eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
موج می زد همه جا خیر و فراوانی بود افق سبز نگاهش ، همه بارانی بود می زدی سر تو اگر کوچه خیابان ها را فارغ از درد و غم و رنج و پریشانی بود باغ چشمانش اگر چه تب نیلوفر داشت غنچه می‌شد نفسش بس که بهارانی بود @hosenih عشق را عاطفه را با همه قسمت می کرد نور امید ، به قلب ِ همه ، مهمانی بود یادمان داد پدر ، مثل برادر باشیم تازه این ساده‌ترین شرط مسلمانی بود پای نطقش همگی ، پای برهنه بودند منبرش ساده ولی محکم و طوفانی بود نفسش رایحه‌ی یاسی " میثم " می داد عطر لبخند ملیحیش همه سلمانی بود فیض می برد ، از او علم و فقاهت اما اوج امید ِ خودش «طفل دبستانی» بود مدعی خواست کمی معرکه گیرد اما ... خلف ِ صالـح او ، "پیـر خراسانی " بود "طالقانی" و "بهشتی" و "رجایی" بودند ... عشق بود و برکت بود و فراوانی بود به طفیلی سر اوست که عزت داریم برگی از عزت این مرد "سلیمانی" بود اگر از نام و نشانـش نسبـش می پرسی موسوی بود و حسینی نسب ایرانی بود هر که پرسید اگر خانه ی خورشید کجاست بنویسیـد کـه خورشیـد ، جـمارانی بـود یادم افتاد ، جماران و شهیدان و امام ... صورت ماه خمینی ، که چه نورانی بود ... دستمالی که به چشمان ترش می بست و... روضه هایی که همه عمر ، خودش بانی بود "کوثری" روضه نمی‌خواند قیامت می کرد حال ِ این پیر ، همانی که ، نمی دانی بود @hosenih زنده می شد وسط روضه و هی جان می داد خاصه آن روضه که سنگ و سر وپیشانی بود پدر و مادر ، امام و شهدا ، فیض برند ... با دوخط روضه،که این روضه پایانی هست "آه از آن ساعتی ، که با تن ِ چاک چاک نهادی ای تَشنه لب،صورت خودرابه خاک" شاعر: @hosenih
در نگاهش تبسم باران در وجودش صلابت دریا مرد پاکی به نام روح الله پسر خانواده ی زهرا عزم او عزم حیدر کرّار نهضتش نهضت حسینی بود روشنابخش خانه ی خورشید رهبر عاشقان ، خمینی بود شاخص اصل انقلابی ها قبله گاه تمام یاران بود کعبه ی مردمان مستضعف قلب ایران ما ، جماران بود @hosenih آنکه با جلوه ی مسیحایی زنده کرده تمام امّت را رهبر لاله های جان بر کف داده معنا قیام امّت را آن گذر کرده با دلی آرام آن سفر کرده با ضمیری شاد انتظار فرج مرامش بود فرج یار و نیمه ی خرداد آن عزیزی که در شب حسرت آمد ، امّید ناامیدان شد آن امامی که لحظه ی طوفان اسوه ی تک تک شهیدان شد آن قیامی که نیمه ی خرداد نقطه ی عطف انقلاب است و... در مسیر کمال این هجرت تن نداده به هیچ بن بست و ... در مسیر تعالی این راه شب هواخواه نور می مانَد مکتب انقلاب روح الله تا سحر ، تاظهور می مانَد یاد روح خدا بخیر ، که گفت در بلا تکیه بر خدا داریم غم نداریم تا که در بحران روضه های حسین را داریم یاد روح خدا بخیر ، که او یک نشان از پیام صادق بود صادقانه همیشه شاگرد ِ درس های امام صادق بود از مدینه به سینه غم دارد پیر مردی که بی عصا می رفت آه ، شیخ الائمه ی عالم بی عمامه ز کوچه ها می رفت @hosenih آتش در چه کرده با قلبش بین شعله به یاد مادر بود دست ِ بسته به روی خاک افتاد با دل خسته یاد حیدر بود پیر مردی که در تمامی عمر هر نفس محضر خدا می رفت ناله ی یاحسین سر می داد با همین ناله کربلا می رفت السّلام ای امام عاشورا ای که خدّالتّریب گودالی السّلام ای سلام آلُ الله ای که شیبُ الخضیب گودالی شاعر: @hosenih
محبوبِ امام و شهدا یعنی تو یک پرتویی از نور خدا یعنی تو خورشیدِ جمارانی ما روح الله خورشیدِ خراسانی ما یعنی تو! شاعر: @hosenih
مگذار از دستِ علی پرچم بیفتد نهضت، مبادا دستِ نامحرم بیفتد آن روز، باید ما جماعت مرده باشیم کز دیده‌ی سیدعلی، شبنم بیفتد این مملکت ویرانه می‌گردد، مبادا چشمِ اجانب بر وطن، یکدم بیفتد ای عشق! از ما سر طلب کن، تا ببینی در مقدمت، سرها که پشتِ هم بیفتد شاعر: @hosenih
آن عاشق بی قدر و بها...یعنی من بیچاره و بی برگ و نوا...یعنی من غافل شدم از یاد شما یک لحظه خسران زده ی هر دوسرا...یعنی من شاعر: @hosenih
یک عده پندارند ما از یار دوریم غافل که اورا لحظه لحظه درحضوریم تنها نشانِ منتظر ها ندبه ها نیست ما در پیِ تجهیز میدان ظهوریم @hosenih در مکتب سردار دل‌ها ، حاج قاسم از پیچ های سخت در حال عبوریم باید قوی باشیم تا کی زیر دستی ؟ ما در مصاف حزب شیطانِ شروریم چشم همه مستضعفین بر یاری ماست ما وارثان ارض در آیات نوریم تا فتنه باشد ما نمی گیریم آرام تاظلم باشد ما حریف ظلم و زوریم @hosenih لا یَحملُ هذَا العَلَم ... جز با ولایت ما زیر این بیرق بصیریم و صبوریم پیرِ جماران وعده ی حقّی به ما داد چشم انتظار منجی و صبح ظهوریم شاعر: @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ با پیرمرد خسته که دعوا نمیکنند با دست بسته وارد بَلوا نمیکنند از پشت بام خانه به خانه نمیروند وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند @hosenih بر خانهء امام که حمله نمیبرند اینگونه با بزرگ حرم تا نمیکنند در خانه ای که هست زن و بچه بین آن آتش به پشت خانه که برپا نمیکنند وقتی هنوز نالهء زهرا رسد بگوش تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند شاید زنی به پشت درِ خانه آمده در را که با فشار لگد وا نمیکنند شه را پیاده در پیِ مرکب نمیکِشند با کینه هتک حرمت آقا نمیکنند هفتاد ساله را که دگر هول نمیدهند یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمیکنند پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد این رسم را به دِیر و کلیسا نمیکنند بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت یکجا بگو که ظلم در آنجا نمیکنند با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمیکنند @hosenih دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد خجلت ز جای بوسهء طاها نمیکنند تَه ماندهء شراب خودش را به طشت ریخت فکری به حال زینب کبری نمیکنند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ مردم شهر را دعا می کرد ذکر حق بود، لب که وا می کرد عمر خود، خرج مکتبِ حق کرد نفسش ظرفِ مس طلا می کرد @hosenih تا که میگفت شیعه جان ندهد محتضر را ملک رها می کرد دمِ او صد مسیح زنده کند نگهش دردها دوا می کرد حرکتِ کوه در تصرف داشت بی عصا بحر را دوتا می کرد خود خلیل است او که می بینید بین آتش برو بیا می کرد قدرِ او را کسی ندانست و شکوه از قوم بی وفا می کرد نیمه شب بود حمله ور گشتند در قنوتش خدا خدا می کرد پا برهنه، بدون عمامه طلب چند آشنا می کرد پیش چشم عیال و فرزندش شرم از فحش و ناسزا می کرد نانجیبی پیاده می بردش کاش از سن او حیا می کرد مچ پایش که در گذر پیچید استخوان تنش صدا می کرد پشت مرکب نفس زنان یادِ دختر شاه کربلا می کرد اثر پیری است یا اینکه داغ عمه قدش دوتا می کرد؟ @hosenih یاد عمه رقیه اش کرده نذر مویش چه گریه ها می کرد جانم عمه فدای یک مویت چه کسی شعله زد به گیسویت؟! ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ درحسرت یار جان به لب شد مردی که بزرگ آسمان بود برروی محاسن سفیدش اشک دل زخمی اش روان بود استاد بزرگ مکتب عشق محنت زده ی همه دقایق تنها شده در هزار شاگرد همسایه غم امام صادق(ع) @hosenih در هجمه غربت مدینه بی هم نفسی خمیده اش کرد شد باعث لحظه رهائیش زهری که نفس بریده اش کرد تب ازنفسش زبانه می زد اشک از دل چاک چاک می ریخت درحجره میان بستر خود لاله زلبش به خاک می ریخت آنقدرکشید بار غصّه تا مرگ به کامش آرزو شد مانند تبار غم نصیبش ازشدّت غم سفید مو شد اجداد غریب و بی نشانش صد زخم از این زمانه خوردند گویا که تمام ارث غم را بر دست دلش همه سپردند او مثل خلیل شد درآتش این ارث نژاد اطهرش بود شد دفتر خاطرات او باز انگار بیاد مادرش بود با ضرب لگد دوباره واشد بابی زبهشت بی نشانه این بار که جای شکر باقی است مسمار نداشت درب خانه او را ز میان کوچه بردند آوای خدا شنیده می شد گویا که علی دوباره آنجا بر روی زمین کشیده می شد تا وادی کفر دین مطلق در بند زبین کوچه ها رفت با آنکه ز تیره عبا بود با موی برهنه بی عبا رفت صیاد نگفت با خودش که این صید شکار تیر درد است او را به عتاب می کشید و نامرد نگفت پیرمرد است افتاد به خاک و زیر لب گفت آمد به سرم بلای زینب (س) گویا که به روی خاک می دید درخاطره ردّپای زینب(س) با کینه بدون جرم اورا با یک غم بی حساب بردند او عاشق روضه بود و او را تا معرکه ی شراب بردند @hosenih شمشیر به روی او کشیدند امّا سر او به نیزه ننشست می دید به چشم دل سری را بازیچه ی ضرب چوب یک مست او عاشق روضه بود آری بانی عزای کربلا بود مسجد همه جا حسینیّه شد تا روضه ی جدّ او به پا بود ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ شب بود ناگهان همه جا پر ز دود شد بیت الحرام فاطمه جایِ یهود شد نامرد تا که دید عزیز مدینه ام بر این شکوهِ مادریِ من حسود شد سجاده ام کشید و نماز مرا شکست با ضربه ای قیام نمازم سجود شد آنکس که بین کوچۀ باریک ضربه خورد داند چرا دو گونۀ مادر کبود شد بار دگر مدینه و یک مرد بی ادب آنچه سزای آل پیمبر نبود شد در بین شعله ناله زدم عمه جان کمک در پیش دیده آتش خیمه شهود شد شکر خدا ندید کسی سر برهنه ام بر حفظ آبرو ،شب تاریک سود شد اما میانِ کوچه بازار عمه رفت باعده ای ارازل واشرار عمه رفت @hosenih دنبالِ اسب ،پایِ برهنه مرا کشید راهِ مرا به روضة کرببلا کشید در دستِ او محاسن من ریخته بهم بیرون مرا زخانه کسی ، بی حیا کشید با پیرِ سالخورده چنین تا نمی کنند بی تربیت لباس مرا بی هواکشید گودال هم لباسِ حسین پاره پاره شد ازبسکه گرگ ،پنجه به آن نخ نما کشید هرکس رسید نیزه خود را شکست ورفت هرکس رسید یک طرف آن کشته را کشید با نعل هایِ تازه بهم ریخت پیکرش کار عزیز فاطمه بر بوریا کشید درقتلگاه عمه ما را کتک زدند تادست از گلوی تنی سر جدا کشید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ دینِ خدا را عده ای در دام می بردند تحریفِ خود را در دِلِ اسلام می بردند @hosenih با دیدنِ ریشِ سفیدش دشمنان ای کاش حداقل او را کمی آرام می بردند عمامه ی صدق خدا روی تنش باز است شاید شهید عشق را احرام می بردند وقتی رئیس مذهب شیعه ست یعنی که پخته ترین را جاهلانی خام می بردند داغی که افتاده به قلب شیعیان این ست تطهیر را با گفتن دشنام می بردند وقتی که فکر حاکمان شهر مسموم ست یعنی که مذهب را سوی اعدام می بردند @hosenih با حبّه ای انگور زهر آلود عالم را آنان به سمت غربت فرجام می بردند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم ▶️ به نام خالق عالم، به حق حضرت سرمد بیا که سینه ی ما پُر شد از مصیبت بی حد اگرچه قسمت این دل، همیشه بوده جدایی زبان به شکوه ندارم، هر آنچه یار بخواهد @hosenih رسیده ام به ته خط، ولی برای رضایت نشد دلم به خلاصیِ از گناه، مقید همیشه نامه ام آزرد قلب فاطمی ات را ولی دوباره نکردی مرا ز خانه ی خود، رد نشسته ام به دو چشم پُر آب تا که بمیرم به پای روضه ی جانسوز جعفر بن محمد رئیسِ مکتب حق باشی و غریب؟! بمیرم نه زائری، نه رواقی، نه گنبدی و نه مرقد @hosenih خیال کن سرِ پیری میان سجده که هستی کسی به چکمه به روی عبات پا بگذارد دوباره واژه ی چکمه مرا رساند به گودال به روی عرش برین شمر... وای فاطمه آمد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e