بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
#رضا_رسول_زاده
▶️
گلای مو همه پرپر شدند و
میون قتلگه بی سر شدند و
@hosenih
شبیه شمع سوزان آب گشتند
به غربت ، مثل خاکستر شدند و
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_روز_یازدهم
#سيدپوريا_هاشمى
▶️
نبریدم! پسر مادرم اینجا مانده
پنج تن یک تنه بر دامن زهرا مانده
هیچ کس نیست که بالای سرش گریه کند
مونس بی کسی من تک و تنها مانده
کاش میشد که لباسی برسانم به تنش
آبروی همه عریان روى صحرا مانده
@hosenih
بین یک گونی کهنه سر او را بردند
ته گودال ولی پیکر او جا مانده
ساربان داد مزن ما کس و کاری داریم
ساربان راه مرو همسفر ما مانده
چند باری شده گم کرده ام او را اصلاً
بس که از دور تنش مثل معما مانده
@hosenih
باز چشمش به که افتاد که غش کرد رباب؟
بازهم آمده این حرمله ى وا مانده
برسانید خبر را به علمدار حرم
چادر زینب تو زیر لگدها مانده
ناقه زانو زده تا اینکه سوارش بشوم
چشم من سمت علی اکبرم اما مانده
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_عصر_عاشورا
#رضا_حاج_حسینی
▶️
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل
که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم
@hosenih
تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پارهپارههای دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظههای آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منورت شناختم
شکست عهد کوفه... این گناه بیشمار را
به زخمهای بیشمار پیکرت شناختم
@hosenih
تو را به حس بیبدیل خواهر و برادری
به چشمهای بیقرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزهای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن... منم... سکینه... دخترت... شناختی؟
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
#حسن_کردی
▶️
نیرو نمانده است به بازو برادرم
تا نیزه های در بدنت را درآورم
ای عمر من چگونه تنت اینچنین شده
بالا بلند قامت تو چون نگین شده
@hosenih
با تیغ و تیر پیرهنت ریز ریز شد
از نعل های تازه تنت ریز ریز شد
ای پاره پاره تن به زمین ریختی حسین
از دست های من به زمین ریختی حسین
یک لحظه قلب من متحیر شد و شکست
بردند نیزه ها بدنت را به روی دست
دستی سیاه پیرهنت را ربوده است
هر نیزه قسمتی ز تنت را ربوده است
نشناختم اگر که تو را حق بده حسین
آه ای مرملٌ بدما حق بده حسین
چون چاره نیست از بدنت دور می شوم
با تازیانه ها ز تنت دور می شوم
زخمی ترین بدن به که بسپارمت حسین؟
تنهاترین من به که بسپارمت حسین؟
از لحظه ای که گرگ صفت ها رها شدند
خلخال ها روانه ی بازارها شدند
@hosenih
غربت ببین چگونه سفر می برد مرا
فریادهای حرمله سر می برد مرا
خولی برای بردن تو کیسه جور کرد
گویا هوای کوفه و نان تنور کرد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#علی_اصغر_یزدی
▶️
از اسب واژگون شدی اما بلند شو
خورشید خاک خورده ی صحرا بلند شو
گیرم که شمر روی تن تو نشسته است
بر هم بزن قواعد و از جا بلند شو
@hosenih
باجسم چاک چاک مزن چنگ روی خاک
تنها امید خیمه ی زن ها بلند شو
دارند می زنند به تو پیر مرد ها
از دست شان بگیر عصا را بلند شو
تا اسب ها به روی تنت تاختند ،شمر
با ریشخند گفت :که حالا بلند شو!!!
«از آب هم مضایقه کردند کوفیان»
ای تشنه ی مقطع الاعضا بلند شو
@hosenih
مادر رسیده آبرویش را بخر حسین
یک یاعلی بگو و ازین جا بلند شو
این خاک ها مناسب این خواب ناز نیست
آتش گرفته خیمه ات آقا!! بلند شو!!...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#قاسم_صرافان
▶️
آن تندباد تیر، بگو با تنت چه کرد؟
با قلبِ مثل آینهی روشنت، چه کرد؟
وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است،
با ما، ببین که روضهی افتادنت چه کرد
@hosenih
میگفت روضهخوان: که تنت غرق تیر بود
هر تیر، واژگون که شدی، با تنت چه کرد؟
افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا
بر خاک، سنگ، با رخِ بیجوشنت چه کرد
انداخت این سه شعبه تو را، باغبان! ببین
با حلق نازکِ گل در گلشنت، چه کرد
جان داد خواهرت، به خدا! تا که دید، شمر
با چکمه، در کشاکشِ جان دادنت چه کرد
ای بوسهگاه مادر دریا، گلوی تو!
آن تیغ کُند، با رگ و با گردنت چه کرد
از حال رفت و بیرمق افتاد روضهخوان
دیگر نگفت از اینکه پس از کشتنت چه کرد
@hosenih
یا ایها العزیز! پس انگشترت کجاست؟
آن گله گرگ، با تن و پیراهنت چه کرد؟
لرزید آسمان، چو دویدند اسبها
بر سینه زد رسول، مگر دشمنت چه کرد؟
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حامد_اشتری
▶️
پیش نگاهم که ز زین پیکرت افتاد
گوشه ی گودال ز پا مادرت افتاد
شمر نشست تا که روی سینه ی تو با
خنجر کندی به جان حنجرت افتاد
@hosenih
تیره هوا ، سرخ زمین ، خون به دلم شد
تا که ز جسم تو حسین جان سرت افتاد
بی کفنی...؟! باشد ، عبا و زرهت کو ؟
پیرهن پاره مگر از برت افتاد ؟
نیمه ی شب ساربان به قصد چه آمد ؟
قطع شد انگشت تو...؟ انگشترت... افتاد...؟
@hosenih
وای بمیرم برای غیرت چشمت
چشم حرامی به رخ خواهرت افتاد
کاش سر نیزه علمدار نبیند
معجری از روی سر دخترت افتاد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#علیرضا_خاکساری
▶️
خنجر رسید از راه حنجر را ببُرِّد
در پیش چشم فاطمه سر را ببُرَّد
خنجر ولی کار بریدن را رها کرد
از بوسه گاه مادرش زهرا حیا کرد
تا منصرف آن خنجر از زیر گلو شد
با یک لگد سالار زینب پشت و رو شد
@hosenih
قاتل گرفت از گیسویش در روز روشن
وقتی فرو شد دشنه ای بر پشت گردن...
...با ضربه ی اول شبیه محتضر شد
در زیر چکمه تشنگی اش بیشتر شد
با ضربه ی دوم دوباره دست و پا زد
خیلی به زحمت مادر خود را صدازد
با ضربه ی سوم که قصد حنجرش کرد
بالای سر زهرای هجده ساله غش کرد
با ضربه ی چهارم محاسن غرق خون شد
فرزند زهرا حا و سین و یا و نون شد
با ضربه ی پنجم به جانش رعشه افتاد
روی زمین پا می کشید_ ای داد بی داد _
مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست
شش ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست؟
با ضربه ی هفتم شبیه شیرخواره
آمد صدای خس خس از حلقوم پاره
با ضربه ی هشتم که دل از خواهرش کند
زینب میان خیمه ها مو از سرش کند
مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست
نُه ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست ؟
مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست
ده ضربه ی محکم زدی ای شمر بس نیست ؟
وقتی نمی بُرد بیا و دست بردار
آقای ما را ذبح کردی یازده بار
با ضربه ی آخر که جانش بر لب آمد
دیگر صدای ضجه های زینب آمد
با ضربه ی آخر سرش از تن جدا شد
از پنجه های شمر گیسویش رها شد
با ضربه ی آخر سری افتاد بر خاک
پهلوشکسته مادری افتاد بر خاک
با ضربه ی آخر همه کل می کشیدند
در پیش چشم فاطمه کل می کشیدند
@hosenih
با ضربه ی آخر غم خواهر همین بود
کلی رگ پاشیده از هم بر زمین بود
با ضربه ی آخر که جان از پیکرش رفت
با کیسه ای خولی به دنبال سرش رفت
با بغض حیدر ؛ بغض زهرا سر بریدند
با حوصله آقای ما را سر بریدند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#علی_اصغر_یزدی
▶️
روی زمین افتادی و بال و پرت رفت
نا باورانه نیزه در نیزه سرت رفت
تو زینت دوش نبی بودی ولی حیف
خوردی زمین و زیر مرکب پیکرت رفت
@hosenih
عمامه و خُود و سپر ،شمشیر، حتی
در آن هیاهو یادگار مادرت رفت
ترکیب انگشتان دستانت به هم خورد
وقتی به دست ساربان انگشترت رفت
باور ندارم قسمتی از مقتلت را
باور ندارم که اسارت خواهرت رفت
دیگر چرا در آن بیابان پیکرت ماند ؟؟
دیگر چرا در مطبخ خولی سرت رفت...
@hosenih
یادت میاید دفن کردی اصغرت را ؟؟
بر روی نیزه ها چرا پس اصغرت رفت؟؟
حالا که نزدیک فراتی...با خبر باش!!
از کربلا لب تشنه آخر دخترت رفت...
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#مرضیه_عاطفی
▶️
زمین یک آهِ شعله ور درآورد
غم ِ تو اشکِ پیغمبر(ص) درآورد
تنت را تیرباران کرد و دیدم
دوباره نیزه ای دیگر درآود
@hosenih
بمیرد حرمله(لع) که با تبسّم؛
سه شعبه زد به سمتت! پر درآورد
رسید و پیکرت را غرقِ خون دید
دلِ مادر سر از محشر درآورد
یکی آورد با خود نعلِ تازه
یکی پیراهن از پیکر درآورد
@hosenih
نشست و با غضب از دستت ای وای
هم انگشت و هم انگشتر درآورد
نمیدانم چه شد که خنجرِ شمر(لع)
زد و از حنجرِ تو سر درآورد!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#محمود_اسدی
▶️
یابن الشبیب گریه کن از غربت حسین
در کربلا شکسته شده حرمت حسین
شد زخم از مصیبت او پلک چشم ما
خنده رود ز لب چو شود صحبت حسین
بر تن نداشت جد غریبم توان و تاب
یابن الشبیب ذکر لبش بود آب آب
@hosenih
یابن الشبیب نیزه به حلقوم دیده شد
چون گوسفند سر ز تن او بریده شد
یابن الشبیب پیکر جد غریب ما
در زیر نعل اسب به هر سو کشیده شد
یابن الشبیب چکمه به پهلوی او زدند
در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند
یابن الشبیب جد غریبم کفن نداشت
یوسف به قعر چاه ولی پیرهن نداشت
از بس که زخم بر روی زخم دگر زدند
یک جای سالمی به تمام بدن نداشت
یابن الشبیب تَر َک روی آئینه دیدهای؟
جای سم ستور به یک سینه دیدهای؟
@hosenih
یابن الشبیب گریه به جز داغ او مکن
این حرف را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جد ما روی تل با اشاره گفت
ای بی حیا حسین مرا زیر و رو مکن
یابن الشبیب تیغ به حنجر کشید شمر
رگها وگوشتهای گلو را برید شمر
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#آرمان_صائمی
▶️
يك نفر روى خاك ها بود و
صدنفر فكر غارت از اويند
چيست جرمش؟عليست بابايش
همه فكر غرامت از اويند
@hosenih
راويان گفته اند مولا را
با كف پاش پشت رو كرده
خنجر كند او نمى برّد
شمر را بى آبرو كرده
خواهرش هم رسيد در گودال
ديد او را كه دست و پا مى زد
ديد ارباب نيمه جان بود و
مادرش را همش صدا مى زد
يک نفر گفت ذبح سر با من
بين لشكر دوباره دعوا بود
شمر و خولى حريص تر بودند
حرف آنها به هم بفرما بود
@hosenih
عده اى بر نگاه بى رمقش
مثل خولى بلند مى خندند
آن طرف تر هم عده اى نامرد
سر اعضاش شرط مى بندند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e