد شده زهرای سه ساله از غار حرا می‌رسد آوای پیمبر نازل شده یک بار دگر سوره‌ی کوثر بر بال ملائک نوه‌ی حضرت حیدر آرام رسیده است به دست علی اکبر از دست علی رفت در آغوش ابوالفضل تا عرش خدا می‌رود از دوش ابوالفضل خیل ملک از شوق، در این خانه لبالب هر آینه می‌آمد و می‌رفت مرتب قنداقه‌ی او دست به دست ِهمه امشب چرخید و رسید آخر سر در بر زینب او در بر زینب، نگرفتید نتیجه؟ انگار که زهراست در آغوش خدیجه خورشید شده دست به دامان رقیه کرده‌ست فلک سجده به ایوان رقیه جمعیت کفر است پریشان رقیه صد شکر که هستیم مسلمان رقیه دیر و حرم و باده و پیمانه رقیه‌ست مقصود من از کعبه و بتخانه رقیه ست ایام گذشت و به سوی شام دویدند دور حرمش حرمله‌ها نعره کشیدند یاران علی پیرهن صبر دریدند ایام دفاع از حرم آمد همه دیدند با بنت حسین ابن علی هر که در افتاد با تیغ ابوالفضل علمدار ور افتاد اوقات خوش آن بود که در کوی تو بودیم با گریه به تو حال دل ابراز نمودیم خواندیم برایت غزل و نوحه سرودیم "در صحن و سرایت همه جا دیده گشودیم جایی ننوشته‌ست گنه‌کار نیاید" ای کاش که ما را پدرت عفو نماید ** در راه دویدی و دویدی و دویدی اما به سر زخمی بابا نرسیدی از زجر حرامی چقدر زجر کشیدی چه روی کبودی و چه گیسوی سپیدی عنوان شده در دفتر تاریخ، رقیه “ای پیرترین دختر تاریخ، رقیه” ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الــســلام ای دســتــگـیــر عــــالَـمِـیـن ای بـه اربــابِ دو عــالــم نــورِ عــیــن روزِ مَحشر چشمِ من بَر دَست توست اِشــفَــعــی لـی فـاطـمه بنـتُ الحُسین @dobeity_robaey
🥀شهادت حمید باکری: ۶ اسفندماه 🥀شهادت حسین خرازی: ۸ اسفندماه 🥀شهادت امیرحاج امینی: ۱۰ اسفندماه 🥀شهادت ابراهیم همت: ۱۷ اسفندماه 🥀شهادت حجت رحیمی: ۱۸ اسفندماه 🥀شهادت حسین برونسی: ۲۳ اسفندماه 🥀شهادت عباس کریمی: ۲۴ اسفندماه 🥀شهادت مهدی باکری: ۲۵ اسفندماه 🍃به‌مناسبت فرارسیدن ۲۲ اسفندماه سال‌روز ، یاد و خاطره‌ی همه‌ی شهدای عزیز و والامقام؛ بالأخص شهدای اسفندماه را گرامی می‌داریم. ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ در سینه‌ی خود داغ فراوان داریم بنویس براین عقیده ایمان داریم امنیت و آسایش خود را امروز از برکت خون‌های شهیدان داریم@hosseinieh_net
🌷۲۲ اسفندماه سال‌روز بزرگداشت شهدا گرامی باد من بال و پَر شهید را می‌بوسم پا تا به سر شهید را می‌بوسم گر لحظه‌ی دیدار میسّر نشود دست پدر شهید را می‌بوسم @hosenih
🌷 ۲۲ اسفندماه سالروز بزرگداشت شهدا گرامی باد. سرتاسر شهر با تو عطر آگين است لبخند تمام كوچه‌ها غمگين است امروز كه بر دوش تو را می‌برديم تابوت سبک ولی غمت سنگين است @hosenih
؛ دلدادگان این جا زیارت گاه عشق است ای راهیان نور این جا راه عشق است این جا همان بیت الحرام بندگی هاست اینجا محل پشت پا بر زندگی هاست این جا سر تعظیم دارد ماه و خورشید نور خدا را می توان با چشم دل دید این جا همان میعادگاه عاشقان است راه عبور مهدی صاحب زمان است این جا سحر هایش صدای آه دارد گویا علی سر در میان چاه دارد این جا پر از عشاق سرگردان صحراست این جا صفای صبح گاهش نام زهراست این جا قنوت هر شبش مهتاب دارد دیدم هزاران زمزم پر آب دارد این جا لباس خاکی، احرام طواف است سرهای خونین روی دست، جای کلاف است این جا خریداران یوسف سر جدایند حجاج این صحرا به دنبال منایند اینجا زیارت ها دهد بوی شهادت اصلی ترین نامش بود کوی شهادت این جا همه با غیرتان یک حرف دارند از ماجرای کوچه عمری بی قرارند این جا همه تنها به فکر انتقامند در فکر آن فریادهای ناتمامند این جا همه از داغ سیلی ناله دارند بر سینه داغ یار هجده ساله دارند این جا همه سربند یا زهرا ببندند نگذاشتند دست امامی را ببندند اما خدا را می دهم سوگند این جا بر چادر خاکی و بر پهلوی زهرا ما را شبیه گل ازین عالم بچیند پای رکاب مهدی اش خونین ببیند ای کاش من هم در هوایش پر بگیرم بوسه ز دستش با تن بی سر بگیرم گر چه گنه‌کارم به پایش خار هستم من هم خریدار نگاه یار هستم آقا بزرگی کن دگر ما را سوا کن ای جبهه ما را راهی کرب و بلا کن ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تقدیم به تازه تفحص‌شده بین ملکوتیان چه نامش نامی‌ست می‌آید و با آمدنش پیغامی‌ست این گونه غریب و بی‌نشان می‌آید تا گوید هر چه هست، در گمنامی‌ست @dobeity_robaey
🥀 مادری کرده برای بی‌پلاکان شهید قبر این گمنام‌ها پایینِ پایِ فاطمه‌ست @hosenih
🍃تقدیم به نوجوانان شهید🍃 اسم شناسنامه‌ای‌ات جا به جا شده یک گوشه چسب خورده و جایی جدا شده اصلا درست نیست که تو دست برده‌ای... اصلا چطور سن تو این گوشه جا شده؟ حالا بلند قد تر و زیباتر و بزرگ مردی جسور جای تو از عکس پا شده تو توی این لباس نظامی عقاب نه یک غنچه بین این همه گل‌های وا شده دل جزء کوچکی است برای رها شدن وقتی که ذره‌ذره تنت مبتلا شده دستت منوری شده در بادهای داغ دستی که خسته از قفس شانه‌ها شده امواج رادیو سر هم جیغ می‌زنند صالح شهید... نه... نشده... یا چرا شده در آخر تشهد مادر خبر رسید جبران چند سال نماز قضا شده؟ زن‌های خانه کفش تو را جفت می‌کنند پایت اگرچه طعمه‌ی خمپاره‌ها شده مردان بر آب روان حجله ساختند دستان خواهر تو سرخ از حنا شده حالا شناسنامه‌ی تو سنگ ساده‌ای است آن جا به نام کوچک تو اکتفا شده این گونه تکه‌های اونیفرم خونی‌ات پرچم برای صلح در این روستا شده ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🥀تقدیم به مادران پسرم وقت درد و دل داری؟ که هوایم دوباره بارانی‌ست حال و روز تو را نمی‌دانم حال و روزم همانکه می‌دانی‌ست چقدر طول می‌کشد امشب به گمانم سحر نخواهد شد شرح موی سپید مادر تو به همین مختصر نخواهد شد بگذار پیش از اینکه با دل تو حرفی از غصه‌ها بگویم من با کمی اشک و گوشه‌ی چادر روی ماه تو را بشویم من با همین بوسه از روی عکست کام خود را عسل کنم مادر در خیالم همیشه می‌خواهم که خودت را بغل کنم مادر خاطرت هست لحظه‌ی رفتن آمدی مهربان در آغوشم عطر پیراهنت به یادم هست خنده‌ات کی شود فراموشم چند سال است که رفته‌ای و هنوز چشم در راهم ای گل پَرپَر هر کسی زنگ خانه را بزند به گمانم تو آمدی دیگر... تو کجایی که از تنت حتی یک نشانی و یک پلاکی نیست استخوانی! چفیه ای! عکسی ردپا یا که مشت خاکی نیست تو کجایی که هر شب جمعه من نگردم بهشت زهرا را تو کدامین شهید گمنامی تو بگو پاسخ معما را تو کجایی عصای پیری من باری از دوش خسته‌ام کم کن خبری از شهادتت برسان پسرم مادر شهیدم کن راستی کسی به تو گفته مادرت بسکه خون دلها خورد کم کم از دوری تو دق کرد و گلِ چادر نماز او پژمرد؟ پدرت را خدا بیامرزد مثل یعقوب ماجرایی داشت گریه می‌کرد در غمت اما در دل خویش کربلایی داشت گریه می‌کرد قد رعنا را گریه می‌کرد آه بابا را لحظه‌ای بی قرار می‌شد و بعد گریه می‌کرد ارباً اربا را ... بی‌سبب نیست هر زمان، هرجا خوانده‌اند روضه‌ی جوانش را با تمام وجود حس کردم تو علی اکبری و من لیلا لحظه‌های نماز صبح است و جا نمازم به دست لرزانم رو به قبله سلام خواهم داد به امام غریب و عطشانم ... ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e