eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش خورشید شعله ور شد در آسمان برایش زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند ‌زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش @hosenih دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا از دست پیرمردی افتاد تا عصایش یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش یادِ محاسنی که خون می چکید از آن یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش @hosenih لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنقدر داغ بود از تب که آب اگر بود بر لبش می‌سوخت احتیاجی نبود بر آتش خیمه هم داشت از تبش می‌سوخت درد را چاره‌ای اگر بکند چه کند با غمِ پریشانیش نیست آبی که دستمالی خیس بگذارند روی پیشانیش خویش را می‌خورد ، ندارد جان قوَتی نیست جز تقلا حیف یک به یک می‌روند یاران و چاره‌ای نیست جز تماشا حیف @hosenih بارها شد به دست بی جانش پرده‌ی خیمه را به بالا زد شاهدِ مقتل همه ، هربار  به سرِ خویش دستِ خود را زد دید از خمیه روی یک نقطه لشکری را که بی هوا می‌ریخت دید در بین راه تا به حرم چقدر اکبر ازعبا می‌ریخت بین بستر نشست در خیمه زد به سر با دو دست در خیمه تا صدای برادرش آمد کمرِ او شکست در خیمه باز هم پرده را کناری زد قاسمش بود و سنگ باران بود یک یتیم و هزارها ... می‌دید لحظه‌ی  پایکوبی سواران بود ناله‌ی دختران به او  فهماند دست‌هایی میاه راه اُفتاد دید از خیمه خواهرش غَش کرد مادری بینِ خیمه‌گاه اُفتاد پرده را زد کنار و گفت ای وای حرمله آمده گلو بزند او خجالت کشید وقتی دید پدرش رفته است رو بزند بی برادر شدن چه حسی داشت کمرش را دو مرتبه خَم کرد تشنه‌ای بود یک سپاهی که هرچه آورده بود دَرهَم کرد چند باری فقط برای وداع پدرش بوسه‌اش زد و برگشت دید در قتلگاه خولی را سمت گودال آمد و برگشت او گرفت از عصا که برخیزد تا پدر تکیه داد بر نیزه او زمین خورد تا حسین اُفتاد داد می‌زد بجای سرنیزه @hosenih گرد و خاکی بلند شد  فهمید آخرش شمر با سنان آمد غم ناموس دارد او یعنی عمه‌اش هم  نفس زنان آمد عمه  فریاد می‌زند  که نزن چکمه بردار احترامش کن چقدر طول می‌دهی نامرد زیر و رویش نکن تمامش کن * * خیمه‌ای که نگاهبانش بود ناگهان سوخت بر سرش اُفتاد بعد از آن سی و پنج سال آقا ناله می‌زد که مادرش اُفتاد.... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تحت لوای سرخ تو عالم گریسته حتی ببین کتیبه و پرچم گریسته! پشت غم از عزای تو خم گشته یا حسین! در نوحه است گریه و ماتم گریسته @hosenih تنها نه تیغ و نیزه که در بین قتلگاه بر پیکر تو پیرهنت هم گریسته از درک ما مصائبت ای عشق! خارج است شرمنده چشم بی هنرم کم گریسته قربان کعبه ای که سیه پوش داغ توست در عید هم شبیه محرم، گریسته این نام، نام کیست که وقت شنیدنش قبل از سوالِ «کیستی» آدم گریسته؟ از سمت حق نیامده هرگز پیمبری الا که از غم تو مسلّم گریسته @hosenih کفر ست ورنه دست قلم می نوشت باز در بزم روضه ی تو خدا هم گریسته آه ای حسین!باز چه شوریست در جهان کز ماتم تو عالم و آدم گریسته؟ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه غیر از مهر تو چیزی ندارم یا حسین دست خالی نیستم سرمایه دارم یا حسین من که یک عمر ست، دل مشغولی ام تنها تویی بگذرد با نوکریت روزگارم یا حسین @hosenih چشم هایم عطر شورانگیز روضه می دهد بسکه هر روز از غمت بی اختیارم یا حسین کی طمع کار ثواب اشک هایم بوده ام من وظیفه داشتم بر تو ببارم یا حسین لطف زهرا از منِ دیوانه نوکر ساخته اینچنین بر خود هنوز امیدوارم یا حسین مادرم گهواره ام را یاد اصغر تاب داد گریه ها کرده برایت در کنارم یا حسین هر شبی از روضه ات یک تار مویم شد سپید در جوانی گیسوانی پیر دارم یا حسین مثل فرزندی که چندین سال دور از مادر است من برای کربلایت بی قرارم یا حسین @hosenih عشق یعنی راهپیمایی، نجف تا کربلا اربعین ها در هوایت رهسپارم یا حسین نوکرت را می کشد یک روز حتمأ روضه ات در خیالم لحظه ها را می شمارم یا حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بغض گلوم نای منو گرفته قدرت املای منو گرفته گناهای کبیره ی دیروزم روزی فردای منو گرفته دنیا و ناز و عشوه هاش به شدت باز جلو چشمای منو گرفته @hosenih میخام بیام زیارتت نمیشه انگار یکی پای منو گرفته یا شایدم بد شدم و توچشمات یکی دیگه جای منو گرفته به خاطر دل شکسته ی من توان بده به پای خسته ی من وقتی دلم شوق سفر میگیره دعای با چشمای تر میگیره با امضای امام رضا یقیناً این سفرم به زودی سر میگیره حتی به مادرم سپردم آقا دعای مادر به نظر میگیره به دل میگم غصه نخور که آقام همین روزا ازت خبر میگیره بهش میگم کار سفر ان شاءالله وَلو با اما و اگر میگیره یه وقت جوابم نکنی حسین جان خونه خرابم نکنی حسین جان برات به کار اگه نیام میمیرم اینجوری بار اگه نیام میمیرم یه عاشقم میخام منو ببینی به چشم یار اگه نیام میمیرم فقیرم و زیارت کربلا سالی یه بار اگه نیام میمیرم @hosenih همه بیان و من نیام چه سخته بادل کنار اگه نیام میمیرم وعده دارم باهات پای ضریحت سر قرار اگه نیام میمیرم حق رقیه یه نگاهی کنید یه بار دیگه منو راهی کنید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خبر داری کجایی و کجاییم اسیر قاتل و زنجیر هاییم @hosenih خبر داری چه آمد بر سر ما سر آزار ماها گشت دعوا خبر داری چه دشمن شاد بودیم به لطف تازیانه رو کبودیم خبر داری خرابه جایمان شد سرت بر نی بلای جانمان شد خبری داری غرورم را شکستند مرا با ریسمان کینه بستند خبر داری مرا تحقیر کردند به تو سنگ ومرا هم پیر کردند @hosenih خبر داری غم بسیار خوردم مسیرم خورد بر بازار مُردم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در روضه دل صاحب عزا را دریاب آن رمز اجابت دعا را دریاب خواهی بزنی بوسه به پای مهدی عج... بوسیدن فرش روضه ها را دریاب شاعر: @dobeity_robaey
آقا اسیر عشق تو بی بال و پر نیست در راه عشق و عاشقی اصلا ضرر نیست اینجا دم دروازه ی قوم یهود است یعنی مسلمانی در این کوی و گذر نیست @hosenih مشغول رقص و هلهله، کف می زنند و اینجا کسی گریان و با چشمان تر نیست پیرزنی با سنگ بر پیشانی ات زد نفرین به او، نفرین زینب بی اثر نیست با ضربه اش از روی نیزه سر زمین خورد در زیر سم اسب ها که جای سر نیست من یک تنه بین سنان و شمر و اَخنَس "عباس‌، از این ماجراها بی خبر نیست" از روی نی دیدی مرا در بین بازار؟! در بین بازار کنیزان کم خطر نیست شد آستینِ پاره ام پوشیه ی من اما خیالت تخت! اینجا رهگذر نیست از پشت بام خانه ها خاکستر داغ... "اَجر ذَوِی القُربی" ی ما در این سفر نیست بزم شراب و مجلس اغیار رفتم جایی شبیه بزم می اینقدر شر نیست @hosenih با خیزرانش بر لبانت ضربه می زد جای تو در بزم یزید و طشت زر نیست خیلی میان شام اذیت شد عقیله بالاتر از شامِ بلا از هر نظر نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مال و دارایی و سیم و زر نمی آید به کار در مسیر عشق، جز باور نمی آید به کار هست در تقدیر او روشنگری با سوختن پس برای شمع؛ بال و پر نمی آید به کار @hosenih لحظهٔ پرواز میداند کبوتر که اگر بشکند بال و پرش دیگر نمی آید به کار قلبِ نورانی و صیقل خورده میخواهد حسین(ع) چون در این وادی به جز گوهر نمی آید به کار معرفت اینجاست! نادان است هر کس گفته که روضه خوان و واعظ و منبر نمی آید به کار ذکر یازهرا(س) به ما فهمانده در هر دو جهان جز دعای حضرت مادر نمی آید به کار دل به میدان زد شهید و کاملاً اثبات کرد نوکر بیکار و تن پرور نمی آید به کار خوش بحال آنکه غرقِ خون شد و میگفت: در- -وادیِ سیرِ إلی الحق؛ «سر» نمی آید به کار باز هم بیتابم و سرشارم از حال بکا وقت روضه جز دلِ مضطر نمی آید به کار زینت دوش نبی روی زمین افتاده بود قاتلش میگفت این پیکر نمی آید به کار @hosenih گفت وقت آن رسیده خوب سیرابش کنم نیزه نه! حالا به جز خنجر نمی آید به کار گریه کن! چونکه برای زخم های پیکرش مرهمی جز اشکِ چشم تر نمی آید به کار! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مجبور بودم از دل بازار بگذرم از کوچه های خنده ی اشرار بگذرم چیزی از آن جلال قدیمم نمانده بود دست مدافعی ز حریمم نمانده بود آنکس که روی سینه ی زخمی تو نشست فریادهاش حرمت ما را زد و شکست @hosenih عباس کو که سایه ی آرامشم شود چشمش دوباره آیه ی آسایشم شود دستم نمی رسید سرت را بغل کنم یا لحظه ای سرِ پسرت را بغل کنم جانی نمانده بود به راهت فدا کنم دستی نماند تا سپر سنگ ها کنم یک قافله شکار هزاران هزار چشم افتاده در حصار هزاران هزار چشم پلکی به سمت این تن زخمی بزن حسین خون می چکد ز چشم تو و چشم من حسین قرآن بخوان قناری شیرین دهان من قرآن بخوان مسافر نیزه مکان من از آفتاب جان و تن ما گداختند ما را به سنگ خارجی از دین نواختند هم درد من شدند کنیزان سوخته انداخت مردکی طرفم نان سوخته کاش آن کنیز سابقه حرمت نمی شناخت من را در این لباس اسارت نمی شناخت آوار شد جهان به سر دختر علی در کوچه های کینه ای از خیبر علی تازه زمان اذیت آنها شروع شد باران سنگ و آتش از آنجا شروع شد @hosenih می سوخت زیر آتش نیزه سرت حسین آتش گرفت روسری دخترت حسین باران سنگ از لب هر بام تا رسید دیدم سرت ز نیزه که بر خاک پر کشید خوردی زمین همینکه زمین خورد دخترت خونین و خسته نام تو می برد دخترت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عزای ماه محرم، عزای فاطمه است حسین گفتن ما، با نوای فاطمه است به خرج مُغرِض و دشمن نرفته و نرود که خرج روضه هرسال، پای فاطمه است اگرچه در ته گودال، دست و پا میزد بهای سرخی خونش، خدای فاطمه است @hosenih حسین مثل حسن مادریست، گریه کنید حسین، عاشق اشک گدای فاطمه است اگر صدای علی را شنیدی از زینب فقط صدای رقیه صدای فاطمه است دلم به کرببلا و به اربعین خوش بود هوا هوای نجف یا هوای فاطمه است خدا قبول کُند از همه حسینی ها همیشه پشت سر ما دعای فاطمه است همیشه جمع شده روضه با سلیقه او همیشه گوشهء هر روضه جای فاطمه است به صورتی که زده بوسه مصطفی، در خورد شروع روضهء فضه بیای فاطمه است خلاصه پشت در خانه هیزم آوردند خلاصه بیت علی، کربلای فاطمه است لگد زدند به طوبا و میوه اش افتاد همین دلالتِ بر انحنای فاطمه است @hosenih زنی که خورده زمین، مردِ خانهء علی است یلی که خورده زمین، مرتضای فاطمه است یکی نبود بگوید محله های شلوغ چه جای آمدن بچه های فاطمه است کجاست فاطمه در شام ازدحام شده عقیله وارد دروازه عوام شده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه روضه اى كه مقرم، مفيد و شيخ صدوق نوشته اند از آن با سوابقى مسبوق چه روضه اى كه در آن لطمه مى زنند علما سر عزيز پيمبر كجا، كجا صندوق؟ @hosenih سرى كه نور گرفته ست از آن جمال مسيح نديده بود مسيحى چنين جلال و فروغ سرى كه بر اثر زخم هاى بسيارش گريسته ست ز روز الست هر مخلوق سرى كه تجربه كرده تنور خولى را سر عزيز خدا و محاسنى محروق چگونه راهب آن دير را مسلمان كرد؟ تبارك الله از اين قدرت بيان و نبوغ @hosenih درود بر شرف راهبان نصرانى تفو به غيرت تان! آى مسلمين دروغ! كجاست جده سادات؟ عمه جان زينب! كجاست شيرخدا؟ معبر تو گشت شلوغ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e