بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
هر لحظهای که آمد و از من خبر گرفت
حالات سجدههای مرا در نظر گرفت
میدید عاشقانه مناجات میکنم
اغلب سراغی از من عاشق، سحر گرفت
@hosenih
نفرین به ضربهای که نماز مرا شکست
رویم ز ضرب دست یهودی اثر گرفت
پاره شده عبا به تنم بسکه با شتاب
این تازیانه حلقه به دور کمر گرفت
جا خورده دندهام به گمانم که پهلویم
چون پهلوی مدینه به تیزی در گرفت
فهمیده بود غیرت ما روی مادر است
با حرف بد قرار مرا بیشتر گرفت
دانستم از چه کودک جاماندهی حسین
وقت فرار دست خودش روی سر گرفت
@hosenih
در شام دختری که خودش ضربه خورده بود
دامن برای روی کبود پدر گرفت
تیزی نیزهای نرسیده به حنجرم
سیلی نخورده دختر من در برابرم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#علی_انسانی
▶️
ندارد هیچکس در این دل زندان نشان از من
نه من دارم خبر از خانهام، نی خانمان از من
نسیمی گر گذر میکرد، دل چون غنچه وا میشد
ولی آن هم گریزان است،چون تاب و توان از من
@hosenih
تن من با دل زندان و زندانبان شده همرنگ
پذیرائی کند با تازیانه میزبان از من
به حال من دل آن آهن زنجیر میسوزد
نمیخواهد که گردد دور، زنجیر گران از من
سرم را جز سر زانو کسی در بر نمیگیرد
صبا لطفی! خبر بر غمگسارانم رسان از من
در زندان به رویم بازخواهد شد ولی روزی
که نَبوَد هیچ باقی غیر مشتی استخوان از من
@hosenih
بر سیل ستم استاده و نستوه چون کوهم
نمییابند عجز و لابه، هرگز دشمنان از من
الهی من هم از تو همچو زهرا مرگ میخواهم
به لب آوردهام جان؛ گیر ای جانانه جان از من
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#رحمان_نوازنی
▶️
زندان صبر بود و هوای رضای او
شوقش کشیده بود به خلوتسرای او
زندان نبود، چاه پر از کینه بود و بس
زنده به گور کردن آئینه بود و بس
@hosenih
زندان نبود یک قفس زیر خاک بود
هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود
زندان نبود، کرب و بلای دوباره بود
یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود
زندان نبود یوسف در بین چاه بود
زندان نبود گودی یک قتلگاه بود
زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود
تصویر هر چه بود، کبود و سیاه بود
زنجیر را به گردن آیینه بستهاند
صحن و سرای آینه را هم شکستهاند
دیگر کسی به نور کنایه نمیزند
شلاق روی صورت آیه نمیزند
میخواستند ظلم به آل علی کنند
میخواستند روز و شبش را یکی کنند
هر کس که میرسید در آنجا ادب نداشت
جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت
حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود
افطار روزهدار خدا تازیانه بود
باران گرفته و همهی شب گریسته
گاهی به حال معجر زینب گریسته
زندان نبود روضهی گودال یار بود
هر شب برای عمهی خود بیقرار بود
@hosenih
حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود
زینب میان جمعیت نیزهدار بود
در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود
زندان برای دختر زهرا روا نبود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
ﺩﺭ ﺩﻝ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻨﻢ
ﻟﺤﻈﻪ ﻟﺤﻈﻪ، ﻗﻄﺮﻩ ﻗﻄﺮﻩ، ﺁﺏ ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﺗﻨﻢ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﻻﻏﺮ ﮔﺸﺘﻪﺍﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﻡ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﮎ
ﺧﺼﻢ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﭘﯿﺮﺍﻫﻨﻢ
@hosenih
ﺩﺭ ﺳﯿﻪﭼﺎﻝ ﺑﻼ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺧﻠﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩﺍﻡ
ﺍﯾﻦ ﻧﻤﺎﺯ، ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺵ، ﺍﯾﻦ ﺍﺷﮓ ﺩﺍﻣﻦ ﺩﺍﻣﻨﻢ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ ﺭﻭﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉﺍﻟﻤﻼﻗﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ، ﻣﻨﻢ
ﻗﺎﺗﻞ ﺩﻝﺳﻨﮓ ﻣﯽﺧﻨﺪﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﮓ ﺩﯾﺪﻩﺍﻡ
ﺣﻠﻘﻪﯼ ﺯﻧﺠﯿﺮ ﻣﯽﮔﺮﯾﺪ ﺑﻪ ﺯﺧﻢ ﮔﺮﺩﻧﻢ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﺟﺴﻤﻢ ﺁﺏ ﮔﺸﺘﻪ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﻊ ﺳﻮﺧﺘﻪ
ﻣﺤﻮ ﮔﺸﺘﻪ ﺟﺎﯼ ﻧﻘﺶ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺗﻨﻢ
ﺭﻭﺯﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻭﻗﺖ ﺍﻓﻄﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮔﻮﯾﯽ ﻗﺎﺗﻠﻢ
ﮐﺮﺩﻩ ﺑﺎ ﺧﺮﻣﺎﯼ ﺯﻫﺮ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻗﺼﺪ ﮐُﺸﺘﻨﻢ
ﮔﺎﻩ ﮔﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﺎﻕ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﻥ ﻣﯽﭼﮑﺪ
ﺑﺲ ﮐﻪ ﭘﺎ ﺳﺎﯾﯿﺪﻩ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﯿﻦ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻫﻨﻢ
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ! ﺍﺯ ﮔﺮﯾﻪﯼ ﻣﻦ ﺣﺒﺲ ﻫﻢ ﺁﻣﺪ ﺑﻪ ﺗﻨﮓ
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻧﮑﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﺷﻤﻨﻢ
@hosenih
ﯾﺎﺩ ﺍﺯ ﺟﺴﻢ ﻣﻦ ﻭ ﺍﺯ ﺗﺨﺘﻪی ﺩﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﮔﺮﺩﺩ ﺯﺍﺋﺮ ﻭ ﺁﯾﺪ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺪﻓﻨﻢ
ﯾﺎﺑﻦ ﺯﻫﺮﺍ «ﻣﯿﺜﻢ» ﺍﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﺗﻮﻻّﯼ ﺷﻤﺎ
ﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺯﺥ ﻫﻢ ﺭﻭﻡ ﺍﺯ ﻫُﺮﻡ ﺁﺗﺶ ﺍﯾﻤﻨﻢ
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#محمد_بیابانی
▶️
پربسته بود و وقت پریدن توان نداشت
مرغی که بال داشت ولی آسمان نداشت
خو کرده بود با غم زندان خود ولی
دیگر توان صبر در آن آشیان نداشت
@hosenih
جز آه زخمهای دهنبازکردهاش
در چارچوب تنگ قفس همزبان نداشت
آنقدر زخمی غل و زنجیر بود که
اندازهی کشیدن یک آه جان نداشت
زیر لگد صداش به جایی نمیرسید
زیر لگد شکست و توان فغان نداشت
با تازیانه ساخت که دشنام نشنود
دیگر ولی تحمل زخم زبان نداشت
@hosenih
هرچند میزبان تنش تختهپاره شد
هرچند روی پل بدنش سایبان نداشت
دیگر تنش اسیر سم اسبها نشد
دیگر سرش به خانهی نیزه مکان نداشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_مناجات
#محمد_مبشری
▶️
ما جز به نگاهت به کسی دل نسپاریم
در دل گرهی جز سر زلف تو نداریم
جز خاک تو بر جای دگر سر نگذاریم
بی زمزمه ات یکسره بی صبر و قراریم
هر لحظه ی ما شور تمنای تو باشد
در دیده ی ما شوق تولای تو باشد
@hisenih
ای آن که ملک بوده به درگاه تو دائم
جبریل شده بر حرم و کوی تو خادم
در عشق نباشد به جز از مهر تو لازم
عالم به فدایت شود ای حضرت کاظم
محبوب خدایی و منم عاشق رویت
گر چه همه را قبله بُوَد روی نکویت
@hisenih
ای آنکه جهان است همه تحت پناهت
مولای کریمی و دلم هست گواهت
ای کاش شود قسمت من نیمه نگاهت
نوری و عدو تاب ندارد رُخِ ماهت
یک لحظه تو را دیدن و پس لذت یک عمر
یک لحظه جدایی ز تو و حسرت یک عمر
@hisenih
آوازه ی عشق تو به افلاک رسیده
در سجده سرت یکسره بر خاک رسیده
بر سلسله خونت ز دلی چاک رسیده
بالای سرت بانوی غمناک رسیده
بر جد تو گر نیزه و شمشیر کشیدند
بر قلب تو از زخم زبان تیر کشیدند
@hisenih
جز مهر تو در خاطره ها یاد نداریم
جز زمزمه ی نام تو فریاد نداریم
ما غیر رضای تو که امداد نداریم
جز در حرمش پنجره فولاد نداریم
ما را برسان تا حرم خود ز خراسان
از مشهد او تا حرمت پر بکشد جان
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#سیدعلیرضا_شفیعی
▶️
بر جبين آسمان آثار غم پيدا شده
نم نم باران دوباره راهی صحرا شده
در ميان سنگها آيينهای تنها مباد
در ميان سنگها آيينهای تنها شده
@hosenih
كاش قلب قفل زندان نيز مثل نيل بود
حبس در زندان فرعون زمان، موسی شده
"رب خلصنی"شده ذكر مدامش در قنوت
تنگتر پيش نگاهش عرصهی دنيا شده
در دلش با ديدن زنجير و بند و سلسله
روضههای عصر عاشوراست كه بر پا شده
روضهی يک كودک آوارهی بیسرپناه
روضهی يک دختر بیتاب بیبابا شده
@hosenih
روضهی تنهايی زينب ميان دشمنان
روضهی قدهای از فرط مصيبت تا شده
همنفس با كاروان شام در اين لحظهها
مايهی تسكين قلبش ذكر يازهرا شده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#وحید_دکامین
▶️
"ای وای بر اسیری، کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد"
آه از دمی که آید، دیگر برون ز زندان
مردی که در سیهچال، از یاد رفته باشد
@hosenih
از بس ز ضرب سیلی، او ناله زد"یازهرا"
از جوهر صدایش، فریاد رفته باشد
با تازیانهی کین، آزرده کرده او را
هرگاه بر شکنجه، جلاّد رفته باشد
از ناسزا و طعنه، سِنْدیٖ نَبُرد بهره
از کظمِ غیظ آقا، ناشاد رفته باشد
ساق شکستهی او، مرهم نمیپذیرد
آه از دمی که کار از، امداد رفته باشد
@hosenih
چون روی تختهی در، بابالحوائج آید
جان از نهادِ شیعه، از داد رفته باشد
بر روی جِسْر بغداد،جسمش سه روز مانده
این گوشه از غمش بر، اجداد رفته باشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
در این قفس بعد از حدودِ چارده سال
از من به جز مشتِ پری مانده ؟ نمانده
زیر غل و زنجیرها ، زیر شکنجه
اصلا بگویی پیکری مانده نمانده
@hisenih
پیکر که نه ، از بس که در تب سوختم من
حتی بگو خاکستری مانده نمانده
انواع و اقسامِ اهانت ها به من شد
یک ناسزایِ بدتری مانده ؟ نمانده
جز سیلی و شلّاقشان در جیرهء من
آب و غذای دیگری مانده نمانده
@hisenih
جز مرگ، مثل مادرم زهرا برایم
هیچ آرزوی بهتری مانده نمانده
***
از پیکرِ صد قطعۀ شاه شهیدان
پیراهنی ، انگشتری مانده نمانده
از بس که سنگ انداخت سمتِ نیزه دشمن
بر نیزه ها آیا سری مانده نمانده
@hisenih
از آستینهایی که پوشانده سری را
پیداست بر سر معجری مانده نمانده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hisenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
#رضا_قاسمی
▶️
وضعیتِ زندان این آقا اسفبار است
دنیای زندانی فقط سقف است ، دیوار است
چشمان او از دیدن خورشید محروم است
خورشید ، اما بیشتر مشتاقِ دیدار است
@hosenih
مغرب که شد با سفرهی رنگینی از آزار
جلاد آمد گفت که هنگام افطار است
سیلی و شلاق است قوت غالبش اغلب
روزه گرفتن با چنین وضعی چه دشوار است
غیر از تنش زخم عمیقی بر جگر دارد
دشنام خوردن بدتر از هر نوع آزار است
انگار که کهنه عبایی بر زمین پهن است
چیزی نمانده از تنش ؛ از بسکه بیمار است
دیگر توان ایستادن در نمازش نیست
از بسکه آهن روی ساق پای او بار است
از راههای منتهی به عرش میگوید
مردی که در قعر سیه چالی گرفتار است
@hosenih
با حلقهی زنجیر هم تسبیح میسازد
شبزندهداری که تنش زنجیربازار است
مقتل که خواندم با خودم گفتم «مسلمان نه !!»
این ظلمها در حق «زندانی» سزاوار است ؟!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_مدح_و_مناجات
#محمود_یوسفی
▶️
آیینه صدق و صفا موسی بن جعفر
روح مناجات و دعا موسی بن جعفر
در بند، در تشویش، در طوفان ظلمت
کشتی ما را ناخدا موسی بن جعفر
@hosenih
واشد گره از کار ما بی مزد و منت
تا زیر لب گفتیم یا موسی بن جعفر
عاقبتش در دو جهان ختم به خیر است
هر کس مسیرش شد الی موسی بن جعفر
از ابتدا خورده گره حاجات شیعه
باحضرت عباس با موسی بن جعفر
ذکر لب ما یکصدا جانم رضا جان
ذکر علی موسی الرضا موسی بن جعفر
در کنج زندان ها به صرف تازیانه
افطار را میکرد وا موسی بن جعفر
@hosenih
زنجیرها سر را به زانویش رساندند
چون کاغذی گشته ست تا موسی بن جعفر
کار خودش را کرد سندی ابن شاهک
جان داد با زهر جفا موسی بن جعفر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_موسی_کاظم_ع_شهادت
حجت الااسلام #محسن_حنیفی
▶️
محبوس کرده در وسط سینه آه را
کرده اسیرخود دل خورشید و ماه را
او بانی نجات تمام اسیرهاست
یوسف اگرچه سهم خودش کرده چاه را
@hosenih
بر میله ی قفس زده بال شکسته را
تا که رفیق گریه کند هر نگاه را
ازجور تازیانه تن او کبود شد
بایاد کوچه کرده تنش این سیاه را
راه نفس کشیدن او بسته می شود
هنگام نقل اینکه...کسی بسته راه را
پایش شکست و پایه ی کرسی کشید آه
برپای سلسله بنویس این گناه را
@hosenih
یک سو سپاه سندی و یک سو سپاه شمر
هم دست کرده سلسله هردو سپاه را
برروی تخته پاره لهوفی نهاده اند
که گریه کرده دم ب دم قتلگاه را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih