eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
جانانِ علیست...فاطمه...یک امشب گریانِ علیست...فاطمه...یک امشب ای صبح نیا، دلت مگر می آید!!! مهمانِ علیست...فاطمه...یک امشب شاعر: @dobeity_robaey
دلم از روضه های فاطمیه گرفته در هوای فاطمیه بیا ای التیام روی نیلی بیا صاحب عزای فاطمیه * بیا از جاده های بی نشانی بیا ای آفتاب آسمانی بیا شب های دلگیری ست آقا بیا که روضۀ مادر بخوانی * نگاهی شعله ور، ای وای مادر هجومی بی خبر، ای وای مادر مغیره … بی هوا … ای وای بابا تو و دیوار و در، ای وای مادر شاعر: @dobeity_robaey
پیر گشتی آخرش پای علی، ماه علی بی تو می میرد علی، برخیز همراه علی @dobeity_robaey
چون لاله به پشت در شکفتی زهرا از شدت درد ، شب نخفتی زهرا میسوزم از این داغ ، که تا آخر عمر تو سوختی و به من نگفتی زهرا * تو رفتی و رفت دیگر از چشمم خواب من ماندم و یک سینه از داغ کباب دیدی به کجا کشید کار من و تو؟ زنده است ابوتراب و تو بین تراب * رخش طعنه به شام تار می زد مدینه غربتش را جار می زد خدا داند که در هنگام غسلش کفن بر جسم زهرا زار می زد شاعر: @dobeity_robaey
وقت تنگ است و غرق غم‌هایم شب گذشته... چقدر تنهایم... بر زمین مانده کار زهرایم چقَدَر غسل‌دادنش سخت است... @hosenih خواستم تا کفن کنم به تنش چون که دستم نشست بر بدنش «لاله» افتاد روی پیرُهنش چقَدَر غسل‌دادنش سخت است... تازه دیدم سپیدی گیسوش و خراشی که مانده بر ابروش لمس کردم کبودی بازوش چقدر غسل دادنش سخت است این همه درد را خدا چه کنم با غم و بغض بی‌صدا چه کنم گریه‌های حسین را چه کنم چقدر غسل دادنش سخت است صورتش را گذاشت روی بهشت از لبانش چکید بوی بهشت «کلّمینی نرو به سوی بهشت» چقدر غسل دادنش سخت است @hosenih مانده آن یک کلام تا گودال «یا بنی» که گفت رفت از حال بدن بی‌سری که شد پامال چقدر غسل دادنش سخت است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از داغ او نوشتم و جوهر کبود شد پژمرد یاس و بال کبوتر کبود شد آن لحظه‌ای که چاه به آهش جواب داد خرمای نخل‌های تناور کبود شد پهلو گرفت از غم او کشتی نجات دریا کویر گشت و سراسر کبود شد @hosenih از آن به بعد بود که انگشتر عقیق بر دست‌های خسته‌ی حیدر کبود شد یک لحظه فکر کرد چرا در نبود او دیوارها سیاه شد و در کبود شد؟ از خون روی میخ به پهنای آسمان یک قطره ریخت، چشمه‌ی کوثر کبود شد از بس که چشم دوخت و از بس که اشک ریخت چشمش میان قبله و بستر کبود شد آرام دست فاطمه را بوسه زد ولی با بوسه نیز جسم مطهر کبود شد این گنبد کبود که آغاز قصه بود از دردهای آل پیمبر کبود شد @hosenih هر جا که مردمی به غم او نشسته‌‌اند آنجا هزار صورت دیگر کبود شد تا لب گشود از غم خود چند سال بعد محراب غرق خون شد و منبر کبود شد ما را که پیر کرد، ببین با علی(ع) چه کرد آن لحظه‌ای که صورت مادر کبود شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوهم ولی از فراق تو لرزیدم آمد به سرم از آنچه می ترسیدم می سوزم از این داغ که وقت غسلت رویی که به من نشان ندادی دیدم شاعر: @dobeity_robaey
هفت آسمان، از غم گریبان چاک می کرد وقتی علی خورشید خود را خاک می کرد @hosenih دستِ لحد در آن غروبِ لیلة القدر خاکِ تأسف بر سرِ ادراک می کرد منظومه ی غم بی حضور آفتابش خورشید را شرمنده ی افلاک می کرد مردی که آن شب آرزویِ مرگ خود داشت با گریه، اشک دخترش را پاک می کرد یک خانه ی بی مادر و یک بستر سرد پایان تلخ قصه را غمناک می کرد @hosenih آری... مدینه قدر کوثر را ندانست آن شب خدا تفسیر "ما ادراک" می کرد شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فخر بر خود می کند پروردگار فاطمه چون که باشد خلقتش در اختیار فاطمه آرزوی حضرت مریم میان جنت است در لباس خادمه، باشد کنار فاطمه @hosenih از تنور خانه اش عطر بهشتی می وزید بود کل شهر یثرب وامدار فاطمه مرتضی و مصطفی و آن دو سبط اطهرش جمع بودند آل عصمت بر مدار فاطمه از لباس کهنه اش سلمان تعجب کرده بود زینت دنیا نمی آمد به کار فاطمه سِرّ مَستور است قدرش، لیلةالقدر است او گشته مستور از جهان حتی مزار فاطمه منکرین عصمتش اولاد لاتند و هُبل نطفه اش پاک است و طاهر، دوستدار فاطمه بود زهرا سال ها دل بی قرار مرتضی بود حیدر سال ها دل بی قرار فاطمه @hosenih با مصیبت پاک کرد اشک از دو چشم مرتضی دید تا اشک علی را، چشم تار فاطمه دستمالِ بسته بر سر را به رخ افکنده بود تا نبیند جای سیلی را نگار فاطمه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
درِ ورودیِ جَنَّت،حریم ساحت توست بهشت؛گوشه‌ی دنجِ حیاط‌خلوت توست صدای پهنه ی لاهوت،ذکر یا زهراست میان عالم بالا همیشه صحبت توست خدا به خاطر یک خنده ی تو،می خندد رضای حضرت حق در یَدِ رضایت توست @hosenih پیمبری که نماد اصول بندگی است زمان نافله‌ات،محو در عبادت توست به استعانت لولاک..،امام یعنی تو ولایت علوی پس همان ولایت توست به فکر سفره ی همسایه های خود بودی... چقدر رنگ عطوفت در این روایت توست غذای گرم حسن را فقیر کوی‌ات خورد... همین نشانه‌ای از لطف بی نهایت توست هنوز نان‌تنور تو قوت غالب ماست هنوز رونق اطعام ما به برکت توست فقط اجازه بده تا بگویمت: "مادر" تمام آرزویم دیدن محبت توست تمام گریه‌‌کنان حسین،مادری‌اند... شروع عاطفه‌ی اشک از مصیبت توست @hosenih یکی ز مستمعین عزای تو؛جبریل خدای عزوجل روضه‌خوان هیئت توست ▪️ ▪️ توان نداشته ای تا سری تکان بدهی... همین نشانگر اوضاع پر وخامت توست هجوم کوچه ‌ی باریک..،میخ در..،آتش... چگونه این همه غم در دلِ شهادت توست؟! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قطره درون خویش دارد وصف دریا را مادر؛ مجسّم می‌کند ام‌ابیها را مادر؛ همانی که پریشان هم اگر باشد شانه زَنَد گیسوی دخترهای بابا را @hosenih حتی اگر بیمار؛ اگر تبدار هم باشد هر لحظه جویا می‌شود حال پسرها را آری؛ جز این هم انتظاری نیست از مادر دیروز از زهرا گرفته درسِ فردا را یافاطمه! ای آن که در وقت عباداتت دیدیم در چشم مَلَک؛ شوقِ تمنّا را در روشنای چادرِ مشکی تو دیدیم اخلاق را اخلاص را ایمان و تقوا را هر شب برای دوست‌دارانت دعا کردی در روز محشر هم شفاعت می‌کنی ما را @hosenih مرگا به آن که رفتنت را مرگ می‌خواند ای نابرادرهای من! کشتند زهرا را مثل تو گریان علی هستیم و می‌دانیم این گریه‌ها بیدار خواهد کرد دنیا را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e