بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
حجت الاسلام #محسن_حنیفی
▶️
چه با وقار از آن ازدحام بر میگشت
نبرد تن به تنش شد تمام بر میگشت
عموی كوچک سادات حاجی عشق است
ز طوف صاحب بیتالحرام بر میگشت
@hosenih
دو تا حرم كه در آغوش یكدگر بودند
امامزاده به دوش امام بر میگشت
چه میشد اینكه به او قدری آب میدادند
كه طفلكی به حرم تشنهكام بر میگشت
سهشعبه آمد و بخت رباب برگرداند
پدر خجل شده سمت خیام بر میگشت
دوباره یکدو قدم سوی معركه میرفت
دوباره سوی حرم یك دو گام بر میگشت
@hosenih
چه میشد اینكه دعای رباب را بخرند
كه تیر آمده با احترام بر میگشت
سرش به سینهی بابا، تنش به زیر عبا
چه با وقار از آن ازدحام بر میگشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
رفته تابِ شیرخواره وای بیچاره رباب
نیست وقتِ استخاره وای بیچاره رباب
برد آقا تا که سیرابش کند، با ناله کرد...
بر لب خشکش اشاره وای بیچاره رباب
تا که فرمود: "...إرحموا هذا الرضیع" تیری رسید
حرف او شد نیمه کاره وای بیچاره رباب
@hosenih
حرمله با تیِر مرد افکن علی را ذبح کرد
هنجرش شد پاره پاره وای بیچاره رباب
میخِ محکم را به روی تخته ی نازک بکوب
رفته تاب از استعاره، وای بیچاره رباب
پیکرش را برد بابا تا که پنهانش کند
قلبِ مادر زد شراره، وای بیچاره رباب
@hosenih
عاقبت در پشت خیمه قبرِ مخفی شد عیان
نیست دیگر راه چاره وای بیچاره رباب
رأسِ او را روی نی بستند، این بی رحم ها
کرد با حسرت نظاره وای بیچاره رباب
همسر ارباب ما دیگر شبی راحت نخفت
هر شبش شد پر ستاره وای بیچاره رباب
@hosenih
جای چنگ آخرش روی گلویش سوخت باز
خیره شد بر گاهواره وای بیچاره رباب
بیتِ آخر را فقط فهمید هرکس مادر است
شیر در سینه دوباره... وای بیچاره رباب
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
آمدم خیمه تا وداع کنم
دیدم از داغ آب میسوزی
بردم آبت دهم ولی دیدم
زیر این آفتاب میسوزی
@hosenih
کاش آبی شود مهیا تا
خجل از روی خواهرت نشوم
سعی کردم که وقت بردن تو
چشم در چشم مادرت نشوم
@hosenih
پشت سر را نگاه کن پسرم
جلوی خیمهها رباب نشست
به امیدی که خیمه برگردی
آمد و زیر آفتاب نشست
@hosenih
من که طاقت ندارم ای گل من
که نگاهی کنم به پشت سرم
لیک حس میکنم که آمدهاند
جلوی خیمهها زنان حرم
@hosenih
گر چه ای کودکم نمیبینم
ذرهای رحم در دل اعدا
شاید این دفعه وضع، فرق کند
کودک من توکلت به خدا
@hosenih
به رخ کودکم نگاه کنید
رنگ، دیگر به روی طفلم نیست
کوفیان إرحمو بهذا الطفل
قطرهای هم برای او کافیست
@hosenih
خودمانیم شیرخوارهی من
کاش از شاخهات نمیچیدند
کاش پوشانده بودمت به عبا
تا گلوی تو را نمیدیدند
@hosenih
وقتی میآمدیم خواهر تو
با نگاهش مرا معذّب کرد
تا تو برگردی و بخوابی باز
عمه گهواره را مرتب کرد
@hosenih
تو بگو من چطور پاسخ این
یکحرم، اضطراب را بدهم
عمه با من، علی بگو که چطور
من جواب رباب را بدهم
@hosenih
این گلو مثل ساقهی گل بود
قطعکردن، تبر نیاز نداشت
کس نپرسید حرمله این طفل
به سهشعبه دگر نیاز نداشت
@hosenih
آه، تصمیم، واقعا سخت است
وای اگر تیر جابجا بشود
تیر را از گلو اگر بکشم
ترسم این است سر جدا بشود
@hosenih
عطش آرام کرده بود تو را
تاب حرکت نبود در بدنت
حرمله با سهشعبه باعث شد
بنگرم باز دست و پا زدنت
@hosenih
بعد از عباس ای علیاصغر
خیمهها را تو زیر و رو کردی
از سرِ شانهام گرفتی پر
هوس شانهی عمو کردی
@hosenih
با دو دستی که غرق در خون است
اشک خود را ز گونه پاک کنم
میبرم پشت خیمهها که تو را
با دل خون درون خاک کنم
@hosenih
شاید این طور دشمنان دیگر
رأس تو از بدن جدا نکنند
بین سرها سر تو را شاید
لااقل روی نیزهها نکنند
@hosenih
لکن از قوم کوفی و شامی
میشناسم تمام را پسرم
تو برو تا دقایقی دیگر
وعدهی ما به نیزهها پسرم
@hosenih
دوست دارم به سمت خیمه روم
تا شود عمه مرهم دردم
من فقط ماندهام عزیز دلم
با چه رو سمت خیمه بر گردم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
شش ماهه به روی دست بابا در تب
ذکر لبِ اهل خیمه یارب یارب
@hosenih
زد تیر سه شعبه را... بمیرم! ایکاش
چشمان رباب(س) را بگیرد زینب(س)!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#امیر_اکبرزاده
▶️
او منتظر وقت سفر بود، نبود؟
مشتاق گذشتن از خطر بود، نبود؟
@hosenih
تا لحظهی آخر به خودش فکر نکرد
شش ماه کفنپوش پدر بود، نبود؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#سیدهاشم_وفایی
▶️
روز عاشورا در آن جوش و خروش
شد زمین از خون یاران لالهپوش
آمد آوائی از آن صحرا به گوش
باغبان باغ گلها زد خروش
گلفروشم گلفروشم گلفروش
@hosenih
گرچه گردیدند یارانم شهید
حق که گلهای مرا پرپر بدید
با نگاهی لالههایم را خرید
در چنین باغی که گشته لالهپوش
غنچهای دارم که از سر برده هوش
@hosenih
غنچهام از هر گلی زیباتر است
عطر او از هر گلابی بهتر است
گرچه از باد حوادث پرپر است
از عطش پژمرده و زین رنگ و روش
میکشم کوهی ز درد و غم به دوش
@hosenih
تشنه است امّا لبش آب بقاست
کودک است امّا پُر از قدر و بهاست
از غمش در خیمهها ماتمسراست
غم از این غم میزند در سینه جوش
تیر گلچین کرده جای آب نوش
@hosenih
کیست تا از جان مددکارش شود؟
کیست تا عاشق به رخسارش شود؟
کیست تا آنکه خریدارش شود؟
ناگه او را مژدهای آمد بگوش
شد بلند از هاتف غیب این سروش
@hosenih
غم مخور ای باغبان داور منم
بر تو و این باغ ِ گل یاور منم
مشتری غنچهی پرپر منم
ای مبارک باغبان سختکوش
این چمن را میخرم با گلفروش
@hosenih
ناگهان شد دشت از خون لالهگون
شد بلند از باغبان باغ خون
نغمهی انا الیه راجعون
ای «وفائی» تا که گردید او خموش
شد تمام آسمان پر از خروش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مجتبی_روشن_روان
▶️
بخواب ای کودک بیشیر اصغر
مرا با گریه کردی پیر اصغر!
لب خشک و گلوی تو نکرده
به قلب حرمله تأثیر اصغر
نمیفهمم سهشعبه معنیاش چیست
چه کرده با گلویت تیر اصغر
@hosenih
گلویت پاره شد از گوش تا گوش
مگر خورده به آن شمشیر اصغر!!
شدی کشته و گرنه دشمن پَست
تو را میبست با زنجیر اصغر
دگر بعد از تو ای پاره گلویم
کند لقمه گلویم گیر اصغر
@hosenih
نمیدانم چرا آنروز ارباب
تو را آورد با تأخیر اصغر
تنت را چون میان خاک دیدم
شدم از زندگانی سیر اصغر
به همراه پدر بر نیزه رفتی
تو را اینگونه شد تقدیر اصغر
@hosenih
برای تو ز قرآن روضه گویم
بخوانم سوره ی تکویر اصغر
کجایی طفلک معصوم مادر
درون سینه داریم شیر اصغر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مجید_تال
▶️
سعی دارد کودکش را در عبا پنهان کند
باید او تن را جدا؛ سر را جدا پنهان کند
@hosenih
گریهی اصغر، صدای هلهله، با تیر خود
حرمله باید صدا را در صدا پنهان کند
مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند
با غلاف خنجری، بابا پسر را دفن کرد
کربلا را خواست تا در کربلا پنهان کند
@hosenih
گیرم اصلا طفل خود را پشت خیمه دفن کرد
خندههای آخرش را در کجا پنهان کند...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#مناجات_اول_مجلس
#مجتبی_روشن_روان
▶️
نماز، پشت سرِ تو چه عالمی دارد
نظر به چشم تر تو چه عالمی دارد
ز خواب ناز گذر کردن و تماشایِ-
-نیایش سحرِ تو چه عالمی دارد
نشسته ام به هوای نگاه مرحمتت
که بر دلم نظر تو چه عالمی دارد
چه می شود سفری من ملازمت باشم؟
به کربلا سفر تو چه عالمی دارد
میان روضه ی ارباب بی کفن، شور-
-دم پُر از شرر تو چه عالمی دارد
بیا که زینب کبری تو را صدا میزد
سر بریده ی آقا تو را صدا میزد
@hosenih
تو و غریبی و زاری! خدا مرا بکشد
به آن غمی که تو داری خدا مرا بکشد
چرا به گوشه ی صحرا نموده ای منزل؟
مگر که خانه نداری؟ خدا مرا بکشد
برای معصیت بی شمار من... آقا
همیشه اشک تو جاری، خدا مرا بکشد
میان روضه می آیی ولی منِ غافل
ز دیدن تو فراری... خدا مرا بکشد
شنیده ام که کسی با سر برادر گفت:
چرا به نیزه سواری؟ خدا مرا بکشد
کسی ندیده به بزم شراب و تشت طلا
سر بریده ی قاری، خدا مرا بکشد
هنوز سوز صدایی غریب میآید
صدای قاری شیب الخضیب میآید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#علی_اصغر_ذاکری
▶️
داری مقابل پدرت راه میروی
زیبائی تو را به تماشا نشسته است
تصویر دلبرانهای از روی ماه تو
در چشم پیرمرد چه زیبا نشسته است
@hosenih
هر روز لحظهلحظهی دامادی تو را
با خود هزار مرتبه تصویر میکند
لبخندهای ماحَضر سفرهی لبت
او را چقدر سیر نمکگیر میکند
@hosenih
تو فکر میکنی که عصای پدر شوی
حالا که روزگار دلش را ش ک س ت ه است
تو فکر میکنی که... ولی نه، نمیشود
حالا که تیر توی گلویت نشسته است
@hosenih
دارد به زیر داغ تو از دست میرود
کمتر به روی دست پدر دست و پا بزن
نزدیکتر شدی به خدا روی دست او
با حنجری بریده خدا را صدا بزن
@hosenih
بر روی خشکی لب بابا چکیده و
شرمنده کرده قطرهی اشک تو آب را
بعد از تو تا همیشه محال است سایهای...
...در زیر چتر خویش ببیند رباب را
@hosenih
پرپر، بریدهحلق، به خونغوطهور، شهید
تقصیر عشق بود اگر اینچنین شدی
ای کهنهکارعاشق ِ ششماهه! تا ابد...
...بر حلقههای اهل محرّم نگین شدی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#علیرضا_شریف
▶️
خونابِ غم به سینهی مادر نمیرسید
این تیرِ غیظ كرده اگر سر نمیرسید
دستِ كمی ز نیزهی ابنِ اَنَس نداشت
بَد میبُرید، كاش كه تا پَر نمیرسید
@hosenih
یك قطره هم ز مهریهی مادرِ حسین
یعنی به كامِ تشنهی اصغر نمیرسید؟
خیلی نداشت فاصله تا خیمهها پدر
میرفت هر چه باز به آخر نمیرسید
كاری نداشت غیرِ خجالتكشیدنش
زیرِ عبا سرش كه به پیكر نمیرسید
@hosenih
میمُرد در تحیُّرِ این داغِ دلخراش
زینب اگر به دادِ برادر نمیرسید
جز خندههایِ سرخِ لب و چشمِ نیمهباز
تسكین بر آتشِ دلِ خواهر نمیرسید
نبضِ پدر شمارشِ معكوس میگرفت
نه، این گلو به بستنِ معجر نمیرسید
تیرِ سهشعبه جایِ همه سهم برده بود
چیزی به چشمِ حسرتِ لشكر نمیرسید
@hosenih
حقّی نداشت پشتِ حرم جستجو كند
ای كاش دستِ نیزه به اصغر نمیرسید
راحت به یك اشاره جدا میشد از بدن
این كار پس به منّتِ خنجر نمیرسید
قندِ عسل به خنده لبت باز كردهای
در رقصِ باد دلبری آغاز كردهای
با جبرئیلِ نیزه به معراج رفتهای
كوچكترین پیمبرم اعجاز كردهای
این روزها برای خودت اكبری شدی
مادر مرا چقدر سرافراز كردهای
آغوشِ من برایِ تو بهتر ز نیزه نیست؟
بالا نشستهای و به من ناز كردهای
@hosenih
آرامش تو بُغضِ مرا سرخ میكند
سوز دلم به ناخن غم ساز كردهای
بر دستِ بینِ سلسلهام غصه خوردهای
همدردیات هر آینه ابراز كردهای
در بُهت بردهای همگان را كه با سه پر
در آسمانِ قافله پرواز كردهای
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
کودک در آغوش است روی دست بابایش
بَس مست و مدهوش است روی دست بابایش
کی دیده که ، رزمنده با قنداقه اَش آید
گویی کفن پوش است روی دست بابایش
دارد تلَظی میکند در ساحل دریا
ماهیِ خاموش است روی دست بابایش
@hosenih
فرمود سیرابش کنید ، او باز میمیرد
گه خواب گه ، هوش است روی دست بابایش
تیری سه شعبه آمد و مُزد عطش را داد
حلقش چه مغشوش است روی دست بابایش
نوشید جای آب جامی از شهادت را
از بسکه مِی نوش است روی دست بابایش
@hosenih
طفلِ رضیع و معنی ذبحِ عظیم اینجا
از گوش تا گوش است روی دست بابایش
چون آب دو بخش است، بخشی بر روی سینه
بخشی سرِ دوش است روی دست بابایش
خونِ گلویش تا ملائک میرود بالا
این چشمه خود جوش است روی بابایش
@hosenih
هفت آسمان تا صبحِ محشر اشکِ خون بارد
قرآنِ منقوش است روی دست بابایش
حالا تَبسُم ، غنچۀ لعل لبش دارد
با اینکه بیهوش است روی دست بابایش
وای از رباب، این گفتگو با طفلِ بی شیرش
لالاییِ گوش است روی دست بابایش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih