eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ من و این یک نفس بشتاب مادر مرا این لحظه‌ها دریاب مادر شدم مثل رباب این روز آخر عذابم می‌کند این آب، مادر ⏭ نه دل‌گرمی نه تسکین مانده باقی که داغی سخت و سنگین مانده باقی @hosenih ببین از پنج فرزندم برایت فقط یک مشک خونین مانده باقی ⏭ ز تو حیف است بازویت بیافتد و زخمی بین ابرویت بیافتد چه می‌شد وقت جان دادن عزیزم سرم بر روی زانویت بیافتد ⏭ زمین‌خوردن تنت را هم بِهَم ریخت حرامی پیکرت را هم بِهَم ریخت حرم با تو زمین افتاد عباس عمود آمد سرت را هم بِهَم ریخت ⏭ تو را بست از سرگیسو به نیزه مگر تابت دهد هر سو به نیزه الهی بشکند دستان خولی تو را محکم زد از پهلو به نیزه ⏭ سرت بر خاک بود و درد سر شد که سرگرمی چندین رهگذر شد سرت برگشت بر نیزه ولیکن شکاف ابروی تو بازتر شد ⏭ هزاران تیر برتن تا پرآمد هزاران تیر بود و مادر آمد مگر کم بود حجم تیر این سو که غلطیدی و از آن سو در آمد ⏭ پُر است اینجا پری آتش گرفته لباس و مَعجری آتش گرفته شنیدم روضه‌ات را بار اول خودم از دختری آتش گرفته ⏭ چقدر آن قافله شرمنده‌ام کرد نشان سلسله شرمنده‌ام کرد @hosenih تو را نه، کاش مَشکَت را نمیزد بمیرد حرمله شرمنده‌ام کرد ⏭ ببین این روزهای آخری را شنیدم روضه‌ی انگشتری را خداوندا سنان از من گرفته تمام لذت نامادری را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آنكه از جمعِ امامان دو برادر دارد دلبری از همه‌یِ ما دو برابر دارد طرفی اُم‌ِبنين و طرفی فاطمه است كيست در بينِ عشيره كه دو مادر دارد لشكری زهره ندارد كه نگاهش بکند خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد @hosenih چقدر بر رویِ پیشانیِ او می اید دستمالی که به سر حضرت حیدر دارد ایستاده به سرِ کعبه بخواند خطبه تا بدانند که این طایفه منبر دارد علمش را بزند کرببلا چیزی نیست کعبه تا کوهِ اُحُد نیز تَرَک بردارد @hosenih وقتِ صفین بزن چند قدم در میدان چشم بر تیغِ شما مالکِ‌اشتر دارد هر امامی که تو را دید دو دستت بوسید بوسه بر بازویِ تو لذّتِ دیگر دارد حق بده اینهمه اسفند برایت می سوخت قد و بالایِ تو در سایه دو دختر دارد @hosenih مدحِ تو بود دلم از تب و تابش اُفتاد وای بر معجرِ زینب که رکابش اُفتاد —- علقمه موج شد عکسِ قمرش ریخت به هم دستش اُفتاد زمین بال و پَرَش ریخت به هم تا که از گیسویِ او لخته یِ خون ریخت به مَشک گیسویِ دخترکِ منتظرش ریخت به هم @hosenih تیر را با سرِ زانوش کِشید از چشمش حیف از آن چشم که مژگانِ تَرَش ریخت به هم خواهرش خورد زمین مادرِ اصغر غَش کرد او که اُفتاد زمین دور و بَرَش ریخت به هم قبل از آنیکه برادر بِرِسد بالینَش پدرش از نجف آمد،پدرش ریخت به هم @hosenih به سَرَش بود بیاید به سَرَش اُمِ بنین عوضش فاطمه تا دید سرش،ریخت به هم کتف‌ها را که تکان داد حسین اُفتاد و دست بگذاشت به رویِ کَمَرَش ریخت به هم خواست تا خیمه رساند بغلش کرد ولی مادرش گفت به خیمه نَبَرش ریخت به هم @hosenih نه فقط ضَربِ عمود آمد و اَبرو وا شد خورد بر فرقِ سرش پُشتِ سرش ریخت به هم به سرِ نیزه زِ پهلو سرش آویزان بود آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند وای بر دل زندگی‌ام جمله یکجا سوخته @hosenih کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته هرچه گشتم بین‌شان شاید که بشناسم کسی هرکه دیدم پیر بود و شمع‌آسا سوخته بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بی‌رمق شانه‌ها از تازیانه خُرد حتی سوخته چشم‌ها از فرط سیلی سرخ و نابینا شده چهره‌ها لبریز تاول زیرِ گرما سوخته گیسوان زردند ، گویا بین آتش مانده‌اند تارِ موهاشان گره خورده است گویا سوخته تا که پرسیدم امیرِ کاروان حالا که هست بینِشان دیدم زنی اما سرا پا سوخته گفتمش کو گیسوانِ زینبی‌ات گفت آه شعله‌ای بر معجرم اُفتاد آنجا سوخته @hosenih گفتمش سالارِ زینب را نمی‌بینم چرا؟ گفت دیدم چهره‌اش بر ریگِ صحرا سوخته شعله بود کرببلا و دود بود و خیمه‌ها بین آتش دختری دیدم که تنها سوخته ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تیر بر مشک زدند و ز جفا خندیدند یک صدا در همه ي کرب و بلا خندیدند @hosenih تا بسوزند دل فاطمه و اُمّ بنین پایکوبان همه با ساز و نوا خندیدند تا که زیبایی چشم قمر از هم پاشید همره حرمله اولاد زنا خندیدند سر او خرد شد از ثقل عمود آهن تا که دیدند سرش گشت دو تا خندیدند تا شنیدند حسین "انکسر ظهری" گفت به زمین خوردن شاه شهدا خندیدند ضمن تبریک به هم، سوی حرم می رفتند قوم محروم ز شرم و ز حیا خندیدند @hosenih وقت پاره شدن گوش یتیمان حرم ناکسان بی خبر از قهر خدا خندیدند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از غم یار سرشک مژه دریا کردند دل من خون،چو دل زینب کبرا کردند این شنیدم که ابوالفضل من از پا افتاد یوسف فاطمه را بی کس و تنها کردند @hosenih این شنیدم که همان ها که به تو تیر زدند تا که خوردی به زمین،نیزه مهیا کردند این شنیدم که تو رفتی و پس از رفتن تو کودکان در وسط خیمه خدایا کردند باورم نیست که از نیزه زمین خورد سرت و ز پهلو سر نیزه سر تو جا کردند باورم نیست که با بودن تو عباسم زینبم را سر بازار تماشا کردند شیر من باد حلال همه فرزندانم که سر و جان به فدای گل طاها کردند اشک میریزم اگر در غم طفلانم نیست اشک ریزم که چه با یوسف زهرا کردند @hosenih نه فقط بر بدنش زخم روی زخم زدند نیزه را در بدن زخمی او تا کردند گر که مضمون جدیدی است به طبع شایق نظر لطف بر او حیدر و زهرا کردند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ماه، می گویند پشت ابر پنهان می شود ماهت ای بانو شبی بر نیزه تابان می شود @hosenih مادر سقا ! اگر باران نمی بارد چه باک آب، درس اول ما در دبستان می شود دامنت عباس پرور شد تعجب هم نداشت مور هم باشد کنار تو سلیمان می شود در عرب را که نمی دانم ولی ام البنین! هرچه ایرانی است با عباس سلمان می شود می کند فرزندت ای بانو مگر پیغمبری ارمنی هم روز تاسوعا مسلمان می شود @hosenih خانه ی عباس تو دارالشفای دردهاست درد بی درمان هم اینجا زود درمان می شود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ فدای حُسن دل‌انگیز باغبان شده بود بهار، با همه سرسبزی‌اش خزان شده بود @hosenih چهار دسته گُلش را به پنج تن بخشید مقیمِ خاکِ درش، هفت آسمان شده بود چه سربلند و سرافراز امتحان پس داد برای عرض ادب، سخت امتحان شده بود به عشق «شیر خدا» از یل دلاور خود گذشت اگر چه در این راه نیمه‌جان شده بود چه امتحان بزرگی! که در رثای حسین -و نه به خاطر فرزند- روضه‌خوان شده بود اگر چه پیر شد از داغِ بی‌امان، اما به پشتوانهٔ زینب دلش جوان شده بود @hosenih فدای «اُمّ اَبیها» شدن علامت داشت به این سبب قد «اُمّ البنین» کمان شده بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شعر با مدح تو بی بی واژه باران می شود نوبت وصف تو شد طبعم غزلخوان میشود عطر عصمت در نفس داری که گاهی جبرئیل بعد زهرا باز در این خانه مهمان میشود @hosenih غیرت فرزند تو آئینه ی کرببلاست عصر تاسوعا دلش پابست پیمان میشود هیچ فرهنگ لغت معنی نکرده اینچنین آنکه در قاموس تو عباس ، ایمان میشود دامنت باغ بهار یاس شد ، ام البنین خاک نه ، حتی بهشت از آن گلستان میشود بسکه سوز روضه دارد نوحه هایت در بقیع سنگ می گرید ، دل دشمن پریشان می شود قرن ها بگذشته اما در بقیع خاطرات ناله هایت مثل آتش در نیستان میشود مادری داغ چهار آئینه بر دل دارد ، آه صبر، پیشِ صبر تو، سر در گریبان می شود کرده ای با معرفت آن قدر کسب آبرو هر چه خواهی از خدای اهلبیت ، آن می شود @hosenih دست لطفت امتداد هل اتای کوثر است هر که حاجت پیش تو آورد سلطان می شود این همه قول و غزل یک قطره از دریای توست عقل در فهم کمالات تو حیران می شود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روزي که پا به عرش معلا گذاشتي! بر هر چه داشت نقش تو را، پا گذاشتي @hosenih در هيئت کنيزي اولاد فاطمه : اينگونه پا به خانه مولا گذاشتي مي ريخت از نگاه تو احساس مادري مرهم به زخم زينب کبري گذاشتي "مولا صدا بزن ،نه برادر ! حسين را..." اين جمله را تو بر لب سقا گذاشتي در کربلا براي دل سنگ کوفيان چار آينه به رسم تماشا گذاشتي با تو بقيع داغ دلش تازه شد که تو پا جای پاي غربت زهرا گذاشتي پيش از تو نوحه، شور حماسي نمي گرفت رسم خوشي ست آنچه که بر جا گذاشتي @hosenih از خوان نوحه خواني تو آب مي خورد چشمان خيس ما که بر آن پا گذاشتي ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بعد از تو دیگر هیچ کس ام البنین نیست یعنی زنی مانند تو مرد آفرین نیست ام الادب ، ام الوفا ، ام الاباالفضل غیر از تو وصف هیچ شخصی این چنین نیست @hosenih شاگرد درس صبر مولا بوده ای که با این همه غم روی پیشانیت چین نیست در گریه ات جایی ندارد داغ فرزند قصد تو از این کار غیر از حفظ دین نیست وقتی که اشک دشمنانت را درآورد پس خطبه ای چون خطبه هایت آتشین نیست مدح تو چون با مدح عباست گره خورد دیگر گریز روضه ات هم غیر از این نیست شور رجزهایش نمی آمد به آن که در راه حفظ دین خود قطع الیمین نیست آه ! ای خوشا بر حال آن مردی که در جنگ وقتی که دستش قطع شد بر روی زین نیست! @hosenih این چند برگ از متن قرآن است بر خاک؟ یا دست های اوست که در آستین نیست؟ یا روی پای فاطمه یا روی نیزه است...! یعنی سر عباس بر روی زمین نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آسمان را مچاله کرد و گریست یاد ِمنظومه ی جوان افتاد اشک هایش شهاب شد غلطید و در آن سمت کهکشان افتاد @hosenih رو به تسبیح آفتاب نشست دانه دانه غروب را نخ کرد تو مگر تشنه نیستی پسرم؟ لب بزن، آتش از دهان افتاد @hosenih شرح بازوی پُر توانت را ماجرای برادرانت را خواندم از چشم خواهرت وقتی که نگاهم به کاروان افتاد @hosenih مثل بادی که خون چکان بوزد به تماشا گذاشتی خود را قسمتی از تو فاش شد اما پرده ای هم در این میان افتاد @hosenih چله ی غیرتی رها شد و تیر مملو از میلِ برنگشتن بود نور، پاشید و ماه در قابِ، تیره ی آب خون چکان افتاد @hosenih مرگ از ارتفاع چشمانت، سرنگون شد نفس زنان در باد خاک، دندان به لب گرفت اما پیکر تو در آسمان افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد اشک زلال چشم تو آب حیات شد @hosenih خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد تا از تو خواستم بنویسم دوات شد این شهر را ادامه دهی... آب می برد بانو بقیع از ابر دو چشمت فرات شد ای نوحه خوان ممتدِ از صبح تا به ظهر قدری نفس بگیر که وقت صلات شد وقت قنوت، اشک تو افتاد روی خاك فردا خبر رسید که آنجا قنات شد او ماند و دختران یتیم قبیله اش ام البنینِ بی پسر ام البنات شد @hosenih آری پسر قمر به شب مؤمنین که شد مادر ستاره ی سحر مؤمنات شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih