هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
علی را ذاتِ ایزد میشناسد
اَحد را درکِ احمد میشناسد
چه گوییم از علیاکبر که تنها
محمد را محمد میشناسد
*
علی را بارها از بَر نوشتند
گَهی کوثر گَهی حیدر نوشتند
چه میدیدند در رویَش که اینبار
پس از نامِ علی ، اکبر نوشتند
*
نگاهش کرد و حیدر گفت الله
محمد را مکرر گفت الله
نمیشد واژهای دیگر بگوید
هزار اللهاکبر گفت الله
شاعر: #حسن_لطفی
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
می شود گاهی وصال ازسختی هجران درست
مثل لبخندی که شد از دیده ی گریان درست
کوزه ی مجنون شکست و حال مجنون خوب شد
می کنند از اخم لیلا هم دوا درمان درست
از پیمبر زاده ی ما یک پیمبر آمده
یک ربیع الاول دیگر شد از شعبان درست
هم چراغ راه هم پشت وپناه است این علی
این چنین از ماهِ گردان شد بلاگردان درست
خانه ات آباد آقا! یوسف کنعان تو..
صد گلستان می کند از کلبه ی احزان درست
زین ولادت هم دل مولا و هم نوکر خوش است
مستی عشاق با ذکر علی اکبر خوش است
مینویسم هرچه احمد باز حیدر می شود
مینویسم هرقدَر الله! اکبر می شود
ساکن عرش است و عرش از او معلی می شود
کوثر محض است و آب از او مطهر می شود
هرکه یک دفعه نگاهش کرده با خود گفته است
شک ندارم این جوان روزی پیمبر می شود
هرزمان که بی نقاب از کوچه ای رد می شود
به هوای دیدنش در کوچه محشر می شود
در بقیع و در نجف سر می شود هرلحظه اش
روزگار هرکسی پایینِ پا سر می شود
با اذانش سُبحه و سجاده مستی میکنند
هم بلال و هم موذن زاده مستی میکنند
@hosenih
نام او باشد علی و هست زهرا بیشتر
تکیه بر این شاهزاده کرده بابا بیشتر
قدو بالای پسر ها دلخوشی مادر است
کیف کرد از دیدنش پس ام لیلا بیشتر
خَلق احمد خُلق احمد منطقش هم احمدیست
جبرییل از این شباهت میخورد جا بیشتر
ذوالفقار دست مولا دستبوس اکبر است
میدمد روی لبش انا فتحنا بیشتر
زهره از یل های شامی آب خواهد شد یقین
گر بگوید ذکر لاحول و لا.. را بیشتر
مثل جدش بی نظیر و مثل جدش لافتی ست
چرخش شمشیر او عینا شبیه مجتبی ست
@hosenih
عرش حق را نور بود و بر زمین هم نور شد
در کریمی چون عمویش مجتبی مشهور شد
جار میزد اسم حیدر را بروی ماذنه
چشم بدخواهش الی یوم القیامت کور شد
دستبوس عمه اش بود و رکاب عمه اش
بر حفاظت از حریم زینبی مامور شد
ای بقربان نمازش ای فدای گریه اش
در مناجات شبش سجاده کوه طور شد..
اذن میدان خواست زهرا را ببیند زودتر
با خودش میگفت مادر جان! زیارت جور شد!
راه افتاد و پدر گریه کنان پشت سرش
دست بر زیر محاسن برد بهر اکبرش
@hosenih
بر تن اکبر زره بر شانه بابا عبا
گریه میکرد از غمش حتی زره حتی عبا
تا که آقا دست سمتش برد از هم باز شد
جمع و جورش کرد آخرسر علی را باعبا
یک علی آمد به میدان !شد صدو ده تا علی!
یک عبا نه!لازم است اینجا صد و ده تا عبا
این جوانان بنی هاشم چه زجری میکشند
تا نگردد ناگهان سرریز از هرجا عبا..
خاکی است و خاکی است و خونی است و خونی است
چادر زهراست بر دوش جوانان یا عبا؟!
در محرم روضه ماه صفر را میبرند
یک نفر کشته شد اما دونفر را میبرند
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
شب رحمت ، شب احسان اباعبدالله
باز عالم شده حیران اباعبدالله
عرض تبریک به طه و به یاسین امشب
آمده قاری قرآن اباعبدالله
چه مبارک سحری ! قسمت عالم شده است
دستگیری ِ حسن جان ِ اباعبدالله
عرض تبریک به عباس ِعلمدار آمد
شیر جنگاور گُردان اباعبدالله
آسمان و قمرش سجده کنانند امشب
پیش این شمع شبستان اباعبدالله
حضرت خسرو دین ! نغمه ی شیرین آمد
چشم بد دور ، علی جان ِ نخستین آمد
@hosenih
کیست این بانی ِ الطاف ِ نهانی کردن
عادتش مثل حسن خیر رسانی کردن
طیب الله به این رحمت پیغمبری اش
کار او گشته محبت به جهانی کردن
ما نخواهیم از او غیر خودش را که خطاست
از کریمان طلب لقمه ی نانی کردن
زندگی چیست به جز لحظه ی شیرینی که
به فدای سر و جانش ، سر و جانی کردن
شهدا روز قیامت همگی می گویند
این جوان داد به ما یاد جوانی کردن
با سر و جان سوی این حضرت ِ جان باید رفت
"زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت"
@hosenih
حرکات و سکنات تو تجلای نبی
با تو یک شهر نشسته به تماشای نبی
چشم بد دور که تو آمدی و بار دگر
همه دیدند نشسته است علی ، جای نبی
تو فقط راه برو سرو خرامان حسین
تا مدینه بکند یاد ز زهرای نبی
شهد ِ دیدار دوباره ز پیمبر کردن
نوش جان ِ علی ِ عالی ِ اعلای ِ نبی
ای مسلمان ِ تماشای تو نصرانی ها
فیض روح القدست فیض مسیحای نبی
پسر ِ باب نجاتی و خودت باب نجات
بر تو و این همه فیض و برکاتت صلوات
@hosenih
آفریدند تو را تا که قیامت بکنی
چون پدر بر دل عشاق حکومت بکنی
حسرتی مانده میان دل عالم که نشد
تا بر آن چند صباحی تو امامت بکنی
از کرامات اباالفضل همین ما را بس
که تو زیر علمش مشقِ رشادت بکنی
قصد کردی چو پدر دست بگیری زهمه
تا قیامت به بد و خوب محبت بکنی
آی شهزاده ترین قصد نمودی انگار
به پدر بیشتر از "جَون" تو خدمت بکنی
گرچه بر کون و مکان ، سید و مولا بودی
بیشتر از همه تو ، نوکر بابا بودی
@hosenih
ای که فرموده علی تا ابد همتایت نیست
زینت دوش حسین ، روی زمین جایت نیست
زودتر از همه عازم شده ای چون که تو را
بیش از این طاقت ِ تنهایی ِ بابایت نیست
اف به دنیا که برای پدر بی تابت
جای یک بوسه میان همه اعضایت نیست
عطش و نیزه و شمشیر چه کردند حتی
رمق آه کشیدن روی لب هایت نیست
...
آه یعقوب حرم ! دل بکن از یوسف خود
محرمی دور و بر زینب کبرایت نیست
یک تنه لشکر ارباب ، شده لشکر ها
ام لیلا شده آه ام ِ علی اکبر ها
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
ماه روزیم و آفتاب شبیم
از قدیم عاشقیم! در طلبیم
ما عجم زادگان منتخبیم...
که گرفتار دلبری عربیم
این که هم احمد است، هم علی است
علی بن الحسینِ اَوَّلی است
بیخیال غم و مصیبت و درد
اُم لیلا مسیح را آورد
همه مستش شدند فَردا فرد!
پدر از دیدنش چه کیفی کرد...
تا حسین است، اسم اعظم علی ست
پدرش هم علی، پسر هم علی ست
@hosenih
مثل پروردگارِ خود اکبر
مثل اجدادِ خویش پیغمبر
مثل بابابزرگِ خود حیدر
مثل زهراست خیرِ او کوثر
احمد و حیدر و حسن شده است
حاصل جمع پنج تن شده است
آنچه دارد تمامی اش نور است
آنچه را خواسته ست مقدور است
آنچه میلش کشیده انگور است
با علی جمع کربلا جور است
اهل عالم! بهشت ازین باب است
قبله پایین پای ارباب است
درد دادیم و دارو آورده
باخودش دام گیسو آورده
هر زمان خم به ابرو آورده
دشمنان را به زانو آورده
وقت پیکار عزم او جزم است
علی اکبر، معلم رزم است
برکتی را که بوی نان دارد
حکمتی را که امتحان دارد
کعبه ای را که حق مکان دارد
همه را اکبر جوان دارد
اینکه آیینهی جمال خداست
شرف الشمس سیدالشهداست
وسعتش انتها ندارد که
بی علی دل بها ندارد که
جنت حق صفا ندارد که
شاه پایین پا ندارد که
السلام علیک یا دلبر
بِاَبی انت یا علی اکبر
@hosenih
در غمِ روضه امتداد تویی
کاف و ها، یا و عین و صاد تویی
آنکه بی درد جان نداد تویی
آنکه خورده لگد زیاد تویی
لحظه ی احتضار جان تو شد
پدرت تشنه ی اذان تو شد
چه حیاتی است جاری از دهنت
چه مماتی است دست و پا زدنت
چه رواقی است وسعت بدنت
چه عبایی است خرج آمدنت
این جوانان تو را که میبردند
تو زمین ریختی زمین خوردند
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت
صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت
نَفَس نَفَس پَر و بال فرشتگان می رفت
خبر به دست ملائک به آسمان می رفت
تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد
خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد
به رودخانه تمنای وصل دریا داد
به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد
به دست مریم اربابمان،مسیحا داد
خدا هدیه ی خود را به اُم لیلا داد
عروس فاطمه یک دستهگل به بار آورد
برای دلبر کُون و مکان نگار آورد
@hosenih
گلاب های جهان مست عطر شببویند
هزار شانهبهسر لابهلای گیسویند
تمام بیشه به دنبال ناز آهویند
به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟!
حسین،کاخ عبادات را بنایش کرد
برای بار نخستین علی صدایش کرد
ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت
نماز بندگی عرش را به راه انداخت
هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت
تمام آینه ها را به اشتباه انداخت
دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته
چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته
خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد
به چشمهسار بگوئید روح آب آمد
به گوش شب برسانید آفتاب آمد
کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد
نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است
اصول تربیت او حسینی و حسنی است
از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند
مرا به دست کسی غیر یار نسپردند
تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند
هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند
فقیرهای درش گرم سروری هستند
غلام های حسین از دم اکبری هستند
به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند
به ذره گر نظر لطف،ماهپاره کند
اگر به خاک سرِ کوی خود اشاره کند
به آسمان رود و عرش را نظاره کند
هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد
گدای پشت درش حکم شاه را دارد
شکوه کوهِ حرا شانه های شهزاده
عبای سبز محمد عبای شهزاده
قیامتی است نماز عِشای شهزاده
بلال ها همه مات صدای شهزاده
علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت
حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت
نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است
غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است
لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است
درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است
همیشه شانه به شانه کنار عباس است
به نام حضرت زهرا چقدر حساس است
عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد
نهال سبز ز خار و خَسی نمی ترسد
رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد
ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد
رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین
پناه فاطمیات است جانپناه حسین
بنا بر این شده مثل عمو علم بزند
تمام لشکر کفار را بهم بزند
و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند
کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند
چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده
حسین وقت تماشاش عشق می کرده
مخدّرات برایش نقاب آوردند
برای نور جبینش حجاب آوردند
حنای سرخ به قصد خضاب آوردند
برای بازِ شکاری عقاب آوردند
تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت
پدر برای علیْ اکبرش رکاب گرفت
دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود
به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود
به کوری همه ی آن حرامیان حسود
حسین با رجز او به وجد آمده بود
شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد
علی علیِ علی اکبر آفرین دارد
@hosenih
چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد
چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد
چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد
خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد...
قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد
خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد
لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد
ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد
رشید خیمه لگدمال سُم مرکب شد
چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟!
نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او
هنوز مثل معماست شکل پیکر او
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
ملائک در تو حیرانند ای پيغمبر ثانی
تو را باید بخوانند آسمان ها با چه عنوانی
دل اهل حرم را می بری وقت رجز خوانی
اگر سربند یا زهرا ببندی روی پیشانی
به یمن مقدمت دنیای ما آباد شد آباد
خدا با خلقت تو احمدی دیگر به دنیا داد
@hosenih
همان روز ازل با خنده ات صد ها دل و جان رفت
مَلَک از جام عشقت مست شد، افتان و خیزان رفت
از آهنگ اذانت کافر از کویت مسلمان رفت
گدا آمد درِ این خانه روزی خورد و سلطان رفت
من از گرمای عشقت در دلم آتشفشان دارم
که هر چه دارم از پابوسی این آستان دارم
تو هم مثل عمویت در رگت خون علی جاری ست
تو هم مثل عمویت ضربه هایت مهلک و کاری ست
پس از عباس کارت در دل لشکر علمداری ست
که جنگ تن به تن با نسل حیدر کار دشواری ست
تویی پیروز هر میدان تویی در جنگ ها غالب
گره خورده ست نامت با علی بن ابی طالب
یقین با رمز و راز آفرینش آشنا هستی
که تو لبیک گویِ قصه ی قالو بلی هستی
چه سرداری! عصای پیری خون خدا هستی
حسن شیر جمل بود و تو شیر کربلا هستی
عصای پیری خون خدا! ای هستی زینب
فلک لرزید آنجایی که می افتادی از مرکب
@hosenih
تو افتادی و عالم بر سر ارباب شد آوار
لگدها خورد پهلوی تو و _تاریخ شد تکرار
تو هم مثل پدر شد آسمان پیش نگاهت تار
دگر کار عبا هم نیست جمع پیکرت انگار
شدی دوره، چه آمد بر سر آن قد رعنایت
پدر افتاده از پا پیش جسم اربااربایت
شاعر: #احسان_نرگسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
هرچه باداباد من این روزها لیلایی ام
هرکه جایی را پسندد من که پایین پایی ام
شاعر: #مجید_تال
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
شد غُرّش رَعد، مست از تکبیرت
شد صاعقه، ماتِ ضربت شمشيرت
با جذبه ي حيدرانه ي چشمانت
مُلک و ملکوت ميشود تسخيرت
شاعر: #یوسف_رحیمی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
🌷 #حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
از ذکرِ شهید، سینه بی تاب شده
عکسِ شهدا در دلمان قاب شده
ای نسل جوانان جهادی تبریک
میلادِ علیْ اکبرِ ارباب شده
شاعر: #سیدمحمد_میرهاشمی
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
🌹 #حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
باخلق پیمبر آمده...ای جانم
باهیبت حیدر آمده... ای جانم
تبریک ملائکه بهم می گویند
زیرا علی اکبر آمده...ای جانم
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
از بهر نظاره آمده پیغمبر
با ماه و ستاره آمده پیغمبر
ذکر لب هر فرشته باشد صلوات
انگار دوباره آمده پیغمبر
***
باخُلق پیمبر آمده...ای جانم
باهیبت حیدر آمده... ای جانم
دارد #صلوات می فرستد مولا...
زیرا علی اکبر آمده...ای جانم
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
@dobeity_robaey
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
آن شب که از جام لبت انگور می ریخت
در پیش پاهای تو کوه طور می ریخت
از چهرهء مشکل گشایت نور می ریخت
لیلا تمام غصه ها را دور می ریخت
اشک دو چشمت عمه را بی تاب می کرد
زهرا تو را تقدیم بر ارباب می کرد
اسرار قرآن در تجلّی تو گُم بود
اشک تو تفسیر "سَقاهُم رَبُّهُم" بود
تصویر حج در برکه ای نزدیک خُم بود
عشق حسین و خواهش روز دهم بود
از خاک پای تو طلا می آفریدند
از ذکر لبهایت دعا می آفریدند
@hosenih
این قدّ و بالا قدّ و بالای حسین است
این نور سیما نور سیمای حسین است
لبخندهای تو مسیحای حسین است
نام قشنگت نام بابای حسین است
تو آمدی هرچه گدا آقا شد امشب
تو آمدی آقای ما بابا شد امشب
یک طیف در دنیا سعادت می پسندند
یک قوم تسبیح و عبادت می پسندند
یک عده مجنونند ارادت می پسندند
ما را گدای خانه زادت می پسندند
لیلاترین لیلای عالم دلبری کن
حیدر که بودی یاعلی، پیغمبری کن
الله، اسم اکبرش را در تو دیده
حیدر روی پیغمبرش را در تو دیده
زهرا جلال حیدرش را در تو دیده
زینب حیای مادرش را در تو دیده
یکبار علی اکبر نوشتم پنج تن شد
خواندم ترا ابن الحسین، ابن الحسن شد
از عرش می گیرم سراغ یاربت را
تشنه شدم توحیدِ اذکار لبت را
تقدیس خواهم کرد کار هر شبت را
آنجا که می گیری رکاب زینبت را
زهرا به تو اجر عبادت داده اکبر
این کار را عباس یادت داده اکبر
میخواستم پیدا کنم شور و شعف را
گم کرده ام در بین مضمون ها هدف را
دیوانه ام برهم زدم هر وعده صف را
دیدم به عشق چشم تو خواب نجف را
گرچه نخوردم باده اما مستِ مستم
این چشم مست تو چه کاری داده دستم
عمامه بسته بر سرِ اکبر، ابالفضل
دارد روی لب یکسره اکبر، ابالفضل
در کربلا بال و پرِ اکبر، ابالفضل
از میمنه تا میسره اکبر، ابالفضل
اسم شب عباس و اکبر یاعلی بود
در اصل، در کرببلا سقا علی بود
بیگانه رفت از کوی تو دردآشنا نه
من می روم از عالم از پیش شما نه
درمان کن امراض دلم را با دوا نه
سال هزار و چارصد، بی کربلا نه
پایین پا بر عاشقانت جا ندادند
سهمیهء شش گوشهء ما را ندادند
@hosenih
آمد حسین و گفت نایی که نداری
ممنونم از دست جدایی که نداری
زانو کشانم پیش پایی که نداری
من ماندم و این تکه هایی که نداری
افتادنت در بین صحرا دردسر داشت
ای کاش میشد بوسه از کام تو برداشت
افتادی و بی معطلی آتش گرفتم
بابا در این مستاصلی آتش گرفتم
دیدم تو را هرجا علی آتش گرفتم
عمه کنار من ولی آتش گرفتم
مرگ من و داغ تو با هم بود اینجا
صد تا عبا هم داشتم کم بود اینجا
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e