#حضرت_رقیه_س_شهادت
کجایی؟ تو بدون من
نمیرفتی آخه جایی...
ببین رو گردنم ردِّ
طناب افتاده بابایی
کجایی تا ببینی که
نمیتونم پاشم از جام
نشستم کنج ویروونه
میگیرم خار از پاهام
@hosenih
هجوم آوردن و بی تو
توو قلب من تلاطم شد
تموم خاطراتمون
میون شعله ها گم شد
کشیدن از پاهام خلخال
نمونده گردن آویزی
سرم ریخت-آتیش ِ خیمه
نمونده از موهام چیزی
کتک از حرمله(لع) خوردم
بدم میاد ازش بی حد
رباب(س) و گریه می انداخت
به عمه حرف بد میزد
گمونم گوشهٔ ابروم
شکسته...مضطرم کرده
یه شب افتادم از ناقه
با پهلویِ ورم کرده
واسه اینکه من از عمه
جداشم زجر(لع) میومد
همش محکم رو دستم با
غلافِ خنجرش میزد
دلم آتیشه بیتابم
برا داغِ عمیقِ تو
سنان(لع) داره یه انگشتر
شبیه اون عقیقِ تو
@hosenih
یه روز گوشواره م و دید و
دوید و زد سرم فریاد
کشید از گوشم و میگفت
به گوش ِ دخترم میاد
می مُردم تا که می دیدم
به جایِ روی ماهِ تو
نشسته شمر(لع) با خنده
به روی ذوالجناحِ تو!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
وقتی میان طشت زر وجه خدا تصویر شد
آیات توحید لبت با خیزران تکفیر شد
دیدم سرت بر شاخساری خشک جان تازه داد
دیدم که خاک از خون پاکت جان گرفت؛ اکسیر شد
@hosenih
حرهای بسیاری به درگاهت پناه آورده اند
حتی شراب از عطر زلفت مست شد تطهیر شد
آهم به جان نیزه و طشت و تنور افتاده است
آهم سبب شد که سر تو نیز دامن گیر شد
مرثیه هایت را در آغوشم گرفتم نیمه شب
مرثیه هایت در نگاهم موبهمو تفسیر شد
نظم جهان بعد از تو چون گیسوی من آشفته است
بی نظمی زخم گلویت علت تغییر شد
هرچند دست کوچکم آزار دید از سلسله
جانم میان سلسله گیسوی تو زنجیر شد
مانند گیسوی تو در داغ علی اکبرت
ریحانه ات بیش از حبیب بن مظاهر پیر شد
چشمان شور شامیان دنیای من را چشم زد
کابوس تلخ دختر شیرین زبان تعبیر شد
مریم ترین آیات قرآن در خرابه جان سپرد
خیلی شکوه شاهدخت کوچکت تحقیر شد
@hosenih
شد قسمت اصغر هم آغوشی تو در بین قبر
هجران آغوشت برای دخترت تقدیر شد
از بس که زخمی شد تنم دیگر رقیه نیستم
بر روی قبرم جای نامم، نام تو تحریر شد
شاعر:حجت الاسلام #محسن_حنیفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه بلا ها کشیده ام که مپرس
دختری رنج دیده ام که مپرس
باورت نیست در سه سالگی ام
کودکی قد خمیده ام که مپرس
@hosenih
معجرم سوخت گیسویم کِز شد
لب ز خجلت گز یده ام که مپرس
چند باری ز ناقه افتادم
تا به اینجا رسیده ام که مپرس
تو نبودی عمو نبود از زجر
زجر هایی کشیده ام که مپرس
پاره شد گوش و گوشوارِ مَرا
گفت از تو خریده ام که مپرس
بس که بر چشم و صورتم زده است
تار گردیده دیده ام که مپرس
کعب نی را و تازیانه ز ترس
با دل و جان خریده ام که مپرس
بر روی خار ها چنان از ترس
پا برهنه دویده ام که مپرس
من به گوش خود از حرامی ها
ناسزا ها شنیده ام که مپرس
چه بگویم که در چهل منزل
بر سر نی چه دیده ام که مپرس
@hosenih
تا به وصلت رسم دوباره پدر
زهر هجری چشیده ام که مپرس
پُرسم از عمه در طبق گو چیست
گوید ای نور دیده ام که مپرس
شاعر: #جواد_کریم_زاده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
رسید باباجان
همانکه موی تو را می کشید باباجان
چقدر محکم زد
بگو به عمه که خوابم پرید باباجان
@hosenih
برید امانم را
همانکه راس تو را میبرید باباجان
تو بین گودالی
به سوی خیمه چرا میدوید باباجان
کنیز یعنی چه
چه بود اینکه رقیه شنید باباجان
چقدر مثل همیم
تو رو سفیدی و من مو سفید باباجان
تمام شد عمه
همینکه وارد بزم حرام شد عمه
یزید میخندید
ببین که با چه کسی هم کلام شد عمه
امان امان از شام
چقدر دور و برش ازدحام شد عمه
@hosenih
نپرس باباجان
میان کوچه چطور احترام شد عمه
ولی سر بازار
اسیر زخم زبان عوام شد عمه
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
عطر خوش سیب از دل صحرا وزیده
عمه،گمانم مهربانِ من رسیده
شام جدایی شد سحر،الحمدلله
آخر رسیدی از سفر،الحمدلله
رفتی بدون بوسه های یادگاری
اصلا نگفتی دختری داری،نداری؟!
@hosenih
خیلی برایت پای نیزه غصه خوردم
شب تا سحر زخم سرت را می شمردم
هر شب شبیه شمع کارم سوختن بود
آمار زخم صورت تو دست من بود
بین من و تو نیزهداری گاه سد شد
سهم من از اصرار دیدارت،لگد شد
در هر کجا با نیّت آزار..،می زد
این زجر تفریحاً مرا هر بار می زد
در کوفه ما را مردمی گمراه گفتند
خیلی به بابایت بد و بیراه گفتند
دیدی عمو بالای نیزه غیرتی شد
دیدی به ما در کوچه ها بی حرمتی شد
این حرمله دور و بر ما تاب می خورد
این حرمله پیش ربابت،آب می خورد
ما را میان خنده ی انظار بردند
ما را شبیه برده ها بازار بردند
یک عده وحشی سمت سرها می دویدند
یک عده معجر از سر ما می کشیدند
در کوچه ها،این پیرهن آتش گرفته
مانند زهرا موی من آتش گرفته
از سنگ بدتر،چشم های بام بودند
دور و بر ما مست های شام بودند
تیرِ نگاهِ شوم پشت هم می آمد
مابین زن ها گاه معجر کم می آمد
بزم شراب و خیرزانِ بی حیایش
روی لب خشک تو مانده ردِّپایش
بگذار من از تو سوالی را بپرسم
باید که این موضوع را حالا بپرسم
@hosenih
آن شب چه شد،که خواهرم افتاد از پا
اصلاً بگو کارِ کنیزان چیست بابا!؟
فمهیده ای که چه به روز دختر آمد
کافی است،اشکت مثل اشک من درآمد
مثل تو من هم غرق داغی بی حسابم
وقتش رسیده تا کمی پیش ات بخوابم
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه نعمتی است نشستن به روی بام حسین
خدا کند که بیفتد دلم به دام حسین
همین که دست نوازش کشید بر سر خلق
تمام اهل دو عالم شدند رام حسین
@hosenih
شبیه سوره ی"یاسین"شبیه سوره ی "نور"
پر از تَرَنُّم وَحی است هر کلام حسین
به سائل در این خانه احترام کنند
فرشته های مُقَرَّب..،به احترام حسین
حلال باد به هر نوکری حلالِ حسین
حرام باد به هر نوکری حرامِ حسین
هزار مرتبه شکرت خدا،که مادر من
نهاده در کامَم،لقمه ی طعامِ حسین
پدر ز بَدوِ تولّد چنین خطابم کرد:
تویی گدای حسن جان،تویی غلامِ حسین
چِقَدر خَبط نمودیم و او دُرُستش کرد
به قول لاتِ محلّه؛تهِ مرامِ حسین
قسم به فاطمه،او نیز می دهد پاسخ
به هرکسی که بگوید فقط:سلام؛حسین
میان روضه زمانی که اشک می خُشکد
همیشه گریه در آورده است"نامِ" حسین
روایت است برای تمام آن همه زخم
همین دو قطره ی اشک است التیامِ حسین
▪️
▪️
میان گودی گودال خواهری می دید
عصا،قلاف،سپر،نیزه،ازدحام،حسین
@hosenih
عبا،عمامه،ردا..،فکر می کنم افتاد
به دست هر کسی،یک تکّه از تمامِ حسین
خدا کند که پس از او،"رقیه"را نزنند
خدا کند نرود "زجر" در خیامِ حسین
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بی تو دردی کشیده ام که مپرس
" زهر هجری چشیده ام که مپرس"
ناز عشق تو را در این بازار
با نیازی خریده ام که مپرس
@hosenih
انقلابی در این خرابه ی شوم
یک تنه آفریده ام که مپرس
غزلی ناب بودم و حالا
شرحی از یک قصیده ام که مپرس
در سحر از زبان مادر تو
قصه هایی شنیده ام که مپرس
بعد از آن ظهر زخمی گودال
آنقدَر داغ دیده ام که مپرس
بسکه در زیر دست و پا ماندم
مثل زهرا خمیده ام که مپرس
@hosenih
آنچنان دل بریدم از دنیا
پدر سر بریده ام که مپرس
لخته ی خون به روی گوشم هست
تو نبودی که گوشواره شکست
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5810041332063799783.aac
حجم:
11.78M
🔰#مصیبت_راتبه🔰
🏴 روضه #شب_سوم محرم 🏴
#حضرت_رقیه_س_شهادت
با تحقیق و سخنرانی: حجت الاسلام #محسن_حنیفی
محرم ۱۴۰۰
✅موسسه قدیم الاحسان✅
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_رقیه_س_شهادت
صد زخم به بال و پر،کبوتر دارد
این یاس نشانه های مادر دارد
با سر به حضور او مُشَرَّف شده است...
بابا چه ارادتی به دختر دارد
شاعر: #بردیا_محمدی
@dobeity_robaey
#حضرت_زینب_س_مدح
جمع صفات پنج تن یکجاست زینب
اثبات ذات مادرش زهراست زینب
نور حقیقت در شب ظلمت فقط اوست
"اِنّا هَدَیناهُ السَّبیلِ" ماست زینب
@hosenih
او را صداکردم" وَ ما اَدراک" گفتند
از بس مقام و رتبه اش بالاست زینب
دربارگاه قدس، در سیر اِلَی الله
مرکز نشین حلقهء سرهاست زینب
زنجیرهء وصل امامت بر امامت
در امتداد روز عاشوراست زینب
گفتیم " عَرِّفنی" ندا آمد که حاشا
مثل خدا معروف ناپیداست زینب
بَینی و بَین الله، مجذوب حسین است
زینب نگو که محشر کبراست زینب
دارد گره وا میکند از کار عالم
وقت نماز شب اگر تنهاست زینب
@hosenih
دادند دستم را به دستان ابالفضل
هربار که حاجات من را خواست زینب
محکم گره زد معجر خود را از امشب
یعنی علمدار حرم فرداست زینب
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#طفلان_حضرت_زینب_س_شهادت
"من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم"
آینه بودم و از غربت تو تــار شــدم
روز اول که دلم از غم تو خلق شده
با تو همسایهء دیوار به دیوار شدم
مست بودم زشعاع نگهت ای خورشید
که ز کم نوری چشمان تو هوشیار شدم
دل سنگ آب شد از غربت یک لحظهء تو
روزهای خوشی ام رفت و عزادار شدم
من که پای نظرت هستی خود را دادم
هرچه را هم، بدهم باز بدهکار شدم
نیتّم بود که شرمندهء زینب نشوی
تازه فهمیده ام ای یار که انگار شدم
من که عمری به سر چشم ترت جایم بود
خواب دیدم که تو رفتی و دگر خوار شدم
مانده ام بی کس و تنها، همه هستم به فدات
اگر از داغ تو من نیز شکستم به فدات
@hosenih
تا ابد باد سلامت ثمر من، سرتو
می چکد خون دل من ز دو چشم تر تو
روح سرگشتهء من غمزدهء ماتم توست
دل صد پاره من هست حسین، پرپر ِ تو
جان زهرا بپذیر این دو کفن پوش مرا
طفل هایم به فدای علی ِ اکبر تو
دو گل آورده ام اینجا سر بازار غمت
تا نبینند به سر نیزه سر اصغر تو
بپذیر این دو پسر را که خدا ناکرده
تا نبینند اسیری من و دختر تو
دربساطم به جز این دو پسرم هیچ نبود
شرمگین است، ندارد بجز این، خواهر تو
دست ردّ بر جگر سوختهء من نزنی
من که بودم عوض مادر تو مادر تو
از سرم آب گذشته است و چنین میگویم
رمقی نیست زداغ تو بر این زانویم
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
رفت هرچند که عمرم همه بر باد حسین
عوضاش بیشتر از عمر به ما داد حسین
من نبودم کسی و او به حسابم آورد
حق بده داد زنم خانهات آباد حسین
@hosenih
قبل از آنیکه شبِ قبر دهانم بندند
نَفسی تا بزنم یکسره فریاد حسین
چند وقتی است که خواب حرمت میبینم
میروم باز دمِ پنجره فولاد حسین
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن
نامتان از لبِ ما شُکر نیافتاد حسین
تا مرا دید برای تو سیه پوشیدم
مادرم گفت که آقا " اوون آباد حسین"
@hosenih
مادرم چشم ندارد حرمت را بیند
مادرت در عوضش چشمِ دلش داد حسین
دخترت تا که لبِ زخمی بابا را دید
آنقدر زد به لبش از نفس اُفتاد حسین
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e