بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#عباس_شاه_زیدی
▶️
باز کن چشمان از اندوه مالامال را
چار داغ تازه داری ، چارفصل سال را
پا به پای چار فصل داغ هایت مثل ابر
بارها خون گریه کردم ، منتهی الآمال را
@hosenih
منتهی الآمال آورده است ، حتی دشمنان
گریه می کردند این پروانه ی بی بال را
پای عشق آمد میان ، دست کریمت باز شد
عشق می بندد همیشه پای استدلال را
داغ پشت داغ ، پشت داغ ، پشت داغ ...آه
داغداران خوب می فهمند این احوال را
از شهامت مانده بر دوشت مدال افتخار
کم خدا انداخت بر دوش زنی این شال را
چار داغت را نیاوردی به رو ، گفتی حسین
کرد بارانی سوالت ، روز استقبال را
@hosenih
عشق تو خون خدا و عشق ما عباس توست
او که از حق جای دستانش گرفته بال را
مادر دریا ببخش این شعر در شان تو نیست
کاش می بستم به مدحت این زبان لال را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حسن_لطفی
▶️
به تیغی حیف گیسویت گُسستند
دو بازویت دو بازویت گسستند
از آنجایی که من بوسیده بودم
بمیرم هر دو اَبرویت گسستند
@hosenih
انیس گریههایم را گرفتند
توانِ دست و پایم را گرفتند
کمانی تر شدم از زینب افسوس
سرِ پیری عصایم را گرفتند
بهارم را چِسان پاییز و کردند
دلم را از غمت لبریز و کردند
سرت ای کاش رویِ نیزه میماند
تو را از مرکبی آویز و کردند
غمت راهِ نفس بر سینه بسته
تَرَک بر چهرهی آئینه بسته
زِ بسکه خاک و بر سر ریختم من
ببین عباس دستم پینه بسته
@hosenih
از آن سرو علی بنیاد و صد حیف
از آن قامت از آن شمشاد و صد حیف
دو دستی که عصای پیریم بود
خداوندا زِ تَن اُفتاد و صد حیف
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حسن_اسحاقی
▶️
با فرض اینکه غصه ی دختر نباشد
با فرض اینکه خاطرات در نباشد
اصلا همینکه حضرت مادر نباشد
کافیست تا جان در تن حیدر نباشد
همصحبتش چاه است یعنی محرمی نیست
او حجت ا... است، این غم کم غمی نیست
@hosenih
دردی که دارد در گلویش ناتمام است
غرق سکوتست و به فکر انتقام است
میداند و چشم انتظار یک امام است
این قصه تا مهدی(عج) نیاید نا تمام است
سخت است حیدر باشی و ساکت بمانی
توفان خیبر باشی و ساکت بمانی
با اینکه بعد از مصطفی بابای دنیاست
با اینکه شاهدهاش می دانند مولاست
از صبح پای نخل و شب با چاه تنهاست
بیتاب عاشوراست یعنی فکر فرداست
وقتی حسین اندیشه ی یعسوب دین شد
قرعه به نام حضرت ام البنین شد
حق پهلوانی در خور پیکار میخواست
جنگ آوری که حیدر کرار میخواست
دلدار دلبرها سپاهش یار میخواست
یعنی امیر عشق پرچمدار میخواست
زهرا دعا کرد و علی حاجت روا شد
در قصه پای حضرت عباس وا شد
@hosenih
اول به قلب کودکش تفسیر آموخت
در سجده هایش ناله ی شبگیر آموخت
کم کم به چشم نافذش تاثیر آموخت
آخر به دستش کار با شمشیر آموخت
این دستها با دست عالم فرق دارد
عشق حسین آدم به آدم فرق دارد
از کودکی مولا صدا میکرد او را
هر لحظه و هرجا صدا میکرد او را
خم میشد و آقا صدا میکرد او را
در خلوتش لیلا صدا میکرد او را
مجنون که باشی غیر از این کاری نداری
جز شوق لیلا منطقی داری؟...نداری!
محراب دلخون بود، شاه لا فتی رفت
شهر کرامت زیرو رو شد، مجتبی رفت
شمشیر شک در سینه ها تا انتها رفت
پس دست حق سمت امام کربلا رفت
خورشید رفت و غم به قلب ماه افتاد
عباس همراه امامش راه افتاد
آواره و مجنون صحرای حسین است
تشنه ست با این حال سقای حسین است
عمریست میداند که دل جای حسین است
راه ظهور از رد پاهای حسین است
قربان چشمانی که در توفان بصیرند
این چشمها، این دستها خیر کثیرند
قامت بلند کاروان صاحب لوا شد
در راه پیش کودکان صد بار تا شد
همبازی و همراه دختربچه ها شد
در اوج بازی بر زمین افتاد و پا شد
لبخند کودکها به افتادن می ارزد
این منطق عشق است: جان دادن می ارزد
نقطه سر خط، شب شده...شش ماهه خواب است
تاریک شد خیمه...زمان انتخاب است
چشمان مومن سمت چشم ماهتاب است
او دست بر سینه ست، او پا در رکاب است
عباس ماند و اقتدا کردند یاران
از پیش، جانها را فدا کردند یاران
@hosenih
فردا شد و شد آنچه شد ...خورشید تنهاست
تنها که نه...با ماه خود غرق تماشاست
غرق تماشای علی ها بین صحراست
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست
پس آبرویش را به روی دوش انداخت
او که یمین میباخت اما دین نمیباخت...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#اسماعیل_شبرنگ
▶️
باران که می بارد پریشانم
حال خودم را خوب می دانم
ابری ترین باران پنهانم
من روضه خوانم روضه می خوانم
@hosenih
در بین ساحل موج غم افتاد
در علقمه مشک و علم افتاد
دستی قلم نذر حرم افتاد
همناله با ذکر عمو جانم
بغضی میان هر گلو لرزید
در دست ساقی تا سبو لرزید
با العطش قلب عمو لرزید
من هم به فکر داغ طفلانم
تا بر سر فرقش عمود آمد
روی لبش ذکر سجود آمد
از خیمه ها تا بوی دود آمد
فریاد زد میسوزد این جانم
@hosenih
روی زمین بال و پرش می ریخت
ذره به ذره پیکرش می ریخت
با تیرها چشم ترش می ریخت
یاد خسوف ماه تابانم
با سوز آهی آتشین از راه
همناله با امّ البنین از راه
زهرا رسیده دلغمین از راه
مادر رسید و دید گریانم
در گریه ام گل کرد لبخندم
وقتی به من می گفت "فرزندم"
خود را به پای مادر افکندم
از راه آمد عید قربانم
@hosenih
نور خدا دست هوَس افتاد
شیر حرم کنج قفس افتاد
عباس آخر از نفس افتاد
دیگر چه شد شاعر ؟؟ نمی دانم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#مرضیه_نعیم_امینی
▶️
یه مادر داره از احساس میگه
داره از روضه ی حساس میگه
گمونم روضه خون ام البنیه
داره از قامت عباس میگه:
@hosenih
قد و بالای عباسم نظر خورد
به چشم شیر من تیر سه پر خورد
خود من از بشیر اینو شنیدم
عمود آهن دشمن به سر خورد
شنیدم کوفیا دورش رسیدن
شنیدم دست عباس و بریدن
شنیدم بچمو شرمنده کردن
شنیدم مشکشو تیرا دریدن
تا وقتی روضه خون ام البنینه
ربابم گوشه ی مجلس میشینه
تا وقتی حرف مشک پاره میشه
رو لب گل میکنه داغ سکینه:
همین قد میگم از داغ زیادم
نگاه مهربونش مونده یادم
الا ام البنین شرمنده ام من
خودم دسته عموجون مشک دادم
شدیم آواره با زخم و تب و درد
سر ما نعره میزد شمر نامرد
پایین نی رد خونو میدیدم
عمو بالای نی خون گریه می کرد
@hosenih
میگه ام البنین، غم بی حسابه
جلو چشمام یه مشکه پاره قابه
میسوزه قلبمو آروم نمیشم
دلیل شرم من اشکه ربابه
خدایا پُر اگه پیمونه می شد
علی اصغرم گریون نمی شد
حسین من با طفل شیرخوارش
میون هلهله حیرون نمی شد
همین که روضه میره سمت گودال
رباب و زینبَن که میرن از حال
امون از تیغ و تیر و سنگ و نیزه
امون از غارت پیراهن و شال
@hosenih
چرا تشنه تو رو کشتن حسینم
سرت رو روی نی بردن حسینم
همه رفتن...یه گوشه دم گرفته
حسین من حسین من حسینم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#موسی_علیمرادی
▶️
آتشی در دلم از داغ تو افروخته ام
آه چون دود رود از جگر سوخته ام
@hosenih
ریسمانی شده این اشک مدامم گویا
مژه ام را به سر دامن خود دوخته ام
چار پروانه کشیدم به روی خاک بقیع
شمعی از آه در آن بین بر افروخته ام
دلخوشم نوکرتو شد پسر مادر تو
کم بها یوسف خود را به تو نفروخته ام
@hosenih
مثل قربانی نذری به رهت شکرخدا
پخش در کرببلا شد همه اندوخته ام
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#علی_اصغر_یزدی
▶️
ام البنین بعد از حسین ام الادب شد
شاگرد درسش ، کربلا امّ وهب شد
@hosenih
در تربیت بر مادران هم مادری کرد
شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد
خود را کنیز خانه می دانست اما
از لطف اهل خانه او زهرا نسب شد
حتی ادب پیش ادب هایش ادب کرد
حتی وفا هم از وفایش در عجب شد
ام القمر یعنی که نوری در سیاهی
یعنی که فرزندش چراغ راه شب شد
@hosenih
در آن هیا هو حق مادر را ادا کرد
نگذاشت روی خاک سر ،زهرا سبب شد...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمدحسین_رحیمیان
▶️
السلام ای مادر ایثار یا ام البنین
دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین
وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد
مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین
@hosenih
جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است
بعد زهرا بهترین غمخوار یا ام البنین
تو همانی که به عشق قبله عالم حسین
تربیت کردی سپهسالار یا ام البنین
خوش به حال هر که چون تو غیر گریه بر حسین
تا دم آخر ندارد کار یا ام البنین
مادر یل ها سرت را تا ابد بالا بگیر
دست از شرمندگی بردار یا ام البنین
جان عباست بیا بس کن ، برایت خوب نیست
گریه با این چشم های تار یا ام البنین
بیشتر از هر چه غم در سینه ات داری تو را
پیری زینب دهد آزار یا ام البنین
خوب شد ماندی ، ندیدی که حسین افتاده بود
بین مقتل تشنه و بی یار ، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس
از حرم تا قتلگه صد بار ، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در
آتش بین در و دیوار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی کاروان را بی حسین
در میان کوچه و بازار یا ام البنین
@hosenih
خوب شد ماندی ندیدی بر فراز نیزه ای
خورده از پهلو سر ِ سردار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خنده مستانه بر
اهل بیت احمد مختار یا ام البنین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#محمود_ژولیده
▶️
آن کنیزم که در سرای علی
همچو زهرا شدم فنای علی
ریختم عشق را بپای علی
شد همه هستی ام فدای علی
کودکانی که پرورانیدم
همه را بر حسین بخشیدم
@hosenih
چونکه طفلان من بزرگ شدند
با غم بی کفن بزرگ شدند
با هزاران محن بزرگ شدند
زیر دست حسن بزرگ شدند
دوره های دفاع را دیدند
راه و رسم جهاد فهمیدند
داشت مولا از این جهان میرفت
روح پاکش به لامکان میرفت
نم نمک سوی آسمان میرفت
اشک چشمش، چکان چکان میرفت
با اشاره گذاشت نورِ دو عین
دست عباس را بدست حسین
گفت ای نور دیده، عباسم
ای تمام امید و احساسم
وی چراغ حرم، گل یاسم
در صف رزم، اَشجع الناسم
همه جا پرتوِ دو عینم باش
کربلا همرهِ حسینم باش
@hosenih
شبِ هجران فرا رسید آخر
دلِ شب با برادرانِ دگر
رفت شیر دلاورم به سفر
شد علمدار و ساقی لشگر
در شب غربت و قرارِ حسین
یارِ زینب شد و وقار حسین
روز آخر بنا شد آب آرَد
آب بر کودک رباب آرد
از شریعه کمی جواب آرد
یا که تا خیمه درّ ناب آرد
چشمتان روز بَد نبیند وای
غرق خون شد امیر، سر تا پای
وای از هجمه ها به نخلستان
قطع شد دستها به نخلستان
فرق او شد دوتا به نخلستان
پاره شد مشکها به نخلستان
شد امیدش که ناامید عباس
یاس را دید و شد شهید عباس
همه دست بریده را دیدند
یارِ قامت خمیده را دیدند
رنگ و روی پریده را دیدند
گریه های ندیده را دیدند
کمرش خم شد از غمِ سقا
هلهله شد بپا در آن غوغا
چونکه ماه مدینه ام برگشت
زینب بی قرینه ام برگشت
همرهِ او سکینه ام برگشت
علت سوز سینه ام برگشت
دخترم بی برادر آمده بود
قد کمان پیش مادر آمده بود
@hosenih
همه موهای او پریشان بود
دلش آتش ز دست عدوان بود
ناله هایش عجیب سوزان بود
بین روضه صداش لرزان بود
از اسیری چو کرد شِکوه تمام
گفت از مجلسِ شرابِ شام
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#امیر_فرخنده
▶️
اشک من از آه لب ربابه
داغ علی خواب شب ربابه
منو به بی پسر بودن یاد کنید
ام بنین که لقب ربابه
@hosenih
بگید برا ثواب حلالم کنه
اگه نخورده آب حلالم کنه
برای تشییع جنازم نیاید
فقط بگید رباب حلالم کنه
اگه دعای من نداشت اثر کاش
همراهتون میومدم سفر کاش
برا بلاگردونیه حسینم
چهار پسر کمه چهل پسر کاش..
به بازوهاش طناب خورده چرا؟
سیلی مگه رباب خورده؟ چرا؟
عروس من چی به سرش اومده
صورتش آفتاب خورده چرا؟
@hosenih
بغض تو توو گلوی من بود رباب
حرمله رو به روی من بود رباب
اونیکه از روزنه مشک ریخت
آب نبود آبروی من بود رباب
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#محسن_راحت_حق
▶️
در هیاهو گم شدم پیدا کن این افتاده را
ناخدایِ شیعیان ،دریا کن این افتاده را
از مسیرِ عشق.. بدجوری کنار افتاده ام
با نگاهِ نافذت شیدا کن این افتاده را
@hosenih
با گناهان،خویش را از چشمِ تو انداختم
با دمِ جانبخشِ خود زیبا کن این افتاده را
قد خمیده آمدم فرزند زهرا رحم کن
خواهشاً با یاری ات طوبا کن این افتاده را
بر زمین خوردم بدونِ تو ،دو دستم را بگیر
صاحبِ افتادگان! برپا کن این افتاده را
روزگارم طی شود در سُستی و بیچارگی
کم دگر امروز یا فردا کن این افتاده را
@hosenih
از درِ تو خیر دیدم باز هم خیری رسان
با نگاهت نوکرِ زهرا کن این افتاده را
من ابالفضلی شدم خودرا سپردم دستِ او
صاحبم! تو زائرِ سقّا کن این افتاده را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح_و_مصائب
#جواد_کریم_زاده
▶️
ابتدا گفت السلام علیک
بنده اذن ورود می خواهم
به کنیزی زینب آمده ام
اگر از لطف خود دهد راهم
السلام علیکما حسنین
پرتو نور ذات لم یزلی
آمدم تا شوم ڪنیز شما
گر گذارم قدم به بیت علی
@hosenih
جان عالم فدایت ای زینب
بشنو از این کنیز زمزمه ای
نام من فاطمه است اما تو
بعد زهرا فقط تو فاطمه ای
من شنیدم که مادرت زهرا
بین دیوار و در فدا گردید
آن قَدَر حامی ولایت بود
که فدایی مرتضی گردید
کاش در بین کوچه ها زده بود
جای زهرا به روی من سیلی
کاش ام البنین زمین می خورد
کاش می گشت روی من نیلی
بود آن کوچه خلوت و پنداشت
می رسد زور او به زور حسن
کاش می زد به روی من سیلی
تا دگر نشکند غرور حسن
ڪاش در پشت در سپر بودم
همچو زهرا به یاری مولا
ڪاش در سینه ام فرو می رفت
میخ در جای سینه ی زهرا
روضه می خواند وقت آمدنش
نوعروسی ڪه جای فاطمه بود
آن عروس سیاه پوش علی
فاطمه در عزای فاطمه بود
پا به بیت علی نهاد و سپس
به ڪنیزیش مفتخر گردید
سال ها بعد هم به لطف خدا
مادر حضرت قمر گردید
@hosenih
گشت از نور آفتاب علی
جلوه ی ماه هاشمی حاصل
به جهان پا نهاد از این پیوند
یل ام البنین ابوفاضل
از ادب طفل خود به دور سر
شاه بی سر ز مهر می گرداند
گفت عباس من فدایی توست
یاور تو همیشه خواهد ماند
داد قنداقه اش به دست علی
مرتضی دست های او بوسید
و سپس گریه ڪرد،ام بنین
سبب گریه ی علی پرسید
گفت این دست های زیبا را
می دهد در ره شه بی سر
روزی آید به دشت ڪرب و بلا
می شود از بدن جدا، مادر
آسمان بود و داشت چهار قمر
همه زیبا و پاڪ و تابنده
تا بریزد به پای خورشیدی
ڪه بود نور او درخشنده
چون ڪه آن ڪاروان به راه افتاد
گفت عباس من ضیاء دوعین
پسرم جان من،عزیزدلم
هرچه شدجان تووجان حسین
همه ی عمر افتخارم بود
ڪه توئی اُسوه ی جوانمردی
جان فدای حسین زهراباش
نڪند بی حسین برگردی
خبر آمد بشیر آمده است
با دل زار و خسته، با افغان
گفت مادر همه پسرهایت
ڪشته گشتند با لب عطشان
گفت ام البنین ڪه ای قاصد
فقط از شاه عالمین بگو
همه ابناء من فدای حسین
فقط از سرورم حسین بگو
گفت مادر ڪنار نهر فرات
تشنه لب، راس اوجدا ڪردند
سر او را به نیزه ها بردند
دربیابان تنش رها ڪردند
بدنش قطعه قطعه از ڪین شد
آنچنان ڪه به بوریا بردند
بی ڪفن دفن گشت بعد سه روز
بی سر او را به خاڪ بسپردند
دید نتواند این غمِ عظما
مادری خسته دل ڪشد بردوش
ازغم داغ سیدالشهدا
ناله ای برڪشید و رفت ازهوش
اولین روضه را بپا ڪرد و
روضه خوانی مدام ڪارش بود
گریه برداغ سیدالشهدا
مرهمی بهر قلب زارش بود
روضه می خواندوبافغان می گفت،
اُم عباس با دلی غمگین
من ندارم دگر پسر مَردم
ودگرنیستم من امِِّ بنین
@hosenih
آری آن پاڪدامن ازسرِمهر
بهر احیای دین حق ڪوشید
همچو زهرا به یاری حیدر
بود و جام ولای اونوشید
السلام علیڪ ای خورشید
مهرِ منظومه ی چهارقمر
السلام علیڪ مادر عشق
هم نفس هم قدم تو باحیدر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih