#حضرت_رقیه_س_مدح
به عالم عشق را معنا رقیه ست
و ذکر عالم بالا رقیه ست
عجب شوری بپا کردی تو ای جان
که تسبیح ملائک یا رقیه ست
به پایت سجده باید کرد ای عشق
که عشق بی زوال ما رقیه ست
@hosenih
قیامی در خرابه کرده بر پا
بلی بنیان کن اعدا رقیه ست
کسی که دین احمد را بقا داد
چو زینب بعد عاشورا رقیه ست
قسم بر مرتضی مانند مولا
علی و عالی و اعلا رقیه ست
به دریای حسین او دُرّ ناب است
دُر زیبای این دریا رقیه ست
رقیه دائما مسند نشین است
که روی شانه ی سقا رقیه ست
تمام روح و جسم و نور چشمِ
علیِ اکبر لیلا رقیه ست
گهی گهواره جنبان برادر
گهی محو رخ بابا رقیه ست
مخوان طفلش به پیران طریقت
طریق و هادی و مولا رقیه ست
مپندارش که او دختی سه ساله ست
که آقاتر ز هر آقا رقیه ست
به هنگام شفاعت روز محشر
به روی زانوی زهرا رقیه ست
در آن هنگامه ی محشر یقینا
حساب نوکرانش با رقیه ست
@hosenih
کسی که از سر لطفش نموده ست
به عشقش مبتلا ما را رقیه ست
کسی که بهر نوکر مینماید
برات کربلا امضا رقیه ست
من آن مجنون صحرای دمشقم
برایم تا ابد لیلا رقیه ست
شاعر: #جواد_کریم_زاده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
((آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا))
آمدی حالا که مویم سوخته بابا چرا
کاش میشد بهتر از رأست پذیرایی کنم
آمدی کنج خرابه، آمدی اینجا چرا
@hosenih
دستهایش سفت و محکم بود زجر نانجیب
بی حیا می زد مرا پس بیشتر با پا چرا
عمه جان میگفت اصغر پیش تو جا مانده است
مادرش گهواره را می داد پس لالا چرا
ساربان ها هر چه گفتند عمه زینب گوش کرد
شمر پس هر دفعه با او میکند دعوا چرا
@hosenih
تا سوار گردنت باشم پدر خم می شدی
رفته ای پس پیش چشمم این همه بالا چرا
من که یک طفل سه ساله هستم ای بابا حسین
عمه می گوید شدم چون مادرت زهرا چرا
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
دخترِ گیسو بلندت را تماشا کن فقط
ذکرِ مادر گفتنت را باز معنا کن فقط
با همین سنِ کمم،گیسو سپیدم کرده اند
قامتم را تا که دیدی دیده دریا کن فقط
@hosenih
رنجِ چل ساله کشیدم در سه سالِ زندگی
با سرِ خونین رسیدی روضه برپا کن فقط
اندکی هم گوش کن بر درددل های گلت
بعد..اسبابِ سفر را هم مهیّا کن فقط
ماندنم اصلاً ندارد فایده..شیب الخضیب
با سفر بردن مرا هم زود احیا کن فقط
درد دارم عضو عضوم را شکسته یک نفر
زخم هایم را کمی بابا مداوا کن فقط
@hosenih
تو نبودی زجر خیلی زد به روی صورتم
این گله از جانبم در پیشِ سقّا کن فقط
گیسوانم سوخته پژمردگی دارم پدر..
دخترِ گیسو بلندت را تماشا کن فقط
شاعر: #محسن_راحت_حق
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
وقت عبور حس خطر داشتن بد است
در ازدحام درد کمر داشتن بد است
یکجور میزنند مرا پای نیزه ات..
انگار بین شام پدر داشتن بد است
@hosenih
وقتی زنان شهر به من حمله میکنند..
باور کن ای پدر گل سر داشتن بد است
بابا برای ما که بزرگ مدینه ایم..
با یک لباس پاره گذر داشتن بد است
@hosenih
دیگر به جز مدینه به شهری نمیروم
اصلا به شام و کوفه سفر داشتن بد است
با گریه فتح کرده ام این شهر شام را
اصلا که گفته دیده ی تر داشتن بد است؟
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ماه شبهای همه، خورشید ناپیدا حسین
هرکسی تنهاست ذکرش میشود تنها حسین
دستگیری میکند از عاشق بی دست و پا
می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین
@hosenih
بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی
از همه دل کنده ام در این جهان الاّ حسین
کار من گریه است از بدو تولد تا ابد
خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا...حسین
بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت
بارآفت خورده ات را میخرد یکجا حسین
سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم
چون که میدانم در آنها هست استثنا حسین
چونکه محتاج خدا بودم میان روضه ها
وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین
هم امامت، هم قیامت، هم شفاعت میکند
روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین
کاف، ها، یا، عین، صاد ِسورهء مریم جدا
سوره والفجر، روی نیزه شد معنا حسین
@hosenih
من فدای دختری که در خرابه بود و گفت:
با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین...
خورده ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو
که شدم من پیرتر یا مادرت زهرا حسین؟!
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
سخت است مجنون دور از لیلا میوفتد
دختر که باباییست بی بابا میوفتد
گردن نمیماند برای آن کسی که..
روی شتر با سر از آن بالا میوفتد
@hosenih
دعوا کن آن مرد حرامی عرب را
با نیزه اش دنبال دخترها میوفتد
روی خودش را میکند یک سمت دیگر
چشم عمو به گوشهایم تا میوفتد
یک لحظه فکرش را بکن که عمه زینب..
در بین این نامردها تنها میوفتد
بابا!شده با اسب دنبال تو باشند؟
دختر که خیلی میدود از پا میوفتد
پا میگذارد یک نفر بر چادر من
روی سر خود میکشم.. اما می افتد!
یکجور نیمِ صورتم سرخ و سیاه است
عمه بیاد مادرش زهرا میوفتد
@hosenih
پیرزنی بر صورت من چنگ انداخت
جای خراشش بر رخ حورا میوفتد
با گریه ام بیچاره کردم شامیان را
سیلاب اشکم بر همه دنیا میوفتد
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
تازه میفهمم الف چون دال میریزد چرا
از دل این بیت ها جنجال می ریزد چرا
@hosenih
روزگار فتنه جو مشتِ بلا و درد را
بیشتر بر دامن اطفال می ریزد چرا
غالبا گودال در خود آب می گیرد ولی
تشنگی دارد در این گودال میریزد چرا
آه از این مهمان نوازیهای دخترهای شام
سنگ دارد وقت استقبال می ریزد چرا
بخت دنیا مثل عمر من اگر کوتاه نیست
برگ آه از شاخه اقبال می ریزد چرا
بر نی و در بین تشت و بر سر زانوی من
خون لب هایتو در هر حال می ریزد چرا
@hosenih
زود می بینم که می پرسند اطفال حرم
عمه جان اشک زن غسال می ریزد چرا
شاعر: #سیدابولفضل_مبارز
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
الهی زخم رو بالش نیفته
گذار غم به احوالش نیفته
تموم راه سنگ و خار دیدم
الهی زجر دنبالش نیفته
@hosenih
کف پاش داشت باغ لاله میشد
هوا لبریز آه و ناله میشد
غمو "سر بسته" میگم...با قد خم
سه ساله داشت هجده ساله میشد
قدش کوچیکه و ناقه بلنده
غمش قلب منو از سینه کنده
هنوز از کوچه داغ تازه داریم
الهی زجر راهش رو نبنده
پای این درد، غم اشکش در اومد
خرابه دم به دم اشکش دراومد
همین که دید زخمای تنت رو
زن غساله هم اشکش دراومد
@hosenih
تموم روضه ی امشب همینه
واسه غسلت نیومد تا بشینه
هنوزم یادشه زخمای مادر
چطوری زخمتو زینب ببینه
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ندیدی اشک، زِ چشمم، مدام میآمد؟
چگونه، دخترکت، سویِ شام، میآمد؟
@hosenih
اگرچه بی پر و بالم، بگو که یادت هست
سه سالهات، همهجا، با مقام میآمد؟
به غیرتِ تو، پدر، برنخورد، آنجا که
رقیه، داشت، به بزمِ حرام، میآمد؟
تو رویِ نیزه و من در تمامِ طولِ مسیر،
فقط به روی لبم، این کلام، میآمد:
@hosenih
قسم به جانِ تو بابا، گرسنه خوابیدم،
"زِ خانهها، همه بوی طعام، میآمد"
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
آمدی با سر ؛ به قربان سرت
پس کجا جا مانده بابا پیکرت؟؟
هیچ میدانی که دیده دخترت
دست یک نامرد بود انگشترت؟؟؟
@hosenih
. من ک هستم دختر شاه زمین
نوه مولا امیـــــــر المومنین
حال امشب روزگارم را ببین
دخترت گردیده ویرانه نشین
عمه ام با خطبه اش اعجاز کرد
هر که آمد فتنه را آغاز کرد
پیش چشمم دخترش را ناز کرد
زخم پهلو با لگد سَـــر باز کرد
روزهـا میسـوزم از تب بیشتر
درد دندان می شود شب بیشتر
بر سرم تا شام آتش ریختند
سوخت از من عمه زینب بیشتر
قاتلت آخر نقابم را نداد
نانجیبی مشک ابم را نداد
بار ها پرسیدم از لفظ کنیز
یک نفر اخر جوابم را نداد
@hosenih
آنکه خنجر زد بروی حنجرت
می کشید از پشت موی دخترت
کاش میمردم در آغوشت ولی
آمدی با ســــــر ؛ به قربان سرت
شاعر: حجت الاسلام #حسین_فتحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
گریه کردم که به من سر بزنی باباجان
آمدی با سر... عجب آمدنی باباجان
گفتم از راه برایم کفنی آوردی
یادم آمد تو خودت بی کفنی باباجان
@hosenih
کم شده موی سرم چونکه میان بازار
مانده در پنجه ی یک پیرزنی باباجان
کاش دندان مرا آنکه شکسته گیرد
از عمو پاسخ دندان شکنی باباجان
من کتک خوردم و بر خار دویدم اما
بیشتر خسته ام از بد دهنی باباجان
فاطمه زاده نمانده که نخورده سیلی
لاله شد صورت هر یاسمنی باباجان
زده با چوب عدو روی لبت طوری که
با من اصلا تو نگویی سخنی باباجان
@hosenih
خواستم سر بگذارم به روی زانوی تو
من بمیرم که نداری بدنی باباجان
مانده دیگر به خدا فاصله ی من بامرگ
قدر یک چشم که بر هم بزنی باباجان
شاعر: #محمد_داوری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ای یوسف رسیده به کنعان من،سلام
بابایی عزیزتر از جان من،سلام
ای دلخوشی این دل پر غم،خوش آمدی
بابا، به این خرابه ی ماتم خوش اومدی
دیدم چِقَدر حالت عمه عجیب شد
تو آمدی!...خرابه پر از بوی سیب شد
منّت سر شکسته ی دختر گذاشتی
وقتی به روی دامن من سر گذاشتی
@hosenih
حالا به موی مختصرت شانه می زنم
با دست کوچکم به سرت شانه می زنم
وضع لب و دهان تو تغییر کرده است
یک تکّه خیزران به لبت گیر کرده است
بابا ندیده ای که چه زجری کشیده ام
من روی خار تیز مغیلان دویده ام
زلفم به دست باد مخالف کشیده شد
این ارث فاطمه است که قدّم خمیده شد
از روی مپرس که نیلی شده پدر
یاست کبود ضربه ی سیلی شده پدر
این معجرم که پاره و خاکی و نخ نماست
سوغات غارت حرم بی پناه ماست
این نیزه دارها چه گلی که نکاشتند
بر نی سر عموی مرا کج گذاشتند
کار رقیه ی تو پدرجان تمام شد
تا نوبت مصائب پردرد شام شد
نا محرمان به راه حریم تو سد زدند
بر پهلوی سه ساله ی تو بد لگد زدند
ما را میان خنده ی انظار برده اند
ما را کشان کشان سر بازار برده اند
@hosenih
دیدم که شامیان حرامی دریده اند
دیدم که معجر از سر عمه کشیده اند
دیدم بساط مستی بزم شراب را
آن چشم شور دشمن خانه خراب را
با داغ صحنه ای جگرم پاره پاره شد
حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد
امشب کنار پیکر بی جان من بمان
یک فاتحه برای گل پرپرت بخوان
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e