eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
46.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
395 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
سوگند به هر کلام زینب، یارب بر ذکر علی الدوام زینب، یارب از کار فرج گره گشایی فرما امشب تو به احترام زینب، یارب@hosseinieh_net@dobeity_robaey
به لب نام تو دارم یا اباالفضل تویی دارو ندارم یا ابالفضل گرفتارم، تورا جان رقیه‌‌‌... گره وا کن زکارم یا اباالفضل@dobeity_robaey
با ناله و آه... ياری‌ات خواهم كرد تا آخر راه... ياری‌ات خواهم كرد گر لطف تو شاملم شود بعد از این... با ترکِ گناه... ياری‌ات خواهم کرد@hosseinieh_net@dobeity_robaey
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
🌸 نزدیک است...🌸 شاید به تن خسته‌ی ما جان آمد شاید که شب غُصه به پایان آمد برخیز و محله را چراغانی کن... شاید که همین نیمه‌ی شعبان آمد@hosseinieh_net
🌸تنها ١ روز تا مانده ما پیرو راهِ عترت و قرآنیم در حسرت دیدار شه خوبانیم از نام اباالفضل مدد می‌گیریم آماده‌ی جشنِ نیمه‌ی شعبانیم@hosseinieh_net
امشب حسنات می‌فرستد، حسنات صدها برکات می‌فرستد، برکات نذر پسرش، حضرت نرجس خاتون دارد صلوات می‌فرستد، صلوات@dobeity_robaey
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
4.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (سلام‌الله علیها)، بر عاشقان حضرت سیدالشهداء (علیه‌السّلام) مبارک باد. نان از کَرَمِ رقیه‌جان… مارا بس جانی ز دَمِ رقیه‌جان… مارا بس در بین تمام آرزوها... یا رب! یک شب حَرَمِ رقیه‌جان… مارا بس@hosseinieh_net
گر دَم ز ولایش نزنم، می‌میرم گر پَر به هوایش نزنم، می‌میرم در هَر نفسی علی‌علی می‌گویم یک‌لحظه صدایش نزنم، می‌میرم@dobeity_robaey
غافل نشو شاید نظری شد امشب شاید که مبارک سحری شد امشب شاید که به خاطر امام هشتم... از یوسف زهرا خبری شد امشب@hosseinieh_net@dobeity_robaey
حیران علی مرتضی کن ما را مهمان علی مرتضی کن ما را حالا که رسیده عید قربان یارب قربان علی مرتضی کن ما را@dobeity_robaey
🌸 نزدیک است با حُب علی اگر به محشر نرسی هرگز به شفاعت پیمبر نرسی امسال بیا "غدیرخم" را دریاب... شاید به "غدیر" سال دیگر نرسی@hosseinieh_net
به روی دست خود یک ماهپاره گرفت و گفت این شیرخواره به صورت از عطش نه رنگ دارد نه با کس کودک من جنگ دارد اگر این ناله تأثیری ندارد دگر شش ماهه تقصیری ندارد که ناگه غنچه‌اش پرپر شد ای وای دو چشم باغبانش تر شد ای وای گلش را خون حلقش سیر کرد و... سه شعبه در گلویش گیر کرد و... برای لحظه‌ای شد مات و حیران سپس زیر عبایش کرد پنهان کمی ناز و نوازش کرد او را و پشت خیمه‌ها آورد او را چو خم شد بوسه بر رویش گذارد و قبل از آنکه در خاکش سپارد صدا آمد که یک لحظه حسینم تحمل کن ببینم نور عینم.. بده گل بوسه از رویش بچینم برای آخرین بارش ببینم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e