eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بر سرم شوریست کز، بر نیزه رفتن باک نیست وز تنِ بی سر، غمِ غلتان شدن بر خاک نیست دیده ی بارانی اَم، بر غربتم نمناک نیست اشکم از ترسِ دو چشمِ اشکبار زینب است وای اگر گویند با کوفه قرار زینب است @hosenih اینکه افتاده به قلب بیقرارم شور و شین ترسم از روزیکه بینم روی نی، راس الحسین بازگَرد از راهِ کوفه، ای امام عالمین کوفه دیگر جای زینب نیست ای نور دو عین سنگهای تیزِ بامش بیقرار زینب است @hosenih سینه ی مغمومم از آهِ خروشان پُر شده رگ رگم در راه تو از خونِ جوشان پر شده کوچه و بازار از نیزه فروشان پر شده شهرِ اَشباهُ الرجال است، از خموشان پر شده پایتخت مرتضی چون شام تار زینب است @hosenih زمره ی نامه نویسان را مرامی فانی است شیوه ی دینداریِ این دین فروشان آنی است غصه ی اینها نه ایمانی و نه قرآنی است چِشم و هم چشمی برای سبقتِ شیطانی است شاهد این غصه قلب داغدار زینب است @hosenih اِرباً اِربا میشود اکبر ز خیلِ نیزه دار قاسمت مقتول و عبدالله میگردد شکار میخورد تیر سه شعبه بر گلوی شیرخوار میشود عباس پرپر با تمام اقتدار داغ هفتاد و دو تن در انتظار زینب است @hosenih مردمِ این شهر، نامردی به آخر میبرند کشته چون بینند، مرکب روی پیکر میبرند هدیه در نزدِ امیرِ ظالمش، سر میبرند از زنان و دختران، خلخال و معجر میبرند روزِ بی مَحرم شدن، روز فرارِ زینب است @hosenih مادرت طاقت ندارد بیندَت در اضطراب یا که روی سینه اَت گرگی نشسته با نقاب حنجرت را زیر خنجر، تشنه ی یک جرعه آب جسمِ بی پیراهنت عریان میان آفتاب تا قیامت مادر تو ناله دار زینب است @hosenih وای از روز بلای کوفه و شام خراب وای از داغ اسارت وای از قلب کباب آن اسارت جای خود، ای وای از بزم شراب تا رقیه گِریَد، آیَد سر در آغوش رباب از همین حالا دلِ من سوگوار زینب است @hosenih ذلت اصلاً سخت، اما بر عزیزی سخت تر اشک نتوان گر که بر داغی بریزی سخت تر در میان درد و غم‌ها درد هیزی سخت تر از اسیری هست عنوان کنیزی سخت تر منتقم، تا انتقامش، اشکبار زینب است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رو دوشم غم تموم عالمه واسه این غم بمیرم بازم کمه حالا من چطور به روت نگا کنم بردن آبرومو پیش فاطمه @hosenih کوچه هاش برو بیایی نداره اینجا تنها شلوغی توبازاره همه خنجراشونو تیز می کنن الا شمری که تیغ کندی داره اینجا فکر همگی سیم و زره بحثشون همه رو قیمتِ سره الهی که نشنوه اینو رباب سرشیرخوار از همه گرونتره اگه حالا توی زنجیر افتادم توی کوچه ها زمین گیر افتادم مثل مادرِ تو بی پناه شدم توی تنگی کوچه گیر افتادم الهی که غم تورو پیر نکنه تورو غصه ها زمین گیر نکنه الهی علی اکبرت حسین توی تنگی کوچه گیر نکنه اینجا غم از در و دیوار می‌باره کوچه‌ی بنی هاشم زیاد داره مادرت یه کوچه دید ای وای اگه زینبت تو کوچه هاش پا بزاره @hosenih الهی که من فدای دخترات دور نکن سقارو از مخدرات حرف گوشواره و خلخال شنیدم فکر سوغاتن تموم دشمنات شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
«مسلم» نداشت کوفه، مسلمان زیاد داشت شاعر: @dobeity_robaey
گشت تا قافله ات بین بیابان پیدا  در گذر شد بدنم زخمی و عریان پیدا دور من جمع شدند و به تنم خندیدند مسلمت شد وسط بازی طفلان پیدا @hosenih آب هم بود ولی تشنه بمیرم عشق است شاهدم هست ازین کاسه و دندان پیدا گیسویم خاکی خاکیست خبر داری که.. گیسویت هست دراین موی پریشان پیدا تن من ماند زمین، ماند زمین، ماند زمین بهر دفنم‌ نشده چند مسلمان پیدا بخدا جای زن و بچه تو اصلا نیست کربلا هر طرفش بوده مغیلان پیدا @hosenih به دلم هیچ! به دستان خودت رحمی کن خاتمی مانده به دستان سلیمان پیدا دختران تو کنون چادر معجر دارند نیست این منظره در شام غریبان پیدا! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مگیر فرصت بارانی نگاهم را مگر که پاک کنم نامه‌ی سیاهم را جز اعتراف ببین آه در بساطم نیست ولی تو می‌خری آیینه‌وار آهم را @hosenih گناهکارم و روزی که بازخواست کنی به گردن کرمت می‌نهم گناهم را برای آتش جرمم شفیع خواهم کرد همین دو قطره مناجات گاه‌گاهم را قسم به عفو تو هرگز خطا نمی‌کردم چنانچه غیر تو می‌دید اشتباهم را @hosenih چنان رئوف و رحیمی که من طمع دارم صواب ثبت کنی کرده‌ی تباهم را بگیر تنگ در آغوش مهربانی خود مگیر از منِ بی کس پناهگاهم را شاعر: @hosenih
خوشا بحال کسانی که آه را بلدند برای حرف زدن با تو راه را بلدند خوشا بحال کسانی که با تو هم نفسند و رمزِ دیدنِ آن روی ماه را بلدند @hosenih خوشا بحال دلِ مهزیارهایی که... رهِ رسیدنِ آن وعده گاه را بلدند نه راهِ کشف و کرامت روند بیهوده که راهِ توبه و ترکِ گناه را بلدند به اهل ناله و اهل انابه رو آریم که اعتراف به هر اشتباه را بلدند ز طاعتِ تو ، چه زیبا دلت بدست آرند خدایی، اهلِ عمل راه و چاه را بلدند تو ناز می‌کنی و عاشقان نیاز کنند که رازِ بوسه ز خالِ سیاه را بلدند دعای خیرِ تو آقا گره گشای بلاست چه خوب غمزدگان طیِ راه را بلدند به وادیِ عرفه، معرفت کلید دعاست که اهل معرفت این سوز و آه را بلدند ملازمانِ دعا، یار و همنشین تواَند مسیر زندگیِ دلبخواه را بلدند مسیر زندگیِ ما، محرم است و حسین حسینیان، ادب قتلگاه را بلدند ز روزِ ترویه صوتِ حزینه می‌شنوند به اهل قافله طرز نگاه را بلدند صدای مادری از قتلگاه می آید که کوفیان طرفِ خیمه گاه را بلدند @hosenih ز خیمه، حکمِ "علَیکُنَّ بِالفرار" آمد حرامیان زدنِ بی پناه را بلدند □ □ □ مدافعانِ حرم، مقتدایشان زینب که راهِ حفظِ امامِ سپاه را بلدند شاعر: @hosenih
قطره ای نیست از این رود که دریا نشده چهره ای نیست در این ماه، که زیبا نشده من گدایی که نشستم همه جا با همه کس او خدایی است که از پیش گدا پا نشده یا که بخشیده و ننوشته گنهکار، مرا یا که پرونده من، گم شده پیدا نشده خوبی یوسفم این است که در اوج مقام مانع سوختن و عشق زلیخا نشده @hosenih کاسهء آبرویی داشتم از لطف خدا بارها خورده زمین بشکند اما نشده وقت و بی وقت نشان داده که قولش قول است نشده زود بگوید برو حالا...نشده با کریمان بنشین شب، دم دیوار بهشت روزی سفرهء تو آمده فردا نشده در کجا دیده کسی جز سر بازار علی این همه بندهء آلودهء رسوا نشده ای که جا مانده ای از قافله عفو بیا فاطمه گفته بیا! آخر دنیا نشده زیر بال و پر من را همه جا خوب گرفت همه خسته شده اند از من و زهرا نشده زنده یا مرده ما را برسانید عرفه سند بخشش مان خوب شد امضا نشده @hosenih جان، رقیه است همان آینهء زهرا که کم ندارد در امامت، فقط آقا نشده کسی اندازه او چکمه نخورده زهمه کسی اندازه زینب کمرش تا نشده چند تا ناخن اگر مانده شکسته شده است هرچه کرده گرهء موی سرش وا نشده حجم سیلی ز سر و صورت او بیشتر است پنج انگشت، روی چهره او جا نشده شاعر: @hosenih
دست هر تشنه به ساغر برسد سعی دارد که به کوثر برسد مس بی ارزش ذاتم ز ازل شد مقدر که به زرگر برسد مثل پروانه در آغوش بلا دل من‌ سوخت به دلبر برسد کم کنید از سرتان شرّ مرا تا کم از من به همه شَر برسد @hosenih عمر من رفت فقط پای گناه وای اگر پام به محشر برسد بدم اما به سرم داد نکش شاید الان کسی از در برسد می شود آبرویم را نبری؟! شاید اصلاً خود حیدر برسد سر بخشیدن مان شک نکنید می نشینیم که مادر برسد بگذارید به دست حسنش قلم عفو به دفتر برسد یک نفر توبه کند می بخشند قبل از آنکه کس دیگر برسد دورم از مشهد سلطان ای کاش نامه ام دست کبوتر برسد گره ام را به رقیه بده تا کار من خوب به آخر برسد روحم آماده شده پر بکشد فطرس آمد که به من پر برسد ما ندیدیم کسی غیر حسین اینقدر خوب به نوکر برسد @hosenih نکند من به محرم نرسم نکند روزی کمتر برسد *** فکر کن خولی و شمر آمده اند ناگهان حرمله هم سر برسد فکر کن آب نخورده به لبش به گلو کندی خنجر برسد کاش این شعر به پایان برسد لحظه غارت معجر نرسد شاعر: @hosenih
محمل صبرم ز اشک دیده در گل مانده است از که جویم نسخه درمان که دل درمانده است خانه بر دوشم هر آن کس که مرا در کوفه دید یا که در بسته به رویم یا که از خود رانده است @hosenih آنقدر شور پذیرایی از تو داشتند هر کسی شمشیر خود را در نمک خوابانده است سوختم از نیشخند مردم اما بیشتر خنده های حرمله قلب مرا سوزانده است از سه شعبه دایه می سازند و از نی گاهوار وای از آن طفلی که مادر در بغل خوابانده است تیر و نیزه هر کدامش قبله گاهی یافته کوفه سوی اکبر ت هر نیزه را چرخانده است قول سوغاتی به دخترها پدرها می دهند گوشواره خواستن هاشان مرا ترسانده است بس که مشتاق تماشای اسیری منند کوچه کوچه پیکرم را دشمنت گردانده است @hosenih تا که راه زینبت در کوفه گل باران شود خون سرخم کوچه های کوفه را پوشانده است سهم من چندین اگر سنگ است از این بام ها باقی اش آقا برای کودکانت مانده است @hosenih
سالروز نام من را بگذارید گدای عرفات برسانید کمی حال و هوای عرفات بی لیاقت شدم از یار، جدا شد دستم یار من خیمه زد این بار، کجای عرفات رمضان رفت و من بی سر و پا جا ماندم چشم دارم به حسین و به دعای عرفات میل حج داشتم و در به روی من بستند دل من لک زده امسال برای عرفات چشم شیطان حرم کور! خدایا لبیک از همین فاصلهء دور! خدایا لبیک @hosenih کمرم زیر مصیبات گناهم تاشد آخرِ این همه مستی، دل من تنها شد غیر تو دل به همه بسته ام و دلتنگم ضررم پیش علی بیشتر از اینها شد بنده ات بد شده خیلی، تو بیا خوبی کن آبرو ریزی من دردسر زهرا شد به گرفتاری زینب قسمت دادم و بعد گره هایم همه با دست رقیه وا شد نوکر و سینه زن فاطمه را می بخشند آخرش پای رقیه همه را می بخشند @hosenih رانده ام از همه جا، زود نرانید مرا به سر سفرهء زهرا بنشانید مرا اینطرف آنطرف اینقدر نگوئید برو اینقدر جان حسین، سر ندوانید مرا کار از کار گذشته است و شده خیلی دیر جان من! تا به محرم برسانید مرا به پر چادر زینب که در آتش میسوخت... وسط شعلهء آتش نکشانید مرا غسل من اشک دوچشم است که پاکم کرده عطش روضهء ارباب، هلاکم کرده @hosenih گرچه رفتند شهیدان منا زیر لگد وای از تشنه لب کرببلا زیر لگد به کسی آب ندادند و دل زهرا سوخت دید آنجا پسرش را همه جا زیر لگد از منا گفته شد اما نشنیدیم سری بشود از تن صدپاره جدا زیر لگد از منا گفته شد اما نشنیدیم کسی بکند غارت دشداش و عبا زیر لگد رقص آن مرد حرامی سر زینب را بُرد جلوی چشم همه....................... را بُرد شاعر: @hosenih
نمی‌دانم کجایی ای که از بیراهه می‌آیی همین اندازه می‌دانم که با شش‌ماهه می‌آیی همین اندازه می‌دانم جدا از چاره‌ات کردم چرا از خانه‌ی زهرا چنین آواره‌ات کردم سرِ دارالاماره جان تو  جانی ندارم که تماشایی شدم حالا که دندانی ندارم که بگو تا کوفه‌ی مولا کُشِ ناخوش نمی‌آیی بسوی مردمِ نامرد مِهمان‌کُش نمی‌آیی @hosenih اگرچه کوچه کوچه گریه‌ها بر خواهرت کردم ولی امروز چندین بار یادِ مادرت کردم همین‌که ریختند از در به راه شعله‌ور رفتم اگرچه طوعه بود اما خودم در پشتِ در رفتم نه شعله خاک هم بر چادرش دیگر نخورد آقا خدا را شُکر در کوفه به رویش در نخورد آقا خبر داری به سنگِ کوچه‌های تنگ می‌خوردم کشیده می‌شدم هربار و بر هر سنگ می‌خوردم سر زنجیر در پایم طنابی هم به دستانم غلاف و تیغ و تیر و نیزه بود و سنگ و دندانم @hosenih کسی بر پهلوی من زد که خون کرده دهانم را نوازش‌های یک چکمه شکسته استخوانم را من از بالای گودالی به شدت بر زمین خوردم توان از بازویم برد و به صورت بر زمین خوردم  از آن گودال خون تا این بلندی راه بسیار است کشیدن‌های صورت روی صدها پله دشواراست نه فکر دختران خود که فکر دخترت بودم همین امروز چندیدن بار یاد مادرت بودم... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلتنگ نوشت: ترکیه آزاد، کربلا ممنوع نوشت: حرف نباشد، سر و صدا ممنوع و دسته دسته وطن سوی ارمنستان رفت نوشت: هیئت تعطیل... دسته ها ممنوع @hosenih همیشه قبل محرم شروع پیک جدید نوشت هرچه تجمع، برو بیا ممنوع نشسته بود سر سفره ی نظام و نوشت که در حسینیه ها سفره ی غذا ممنوع به دست بوس رئیس آمدند و وی افزود که بوسه بر حرم حضرت رضا ممنوع چگونه مهر زنم بر لب و سکوت کنم که هست از نظرش تربت شفا ممنوع رواج یافت پناهندگی ولی افسوس پناه بردن مردم به کربلا ممنوع @hosenih فساد، فقر، ستم، ظلم، شاد باش عزیز! ولی به علت افسردگی....عزا ممنوع مشابه خودشان حرف می زدم بی شک اگر نبود در این شعر ناسزا ممنوع شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e