eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به نام عشق به نام خدا به نام علی شروع می کنم این شعر را به نام علی هزار مرتبه ممنون مادر و پدرم که کرده اند مرا آشنا به نام علی برو به طوس، برو كاظمين و سامرا برو مدينه برو کربلا به نام علی نهاده اند سرم تاج جاه و عزت را قدم گذاشته ام هر کجا به نام علی به زیر پرتو این نام، هرچه نام، گم است همينكه مي تابد آفتاب نام علی تو را خدای تو از بسکه دوست داشت علی خودش علی شد و نام تو را گذاشت علی @hosenih زمان رو شدن گنج های راز شده که روشن از دل ویرانه ی حجاز شده چه بوده است مگر راز سر به مهر خدا که بر ظهورش لب های کعبه باز شده ببین تواضع معبودهای سنگی را حقیقت آمده، در سجده هر مجاز شده و بی نیازی مخصوص آسمان ها بود علي رسيد و زمین نیز بی نیاز شده و ان یکاد نخوانید که برای علی زمین پر است از آیات در فراز شده رسید حضرت قرآن و از درون میخواند برای احمد از آیات مومنون میخواند @hosenih بگو تو را که چه بنویسم ای نمود خدا اگر قلم نزنم در حد و حدود خدا کسی به چشم خدا را ندید و تو دیدی تویی که غرق شدی غرق در وجود خدا زمان خلقت نور تو را که می داند؟ تو نیز بوده ای از آن زمان که بوده خدا روانه است به سمت علی و آل علی همیشه تیر سلام خدا درود خدا فضائل تو اگرچه زیاد، باز کم است یقین فراتر از این ها تو را ستوده خدا به حق عشق، به حق علی و آل علی خدا نصیب کند باز هم وصال علی @hosenih خدا نصیب کند باز هم سفر به نجف ببر دوباره مرا باز هم ببر به نجف نجف؟! کدام نجف؟! آن دیار که انگار گشوده است خدا از بهشت، در به نجف به نیت همه ی مادران مدینه برو بیا به نیت پابوسی پدر به نجف هزار بار نظر سمت کعبه بردن را معاوضه نکنم با یکی نظر به نجف اگر بناست که در کربلا بمیرم، کاش که قبل از آن برسد جسم محتضر به نجف هزار مرتبه ما را به کربلا ببری نرفته ایم به زیبایی نجف سفری ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ قلبی که فقط خانه ی دلجوی امیر است مجنون شده ی طره ی گیسوی امیر است آن قبله که عشّاق بر آن سجده گذارند نوری ست که در تاق دو ابروی امیر است @hosenih پرواز دَرِ قلعه ی خیبر به همه گفت این ذره ای از قدرت بازوی امیر است در معرکه از کفر مسلمان بتراشد این ویژگیِ چشم هنر جوی امیر ست غربال کند هر سره از ناسره مولا این معجزه ی نعره ی یاهوی امیر است @hosenih انگور نجف نخل رطب داد به میثم بر دار سرش روی دو زانوی امیر است در روز جزا سنجش اعمال خلائق وابسته به میزان ترازوی امیر است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چه جانماز پي اعتكاف بر دارد چه ذوالفقار به عزم مصاف بر دارد @hosenih علي حقيقت نور است و هيچ جايز نيست كه در مقابل شب انعطاف بر دارد... دوباره مثل علي زاده مي شود ، اما اگر دو مرتبه كعبه شكاف بر دارد @hosenih اگر كه حرمت مولا نبود ، ممكن بود خدا ز خلق خود امر طواف بر دارد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آغاز دل سپردن بی ابتدا علی پایان عاشقانه‌ی بی انتها علی مبدا علی مسیر علی رهنما علی ده روز عمر ما ز علی بود تا علی @hosenih آدم چگونه محرم حق شد؟ به یا علی آرام جان نوح میان بلا علی مردی که بت شکست صنم داشت با علی در شعله نیز گفت پس از ربنا علی ذکر مسیح چیست برای شفا؟ علی ورد کلیم چیست به گوش عصا؟ علی آنکه به عرش رفت علی بود یا رسول آنکس که لب گشود خدا بود یا علی؟ بالا بلند روح، امیر کلام و علم افتاده روی خاک برای خدا علی حبل المتین علیست و خیرالعمل علی همتای بی قرینه‌ی خیرالنساء علی قتالة العرب، قمر المصطفی علی تصویر حق به آینه‌ی لا فتی علی غرق نبرد بود و به یاد یتیمها تفسیر آیه آیه‌ی خوف و رجاء علی @hosenih رحمان خدا، حلیم خدا، مقتدر خدا آیینه‌ی تمام نمای خدا علی هر سو نگاه کردم علی بود و فاطمه یا مظهر العجائب یا مرتضی علی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دست در دست تو دادیم و جهان شکل گرفت حرکت کرد زمین بعد زمان شکل گرفت @hosenih مژه ات تیر کجی بود و برای پرتاب چونکه ابروی تو خم گشت کمان شکل گرفت همه انگار که ناخواسته لبخند زدند نامت آن لحظه که در بین دهان شکل گرفت حفره ای بود پر از خون وسط سینه ی من مهرت افتاد به قلبم ضربان شکل گرفت تا که سلمان وسط ظهر پس از نام علی أَشْهَدُ أَنَّ علی گفت اذان شکل گرفت مثل خونی که به رگ های بدن جریان داشت شیعه گی نیز پس از این جریان شکل گرفت با تو هرجای خرابی شده آباد ترین بی تو در شهر،خرابات مُغان شکل گرفت با علی اصغر تو روز جهانی عطش با علی اکبر تو روز جوان شکل گرفت @hosenih سر مولا که سری گشت میان سرها نقشه ی قتل علی در رمضان شکل گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در رجب دلها منور میشوند دیده ها مبهوتِ داور میشوند در رجب درهای رحمت وا شود ابرِ رحمتها مکرّر میشوند @hosenih باز عشقِ بندگی گل می کند رهروان در حال دیگر میشوند نخلهای خشک سر وا میکنند غنچه ها سرو صنوبر میشوند عده ای با حال توبه از گناه معتکف در کوی دلبر میشوند میکند ارباب بر ما افتخار باز نوکرها پیمبر میشوند خاکِ پا هم کیمیا گردد گهی چون غلامانی که قنبر میشوند در شب میلاد مولود حرم رزق و روزیها مقدر میشوند مجتبایی ها ، حسینی ها ، همه مرتضایی ها مقرر میشوند میشود ذکر علی وِردِ همه عاشقان همراز کوثر میشوند در ره شاه ولایت مؤمنان با پیمبر ها برادر میشوند با قدمهای امیر مؤمنان عالم و آدم مسخر میشوند با شکاف کعبه با یک یا علی اهل عالم مست حیدر میشوند دوستان مرتضی خندان ، ولی دشمنان او مکدّر میشوند لشگر سفیانیان بر هم خورَد مشرکان بی تاب و مضطر میشوند لرزه افتد بر دل قوم یهود بیقرار از فتح خیبر میشوند شیعیانِ خالص آل علی همچنان عمارِ لشگر میشوند دست نامردی به دشمن کِی دهند دوستان ، یارانِ رهبر میشوند در صف دشمن ستیزِ جنگ نرم نوجوانان مثل افسر میشوند چونکه ساداتِ خراسانی رسد مهدوی ها همصداتر میشوند در مسیر عاشقیِ مرتضی چه شهیدانی که پر پر میشوند عده ای دارند در شام و عراق در ره محبوب بی سر میشوند زینبی ها ، آخرِ ماه رجب شاهدِ غوغای محشر میشوند در مسیر کربلا عباسها همرکاب راه خواهر میشوند روز عاشورا در آن میدانِ عشق جمله اصغرها که اکبر میشوند @hosenih وای از وقت عبور از قتلگاه حمله وَر بر چند دختر میشوند کوفیان و شامیان با سنگِ کین معترض بر هیجده سر میشوند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تا دست خدا آینه را داد به کعبه ازشدت شهدش ترک افتاد به کعبه پیش قدمش سینه درید و همه دیدند این کار چه قدر وشرفی داد به کعبه @hosenih تاریکی بت خانه فرو ریخت به یُمن نوری که خداوند فرستاد به کعبه وقتی عدد عشق در عالم صد و ده تاست حرفی نزن از باقی اعداد به کعبه آمیخته شد جاذبه و دافعه با هم باآمدن جامع الاضداد! به کعبه @hosenih پرمیشود از عطر وجودش همه عالم هربار می افتد گذر باد به کعبه برسینه نگه داشته نقش شرفش را ای عشق بگو دست مریزاد به کعبه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ رو زدم باز چون گــدا به علي تا شــود حاجتم روا به علي چون سپرده ست اختيار مرا حضرت "واهبُ العَطا"به علي @hosenih مي رسد فصل مُقـتــدا شدنم مي كنم تا كه اقتدا به علي همچنان كز علي شدم آغــاز مي رسم من در انتها به علي مي توانم پدر صداش كنم دارم از بس كه اتّكا به علي مادرم هم خيالش آسوده ست داده ، دستِ دل مرا به علي آرزوي بزرگ من اين است همه باشــند مُبتلا به علي قصّه ي زندگي خوشايند است گـر شود ختم ماجرا به علي اي بنازم به آن طبيبي كه درد را مي كنــد دوا به علي مي زنند عاشقانه ميثم ها خنده بالايِ دارها به علي محض كوري چشم دشمن اوست فخر اگر مي كند خدا به علي ظـفـر و صبر توأمند كه بـاز ---مي سپارد نبي لوا به علي @hosenih كوثرش را نه دخترش را نه جان خود داد مصطفي به علي . باش بي اعتنا به خود"سائل" باش در بنـد اعتنا به علي ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ به روی دوش خودش بی جهت عَلَم نگذاشت که جز به راه خداوند خود قدم نَگْذاشت سکوت کرد بلی بیست و چند سال علی به وقت ظلم ولی دم به روی دم نگذاشت @hosenih چنان که ظلم به موری اگر که شد تحمیل خروش کرد علی، چشم روی هم نگذاشت میان این همه سلطان به عشق رعیت خویش به جز علی احدی سنگ بر شکم نگذاشت سه روز زائر شهر نجف شدم مولا سه روز در دل من هیچگونه غم نگذاشت قرار بود ملائک به عرش برگردند ولی فضایل ایوان این حرم نگذاشت قرار بود فقط سجده بر خدا بکنم همین که خیره به ایوان شدم سرم نگذاشت کرم ببین که به سختی خودش بزرگش کرد برای قاتل خود نیز هیچ کم نگذاشت @hosenih رسیده دست که در مدح، شعر بنویسد نوشت کوچه و این دفعه هم قلم نگذاشت به وقت شستن بازوی فاطمه میخواست که اشک هاش نریزد ولی ورم نگذاشت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم بداهه گروه حرف دل"شاعران محفل آئینی انگور" در شب میلاد امیرالمومنین علی علیه السلام ▶️ شب شعر است و واژه تبدار است شاعر تو دوباره بیدار است هر چه شاعر قلم زده است برات باز هم او به تو بدهکار است @hosenih شاعر آستان مولایم تا بگویند اهل دربار است ياعلي گو كه بوسه اي بزنم به همان لب كه بر رطب دار است شاعرت بر لبش رطب دارد یا علی گو شبیه تمار است جنگجوی تمام میدانهاست عِلم دار است و هم عَلمدار است کوه عمری به احترام علی سرپا مانده و خبردار است از لب مادرم شنیده ام و مطئنم علی نگهدار است یاور صرف بر یتیمان بود آنکه دین را حقیقتا یار است گفت آرش که یا علی گفتن قوت بازوی کماندار است من که در مانده ام به مدح علی تو بگو مدحتش چه مقدار است چه بگویم به مدح شاه نجف که خدایی در او پدیدار است هرکسی غیر حیدری شده است روز محشر غریب و بیچاره ست آن نظر را که مات روی علی ست مات روی دگر شدن عار است عشقش از سینه میزند بیرون عطر کی پایبند عطار است؟ جرعه جرعه شراب می ریزد قدحی را که مست دیدار است دو علی در اذان ماست ولی گوش عالم مگر بدهکار است؟ @hosenih و اذان بارها به من گفته: صد علی از خودش طلبکار است میدهد عیدی مرا هر روز شعر من را اگر خریدار است و فقیر و اسیر میدانند وقت حاجت گرفتن، افطار است حرف مولاست حرف حق به خدا سر میثم اگر بر این دار است هر که دیوانه گشت از این عشق به خدا خواندن تو مختار است جمعی او را خدای خود خواندند بس که کار خدا علی وار است مادرم از همان نخستین روز عشقشقان را عجیب بیمار است یا خدایی که گفته اند، دو تاست یا خدا مرتضای کرار است جان زهرا نگاه کن مارا شاعرت بیشتر گرفتار است بوسه باران نموده جبرائیل ترکی را که روی دیوار است از بزرگی تو توهم شد که خدا در مقام تکرار است هر که نهج البلاغه می داند روز محشر انیس عمار است این مقامی که مینویسندت نسبت خار و یک سپیدار است اشک حیدر به چاه را قطعاً یوسف مصر هم خریدار است نقطه تحت با بسم الله نقطه ای در میان پرگار است @hosenih می نویسم علی علی و قلم سرخوش از یا و عین دوار است صله ای مرحمت کن از کرمت یا علی شاعرت بدهکار است به بلندات اگر نگاه کنیم آنچه افتد به خاک دستار است بین کرّار و او که فرّار است نکته به نکته فرق بسیار است هر که ویرانِ توست آباد است مست از باده ی تو هشیار است نگهی از سر ترحم کن به گدایی ک باز سرباراست به خداوندی خدا سوگند به خدایی علی سزاوار است تو همانی که دُرِّ در نجفی و نجف از شما چه سرشار است به یقین شهر علم را حیدر هم در است و هم اینکه معمار است کاردنیا به دست قدرت اوست جزعلی هرکه هست بیکاراست این قصیده به انتها نزدیک ترک مدح تو لیک دشوار است دست بالای دست ، دست علی است زیر دستش چقدر بسیار است گفت زهرا علی ، علی زهراست مصرع قبل پر ز اسرار است ما گنه کار و تو قسیم بهشت دستمان گیرحالمان زاراست @hosenih غیر حیدر ندیده ام به خدا چه کسی دردمند مسمار است ماه آل علی! نمایان شو برکه‌ای بی‌قرار دیدار است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تا روی نمازست به سوی تو پری‌رو سجّاده‌ام این کاغذ و محراب من ابرو گفتم که بدوزند مرا سبحه ز گیسو تا رشته کنم سبحه‌ی خود را به نخی مو اوراد بیاموز به ترسا و به ترسو شمس آمد و بر میوه‌ی نارس ترک افتاد بر سینه‌ی هر ‌آن‌چه یقین‌ست شک افتاد بر زخم تو چون نان تو عمری نمک افتاد چون حلقه‌ی «لا سیف» به گوش فلک افتاد با تیغ تو کتمان نشود حرف دوپهلو @hosenih بر قامت تو بسته خدا جامه‌ی وحدت تا اینکه به دستت بدهد خامه‌ی وحدت با دست خدا ثبت کنی نامه‌ی وحدت بعد از رقمت مست شوم با می وحدت بنشینم و با خضر کنم زمزمه هوهو نرم‌ست و لطیف‌ست به تو خاره و خارا با دوست مروّت‌ کن و‌ با خصم مدارا مست‌اند به دور تو وَ‌ ما هُم بِسُکاری بر هشتی قلبت بنشان هفت سما را این عالم شش روزه و آن قلعه‌ی نه تو بر منبر توصیف تو شایسته سکوت‌ست زیرا که مقام تو جلال و جبروت‌ست مضمون تو جاری به سلام‌ست و قنوت‌ست تو‌ چشم خدایی که به ملک و ملکوت‌ست از آن‌چه که دیدی دو سه تا واقعه برگو هر دم، دل خونین تو با خون جگر خست هر بازدمت، قلب مرا طرز دگر خست هر قطره‌ی اشک تو دوصد دجله و ‌کرخه‌ست خورشید که تابنده‌ترین اختر چرخ‌ست شمعی‌ست که در پیش جمالت زده سوسو ای خیر عمل! هر عملی بی تو پریشان ای مهر! سپهر ازلی بی تو پریشان منظومه‌ی افلاک ، علی! بی تو پریشان ما نیز اگر هرزه ولی بی تو پریشان چون آب که وابسته به او شد علف جو دست تو همان‌ست که بالاتر هر دست ذکر تو همان‌ست که کرده‌ست مرا مست "تا بوده علی بوده تا هست علی هست" تو‌ سرزدی از آینه‌ی عصمت و رفته‌ست هر فخر پس از فضل تو از ترس به پستو شریان زمین از تو گرفته‌ست تسلّی بالقوه مصلایی و بالفعل مصلّی تو مظهر اسما و صفاتی به تجلّی هر آینه یک جلوه و هر لحظه محلّی ممسوس خدا در نظر مؤمن و هندو آن لب که فروبسته شد از مدح تو لال‌ست آن‌سر که نیفتاد به پای تو وبال‌ست آن خون که نریزد به قدوم تو‌ حلال‌ست آن‌کس که نپویید مسیرت به ضلال‌ست هرچند زند پینه به پیشانی و زانو @hosenih موی تو شب تارم و روی تو سحرگاه تو وجه خدایی که به یاد آمده هرگاه آن‌قدر رفیعی که نگنجی به نظرگاه ما گرد و‌ غباریم ‌که افتاده به درگاه برگوی به قنبر نبرد دست به جارو از تو نسرودیم به غیر از قد و‌ قامت جوهر چکد از خامه‌ام از فرط ندامت زیرا ننوشته‌ست تو را حد مقامت بالا رود اعمال رسولان به قیامت آن‌دم که ثوابی ز تو افتد به ترازو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ علی آن صبح صادق، آن شب قدر علی شرح «اَلَم نَشرَح لَک صَدر» علی، آن مظهر یکتا پرستی علی، روح حیات و جان هستی @hosenih علی آیینۀ وحی نبوّت فروغ دیدۀ عدل و مروّت زنی را دید روزی در گذرگاه نهان در پرده‌ای از حسرت و آه به دوش خود فکنده مشک آبی نگاه او سؤال بی‌جوابی چو دریا موج زن، چون چشمه در جوش چو نی با ناله همدست و هماغوش حدیث از ماجرای خویش می‌کرد شکایت با خدای خویش می‌کرد که یارب! من روانی خسته دارم ولی پیوندِ با غم بسته دارم غم و اندوهم از اندازه بیش است دلم خلوت نشینِ داغ خویش است بهارم رویش درد است، یا رب! گلم پاییز پرورد است، یارب! شکسته سنگ غربت شیشه‌ام را صبوری سوخت برگ و ریشه‌ام را @hosenih چرا صد داغ بر این دل بماند؟ علی از حال ما غافل بماند؟ تو روشن کن غم آبادِ دلم را تو بِستان از علی داد دلم را! زن غمدیده با خود عالمی داشت نهان در سینه اش بذر غمی کاشت علی چون موج از این توفان بر آشفت به او نزدیک شد آهسته و گفت: که بگذر از علی، لطف و کرم کن به درگاه الهی شکوه کم کن علی، گیرم نشد همداستانت! به جای او منم بر آستانت مده آزارِ خود زین بیش، مادر! به من ده ظرف آبِ خویش مادر! که من چون سایه همراه تو هستم بود سررشتۀ آهت به دستم چو با او از سر رأفت سخن گفت به سقّایی خود او را پذیرفت علی همراه او بی‌تاب می‌رفت به دوش افکنده مشک آب می‌رفت زنِ دل خسته چون مهر و وفا دید ز مرد رهگذر صدق و صفا دید @hosenih روان شد سوی منزل با همان حال سبک‌سِیْر و سبکبار و سبکبال دعا می‌کرد مرد رهگذر را همان صاحبدل صاحب نظر را قدم در ره چو با آن مرد حق زد کتاب خاطراتش را ورق زد: که بر روی خوشی در بسته‌ام من پرستویم، ولی پربسته‌ام من شکوهِ شادی‌ام از یاد رفته‌ست سر و سامان من بر باد رفته‌ست «در آن مدّت که ما را وقت خوش بود» فلک کی این همه مظلوم کُش بود؟ مرا تا سایۀ همسر به سر بود بساط زندگانی مختصر بود دریغ! از کف، گرامی گوهرم رفت به استقبال دشمن، شوهرم رفت جوانمرد و مجاهد، آهنین عزم به فرمان علی شد عازم رزم کمربند جهادش را گره زد شرار از دل گرفت و بر زره زد به میدان رو نهاد و ترک سر گفت به رنگِ ارغوان در دشت خون خفت به خون رنگین چو دیدم جامه اش را سحر خواندم شهادت‌نامه اش را من اکنون بی‌نوایی دل به دستم تهیدستی بدون سرپرستم @hosenih خبردار از خزانِ من نسیم است نصیبِ این صدف دُرّ یتیم است نه شب دارم از این اندیشه نه روز غم جانکاه دارم، آهِ جان سوز مرا چون شعله، در هم پیچ کردند امید شادی‌ام را هیچ کردند فلک را چیست رسم عهد بستن؟ نمک خوردن نمکدان را شکستن! به دست و بال ما پیچید ایّام گل امّید ما را چید ایّام گره زد گرچه دست غم به کارم به یارب‌های خود امّیدوارم علی را پاسِ حرمت گرچه بر ماست خدا بین من و او حکم‌فرماست در این گفت و شنودِ حسرت آلود که در روح علی توفان به پا بود نمایان شد سواد خانه از دور چه خانه، کلبه‌ای بی‌رونق و نور امیر مؤمنان مولی الموالی رها در هالۀ آشفته حالی امانت را به آن آزرده جان داد که آهش آسمانها را تکان داد چو کم کم آشنای راز گردید شکسته دل به منزل باز گردید @hosenih چنان آن روز غم در او اثر کرد که شب را با پریشانی سحر کرد سپیده آرزوی سر زدن داشت علی را دل، هوای پر زدن داشت مهیّا ظرفی از خرما و نان کرد توکّل بر خدای مهربان کرد گرفت آن بارِ سنگین را به شانه روان در کوی و برزن تا نشانه رسید و حلقه بر در کوفت چندی به گوش آمد نوای مستمندی که در این سایه روشن، پشتِ در کیست علی گفتا: کسی جز رهگذر نسیت همان یاری‌گر و همراه دوشم که اندوهِ تو دارد سر به گوشم به شوق بندۀ حاجت روایی فراهم کَرده‌ام برگ و نوایی به مهمانی پذیرا باش ما را ببخشاید خدایت کاش ما را! قدم در خانه چون بگذاشت مولا حدیث نفس با خود داشت مولا صفا بخشید باغ لاله‌ها را گرفت از او سراغ لاله‌ها را ز احوال یتیمان پرس و جو کرد به مژگان زخم دل‌ها را رفو کرد چو آهنگ نوازش ساز فرمود به نرمی غنچۀ لب باز فرمود که از این رهگذر بشنو بشارت ز من فرمانبری از تو اشارت برآنم من که در یاری بکوشم چو رود و چشمه برخیزم، بجوشم @hosenih زنِ مسکین که احسان و کرم دید ز رحمت سایبانی در حرم دید دلش می‌خواست کارش ساده گردد بگفتا: تا خمیر آماده گردد مرا چندین کبوتر همنشین است تمنّایی که دارم از تو این است که باشی شمع این جمع پریشان به دلجویی بپرسی حال ایشان یتیمان مرا سرگرم داری که خویی چون بنفشه نرم داری علی، خیل یتیمان را پدر بود ولی این جا، دل و دستی دگر بود علی، آن عشق و ایمان را تجسّم نشسته بر لبش نقش تبسّم ادامه شعر در پست بعدی 👇👇👇👇