eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
گل باغ دل ليلا علي اكبر، علي اكبر اي به دستت دل بابا، علي اكبر، علي اكبر زينب آيينه و قرآن به روي دست گرفته... شده از عشق تو شيدا، علي اكبر، علي اكبر برو اما پسر من، پيش بابا قدمي زن اي قدمهات چو زهرا، علي اكبر، علي اكبر تشنه كامي پسر من ، پدرت تشنه‌تر از تو تشنه‌ات نيزه‌ی اعدا، علي اكبر، علي اكبر لب شمشير چه كرده كه پريشان شده جسمت پس چه شد آن قد و بالا، علي اكبر؟! علي اكبر ديده واكن پسر من، سخني با پدرت گو بي تو بابا شده تنها، علي اكبر ،علي اكبر دشمنم كف زند و من كف افسوس برايت در دل من شده غوغا، علي اكبر، علي اكبر رخ نهاده به رخ تو خواهر خونجگر من زينبم می‌كند آوا، علي اكبر، علي اكبر نظري كن به اباالفضل كه پريشان تو گشته خون چكان ديده‌ی سقا، علي اكبر، علي اكبر ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خورشید بود و جانب مغرب روانه شد چون قطره بود و غرق شد و بی‌کرانه شد آیینه بود و خُرد شد و تکّه تکّه شد تسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد یک شیشه عطر بود و هزاران دریچه یافت یک شاخه یاس بود و سراسر جوانه شد آب فرات لایق نوشیدنش نبود با جرعه‌ای نگاه، از این‌جا روانه شد عمری به انتظار همین لحظه مانده بود رفع عطش رسید و برایش بهانه شد آن گیسویی که باد صبا، صبح شانه کرد با دست‌های گرم پدر، ظهر شانه شد او یک قصیده بود که در ذهن روزگار مضمون ناب یک غزل عاشقانه شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر دل که سوز عشق تکانش نمی‌دهد حق در حریم قرب، مکانش نمی‌دهد تا نشکند دلی به حقیقت، خدای عشق نور و صفا به جوهر جانش نمی‌دهد چون شمع هر که دعوی روشنگری کند تقدیر غیر اشک روانش نمی‌دهد... «هر گل که بیشتر به چمن می‌دهد صفا گلچین روزگار، امانش نمی‌دهد» آلاله‌ای که داغ ندیده‌ست، دست غیب جا در صف شکسته‌دلانش نمی‌دهد هر دل که نیست تشنۀ جام بلا، خدای سودای عشق و سوز نهانش نمی‌دهد وآن‌کس که دل به آل علی بست، جبرئیل جز حرف عاشقی به زبانش نمی‌دهد... :: در نینوای عشق کسی بهتر از حسین از جان، رضا به مرگ جوانش نمی‌دهد... آن‌قدر تشنه است که یک بوسۀ وداع پایان به آتش هیجانش نمی‌دهد صد چشمِ انتظار به ره مانده است و اشک مهلت به دیدۀ نگرانش نمی‌دهد پشت سر مسافرش از خیمه آب ریخت وقتی که دید گریه امانش نمی‌دهد زیباتر از علی کسی از اهل‌بیت وحی جان در ره امام زمانش نمی‌دهد... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
... علي، علي، علي اكبر چه قدّ و بالايي ميان واقعه چون شير نر نبود كه بود شجاع بود... خودش يك تنه در آن صحرا حريف معركه‌ي صد نفر نبود كه بود كه در دلاوري‌اش، در رشادتش، در رزم حماسه ساز وَ مرد خطر نبود كه بود و با همان قد رعنا و قامت برنا حريم امن پدر را سپر نبود كه بود ولي لبان عطشناك امان بريد از او حسين، دل كه نه! آن لحظه جان بريد از او علي به روي زمين و حسين بر سر او پدر ز داغ پسر، جان به سر نبود كه بود پدر نه پاي گذشتن نه جان ماندن داشت و مات چهره‌ي آن رهگذر نبود كه بود همان كه عشق پدر بود و با تمام عطش نگاه آن پدر از غصه، تر نبود كه بود گذشت، رفت پريد و چه روز سختي بود پدر براي پسر خون جگر نبود كه بود كسي كه داغ جوان ديده يار مي‌خواهد كه داغدار جوان غمگسار مي‌خواهد كجاست مادر اكبر كه يار او باشد... پسر براي همه چون گهر نبود كه بود پسر، عزيز، پسر، ديدني، پسر ، زيبا و در ميان همه جلوه‌گر نبود كه بود پسر به حُسن ادب، پيش مادر و پدرش عزيز كرده و صاحب نظر نبود كه بود كسي كه آن همه خوب و كسي كه آن همه گُل بهار عمر خودش مختصر نبود كه بود حسين دست خدا داد ، تشنه ، اكبر را و وعده داد به او جرعه جرعه كوثر را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خِس‌خِس سینه‌ات انداخت ز پا بابا را به زمین هِی نکش آنقدر عزیزم پا را پیرمردم! همه‌ی دل‌خوشی من برخیز برنمی‌خیزی اگر، باز کن این لب‌ها را دشت پُر گشته ز تو یا که تو از دشت پری؟ به زمین ریخته‌ای می‌نگرم هر جا را سهم آهوی من از زندگی‌اش صیاد است بست با نیزه به رویش ره این صحرا را پهلویت آمدم و پهلویت آزارم داد باز دیدم وسط آتش در، زهرا را خُنکای جگرم! بی‌تو نمی‌خواهم من به خدا لحظه‌ای از زندگی دنیا را تو تجلای غم پنج‌تنی ای ولدی که به هر زخم به تصویر کشیدی ما را ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقت وداع از حرم، نگاه پدرها ملتمسانه‌تر است پشت پسرها آه، پدرهاي خسته، آه، کمرها آه، پسرهاي رفته، آه، جگرها می‌رود و یک صدا به گریه می‌افتند پشت سرش خیمه‌ها به گریه می‌افتند باز نمایان شده جلال پیمبر باز تماشا شده جمال پیمبر پرده بر انداخته کمال پیمبر اینکه وصالش بُود وصال پیمبر سمت عدو نه، علی اکبر خیمه می‌رود از خیمه‌ها پیمبر خیمه حیدر کرار شد، زمان خطر گشت لشگر کوفه تمام مثل سپر گشت ریخت بهم دشت را و موقع برگشت ضرب عمودی که خورد، واقعه برگشت خون سرش بر روی عقاب چکید و... راه حرم را ندید و شیهه کشید و... آن بدنِ از جفا شکسته‌ترین را آن بدن له شده به عرشه‌ی زین را برد سوی دیگری، شکسته جبین را لشگر آماده نیز خواست همین را وای که شمشیرها محاصره کردند ازهمه سو تیرها محاصره کردند بی خبرانه زدند، بی خبر افتاد خوب که بیحال شد ز پشت سر افتاد در وسط قتلگاه تا پسر افتاد درجلوی خیمه گاه هم پدر افتاد وای گرفتند از دلم ثمرم را میوه ی باغ مرا، علی، پسرم را آه از این پیرمرد خسته، شکسته سمت علی می‌رود شکسته، شکسته آمد و دید آن تن خجسته، شکسته در بدنش نیزه دسته دسته، شکسته کاش جوانان خیمه زود بیایند یاری این قامت شکسته نمایند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سیرت شهزاده همچون شاه بود صورتش مانند قرص ماه بود عده ای احمد صدایش می زدند بسکه او شکل رسول الله بود این جوان، ممسوس در ذات خدا از طریق بندگی آگاه بود لحظه لحظه با امام عصر خود هم‌عقیده، هم‌نفس، همراه بود اولین قربانی آل رسول در دلش کی ذره‌ای اکراه بود؟ هرچه گفت از غربت جدش علی پاسخش تنها بد و بیراه بود نیزه‌ای وقتی به پهلویش نشست ناله‌اش فریاد یا اُمّاه بود در جوان مرگی اکبر فکر کن مثل زهرا عمر او کوتاه بود پیر شد بابا سر تشییع او بسکه داغ رفتنش جانکاه بود :: نقل بعضی حرف‌ها ممکن نبود گریه باید کرد با "ممکن نبود " از صحابه هیچ کس باقی نماند ماندنش در خیمه‌ها ممکن نبود کاروانی در وداعش گریه کرد فهم هجر مصطفی ممکن نبود وصل با تن پروری امکان نداشت پس تقرب بی بلا ممکن نبود بر سر بالین اکبر ضجه زد گریه‌های بی صدا ممکن نبود فرق سر تا بین ابرو باز شد بستن فرق دو تا، ممکن نبود پهن شد آنجا عبایی هم ولی بُردنش با یک عبا ممکن نبود قطعه قطعه؛ ریز ریزش کرده‌اند حال فهمیدی چرا ممکن نبود ؟ خواهری آمد عصای دست شد راه رفتن بی عصا ممکن نبود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
...ای آفتاب روشن شبهای کربلا پیغمبر دوباره صحرای کربلا ای از تمام آدمیان برگزیده‌تر نوح و خلیل و آدم و موسای کربلا یک کاروان به عشق نگاهت اسیر شد گیسو کمند خوش قد و بالای کربلا آب فرات و علقمه و گنبد حسین یا تل زینبیه و هر جای کربلا هر چند دیدنی است ولی دیدنی تر است پایین پای مرقد آقای کربلا نزدیک‌تر به مرقد آقاست جای تو پایین پایی و همه پایین پای تو حالا که می‌روی جگرم را نگاه کن این چشمان محتضرم را نگاه کن در این لباس ها چقدر دیدنی شدی زینب بیا بیا پسرم را نگاه کن من پیر و تو جوان کمی آهسته‌تر برو افتادگی بال و پرم را نگاه کن باور نمی کنی که علی پیر تر شدم پیشم بیا و موی سرم را نگاه کن اصلا بیا بجای تمنّای جرعه‌ای شرمندگی چشم ترم را نگاه کن بعد از تو فصل، فصل دلم بی قرار شد بعد از تو خاک بر سر این روزگار شد ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رفتی و غربت این قافله افزون‌تر شد رفتی و باغ فدک سوخت و خاکستر شد بین اصحاب کهن سال سپاه کوفه جدلی سخت سر رجعت پیغمبر شد قد و بالای تو را حرمله‌ها چشم زدند! در حرم ای پسرم! خون به دلِ مادر شد سر پیری چه به روز جگرم آوردی! گریه‌ام باعث خندیدن یک لشکر شد بغلت کردم و یکباره تنت ریخت زمین چشم بر هم نزده دشت پر از اکبر شد پسرش را عمر سعد نشانم می داد طعنه‌هایش به خمیده شدنم منجر شد زخم پهلو چقدر زود زمین‌گیرت کرد! از چنین زخم بدی فاطمه هم پرپر شد تکه‌های بدنت را که مرتب چیدم تازه دیدم بدنت شکل علی اصغر شد ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e