#حضرت_رقیه_س_شهادت
چه شب هایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود
چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود
چنان تار است چشمانم که باور کن نفهمیدم
سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود
@hosenih
همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم
حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود
چه شب ها که گرسنه ماندم اما شکر حق کردم
رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود
اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک می زد
میان لشگر کوفه به بی رحمی ملقب بود
نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی
چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود
@hosenih
نمیگویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی
فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود
به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم
خلاصه این بغل کردن، مرا پایان مطلب بود
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
غیر از بیابان ها دگر جایی ندارم
آن قدر سیلی خورده ام نایی ندارم
@hosenih
باید بیایند و تو را اینجا ببینند
آن ها که می گفتند بابایی ندارم
در بین صحرا می کشیدم زجر و حالا
می خواهم از جا پا شوم پایی ندارم
مانند هجده سالگی مادر تو
سرو کمانم قد و بالایی ندارم
با چشم دل روی تو را باید ببینم
من تازگی چشمان بینایی ندارم
این روزها گیسوی زیبایی نداری
این روزها گیسوی زیبایی ندارم
@hosenih
تنها یک امشب را شدی مهمانم اما
شرمنده اسباب پذیرایی ندارم
شاعر: #شهریار_سنجری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
«من که از جورِ فلک گمشده ماهی دارم»
با خیالِ تو در این غمکده آهی دارم
ناله گر راه رسیدن به تو هموار کند
در دل از غصّه ی دوری، به تو راهی دارم
@hosenih
شام را یکسره ویرانه کنم با گریه
من خودم یک تنه از اشکْ سپاهی دارم
فرصتی نیست که از درد امانی یابم
مهلتِ گریه به هجرانِ تو گاهی دارم
تا نگاهی کنی از نیزه به احوالِ دلم
من به چشمانِ تو بر نیزه نگاهی دارم
بنگر از کعبِ نی و سنگ و کبودی به تنم
بهر اثباتِ غمِ عشق، گواهی دارم
گرچه از ضعفْ توانی به تنم نیست، ولی
هرچه از دخترِ خود صبر بخواهی دارم
@hosenih
بارها پرسشم از عمّه همین بود پدر
یک نفر نیست بگوید چه گناهی دارم ؟
تا تو اینگونه، به این وضع، شدی مهمانم
همه دیدند که امشب چه پناهی دارم
شاعر: #وحید_دکامین
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
شدم بی خانمان دنبال تو چون باد آواره
رود از گریه های من جگر از چشم هر خاره
چنان بی کس شدم بابا پس از تو بین این صحرا
که میگیرم سراغ دوست را از خصم همواره
@hosenih
اگر بابا نباشی تا بخوابم بین آغوشت
چه فرقی می کند بر من چه تابوت و چه گهواره
اگرچه زخمهای من چو غنچه بسته شد اما
اگر آهی کشم هر گل گریبان می کند پاره
جوان از حادثه گاهی اگر که پیر میگردد
ندیدم کودکی گردد زغمها پیر یکباره
@hosenih
اگر که آمدی ومرده بودم بر رخم بنگر
خبرها دارد از سر درونم رنگ رخساره
پر از زخمی چنان بابا که شد دردم فراموشم
بیا که دردهایت را به یک بوسه کنم چاره
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بیتاب، در اوج انتظارم
در خواب، ولی سر قرارم
از عمه شنیده ام می آیی
بهتر شده درد بیشمارم
شب ها بغلم نبوده ای که
سر را روی سنگ می گذارم
@hosenih
خوش می گذرد به روی نیزه؟!
ای ماه قشنگ روزگارم!
مفقودالاثر شدی، تنت کو
شرمنده شدم که ماندگارم
مهمان خرابهء منی تو
بالا ننشین، بیاکنارم
برداشتمت ولی به زحمت
آیینهء خُرد و پُر غبارم
سوغاتی توست پس ببخشید
از اینکه شکسته گوشوارم
سنگین شده این لباس پاره
ناجور شده قد و قوارم
هرچند که جان ندارم امشب
بر غصهء بدتری دچارم
@hosenih
تصویر تو مبهم است و خاکی
خسته شدم از دو چشم تارم
یک نقطه نشان بده ببوسم
انداخته ای گره به کارم
معجر نه! سر تو پس گرفتم
مُردم ز لبت نفس گرفتم
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
در وادی ایمن قدمی پا نگذراند..
عشاق محلی به تسلی نگذراند
بوسیدن تو ضعف و عطش را ز تنم برد
گیرم جلویم آب و غذا را نگذارند
@hosenih
خلخال نو پاکرده ام آن هم پر خار است
طفلان دگر داخل آن پا نگذارند
آندفعه که با موی سرم زجر مرا برد
بسپار که ایندفعه مرا جا نگذارند
امید من این است که هربار میوفتم
بر این تن خون مرده لگدها نگذارند
تقصیر خودم نیست که چادر به سرم نیست
در شام که چادر سر زنها نگذارند
@hosenih
وقتی که مرا بر سر بازار کشاندند
ای کاش به سکوی تماشا نگذارند
مانند کنیزم شده ام،سوخته رویم
در روز که سقفی به سر ما نگذارند
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بی تو پنهان کردن بغض گلو مشکل شده
زندگی دور از تو و دور از عمو مشکل شده
گریه کردم! آمدی با «سر»...خدایا حاجتم-
-شد برآورده، اگر چه آرزو مشکل شده
@hosenih
جانِ من بابا کجا بودی که مویت سوخته؟!
دست-بردن بین مویَت؛ مو به مو مشکل شده
عمه زینب(س) تازیانه خورد جای ما همه
نا ندارم! گفتنِ راز مگو مشکل شده
زجر(لع) بسکه بر دهانِ من زده با پشتِ دست
زخم بر لب دارم و این گفتگو مشکل شده
میگذارم این سرت را آنطرف پهلوی خود
چون برایم دیدنِ از روبرو مشکل شده
@hosenih
سنگ خورده روی چشمانم سرِ بازار شام
تار می بینم! برایم جستجو مشکل شده
میکشم دست کبودم را به روی صورتت
بوسه بر پیشانی و زخم ِ گلو مشکل شده!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_رقیه_س_شهادت
"امشبی را شه دین، در بغلم مهمان است"
صبح فردا بدنم روی زمین بی جان است
شاعر: #محسن_عبدالزهرا
@dobeity_robaey
#حضرت_رقیه_س_شهادت
امشب دل بیتاب وتنهایم شکسته
بغضم میان سیل غمهایم شکسته
@hosenih
بابا نشد برخیزم از جایم به پایت
خار مغیلان در کف پایم شکسته
زجرحرامی دخترت را زجرکش کرد
طوری مرا زد که همه جایم شکسته
این سنگ دلها از علی بد کینه دارند
آئینه ی مانند زهرایم شکسته
باید لب ودندان من برهم بریزد
باخیزران دندان بابایم شکسته
درخواب دیدم که سرت کنج تنور است
خیلی غرورم بعد روئیایم شکسته
@hosenih
امشب مرا با خود ببر از این خرابه
پشت سرت ای عشق می آیم، شکسته
شاعر: #مجتبی_عسکری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
در پِی ات چهل منزل، سخت جستجو کردم
از قفایِ هر نیزه با تو گفتگو کردم
@hosenih
سایه ات ز روی نِی، بوده بر سرم بابا
هر کسی یتیمم گفت، سوی نیزه رو کردم
بعد عصر عاشورا غصه آنقدر خوردم
خنده در دهانم مُرد، گریه در گلو کردم
کُهنه معجرِ خود را ای پدر! به سر دارم
زیر ضربِ سیلی هم، حفظِ آبرو کردم
پهلوی پر از درد و صورت ورم کرده
آیه آیه کوثر را شرحِ مو به مو کردم
@hosenih
مثل مادرت زهرا از جفای این دنیا
آنقدر کشیدم که مرگ آرزو کردم
شاعر: #عاصی_خراسانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
«روضهی گودال» این شبها رقیه
ارباً اربا دست و قلب و پا رقیه
دور تا دورش فرشته گریه میکرد
ذکر جبرائیل و فطرس «یا رقیه»
@hosenih
هر که با هر آنچه دارد می نوازد ...
سنگ و سیلی یک طرف، تنها رقیه
گوش رفت و گوشواره رفت و مو رفت ...
غارتت کردند چون بابا ... رقیه
پیرهن ... چادر ... معجر ... پاره پاره
دختران شام تحت امنیت اما رقیه
سوخته مو، چشم کم سو، دست بر پهلو گرفته
أشبه الناس است به زهرا ... رقیه
@hosenih
عمه زینب پیر شد از ناله هایت
گریه کم کن ناله کم کن «یا رقیه»
میشود از خاک تا عرش خدا رفت
با نماز شب نه، تنها با رقیه
شاعر: #حسین_ایزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
تا ثریا مىرود این آه پر تأثیر من
مىزند آتش به دلها گریه شبگیر من
در دل ویرانه باید شد مقیم روضهها
جبرئیل اینجا نشسته محو در اکسیر من
@hosenih
کربلاى شام بد جورى غرورم را شکست
صف به صف بستند قامت جمله بر تحقیر من
زخمهاى شبپرستان داغ من را تازه کرد
حرمله خسته نشد یک لحظه از تکفیر من
ابن ملعون سر به سر مىزد سرت را کعبِ نى
خیزرانى شد لبت اى واى بر تقصیر من
روضه مکشوف را دیدم زبان لکنت گرفت
نیزهها بر منبر آمد در پى تفسیر من
@hosenih
گیسوانم شد سپید از بس مصیبت دیدهام
الحذر از انعکاس آه دامنگیر من
خواندهام امشب زیارتنامه را بالاى سر
شب شبِ قدر وصال است و شب تقدیر من
شاعر: #محمدمهدی_عبداللهی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e