eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 همین که ضامن آهو شدی؛ شد بخت یارِ من ضمانت کردی و هستی همیشه در کنارِ من به دوشَت میکشی بارِ گناهم را ببخش آقا که سنگین میشود هر روز حجم کوله بارِ من چه میشد زائرت باشم؟ چه میشد زیر ایوانت- طلا باران شود، روشن شود شب های تارِ من @hosenih دگرگون کرده حالم را هوای پنجره فولاد بخوان دلتنگی ام را از نگاه اشکبارِ من برای آن «أمین الله» خواندن ها چه دلتنگم برای هر فرازش؛ ای پناه قلب زارِ من برات کربلایم را گرفتم سال ها از آن اگر باب الجوادت شد همه دار و ندارِ من تمام عمر تنها تو به رویم باز کردی «در» تمام عمر با تو بسته شد قول و قرارِ من تعهد داده ام دورت بگردم تا نفس دارم به دور گنبدت تنظیم شد دورِ مدارِ من @hosenih پَرم را چیده ای تا که فقط جَلد حرم باشم همین پرپر زدن ها در حرم شد افتخارِ من امام هشتمی و هفت پشتم شد بدهکارت رساندی آب و نان بر سفرۂ ایل و تبارِ من تو خیلی مهربانی! ذکر خیرت در توانم نیست بگو دعبل بیاید! وصف شأنت نیست کارِ من! شاعر: @hosenih
روضه رضوان پیغمبر زمین افتاده بود در خیال گندم ری تاختند و باختند چشمه های آبشان در دشت غم تعبیر شد کربلا را کوفیان دریاییِ از خون ساختند @hosenih در نمک نشناسی از این قوم ، بدتر نیست نیست مزد دستانِ علی را اینچنین پرداختند لشگری بر غارتش از اسب پایین آمدند غیر از آن ده تا سواری که به جسمش تاختند پیکری که آشنای تیغ و تیر و سنگ بود بانوانِ خیمه از نزدیک هم نشناختند @hosenih نقش پرچم‌هاي مردان بعد از آن تغییر کرد با سر آن کشتگان هجده علم افراختند تا که یک زهرا نماند در میان کاروان دختران را بارها از ناقه ها انداختند شاعر: @hosenih
شُده از تیر و نیزه مالامال پادشاهی که سَخت شُد پامال تبلِ شادی زدند تا افتاد از رویِ اسب خسته و بی حال شمر خندید و بی محلی کرد "اَلعَطَشْ" هَرچه گُفت در گودال @hosenih خنجر کُند او نمی برید روی سینه نشست آن قتّال دست و پا زد حسین مانند مرغ بسمل،بدون پر بی بال با وجود هزار و نهصد زخم نیست دیگر نیاز به غسّال ساربان از عقیق او نگذشت در شلوغی غارت اموال از تن بی سرش چرا دیگر؟! سنگ ها می کنند استقبال مادرش آمد و چه سخت گذشت ماجرای تنش به این منوال یادم آمد "غروب فرشچیان" ذوالجناح آمدست خونین یال چادر خیمه ها در آتش سوخت چادر خواهرش زبانم ... لال @hosenih بود در دست عده ای نامرد گوشواره ،النگو و خلخال سنگ ها خورد روی نیزه حسین رفت زینب ز داغ او از حال داد فتوا شریح قاضی شهر شمر را بر قبولی اعمال.... شاعر: @hosenih
با این که دائم مایه‌ی ننگ و عذابم از خاکساری درت رو برنتابم لطفا گذشته را فراموشش کن اصلا امروز دیدن دارد این حال خرابم @hosenih "از تو به غیر از تو تمنایی ندارم" نه خائف از نارم، نه دنبال ثوابم مشتاق دیدارم بِنَفْسِی‏ أَنْتَ‏ مولای یابن الحسن از داغ هجرانت کبابم وقت گرفتاری به سویم می شتابی شرمنده ام که سوی دنیا می شتابم از تو به من نزدیک تر آقا کسی نیست من دورم از تو با گناهم در حجابم من نقطه ضعفم دوری از صحن حسین است لطفا مکن با هجر شش گوشه عقابم زهرم شده این روزهای بی زیارت فکر حرم نگذاشته راحت بخوابم هر وقت در حقت بدی کردم، به جایش در مجلس روضه نشستن شد جوابم روز و شبت وقف غم جدت حسین است مثل شما گریان داغ آن جنابم @hosenih می خواست دستش را بگیرد، بی رمق گفت: ای شمر! من لب تشنه ی یک جرعه آبم من زنده ام سمت خیامم حمله کردید ای وای زن های حرم... زینب... ربابم... شاعر: @hosenih
ما در پیِ رزق و، خرمن خوشه تویی ما رهروِ عشق و، راه را توشه تویی ای قبلهٔ دل‌ها ، حرمت مارابطلب، صاحب شش گوشه تویی شاعر: @hosenih
موج می زد همه جا خیر و فراوانی بود افق سبز نگاهش ، همه بارانی بود می زدی سر تو اگر کوچه خیابان ها را فارغ از درد و غم و رنج و پریشانی بود باغ چشمانش اگر چه تب نیلوفر داشت غنچه می‌شد نفسش بس که بهارانی بود @hosenih عشق را عاطفه را با همه قسمت می کرد نور امید ، به قلب ِ همه ، مهمانی بود یادمان داد پدر ، مثل برادر باشیم تازه این ساده‌ترین شرط مسلمانی بود پای نطقش همگی ، پای برهنه بودند منبرش ساده ولی محکم و طوفانی بود نفسش رایحه‌ی یاسی " میثم " می داد عطر لبخند ملیحیش همه سلمانی بود فیض می برد ، از او علم و فقاهت اما اوج امید ِ خودش «طفل دبستانی» بود مدعی خواست کمی معرکه گیرد اما ... خلف ِ صالـح او ، "پیـر خراسانی " بود "طالقانی" و "بهشتی" و "رجایی" بودند ... عشق بود و برکت بود و فراوانی بود به طفیلی سر اوست که عزت داریم برگی از عزت این مرد "سلیمانی" بود اگر از نام و نشانـش نسبـش می پرسی موسوی بود و حسینی نسب ایرانی بود هر که پرسید اگر خانه ی خورشید کجاست بنویسیـد کـه خورشیـد ، جـمارانی بـود یادم افتاد ، جماران و شهیدان و امام ... صورت ماه خمینی ، که چه نورانی بود ... دستمالی که به چشمان ترش می بست و... روضه هایی که همه عمر ، خودش بانی بود "کوثری" روضه نمی‌خواند قیامت می کرد حال ِ این پیر ، همانی که ، نمی دانی بود @hosenih زنده می شد وسط روضه و هی جان می داد خاصه آن روضه که سنگ و سر وپیشانی بود پدر و مادر ، امام و شهدا ، فیض برند ... با دوخط روضه،که این روضه پایانی هست "آه از آن ساعتی ، که با تن ِ چاک چاک نهادی ای تَشنه لب،صورت خودرابه خاک" شاعر: @hosenih
در نگاهش تبسم باران در وجودش صلابت دریا مرد پاکی به نام روح الله پسر خانواده ی زهرا عزم او عزم حیدر کرّار نهضتش نهضت حسینی بود روشنابخش خانه ی خورشید رهبر عاشقان ، خمینی بود شاخص اصل انقلابی ها قبله گاه تمام یاران بود کعبه ی مردمان مستضعف قلب ایران ما ، جماران بود @hosenih آنکه با جلوه ی مسیحایی زنده کرده تمام امّت را رهبر لاله های جان بر کف داده معنا قیام امّت را آن گذر کرده با دلی آرام آن سفر کرده با ضمیری شاد انتظار فرج مرامش بود فرج یار و نیمه ی خرداد آن عزیزی که در شب حسرت آمد ، امّید ناامیدان شد آن امامی که لحظه ی طوفان اسوه ی تک تک شهیدان شد آن قیامی که نیمه ی خرداد نقطه ی عطف انقلاب است و... در مسیر کمال این هجرت تن نداده به هیچ بن بست و ... در مسیر تعالی این راه شب هواخواه نور می مانَد مکتب انقلاب روح الله تا سحر ، تاظهور می مانَد یاد روح خدا بخیر ، که گفت در بلا تکیه بر خدا داریم غم نداریم تا که در بحران روضه های حسین را داریم یاد روح خدا بخیر ، که او یک نشان از پیام صادق بود صادقانه همیشه شاگرد ِ درس های امام صادق بود از مدینه به سینه غم دارد پیر مردی که بی عصا می رفت آه ، شیخ الائمه ی عالم بی عمامه ز کوچه ها می رفت @hosenih آتش در چه کرده با قلبش بین شعله به یاد مادر بود دست ِ بسته به روی خاک افتاد با دل خسته یاد حیدر بود پیر مردی که در تمامی عمر هر نفس محضر خدا می رفت ناله ی یاحسین سر می داد با همین ناله کربلا می رفت السّلام ای امام عاشورا ای که خدّالتّریب گودالی السّلام ای سلام آلُ الله ای که شیبُ الخضیب گودالی شاعر: @hosenih
محبوبِ امام و شهدا یعنی تو یک پرتویی از نور خدا یعنی تو خورشیدِ جمارانی ما روح الله خورشیدِ خراسانی ما یعنی تو! شاعر: @hosenih
مگذار از دستِ علی پرچم بیفتد نهضت، مبادا دستِ نامحرم بیفتد آن روز، باید ما جماعت مرده باشیم کز دیده‌ی سیدعلی، شبنم بیفتد این مملکت ویرانه می‌گردد، مبادا چشمِ اجانب بر وطن، یکدم بیفتد ای عشق! از ما سر طلب کن، تا ببینی در مقدمت، سرها که پشتِ هم بیفتد شاعر: @hosenih
آن عاشق بی قدر و بها...یعنی من بیچاره و بی برگ و نوا...یعنی من غافل شدم از یاد شما یک لحظه خسران زده ی هر دوسرا...یعنی من شاعر: @hosenih
یک عده پندارند ما از یار دوریم غافل که اورا لحظه لحظه درحضوریم تنها نشانِ منتظر ها ندبه ها نیست ما در پیِ تجهیز میدان ظهوریم @hosenih در مکتب سردار دل‌ها ، حاج قاسم از پیچ های سخت در حال عبوریم باید قوی باشیم تا کی زیر دستی ؟ ما در مصاف حزب شیطانِ شروریم چشم همه مستضعفین بر یاری ماست ما وارثان ارض در آیات نوریم تا فتنه باشد ما نمی گیریم آرام تاظلم باشد ما حریف ظلم و زوریم @hosenih لا یَحملُ هذَا العَلَم ... جز با ولایت ما زیر این بیرق بصیریم و صبوریم پیرِ جماران وعده ی حقّی به ما داد چشم انتظار منجی و صبح ظهوریم شاعر: @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ با پیرمرد خسته که دعوا نمیکنند با دست بسته وارد بَلوا نمیکنند از پشت بام خانه به خانه نمیروند وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند @hosenih بر خانهء امام که حمله نمیبرند اینگونه با بزرگ حرم تا نمیکنند در خانه ای که هست زن و بچه بین آن آتش به پشت خانه که برپا نمیکنند وقتی هنوز نالهء زهرا رسد بگوش تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند شاید زنی به پشت درِ خانه آمده در را که با فشار لگد وا نمیکنند شه را پیاده در پیِ مرکب نمیکِشند با کینه هتک حرمت آقا نمیکنند هفتاد ساله را که دگر هول نمیدهند یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمیکنند پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد این رسم را به دِیر و کلیسا نمیکنند بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت یکجا بگو که ظلم در آنجا نمیکنند با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمیکنند @hosenih دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد خجلت ز جای بوسهء طاها نمیکنند تَه ماندهء شراب خودش را به طشت ریخت فکری به حال زینب کبری نمیکنند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e