eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
این اربعین زیارت ما را ردیف کن ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم شاعر: @dobeity_robaey
یک طرف چندین اسیرِ خسته بین سلسله یک طرف جشن و میان دف نوازی هلهله @hosenih یک طرف شهری چراغان پایکوبان در سماع یک طرف پاهای زخمی و سراسر آبله بر سرِ آل علی(ع) از بام ها میریخت سنگ آه از دروازهٔ ساعات و آهِ قافله بوسه ها میزد به دستِ حرمله(لع) پیش رباب(س) آنکه با خنده به او میداد پشتِ هم صله سرزمین شام از شرم و خجالت آب شد گوشهٔ ویرانه زینب(س) خواند تا که نافله اشک هایش بیصدا میریخت روی معجرش داشت از نیرنگ و مکرِ نامسلمانان گله پیر کرد او را جسارت های در بزم شراب خیزران انداخت بین چند دندان فاصله با تبسم جابجا میکرد بی غیرت یزید(لع) مهرهٔ شطرنج را با قهقه؛ با حوصله* @hosenih خطبهٔ زینب(س) زبان دشمنان را لال کرد ذوالفقارِ در کلامش بود ختم غائله! *در برخی از منابع روایی آمده که وقتی سر امام حسین علیه السلام را نزد یزید لعنت الله علیه بردند، او در حال خوردن شراب و مشغول بازی شطرنج بوده است: شیخ صدوق،عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۲ شیخ صدوق،من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۹ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کار قبیله ات به کجاها کشیده است بر روی صورت همه جای کشیده است داد و هوار و سایه ی شلاق دیده ام روی سر گلی که بیابان ندیده است @hosenih با زجرِ زجر در عوضِ نازِ بوسِ تو از خوابِ ناز دخترِ نازت پریده است هجده سر محارم من را میان طشت نامحرمی مقابلم از عمد چیده است در طشت دیدم ات چقَدَر بی تعادلی زیر گلوت را چقَدَر بد بریده است از بس که سوخته سرت ای سایه ی سرم مَشاطه‌گر برای تو ابرو کشیده است @hosenih دیروز مادر و پدر و جد اطهرم امروز خیزران ز لبت بوسه چیده است تشنه‌ گرسنه کشته شدی حق بده اگر آب و غذای خواهر تو اشک دیده است شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلبر به سویت آمده، دلداده رفته مغرور و سرکش آمده، افتاده، رفته مقصد اگر نور است، عاشق هرکه باشد تا انتهای روشنِ این جاده رفته هرکس به راهِ عشق، بگذارد، قدم را مال و زن و فرزند را، بنهاده، رفته ای دل! سلوکِ عشق را از حُر بیاموز عمری به بند و عاقبت آزاده رفته ... عالَم به قربانِ شهیدی که در آن روز قبل از غروبِ عاشقی، جان داده، رفته شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تشنه و بی رمق و خسته و بی حال کشید دست تقدیر تورا در دل گودال کشید ظلم اینجاست که تو ظلم نکردی به کسی بردباری تو را شمر به جنجال کشید اسب ها مُنزَجِر از پارچه های سُرخند کار را پیرُهن سرخ به پامال کشید ساربانی که عقیق یمنت را دزدید لشگری را به سوی غارت اموال کشید قرن ها رفته هنوز اهل بکا می گویند دست تقدیر تو را در دل گودال کشید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رواق خاک آلود شبستانی که من دارم کجا و شان بی پایان مهمانی که من دارم ببافم فرش قرمز رنگ با گیسوی خونینم به کار آید همین موی پریشانی که من دارم سر و رویت بهم خورده ولیکن باز زیبایی ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم @hosenih اگرچه خاکی است اما شبیه طشت اصلا نیست بیا بنشین عزیزم روی دامانی که من دارم الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید شده لب پر لب قاری قرآنی که من دارم از آن لحظه که دیدم در دهانت نیست دندانی بدم می آید از این چند دندانی که من دارم به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زجر پریشان تر شده موی پریشانی که من دارم @hosenih نمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست دلیل از سر شب دست لرزانی که من دارم سراغت را گرفتم با لگد سرباز رومی زد زبانم را نمیفهمد نگهبانی که من دارم تو را اینجا کشیدم که بگیرم بوس آخر را ندارد هیچ کس مانند پایانی که من دارم شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دیوار ماتم‌ در ندارد احتمالاً این سرگذشت آخر ندارد احتمالاً اندازه‌ی زلف‌ِ در آتش رفته ی من گیسوت خاکستر ندارد احتمالاً بال زمین گیرم به زیر دست و پا رفت یعنی کبوتر پر ندارد احتمالاً @hosenih تا آمدی پی برده ام هرکس که رفته است بعد از سفر حنجر ندارد احتمالاً دیدم عقیقت را..،به دست ساربان بود... انگشتت انگشتر ندارد احتمالاً از قافله جا ماندنم تقصیر خواب است... امّا سنان باور ندارد احتمالاً آنگونه که سیلی بمن زد زجر..،گفتم این بی حیا دختر ندارد احتمالاً با هلهله ما را تماشا کرد کوفه این شهر کور و کر ندارد احتمالاً جز کوفه و شامات شهر دیگر این‌قَدر پس‌کوچه‌هایش شَر ندارد احتمالاً در شام چادر از سرم دزدید طفلی بازارشان معجر ندارد احتمالاً! @hosenih روبندِ عمه آستین پاره اش شد پوشیه ای بهتر ندارد احتمالاً تا خیزران از جای خود برخاست..،گفتم کاری به کار سر ندارد احتمالاً ▪️ ▪️ صورت به روی صورت بابا نهاده... تا آخرین دم برندارد احتمالاً شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به غارت برده دشمن دودمانم، دیده ای یا نه؟! غروب عمر را در آسمانم دیده ای یا نه؟! همان دُ دختر شیرین زبا بان تُ تو هستم گرفته آبرویم را زبانم دیده ای یا نه؟! @hosenih پدر موی سرم شانه زدن دیگر نمی خواهد شرر را در میان گیسوانم دیده ای یا نه؟! شدم سرگرمی خندیدن طفلان این کوچه دلیل خنده های این و آنم، دیده ای یا نه؟! هر آن که رد شد از ویرانه با حیرت نشانم داد ورم کرده سر و چشم و دهانم دیده ای یا نه؟! دوتایی سنگ ها خوردیم، بابا من تو را دیدم تو هم من را، بگو تا که بدانم دیده ای یا نه؟! @hosenih بیا تا زجر خوابیده بگیرم بین آغوشت به لب آمد ز هجران تو جانم، دیده ای یا نه؟! اگر من را پذیرفتی، شهادت را نصیبم کن صلاحم را به ترکِ آشیانم دیده ای یا نه؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا ثريا مى رود اين آه پر تأثير من مى زند آتش به دل ها گريه ی شبگير من در دل ويرانه بايد شد مقيم روضه ها جبرئيل اينجا نشسته محو در اكسير من @hosenih كربلاى شام بدجورى غرورم را شكست صف به صف بستند قامت جمله بر تحقير من زخم هاى شب پرستان داغ من را تازه كرد حرمله خسته نشد يك لحظه از تكفير من ابن ملعون سر به سر مى زد سرت را كعبِ نى خيزرانى شد لبت اى واى بر تقصير من روضه‌ی مكشوف را ديدم، زبان لكنت گرفت نيزه ها بر منبر آمد در پى تفسير من @hosenih گيسوانم شد سپيد از بس مصيبت ديده ام الحذر از انعکاس آه دامن گیر من خوانده ام امشب زيارتنامه را بالاى سر شب شبِ قدر وصال است و شب تقدير من شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به عالم عشق را معنا رقیه ست و ذکر عالم بالا رقیه ست عجب شوری بپا کردی تو ای جان که تسبیح ملائک یا رقیه ست به پایت سجده باید کرد ای عشق که عشق بی زوال ما رقیه ست @hosenih قیامی در خرابه کرده بر پا بلی بنیان کن اعدا رقیه ست کسی که دین احمد را بقا داد چو زینب بعد عاشورا رقیه ست قسم بر مرتضی مانند مولا علی و عالی و اعلا رقیه ست به دریای حسین او دُرّ ناب است دُر زیبای این دریا رقیه ست رقیه دائما مسند نشین است که روی شانه ی سقا رقیه ست تمام روح و جسم و نور چشمِ علیِ اکبر لیلا رقیه ست گهی گهواره جنبان برادر گهی محو رخ بابا رقیه ست مخوان طفلش به پیران طریقت طریق و هادی و مولا رقیه ست مپندارش که او دختی سه ساله ست که آقاتر ز هر آقا رقیه ست به هنگام شفاعت روز محشر به روی زانوی زهرا رقیه ست در آن هنگامه ی محشر یقینا حساب نوکرانش با رقیه ست @hosenih کسی که از سر لطفش نموده ست به عشقش مبتلا ما را رقیه ست کسی که بهر نوکر مینماید برات کربلا امضا رقیه ست من آن مجنون صحرای دمشقم برایم تا ابد لیلا رقیه ست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
((آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا)) آمدی حالا که مویم سوخته بابا چرا کاش میشد بهتر از رأست پذیرایی کنم آمدی کنج خرابه، آمدی اینجا چرا @hosenih دستهایش سفت و محکم بود زجر نانجیب بی حیا می زد مرا پس بیشتر با پا چرا عمه جان میگفت اصغر پیش تو جا مانده است مادرش گهواره را می داد پس لالا چرا ساربان ها هر چه گفتند عمه زینب گوش کرد شمر پس هر دفعه با او میکند دعوا چرا @hosenih تا سوار گردنت باشم پدر خم می شدی رفته ای پس پیش چشمم این همه بالا چرا من که یک طفل سه ساله هستم ای بابا حسین عمه می گوید شدم چون مادرت زهرا چرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دخترِ گیسو بلندت را تماشا کن فقط ذکرِ مادر گفتنت را باز معنا کن فقط با همین سنِ کمم،گیسو سپیدم کرده اند قامتم را تا که دیدی دیده دریا کن فقط @hosenih رنجِ چل ساله کشیدم در سه سالِ زندگی با سرِ خونین رسیدی روضه برپا کن فقط اندکی هم گوش کن بر درددل های گلت بعد..اسبابِ سفر را هم مهیّا کن فقط ماندنم اصلاً ندارد فایده..شیب الخضیب با سفر بردن مرا هم زود احیا کن فقط درد دارم عضو عضوم را شکسته یک نفر زخم هایم را کمی بابا مداوا کن فقط @hosenih تو نبودی زجر خیلی زد به روی صورتم این گله از جانبم در پیشِ سقّا کن فقط گیسوانم سوخته پژمردگی دارم پدر.. دخترِ گیسو بلندت را تماشا کن فقط شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e