#امام_زمان_عج_مناجات
آن عاشق بی قدر و بها...یعنی من
بیچاره و بی برگ و نوا...یعنی من
غافل شدم از یاد شما یک لحظه
خسران زده ی هر دوسرا...یعنی من
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@hosenih
#امام_زمان_عج_مناجات
#بصیرت
یک عده پندارند ما از یار دوریم
غافل که اورا لحظه لحظه درحضوریم
تنها نشانِ منتظر ها ندبه ها نیست
ما در پیِ تجهیز میدان ظهوریم
@hosenih
در مکتب سردار دلها ، حاج قاسم
از پیچ های سخت در حال عبوریم
باید قوی باشیم تا کی زیر دستی ؟
ما در مصاف حزب شیطانِ شروریم
چشم همه مستضعفین بر یاری ماست
ما وارثان ارض در آیات نوریم
تا فتنه باشد ما نمی گیریم آرام
تاظلم باشد ما حریف ظلم و زوریم
@hosenih
لا یَحملُ هذَا العَلَم ... جز با ولایت
ما زیر این بیرق بصیریم و صبوریم
پیرِ جماران وعده ی حقّی به ما داد
چشم انتظار منجی و صبح ظهوریم
شاعر: #علی_ساعدی
@hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مجتبی_صمدی
▶️
با پیرمرد خسته که دعوا نمیکنند
با دست بسته وارد بَلوا نمیکنند
از پشت بام خانه به خانه نمیروند
وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند
@hosenih
بر خانهء امام که حمله نمیبرند
اینگونه با بزرگ حرم تا نمیکنند
در خانه ای که هست زن و بچه بین آن
آتش به پشت خانه که برپا نمیکنند
وقتی هنوز نالهء زهرا رسد بگوش
تکرار داغ حضرت زهرا نمیکنند
شاید زنی به پشت درِ خانه آمده
در را که با فشار لگد وا نمیکنند
شه را پیاده در پیِ مرکب نمیکِشند
با کینه هتک حرمت آقا نمیکنند
هفتاد ساله را که دگر هول نمیدهند
یک ذرّه رحم ، یا که مدارا نمیکنند
پیش امام پشت سرِ هم شراب خورد
این رسم را به دِیر و کلیسا نمیکنند
بزم شراب ریشه ز بزم یزید داشت
یکجا بگو که ظلم در آنجا نمیکنند
با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت
یک عدّه چشم بسته ، تماشا نمیکنند
@hosenih
دندان سنگ خورده دوباره شکسته شد
خجلت ز جای بوسهء طاها نمیکنند
تَه ماندهء شراب خودش را به طشت ریخت
فکری به حال زینب کبری نمیکنند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
مردم شهر را دعا می کرد
ذکر حق بود، لب که وا می کرد
عمر خود، خرج مکتبِ حق کرد
نفسش ظرفِ مس طلا می کرد
@hosenih
تا که میگفت شیعه جان ندهد
محتضر را ملک رها می کرد
دمِ او صد مسیح زنده کند
نگهش دردها دوا می کرد
حرکتِ کوه در تصرف داشت
بی عصا بحر را دوتا می کرد
خود خلیل است او که می بینید
بین آتش برو بیا می کرد
قدرِ او را کسی ندانست و
شکوه از قوم بی وفا می کرد
نیمه شب بود حمله ور گشتند
در قنوتش خدا خدا می کرد
پا برهنه، بدون عمامه
طلب چند آشنا می کرد
پیش چشم عیال و فرزندش
شرم از فحش و ناسزا می کرد
نانجیبی پیاده می بردش
کاش از سن او حیا می کرد
مچ پایش که در گذر پیچید
استخوان تنش صدا می کرد
پشت مرکب نفس زنان یادِ
دختر شاه کربلا می کرد
اثر پیری است یا اینکه
داغ عمه قدش دوتا می کرد؟
@hosenih
یاد عمه رقیه اش کرده
نذر مویش چه گریه ها می کرد
جانم عمه فدای یک مویت
چه کسی شعله زد به گیسویت؟!
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مجتبی_صمدی
▶️
درحسرت یار جان به لب شد
مردی که بزرگ آسمان بود
برروی محاسن سفیدش
اشک دل زخمی اش روان بود
استاد بزرگ مکتب عشق
محنت زده ی همه دقایق
تنها شده در هزار شاگرد
همسایه غم امام صادق(ع)
@hosenih
در هجمه غربت مدینه
بی هم نفسی خمیده اش کرد
شد باعث لحظه رهائیش
زهری که نفس بریده اش کرد
تب ازنفسش زبانه می زد
اشک از دل چاک چاک می ریخت
درحجره میان بستر خود
لاله زلبش به خاک می ریخت
آنقدرکشید بار غصّه
تا مرگ به کامش آرزو شد
مانند تبار غم نصیبش
ازشدّت غم سفید مو شد
اجداد غریب و بی نشانش
صد زخم از این زمانه خوردند
گویا که تمام ارث غم را
بر دست دلش همه سپردند
او مثل خلیل شد درآتش
این ارث نژاد اطهرش بود
شد دفتر خاطرات او باز
انگار بیاد مادرش بود
با ضرب لگد دوباره واشد
بابی زبهشت بی نشانه
این بار که جای شکر باقی است
مسمار نداشت درب خانه
او را ز میان کوچه بردند
آوای خدا شنیده می شد
گویا که علی دوباره آنجا
بر روی زمین کشیده می شد
تا وادی کفر دین مطلق
در بند زبین کوچه ها رفت
با آنکه ز تیره عبا بود
با موی برهنه بی عبا رفت
صیاد نگفت با خودش که
این صید شکار تیر درد است
او را به عتاب می کشید و
نامرد نگفت پیرمرد است
افتاد به خاک و زیر لب گفت
آمد به سرم بلای زینب (س)
گویا که به روی خاک می دید
درخاطره ردّپای زینب(س)
با کینه بدون جرم اورا
با یک غم بی حساب بردند
او عاشق روضه بود و او را
تا معرکه ی شراب بردند
@hosenih
شمشیر به روی او کشیدند
امّا سر او به نیزه ننشست
می دید به چشم دل سری را
بازیچه ی ضرب چوب یک مست
او عاشق روضه بود آری
بانی عزای کربلا بود
مسجد همه جا حسینیّه شد
تا روضه ی جدّ او به پا بود
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
شب بود ناگهان همه جا پر ز دود شد
بیت الحرام فاطمه جایِ یهود شد
نامرد تا که دید عزیز مدینه ام
بر این شکوهِ مادریِ من حسود شد
سجاده ام کشید و نماز مرا شکست
با ضربه ای قیام نمازم سجود شد
آنکس که بین کوچۀ باریک ضربه خورد
داند چرا دو گونۀ مادر کبود شد
بار دگر مدینه و یک مرد بی ادب
آنچه سزای آل پیمبر نبود شد
در بین شعله ناله زدم عمه جان کمک
در پیش دیده آتش خیمه شهود شد
شکر خدا ندید کسی سر برهنه ام
بر حفظ آبرو ،شب تاریک سود شد
اما میانِ کوچه بازار عمه رفت
باعده ای ارازل واشرار عمه رفت
@hosenih
دنبالِ اسب ،پایِ برهنه مرا کشید
راهِ مرا به روضة کرببلا کشید
در دستِ او محاسن من ریخته بهم
بیرون مرا زخانه کسی ، بی حیا کشید
با پیرِ سالخورده چنین تا نمی کنند
بی تربیت لباس مرا بی هواکشید
گودال هم لباسِ حسین پاره پاره شد
ازبسکه گرگ ،پنجه به آن نخ نما کشید
هرکس رسید نیزه خود را شکست ورفت
هرکس رسید یک طرف آن کشته را کشید
با نعل هایِ تازه بهم ریخت پیکرش
کار عزیز فاطمه بر بوریا کشید
درقتلگاه عمه ما را کتک زدند
تادست از گلوی تنی سر جدا کشید
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#علی_اصغر_یزدی
▶️
دینِ خدا را عده ای در دام می بردند
تحریفِ خود را در دِلِ اسلام می بردند
@hosenih
با دیدنِ ریشِ سفیدش دشمنان ای کاش
حداقل او را کمی آرام می بردند
عمامه ی صدق خدا روی تنش باز است
شاید شهید عشق را احرام می بردند
وقتی رئیس مذهب شیعه ست یعنی که
پخته ترین را جاهلانی خام می بردند
داغی که افتاده به قلب شیعیان این ست
تطهیر را با گفتن دشنام می بردند
وقتی که فکر حاکمان شهر مسموم ست
یعنی که مذهب را سوی اعدام می بردند
@hosenih
با حبّه ای انگور زهر آلود عالم را
آنان به سمت غربت فرجام می بردند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_صادق_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
به نام خالق عالم، به حق حضرت سرمد
بیا که سینه ی ما پُر شد از مصیبت بی حد
اگرچه قسمت این دل، همیشه بوده جدایی
زبان به شکوه ندارم، هر آنچه یار بخواهد
@hosenih
رسیده ام به ته خط، ولی برای رضایت
نشد دلم به خلاصیِ از گناه، مقید
همیشه نامه ام آزرد قلب فاطمی ات را
ولی دوباره نکردی مرا ز خانه ی خود، رد
نشسته ام به دو چشم پُر آب تا که بمیرم
به پای روضه ی جانسوز جعفر بن محمد
رئیسِ مکتب حق باشی و غریب؟! بمیرم
نه زائری، نه رواقی، نه گنبدی و نه مرقد
@hosenih
خیال کن سرِ پیری میان سجده که هستی
کسی به چکمه به روی عبات پا بگذارد
دوباره واژه ی چکمه مرا رساند به گودال
به روی عرش برین شمر... وای فاطمه آمد
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
این بارِ اول نیست آتش زد حرم را
سوزاند دشمن باز بیتی محترم را
آتش زدن از خانۀ مادر شروع شد
فرعونِ امت سوخت اول آن حرم را
این آتشِ کینه سپس تا کربلا رفت
بر جانِ زینب ریخت دشمن، درد و غم را
@hosenih
یک روز دشمن، یاس را در شعله سوزاند
یک روز گلهای شده از ساقه خم را
حالا شرر بر خانۀ صادق رسیده
در شعله ها میدید او سر تا قدم را
در بِینِ آتش گفت: من پورِ خلیلم
بَرداً سلاما بینم این رنج و اَلَم را
میسوخت در، میسوخت دل، میگفت هیهات
میسوزم اما بر نمیتابم ستم را
مثل علی در ریسمان، یارِ خدا بود
یعنی نگه میداشت در عالَم علَم را
شیخ الائمه، بی عمامه، پا برهنه
دشمن سواره، میکشید آن قدِّ خم را
میگفت گاهی: پیر مَردم، بی گناهم
حتی نمیگیرند اینسان متّهم را
ای بی حیا! هر چه بمن گفتی گذشتم
اما میاور هیچ اسم مادرم را
من را بزن، من را بِبَر، اما جسارت…
هرگز تحمل نیست آل اطهرم را
با چشمِ گریان کرد یادِ عمه هایش
تا آسمان میبُرد آهِ دم به دم را
در شعله، اهلِ بیتِ خود را دیده اما
هرگز ندیده غارتِ اهل حرم را
شمشیر را بالا سرِ خود دیده اما
هرگز ندیده بر دهان تیغِ ستم را
@hosenih
هرگز نرفته رأس او بالای نیزه
هرگز ندیده زیرِ سُم، سر تا قدم را
با جسم مسموم از جفا، گفتا حسینا
ایکاش چون تو میبریدند این سرم را
میگفت گاهی زیر لب؛ روزی خداوند…
با منتقِم یاری نماید منتقَم را
#محمود_ژوليده
@hosenih
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
دردمندان غمت زندگی از سر گیرند
گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند
گرچه بی صحن و رواق است حریمت اما
پادشاهان جهان روزی از این در گیرند
خاک های حرمت محمل اشک زهراست
گر که با دُرِّ نجف شأن برابر گیرند
چشمهایی که برای غم تو میبارند
باده ای است که از ساقی کوثر گیرند
شده پُر منبر محراب زگیسوی شما
ماجراهای خم زلف تو منبر گیرند
کشتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع
شمع آورده ام امشب که کنم نذر بقیع
@hosenih
دیده ات در همهی عمر چه غمها که ندید
دشمنت پشت در خانهی تو هیزم چید
خانه ات سوخت، دلت سوخت، از این سوزاندن
کودکی از وسط شعله به سوی تو دوید
اهل خانه همگی برتو پناه آوردند
همه بر حرمت گیسوی تو بستند امید
وای از آن دم که بر این خواهش اهل خانه
دشمن بی سر و پا نعره زنان میخندید
یک نفر طعنه زنان رفت طنابی آورد
یک نفر از غم و از غربت تو جامه درید
هر چه گفتند نبندید خودش می آید
به خداوند که دستان خدا را بستید
نزنیدش، نبریدش، نبریدش، نزنید
پیش چشم درِ همسایه چنینش نبرید
پیرمرد است ببینید که حُرمت دارد
اینقدر پای پیاده نکشیدش نکشید
آنقدر خورد زمین کوچه به کوچه بدنت
غیر یا فاطمه آهی کسی از تو نشنید
مثل آن کودک گم گشته میان صحرا
هرچه زد دشمن او باز صدا زد زهرا
شاعر: #موسی_علیمرادی
@hosenih
#امام_صادق_ع_شهادت
نیست حتی کسی که بغض کند
عاشقی هم سر مزارت نیست
نه که یک سایبان نه یک زائر
روضهخوان هم که در کنارت نیست
از همینجا ز پشت پنجرهها
رو به سوی بقیع گریانم
زائر غربتت اگر نشدم
روضه از راه دور میخوانم
@hosenih
در دل سجده بین راز و نیاز
غرق در ذات کبریا بودی
مات و مبهوت جلوهاش شدی و
گرم فریاد ربّنا بودی
در سکوت همان شب تاریک
خانهات پر شد از شراره و دود
کودکانت به اضطراب و هراس
وسط داغ کینهی نمرود
بر لباست نشست خاکستر
یادت افتاد روز واقعه را
مادرت پشت در زمین افتاد
فضه فهمید درد فاطمه را
کودکانش چقدر میترسند
خانهای که اسیر شعله شود
دخترانش چقدر میترسند
خیمهای که اسیر شعله شود…
کاش میشد عبا به دوش کنی
پیرمردی و پابرهنه چرا؟
کاش مرکب کمی صبور شود
هی زمین میخوری بدون عصا
@hosenih
روی دستت نشسته ردّ طناب
در دلت بود غصههای مدام
یادت افتاد کاروان غم و
سفر کربلا و کوفه و شام
دستهای کبود ای فریاد
دختر بیپناه ای فریاد
موی آتشگرفته ای فریاد
زینب و یک سپاه ای فریاد...
شاعر: #حسین_کریمی
@hosenih
#امام_صادق_ع_شهادت
امام صادق ما را حرامیان بردند
و یک ستاره دوباره از آسمان بردند
دری شکست و دوباره مدینه شد تکرار
رئیس مذهب ما را کشان کشان بردند
به زور و ظلم وجفا و به حیله و نیرنگ
ز گنج ناب امامت دُری گران بردند
شبیه چادر زهرا که روی خاک افتاد
عبای خاکی او را فرشتگان بردند
و بی عصا و عبا و بدون عامه
شبیه شیر خدایی که روبهان بردند
به پیش چشم زن و بچه و کنیزانش
تمام اهل و عیالش به سر زنان.. بردند...
شاعر: #عماد_بهرامی
@hosenih