#حضرت_رقیه_س_شهادت
شدم بی خانمان دنبال تو چون باد آواره
رود از گریه های من جگر از چشم هر خاره
چنان بی کس شدم بابا پس از تو بین این صحرا
که میگیرم سراغ دوست را از خصم همواره
@hosenih
اگر بابا نباشی تا بخوابم بین آغوشت
چه فرقی می کند بر من چه تابوت و چه گهواره
اگرچه زخمهای من چو غنچه بسته شد اما
اگر آهی کشم هر گل گریبان می کند پاره
جوان از حادثه گاهی اگر که پیر میگردد
ندیدم کودکی گردد زغمها پیر یکباره
@hosenih
اگر که آمدی ومرده بودم بر رخم بنگر
خبرها دارد از سر درونم رنگ رخساره
پر از زخمی چنان بابا که شد دردم فراموشم
بیا که دردهایت را به یک بوسه کنم چاره
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بیتاب، در اوج انتظارم
در خواب، ولی سر قرارم
از عمه شنیده ام می آیی
بهتر شده درد بیشمارم
شب ها بغلم نبوده ای که
سر را روی سنگ می گذارم
@hosenih
خوش می گذرد به روی نیزه؟!
ای ماه قشنگ روزگارم!
مفقودالاثر شدی، تنت کو
شرمنده شدم که ماندگارم
مهمان خرابهء منی تو
بالا ننشین، بیاکنارم
برداشتمت ولی به زحمت
آیینهء خُرد و پُر غبارم
سوغاتی توست پس ببخشید
از اینکه شکسته گوشوارم
سنگین شده این لباس پاره
ناجور شده قد و قوارم
هرچند که جان ندارم امشب
بر غصهء بدتری دچارم
@hosenih
تصویر تو مبهم است و خاکی
خسته شدم از دو چشم تارم
یک نقطه نشان بده ببوسم
انداخته ای گره به کارم
معجر نه! سر تو پس گرفتم
مُردم ز لبت نفس گرفتم
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
در وادی ایمن قدمی پا نگذراند..
عشاق محلی به تسلی نگذراند
بوسیدن تو ضعف و عطش را ز تنم برد
گیرم جلویم آب و غذا را نگذارند
@hosenih
خلخال نو پاکرده ام آن هم پر خار است
طفلان دگر داخل آن پا نگذارند
آندفعه که با موی سرم زجر مرا برد
بسپار که ایندفعه مرا جا نگذارند
امید من این است که هربار میوفتم
بر این تن خون مرده لگدها نگذارند
تقصیر خودم نیست که چادر به سرم نیست
در شام که چادر سر زنها نگذارند
@hosenih
وقتی که مرا بر سر بازار کشاندند
ای کاش به سکوی تماشا نگذارند
مانند کنیزم شده ام،سوخته رویم
در روز که سقفی به سر ما نگذارند
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بی تو پنهان کردن بغض گلو مشکل شده
زندگی دور از تو و دور از عمو مشکل شده
گریه کردم! آمدی با «سر»...خدایا حاجتم-
-شد برآورده، اگر چه آرزو مشکل شده
@hosenih
جانِ من بابا کجا بودی که مویت سوخته؟!
دست-بردن بین مویَت؛ مو به مو مشکل شده
عمه زینب(س) تازیانه خورد جای ما همه
نا ندارم! گفتنِ راز مگو مشکل شده
زجر(لع) بسکه بر دهانِ من زده با پشتِ دست
زخم بر لب دارم و این گفتگو مشکل شده
میگذارم این سرت را آنطرف پهلوی خود
چون برایم دیدنِ از روبرو مشکل شده
@hosenih
سنگ خورده روی چشمانم سرِ بازار شام
تار می بینم! برایم جستجو مشکل شده
میکشم دست کبودم را به روی صورتت
بوسه بر پیشانی و زخم ِ گلو مشکل شده!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_رقیه_س_شهادت
"امشبی را شه دین، در بغلم مهمان است"
صبح فردا بدنم روی زمین بی جان است
شاعر: #محسن_عبدالزهرا
@dobeity_robaey
#حضرت_رقیه_س_شهادت
امشب دل بیتاب وتنهایم شکسته
بغضم میان سیل غمهایم شکسته
@hosenih
بابا نشد برخیزم از جایم به پایت
خار مغیلان در کف پایم شکسته
زجرحرامی دخترت را زجرکش کرد
طوری مرا زد که همه جایم شکسته
این سنگ دلها از علی بد کینه دارند
آئینه ی مانند زهرایم شکسته
باید لب ودندان من برهم بریزد
باخیزران دندان بابایم شکسته
درخواب دیدم که سرت کنج تنور است
خیلی غرورم بعد روئیایم شکسته
@hosenih
امشب مرا با خود ببر از این خرابه
پشت سرت ای عشق می آیم، شکسته
شاعر: #مجتبی_عسکری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
در پِی ات چهل منزل، سخت جستجو کردم
از قفایِ هر نیزه با تو گفتگو کردم
@hosenih
سایه ات ز روی نِی، بوده بر سرم بابا
هر کسی یتیمم گفت، سوی نیزه رو کردم
بعد عصر عاشورا غصه آنقدر خوردم
خنده در دهانم مُرد، گریه در گلو کردم
کُهنه معجرِ خود را ای پدر! به سر دارم
زیر ضربِ سیلی هم، حفظِ آبرو کردم
پهلوی پر از درد و صورت ورم کرده
آیه آیه کوثر را شرحِ مو به مو کردم
@hosenih
مثل مادرت زهرا از جفای این دنیا
آنقدر کشیدم که مرگ آرزو کردم
شاعر: #عاصی_خراسانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
«روضهی گودال» این شبها رقیه
ارباً اربا دست و قلب و پا رقیه
دور تا دورش فرشته گریه میکرد
ذکر جبرائیل و فطرس «یا رقیه»
@hosenih
هر که با هر آنچه دارد می نوازد ...
سنگ و سیلی یک طرف، تنها رقیه
گوش رفت و گوشواره رفت و مو رفت ...
غارتت کردند چون بابا ... رقیه
پیرهن ... چادر ... معجر ... پاره پاره
دختران شام تحت امنیت اما رقیه
سوخته مو، چشم کم سو، دست بر پهلو گرفته
أشبه الناس است به زهرا ... رقیه
@hosenih
عمه زینب پیر شد از ناله هایت
گریه کم کن ناله کم کن «یا رقیه»
میشود از خاک تا عرش خدا رفت
با نماز شب نه، تنها با رقیه
شاعر: #حسین_ایزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
تا ثریا مىرود این آه پر تأثیر من
مىزند آتش به دلها گریه شبگیر من
در دل ویرانه باید شد مقیم روضهها
جبرئیل اینجا نشسته محو در اکسیر من
@hosenih
کربلاى شام بد جورى غرورم را شکست
صف به صف بستند قامت جمله بر تحقیر من
زخمهاى شبپرستان داغ من را تازه کرد
حرمله خسته نشد یک لحظه از تکفیر من
ابن ملعون سر به سر مىزد سرت را کعبِ نى
خیزرانى شد لبت اى واى بر تقصیر من
روضه مکشوف را دیدم زبان لکنت گرفت
نیزهها بر منبر آمد در پى تفسیر من
@hosenih
گیسوانم شد سپید از بس مصیبت دیدهام
الحذر از انعکاس آه دامنگیر من
خواندهام امشب زیارتنامه را بالاى سر
شب شبِ قدر وصال است و شب تقدیر من
شاعر: #محمدمهدی_عبداللهی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_مدح
در کنار مرثیه، مدح مقامت واجب است
وقت تفسیرِ مقامت ذکر نامت واجب است
یا رقیه(س) گفتم و شاید خدا گفته به تو
از گنهکاران، شفاعت در قیامت واجب است
@hosenih
عاشقت شد کربلا و کوفه و شام بلا
حق تویی! باید بمانی و دوامت واجب است
مثل زهرا(س)قطره قطره اشک هایت شد سلاح
تا بگویی حفظ اهداف ِ امامت واجب است
نازدانه بودی و گفتی برای نشر دین
چند شب حتی به ویرانه اقامت واجب است
نیمه شب حتی بهانه گیری ات این را رساند:
در حمایت از درستی ها شهامت واجب است
داشتی چادر به سر، یعنی بها دارد حجاب
تا ابد بر شیعه؛ ابلاغِ پیامت واجب است
@hosenih
درد تو نان و النگو و عروسک نیست که!
حرف تو این است، در دین هم سلامت واجب است
ای فدای خوش مرامی های تو در راه عشق
زینبی هستی و تبلیغِ مرامت واجب است!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
هرگز نمیروم پی دلدار دیگری
خار است در کنار تو هر یار دیگری
چون مصطفی که بر سر زانو تو را نشاند
بر زانویت مرا بنشان بار دیگری
خاری کشیدم از کف پا و دوباره رفت
در پای غرق آبله ام خار دیگری
@hosenih
از کوچه ها که میگذرم باز میرسم
با اضطراب و گریه به بازار دیگری
شلاق و ضرب سیلی و....از حال من مپرس
آزار دیده ام پس از آزار دیگری
تنها به زخم گوشه ی چشمم نظر نکن
دارم کنار زخم سر آثار دیگری
حاشا نمیشود اگر این چشمهای تار
مانده به زیر معجرم اسرار دیگری
از نیزه دیده ای چه گذشته است بر سرم
بی فایده است نزد تو انکار دیگری
بعد از کشیده ضربه ی بسیار میخورم
تا میخورم دوباره به دیوار دیگری
خوب است این که آمده ای کم نمیشود
از گیسوی رقیه ی تو تار دیگری
زخم سرم شمرده شد از زخمهای پا
رو میکنم برای تو طومار دیگری
زجر است مثل قنفذ و خولی مغیره است
هر خار خشک نائب مسمار دیگری
حالا که دیر آمده ای بیشتر بمان
یعنی زمان به من بده مقدار دیگری
همراه خود مرا ببر از این خرابه شهر
امشب حواله ام نده دیدار دیگری
@hosenih
جز آیه ی صلابت و توحید و صبر نیست
در چشم کوثر تو نوشتار دیگری
یک شهر یک طرف من غمدیده یک طرف
جز سیلیام نبود طرفدار دیگری
وقتی که مانده از تو دو زخم لب...ازلبم
جز بوسه بر لبت نرسد کار دیگری
شاعر: #محمدعلی_بقایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_رقیه_س_مدح
فریاد گلوی خستگان است رقیه
یک پنجره رو به آسمان است رقیه
چون کوه، علمدار قیام گریه ست
بانوی همیشه قهرمان است رقیه
شاعر: #حسن_کردی
@dobeity_robaey