eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
چه شب هایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود چنان تار است چشمانم که باور کن نفهمیدم سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود @hosenih همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود چه شب ها که گرسنه ماندم اما شکر حق کردم رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک می زد میان لشگر کوفه به بی رحمی ملقب بود نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود @hosenih نمیگویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم خلاصه این بغل کردن، مرا پایان مطلب بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غیر از بیابان ها دگر جایی ندارم آن قدر سیلی خورده ام نایی ندارم @hosenih باید بیایند و تو را اینجا ببینند آن ها که می گفتند بابایی ندارم در بین صحرا می کشیدم زجر و حالا می خواهم از جا پا شوم پایی ندارم مانند هجده سالگی مادر تو سرو کمانم قد و بالایی ندارم با چشم دل روی تو را باید ببینم من تازگی چشمان بینایی ندارم این روزها گیسوی زیبایی نداری این روزها گیسوی زیبایی ندارم @hosenih تنها یک امشب را شدی مهمانم اما شرمنده اسباب پذیرایی ندارم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
«من که از جورِ فلک گمشده ماهی دارم» با خیالِ تو در این غمکده آهی دارم ناله گر راه رسیدن به تو هموار کند در دل از غصّه ی دوری، به تو راهی دارم @hosenih شام را یکسره ویرانه کنم با گریه من خودم یک تنه از اشکْ سپاهی دارم فرصتی نیست که از درد امانی یابم مهلتِ گریه به هجرانِ تو گاهی دارم تا نگاهی کنی از نیزه به احوالِ دلم من به چشمانِ تو بر نیزه نگاهی دارم بنگر از کعبِ نی و سنگ و کبودی به تنم بهر اثباتِ غمِ عشق، گواهی دارم گرچه از ضعفْ توانی به تنم نیست، ولی هرچه از دخترِ خود صبر بخواهی دارم @hosenih بارها پرسشم از عمّه همین بود پدر یک نفر نیست بگوید چه گناهی دارم ؟ تا تو اینگونه، به این وضع، شدی مهمانم همه دیدند که امشب چه پناهی دارم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شدم بی خانمان دنبال تو چون باد آواره رود از گریه های من جگر از چشم هر خاره چنان بی کس شدم بابا پس از تو بین این صحرا که میگیرم سراغ دوست را از خصم همواره @hosenih اگر بابا نباشی تا بخوابم بین آغوشت چه فرقی می کند بر من چه تابوت و چه گهواره اگرچه زخمهای من چو غنچه بسته شد اما اگر آهی کشم هر گل گریبان می کند پاره جوان از حادثه گاهی اگر که پیر میگردد ندیدم کودکی گردد زغمها پیر یکباره @hosenih اگر که آمدی ومرده بودم بر رخم بنگر خبرها دارد از سر درونم رنگ رخساره پر از زخمی چنان بابا که شد دردم فراموشم بیا که دردهایت را به یک بوسه کنم چاره شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیتاب، در اوج انتظارم در خواب، ولی سر قرارم از عمه شنیده ام می آیی بهتر شده درد بیشمارم شب ها بغلم نبوده ای که سر را روی سنگ می گذارم @hosenih خوش می گذرد به روی نیزه؟! ای ماه قشنگ روزگارم! مفقودالاثر شدی، تنت کو شرمنده شدم که ماندگارم مهمان خرابهء منی تو بالا ننشین، بیاکنارم برداشتمت ولی به زحمت آیینهء خُرد و پُر غبارم سوغاتی توست پس ببخشید از اینکه شکسته گوشوارم سنگین شده این لباس پاره ناجور شده قد و قوارم هرچند که جان ندارم امشب بر غصهء بدتری دچارم @hosenih تصویر تو مبهم است و خاکی خسته شدم از دو چشم تارم یک نقطه نشان بده ببوسم انداخته ای گره به کارم معجر نه! سر تو پس گرفتم مُردم ز لبت نفس گرفتم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در وادی ایمن قدمی پا نگذراند.. عشاق محلی به تسلی نگذراند بوسیدن تو ضعف و عطش را ز تنم برد گیرم جلویم آب و غذا را نگذارند @hosenih خلخال نو پاکرده ام آن هم پر خار است طفلان دگر داخل آن پا نگذارند آندفعه که با موی سرم زجر مرا برد بسپار که ایندفعه مرا جا نگذارند امید من این است که هربار میوفتم بر این تن خون مرده  لگدها نگذارند تقصیر خودم نیست که چادر به سرم نیست در شام که چادر سر زنها نگذارند @hosenih وقتی که مرا بر سر بازار کشاندند ای کاش به سکوی تماشا نگذارند مانند کنیزم شده ام،سوخته رویم در روز که سقفی به سر ما نگذارند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بی تو پنهان کردن بغض گلو مشکل شده زندگی دور از تو و دور از عمو مشکل شده گریه کردم! آمدی با «سر»...خدایا حاجتم- -شد برآورده، اگر چه آرزو مشکل شده @hosenih جانِ من بابا کجا بودی که مویت سوخته؟! دست-بردن بین مویَت؛ مو به مو مشکل شده عمه زینب(س) تازیانه خورد جای ما همه نا ندارم! گفتنِ راز مگو مشکل شده زجر(لع) بسکه بر دهانِ من زده با پشتِ دست زخم بر لب دارم و این گفتگو مشکل شده میگذارم این سرت را آنطرف پهلوی خود چون برایم دیدنِ از روبرو مشکل شده @hosenih سنگ خورده روی چشمانم سرِ بازار شام تار می بینم! برایم جستجو مشکل شده میکشم دست کبودم را به روی صورتت بوسه بر پیشانی و زخم ِ گلو مشکل شده! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
"امشبی را شه دین، در بغلم مهمان است" صبح فردا بدنم روی زمین بی جان است شاعر: @dobeity_robaey
امشب دل بیتاب وتنهایم شکسته بغضم میان سیل غمهایم شکسته @hosenih بابا نشد برخیزم از جایم به پایت خار مغیلان در کف پایم شکسته زجرحرامی دخترت را زجرکش کرد طوری مرا زد که همه جایم شکسته این سنگ دلها از علی بد کینه دارند آئینه ی مانند زهرایم شکسته باید لب ودندان من برهم بریزد باخیزران دندان بابایم شکسته درخواب دیدم که سرت کنج تنور است خیلی غرورم بعد روئیایم شکسته @hosenih امشب مرا با خود ببر از این خرابه پشت سرت ای عشق می آیم، شکسته شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در پِی ات چهل منزل، سخت جستجو کردم از قفایِ هر نیزه با تو گفتگو کردم @hosenih سایه ات ز روی نِی، بوده بر سرم بابا هر کسی یتیمم گفت، سوی نیزه رو کردم بعد عصر عاشورا غصه آنقدر خوردم خنده در دهانم مُرد، گریه در گلو کردم کُهنه معجرِ خود را ای پدر! به سر دارم زیر ضربِ سیلی هم، حفظِ آبرو کردم پهلوی پر از درد و صورت ورم کرده آیه آیه کوثر را شرحِ مو به مو کردم @hosenih مثل مادرت زهرا از جفای این دنیا آنقدر کشیدم که مرگ آرزو کردم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
«روضه‌ی گودال» این شب‌ها رقیه ارباً اربا دست و قلب و پا رقیه دور تا دورش فرشته گریه می‌کرد ذکر جبرائیل و فطرس «یا رقیه» @hosenih هر که با هر آنچه دارد می نوازد ... سنگ و سیلی یک طرف، تنها رقیه گوش رفت و گوشواره رفت و مو رفت ... غارتت کردند چون بابا ... رقیه پیرهن ... چادر ... معجر ... پاره پاره دختران شام تحت امنیت اما رقیه سوخته مو، چشم کم سو، دست بر پهلو گرفته أشبه الناس است به زهرا ... رقیه @hosenih عمه زینب پیر شد از ناله هایت گریه کم کن ناله کم کن «یا رقیه» می‌شود از خاک تا عرش خدا رفت با نماز شب نه، تنها با رقیه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا ثریا مى‌رود این آه پر تأثیر من مى‌زند آتش به دل‌ها گریه شبگیر من در دل ویرانه باید شد مقیم روضه‌ها جبرئیل اینجا نشسته محو در اکسیر من @hosenih کربلاى شام بد جورى غرورم را شکست صف به صف بستند قامت جمله بر تحقیر من زخم‌هاى شب‌پرستان داغ من را تازه کرد حرمله خسته نشد یک لحظه از تکفیر من ابن ملعون سر به سر مى‌زد سرت را کعبِ نى خیزرانى شد لبت اى واى بر تقصیر من روضه مکشوف را دیدم زبان لکنت گرفت نیزه‌ها بر منبر آمد در پى تفسیر من @hosenih گیسوانم شد سپید از بس مصیبت دیده‌ام الحذر از انعکاس آه دامن‌گیر من خوانده‌ام امشب زیارتنامه را بالاى سر شب شبِ قدر وصال است و شب تقدیر من شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e