eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
به عالم عشق را معنا رقیه ست و ذکر عالم بالا رقیه ست عجب شوری بپا کردی تو ای جان که تسبیح ملائک یا رقیه ست به پایت سجده باید کرد ای عشق که عشق بی زوال ما رقیه ست @hosenih قیامی در خرابه کرده بر پا بلی بنیان کن اعدا رقیه ست کسی که دین احمد را بقا داد چو زینب بعد عاشورا رقیه ست قسم بر مرتضی مانند مولا علی و عالی و اعلا رقیه ست به دریای حسین او دُرّ ناب است دُر زیبای این دریا رقیه ست رقیه دائما مسند نشین است که روی شانه ی سقا رقیه ست تمام روح و جسم و نور چشمِ علیِ اکبر لیلا رقیه ست گهی گهواره جنبان برادر گهی محو رخ بابا رقیه ست مخوان طفلش به پیران طریقت طریق و هادی و مولا رقیه ست مپندارش که او دختی سه ساله ست که آقاتر ز هر آقا رقیه ست به هنگام شفاعت روز محشر به روی زانوی زهرا رقیه ست در آن هنگامه ی محشر یقینا حساب نوکرانش با رقیه ست @hosenih کسی که از سر لطفش نموده ست به عشقش مبتلا ما را رقیه ست کسی که بهر نوکر مینماید برات کربلا امضا رقیه ست من آن مجنون صحرای دمشقم برایم تا ابد لیلا رقیه ست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
((آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا)) آمدی حالا که مویم سوخته بابا چرا کاش میشد بهتر از رأست پذیرایی کنم آمدی کنج خرابه، آمدی اینجا چرا @hosenih دستهایش سفت و محکم بود زجر نانجیب بی حیا می زد مرا پس بیشتر با پا چرا عمه جان میگفت اصغر پیش تو جا مانده است مادرش گهواره را می داد پس لالا چرا ساربان ها هر چه گفتند عمه زینب گوش کرد شمر پس هر دفعه با او میکند دعوا چرا @hosenih تا سوار گردنت باشم پدر خم می شدی رفته ای پس پیش چشمم این همه بالا چرا من که یک طفل سه ساله هستم ای بابا حسین عمه می گوید شدم چون مادرت زهرا چرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دخترِ گیسو بلندت را تماشا کن فقط ذکرِ مادر گفتنت را باز معنا کن فقط با همین سنِ کمم،گیسو سپیدم کرده اند قامتم را تا که دیدی دیده دریا کن فقط @hosenih رنجِ چل ساله کشیدم در سه سالِ زندگی با سرِ خونین رسیدی روضه برپا کن فقط اندکی هم گوش کن بر درددل های گلت بعد..اسبابِ سفر را هم مهیّا کن فقط ماندنم اصلاً ندارد فایده..شیب الخضیب با سفر بردن مرا هم زود احیا کن فقط درد دارم عضو عضوم را شکسته یک نفر زخم هایم را کمی بابا مداوا کن فقط @hosenih تو نبودی زجر خیلی زد به روی صورتم این گله از جانبم در پیشِ سقّا کن فقط گیسوانم سوخته پژمردگی دارم پدر.. دخترِ گیسو بلندت را تماشا کن فقط شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقت عبور حس خطر داشتن بد است در ازدحام درد کمر داشتن بد است  یکجور میزنند مرا پای نیزه ات.. انگار بین شام پدر داشتن بد است @hosenih وقتی زنان شهر به من حمله میکنند.. باور کن ای پدر گل سر داشتن بد است  بابا برای ما که بزرگ مدینه ایم.. با یک لباس پاره گذر داشتن بد است @hosenih دیگر به جز مدینه به شهری نمیروم اصلا به شام و کوفه سفر داشتن بد است با گریه فتح کرده ام این شهر شام‌ را اصلا که گفته دیده ی تر داشتن بد است؟ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه شبهای همه، خورشید ناپیدا حسین هرکسی تنهاست ذکرش میشود تنها حسین دستگیری میکند از عاشق بی دست و پا می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین @hosenih بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی از همه دل کنده ام در این جهان الاّ حسین کار من گریه است از بدو تولد تا ابد خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا...حسین بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت بارآفت خورده ات را میخرد یکجا حسین سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم چون که میدانم در آنها هست استثنا حسین چونکه محتاج خدا بودم میان روضه ها وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین هم امامت، هم قیامت، هم شفاعت میکند روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین کاف، ها، یا، عین، صاد ِسورهء مریم جدا سوره والفجر، روی نیزه شد معنا حسین @hosenih من فدای دختری که در خرابه بود و گفت: با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین... خورده ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو که شدم من پیرتر یا مادرت زهرا حسین؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سخت است مجنون دور از لیلا میوفتد دختر که باباییست بی بابا میوفتد گردن‌ نمیماند برای آن کسی که.. روی شتر با سر از آن بالا میوفتد @hosenih دعوا کن آن مرد حرامی عرب را با نیزه اش دنبال دخترها میوفتد روی خودش را می‌کند یک سمت دیگر چشم عمو به گوش‌هایم تا میوفتد یک لحظه فکرش را بکن که عمه زینب.. در بین این نامردها تنها میوفتد بابا!شده با اسب دنبال تو باشند؟ دختر که خیلی می‌دود از پا میوفتد پا میگذارد یک نفر بر چادر من روی سر خود میکشم.. اما می افتد! یکجور نیمِ صورتم سرخ و سیاه است عمه بیاد مادرش زهرا میوفتد @hosenih پیرزنی بر صورت من چنگ انداخت جای خراشش بر رخ حورا میوفتد با گریه ام بیچاره کردم شامیان را سیلاب اشکم بر همه دنیا میوفتد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تازه می‌فهمم الف ‌چون‌ دال ‌می‌ریزد ‌چرا از دل این بیت ها جنجال می ریزد چرا @hosenih روزگار فتنه جو مشتِ بلا و درد را بیشتر بر دامن اطفال می ریزد چرا غالبا گودال در خود آب می گیرد ولی تشنگی‌ دارد در این گودال‌ می‌ریزد چرا آه از این‌ مهمان‌ نوازی‌های ‌دخترهای ‌شام سنگ دارد وقت استقبال می ریزد چرا بخت‌ دنیا مثل‌ عمر من اگر کوتاه نیست برگ آه از شاخه اقبال می ریزد چرا بر نی و در بین تشت و بر سر زانوی من خون لب های‌تو در هر حال می ریزد چرا @hosenih زود می بینم که می پرسند اطفال حرم عمه جان اشک زن غسال می ریزد چرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
الهی زخم رو بالش نیفته گذار غم به احوالش نیفته تموم راه سنگ و خار دیدم الهی زجر دنبالش نیفته @hosenih کف پاش داشت باغ لاله میشد هوا لبریز آه و ناله میشد غمو "سر بسته" میگم...با قد خم سه ساله داشت هجده ساله میشد قدش کوچیکه و ناقه بلنده غمش قلب منو از سینه کنده هنوز از کوچه داغ تازه داریم الهی زجر راهش رو نبنده پای این درد، غم اشکش در اومد خرابه دم به دم اشکش دراومد همین که دید زخمای تنت رو زن غساله هم اشکش دراومد @hosenih تموم روضه ی امشب همینه واسه غسلت نیومد تا بشینه هنوزم یادشه زخمای مادر چطوری زخمتو زینب ببینه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ندیدی اشک، زِ چشمم، مدام می‌آمد؟ چگونه، دخترکت، سویِ شام، می‌آمد؟ @hosenih اگرچه بی پر و بالم، بگو که یادت هست سه ساله‌ات، همه‌جا، با مقام می‌آمد؟ به غیرتِ تو، پدر، برنخورد، آن‌جا که رقیه، داشت، به بزمِ حرام، می‌آمد؟ تو رویِ نیزه و من در تمامِ طولِ مسیر، فقط به روی لبم، این کلام، می‌آمد: @hosenih قسم به جانِ تو بابا، گرسنه خوابیدم، "زِ خانه‌ها، همه بوی طعام، می‌آمد" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آمدی با سر ؛ به قربان سرت پس کجا جا مانده بابا پیکرت؟؟ هیچ میدانی که دیده دخترت دست یک نامرد بود انگشترت؟؟؟ @hosenih . من ک هستم دختر شاه زمین نوه مولا امیـــــــر المومنین حال امشب روزگارم را ببین دخترت گردیده ویرانه نشین عمه ام با خطبه اش اعجاز کرد هر که آمد فتنه را آغاز کرد پیش چشمم دخترش را ناز کرد زخم پهلو با لگد سَـــر باز کرد روزهـا میسـوزم از تب بیشتر درد دندان می شود شب بیشتر بر سرم تا شام آتش ریختند سوخت از من عمه زینب بیشتر قاتلت آخر نقابم را نداد نانجیبی مشک ابم را نداد بار ها پرسیدم از لفظ کنیز یک نفر اخر جوابم را نداد @hosenih آنکه خنجر زد بروی حنجرت می کشید از پشت موی دخترت کاش میمردم در آغوشت ولی آمدی با ســــــر ؛ به قربان سرت شاعر: حجت الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گریه کردم که به من سر بزنی باباجان آمدی با سر... عجب آمدنی باباجان گفتم از راه برایم کفنی آوردی یادم آمد تو خودت بی کفنی باباجان @hosenih کم شده موی سرم چونکه میان بازار مانده در پنجه ی یک پیرزنی باباجان کاش دندان مرا آنکه شکسته گیرد از عمو پاسخ دندان شکنی باباجان من کتک خوردم و بر خار دویدم اما بیشتر خسته ام از بد دهنی باباجان فاطمه زاده نمانده که نخورده سیلی لاله شد صورت هر یاسمنی باباجان زده با چوب عدو روی لبت طوری که با من اصلا تو نگویی سخنی باباجان @hosenih خواستم سر بگذارم به روی زانوی تو من بمیرم که نداری بدنی باباجان مانده دیگر به خدا فاصله ی من بامرگ قدر یک چشم که بر هم بزنی باباجان شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای یوسف رسیده به کنعان من،سلام بابایی عزیزتر از جان من،سلام ای دلخوشی این دل پر غم،خوش آمدی بابا، به این خرابه ی ماتم خوش اومدی دیدم چِقَدر حالت عمه عجیب شد تو آمدی!...خرابه پر از بوی سیب شد منّت سر شکسته ی دختر گذاشتی وقتی به روی دامن من سر گذاشتی @hosenih حالا به موی مختصرت شانه می زنم با دست کوچکم به سرت شانه می زنم وضع لب و دهان تو تغییر کرده است یک تکّه خیزران به لبت گیر کرده است بابا ندیده ای که چه زجری کشیده ام من روی خار تیز مغیلان دویده ام زلفم به دست باد مخالف کشیده شد این ارث فاطمه است که قدّم خمیده شد از روی مپرس که نیلی شده پدر یاست کبود ضربه ی سیلی شده پدر این معجرم که پاره و خاکی و نخ نماست سوغات غارت حرم بی پناه ماست این نیزه دارها چه گلی که نکاشتند بر نی سر عموی مرا کج گذاشتند کار رقیه ی تو پدرجان تمام شد تا نوبت مصائب پردرد شام شد نا محرمان به راه حریم تو سد زدند بر پهلوی سه ساله ی تو بد لگد زدند ما را میان خنده ی انظار برده اند ما را کشان کشان سر بازار برده اند @hosenih دیدم که شامیان حرامی دریده اند دیدم که معجر از سر عمه کشیده اند دیدم بساط مستی بزم شراب را آن چشم شور دشمن خانه خراب را با داغ صحنه ای جگرم پاره پاره شد حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد امشب کنار پیکر بی جان من بمان یک فاتحه برای گل پرپرت بخوان شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e