#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_شهادت
ای سر ، سر بریده ی بر نیزه ها سوار
خورشید گونه برده سران را به یک مدار
از خون تو به سر زده تا عرش هر چه هست
حتی خدا به داغ تو گردیده سوگوار
قاسم نیابتی است حسن را به روی نی
با این حساب عرش گرفته دو گوشوار
جای خلیل در دل آتش تو سوختی
رفتی به جای عیسی مریم به روی دار
داوود نوحه ای است پر از شور ماتمت
بر مجمر عزای تو یحیی سپند وار
@hosenih
حزقیل و نوح و آدم و ادریس در غمت
زنجیر از یمین زده و لطمه از یسار
گاهی کشیده در دل گودال و گه به نی
یک لحظه کم نمیشود از هیئتت وقار
بالا تر از سپاه عدو میروی که باز
عزم ظفر نموده رکاب تو ای سوار
ای سر که فائق آمده بر مجلس شراب
ای نفس مطمئنه ی پیروز بر قمار
ای سر تویی حقیقت دریا و میشوند
سر های قدسیان همه دورت حباب وار
ای لب ، لب تکیده ی در عین حال تر
دریا اسیر حسرتت ای لعل آبدار
قد میکشند و باز به اوجت نمیرسند
آخر توجهی به تموج در این بحار
بشکسته از ترک ترکت پهنه ی کویر
هفت آسمان به پای تو افتاده شرمسار
رنگی نداشته است برایت حنای دهر
رویش سفید میشود از سرخی ات انار
سنگ است و بوسه گاه نبی وای با چه دل؟؟؟
پیچیده دور لاله ات ای لب چگونه خار؟؟؟
ای زلف ، زلف خاکی آشفته از هجوم
روشن ترین سیاهی افتاده در غبار
قابل نبوده دست خبیثش ولی ز تو
در چنگ شمر رفته به غارت یکی دو تار
دشمن تلاش کرده بیفتد علم ولی
این زلف بی قرار مگر میشود مهار؟؟؟
سر میبرند از بدن کفر و ظلم و شرک
در وحدتند پیچ تو با تیغ ذوالفقار
با اینکه نازل است چنان برگ در خزان
صاعد شد از شکوفه ی سرخ تو صد بهار
گفتم به رنگ سرخ و سیاه و سپید تو
سبحانه کما خلق اللیل و النهار
با اینکه کم شده است به گودال قتلگاه
اما سپاه مقتدرت هست بی شمار
ای چشم ، چشم خون شده از گریه های داغ
خون گریه میکنم به نگاه تو زار زار
ای چشم ، چشم ما همه جا رفته است باز
هرگز ندیده است چنان نقش تو نگار
ما را نگاه کن ز بلندای نیزه ات
ما را به جز نگاه تو با دیگران چه کار؟؟؟
@hosenih
عمری گذشته بر من و یک عمر بوده ام
بی تاب روی ماه تو هر سال آزگار
مژگان تو کشیده به ما تیر بی درنگ
از ابروی کمان زده بیرون پی شکار
قابل بدان و صید کن از دشت مرحمت
سودی اگرچه نیست در این وحشی نزار
آیات کهف خواندن تو بی دلیل نیست
القصه من سگم بده جایم همین کنار
آرام میشود دل ما بعد دفن نیز
با یک نگاه منت تو بر سر مزار
یک شب بیا به دیدن ما ، در عزای تو
شبهای بی قراری ما بوده بر قرار
ما را چه طاقتی است که دنبال نظره ایم
خورشید در مقابل تو میشود بخار
عزت ببین که بی خبرند از هم آن دو چشم
در صورت تو گر چه که هستند همجوار
با اینکه بین ارض و سما دود دیده ای
از دودمان ظلم درآورده ای دمار
عالم سیاه باد که از شدت عطش
دیده است دشت ماریه را مردم تو تار
وقتی نداشت ساغری از آب در کفش
ابر است در تمامی عمر از غمت خمار
اشک کسی به اشک تو هرگز نمیرسد
ای چشم خون گرفته به داغ خودت ببار
پیشانی شکسته ات از سنگهای سخت
آیینه ای است آینه ی ذات کردگار
بختت بلند بود و حسودان بد نظر
همراه سنگ چشم زدندت به کارزار
تعداد زخم های تو از دست رفته است
خون گریه میکنند به داغ تو هر هزار
ای سر سر بریده کجا مانده پیکرت
افتاده در میانه ی گودال آشکار
گل بود حنجر تو گلابش گرفته شد
از ضربه های خنجر و از آفتاب حار
در کربلا گرفته تن تو هزار زخم
ای کاش در غم تو بمیرم هزار بار
گودال قتلگاه تو از جبر سر برید
بی چاره در مقابل خون تو اختیار
مشمول رحمت است به بزم عزای تو
وقتی به آب میزند این چشم بی گدار
اجداد ما همیشه به دنبال ماتمت
بودند و بوده ایم از اول از این تبار
امروز کوچه های عزای تو میشویم
فردا ترحمی به رفیقان هم قطار
در روز حشر اگر کرم تو اجازه داد
بگذار تا مرا بکشندم به سوی نار
دستی بزن به شانه ما روز واپسین
زیرا کشیده زیر علم بار افتخار
گردن به تیغه ی علم تو نهاده ایم
جانم فدای این علم و اینچنین شعار
جایی نبوده بهتر از آن گوشه ی شریف
تا چشم تو ز دست همه میکنم فرار
احوالی از گدای سر کوچه هم بپرس
هر شب که آمدی به تفقد در این دیار
بگذار چشمم از قدمت محترم شود
این فخر را به من بده بر خود بگیر عار
پرسند اگر زمن که چه داری در عالمین
سر تا قدم دهن شده گویم که یار یار
@hosenih
خونی است در جگر همه دارایی ام حسین
نا قابل است و پای تواش میکنم نثار
بگذار بی قرار تو باشم الی الابد
بگذار تا بمانمت ای مهربان دچار
جان را بگیر و روی مگردان ز ما حسین
در حق عاشقان خود این را روا مدار
از روزگار سفله نداریم حسرتی
هر کس رسیده کرببلا هست کامکار
پرچم که نیست خون تو بالای گنبد است
بی طاقت است راه کسی را به انتظار ...
شاعر: #محمدعلی_بقایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_به_کربلا
شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد
شش ماه آمد بر دلش مرهم بگیرد
اما رسیده مجلس ماتم بگیرد
جایی که دلها را غم عالم بگیرد
حق دارد این خانوم قلبش غم بگیرد
این کیست این نامی نفسگیر است زینب
این کیست معنای تفاسیر است زینب
بالاتر از درک تعابیر است زینب
او کاف و هاء و یاء تقدیر است زینب
باید که شام و کوفه را باهم بگیرد
@hosenih
با محملی که راهدار آن خلیل است
با کعبهای که پردهدارش جبرئیل است
با پردهای که آفتاب آنجا دخیل است
بر ناقهای که تحت فرمان کفیل است
بانو رسیده پهنهی عالم بگیرد
تا کربلا تا کربلا را دید زینب
آمد سرش از آنچه میترسید زینب
بعد از حسن هرگز نمیخندید زینب
گرچه به این عالم نفس بخشید زینب
میگفت غم راهِ نفسهایم بگیرد
آنقدر دارد دلهره شاید بمیرد
راحت نمیگردد فقط باید بمیرد
پایش بر این صحرا اگر آید بمیرد
اکبر اگر این پرده بگشاید بمیرد
باید که دستش را علی محکم بگیرد
عباس زانو زد رکابش را گرفته است
اکبر دو دست مستجابش را گرفته است
حالا حسینش اضطرابش را گرفته است
با خواهرش دور رُبابش را گرفته است
بابا زِ چشم دختران شبنم بگیرد
عباس علم کوبید یعنی شیر اینجاست
یعنی که صاحب صولتِ شمشیر اینجاست
یعنی علی یعنی دَمِ تکبیر اینجاست
یعنی به مرگِ بی رگان تعبیر اینجاست
در پیش خانوم است تا پرچم بگیرد
سینه سپر کرده سواری را نبیند
قد راست کرده نیزهداری را نبیند
تا چادر خانوم غباری را نبیند
دامان طفلان ردِ خاری را نبیند
با تیغ خود ذکر هوالاعظم بگیرد
فرمود با بانو امیر کربلا من
با مرتضی تا مرتضی یا مرتضی من
پیش تو خاک و پیششان واویتلا من
هرقدر لشگر هرقَدَر نامرد با من
با غم بگو دارد جگر راهم بگیرد
اما هزاران بار غم را دیده زینب
از کودکی دست قلم را دیده زینب
پیشانی و ضرب علم را دیده زینب
بی او حرامی و حرم را دیده زینب
پنجاه سال این نوحهها را دم بگیرد
@hosenih
در زیر لب میگفت با تکرار ای وای
از قتلگاه و تل و چشمِ تار ای وای
از ازدحام و خنده و انظار ای وای
از شعله و از خیمه و اشرار ای وای
دور مرا نامرد و نامحرم بگیرد
دارد دعا طفلی زِ محملها نیافتد
یا که حسینش پیش قاتلها نیافتد
تا که سرش دست اراذلها نیافتد
تا که تنش بین قبایلها نیافتد
تا در بغل آن پیکر درهم بگیرد
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#محاوره #زمزمه
ای که خورده گره به روضه ی تو
زندگی و تمومِ باورهام
با تو از کودکی،بزرگ شدم
افتخارم اینه تویی آقام
مادرم تا مُحرمت میشد
پیرهنِ مشکی مو تنم میکرد
زیر لب،با صدای جانسوزی
یادی از شعر محتشم میکرد
@hosenih
شعرِ (باز این چه شورش است...)حسین!
شورشی در دلم بپا کرده
این دلی که شکسته مثل سرَت
طلبِ دشتِ کربلا کرده
منو تنها نذاری آقاجان
ای رفیق همیشگیم...حسین
من به غیر از تو، رو به کی بزنم؟
ای سراپای زندگی م...حسین
چاییِ روضه هات چه شیرینه
طعمش از بچگی تو خاطرمه
طعم احلی من العسل داره
نذریِ هیأتت ،برای همه
دستای کوچیکم، همون اول
واسه ی داغ تو،به سینه زده
خوش بحالم که چشمای خیسم
واسه تو گریه کردن و بلده
@hosenih
نام تو زنده کرده ما رو ولی
داغ هر روضه ، میکُشه ما رو
با همین زندگی به عشق خودت
نمیخوایم آرزوی دنیا رو
منو تنها نذاری آقاجان
ای رفیق همیشگیم...حسین
من به غیر از تو،رو به کی بزنم؟
ای سراپای زندگی م...حسین
شاعر: #عارفه_دهقانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
من از این روزگار بی وفا بدجور دلگیرم
من از کوفه، من از کرب و بلا بدجور دلگیرم
@hosenih
من از مردی که برد انگشترت را سخت بیزارم
من از تیری که آمد بی هوا بدجور دلگیرم
از آنکه نیزه میزد پیکرت را جای خود اما
از آن پیری که میزد با عصا بدجور دلگیرم
از آن که پیش چشم بچه ها میبرد با لبخند
به روی نیزه ها رأس تو را بدجور دلگیرم
سرم را میشکست ای کاش اما حرمتم را نه
من از این زجر بی شرم و حیا بدجور دلگیرم
@hosenih
درون تشت بودی و به روی تخت می خندید
من از مهمانی نامردها بدجور دلگیرم
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هشتم
یک کربلا برای غمت ، گریه کرده ام
با گریه های محتشمت ، گریه کرده ام
من روضه خوانم و غم تو می کشد مرا
از بس برای قد خمـت ، گریه کرده ام
@hosenih
چشمم به دست های میان دار بوده است
با ضرب سینه ی دو دمت ، گریه کرده ام
خیرُالاُمور زندگیم ، روضه ی تو شد
در زیر سایه ی علمت ، گریه کرده ام
هم دست داده ای و هم انگشتری حسین
از این سخاوتت ، کرمت ، گریه کرده ام
ابن الشبیب روضهی زخم تنت شدم ...
از غصه ی سپاه کمت ، گریه کرده ام
مَن بَکَّتِ السَما ُٕ شنیدم ... و بعد با
اهل خیام محترمت ، گریه کرده ام
@hosenih
هی ناله میزدی « ولدی بعدک العفا »...
با آن صدای زیر و بمت ، گریه کرده ام
من خواب دیده ام که شبی زائرت شدم
تنها نشسته در حرمت ، گریه می کنم
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
یک بار هر که را ببری بارگاه خویش
یک عمر حفظ می کنی اش در پناه خویش
@hosenih
از راه و رسم تو چه قدر دور می شویم
هربار می رویم پی رسم و راه خویش
یوسف به چاه رفت، قبول، آخرش چه شد؟
کنعانیان شدند گرفتار چاه خویش
من آخر از فراق تو ای ناز بی نیاز
جان میدهم شبی وسط آه آه خویش
من خویش را به جرم نمردن برای تو
محکوم میکنم وسط دادگاه خویش
عشقت اگر گناهِ منِ الاُبالی است
توبه نمی کنم به خدا از گناه خویش
یک لحظه خورده بود به پرچم نگاه من
یک لحظه برنداشتی از من نگاه خویش
تا اینکه رو سفید شوم پیش فاطمه
من را بخر، بده به غلام سیاه خویش
ما هردو در محاصره ای گیر کرده ایم
من در گناه خویش و تو در قتلگاه خویش
@hosenih
با یک هزار و نهصد و پنجاه جای زخم
بودی تو زخم خورده ترین در سپاه خویش
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
ما را برای روضه، مادر اگر خبر کرد
دارم یقین دعای صاحب زمان اثر کرد
هرچند پر گناه و پر اشتباه بودیم
آن قدر مهربان بود آقا به ما نظر کرد
@hosenih
وقتی که پشت کردند بر ما تمام عالم
خیلی حمایت از ما فرزندها پدر کرد
هر کس تلاش کرده، جز در رضای مهدی
در بندگی عقب ماند، در زندگی ضرر کرد
ای کاش تا ببینیم در این دو ماه روضه
شام فراق ما را شمس رخش سحر کرد
دیگر وصال جنت را آرزو ندارد
هر کس به اذن آقا تا کربلا سفر کرد
خشکیده بود چشمم، لطف امام عصرم
چشم مرا میانِ بزم حسین، تر کرد
**
قربان آن شکافِ پیشانیِ شکسته
سنگی زدند و ما را آن سنگ خونجگر کرد
@hosenih
تیری که حرمله بر قلب مطهرش زد
آنقدر اذیتش کرد، خارج ز پشت سر کرد
فرمود قاتل من آن دو خلیفه هستند
مجروح بود و یاد زهرا به پشت در کرد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
👆👆
👌برشی از روضه #شب_دوم محرم برگرفته از کتاب #روضه_های_آسمانی
✅داستان هرثمة بن سلیم و تنها گذاشتن سیدالشهدا علیهالسّلام به نقل از ابن حجر عسقلانی
👌در این کتاب (که حاوی روضه های شب اول تا شب یازدهم محرم است) سعی شده، عبارات مهم مقتل به همراه ترجمه و سند، شعر، و گریز مستند بیان شود.
🔴 برای کسب اطلاعات بیشتر و دریافت متن pdf کامل جلسات، به آیدی زیر مراجعه نمایید.
🆔 @addmin_roze
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
ای عزیز فاطمه اهلا و سهلا مرحبا
اجر ویرانه نشینی را گرفتم از خدا
شام بیچاره ببین خورشید تابان مرا
بازهم کم گشت روی دشمن این دودمان
گریه ی زهرایی ام خندید بر این دشمنان
@hosenih
ای پدر با دست بسته فتح کردم شام را
زنده کرده مرگ تدریجی من اسلام را
پای دین با جان خریدم طعنه و دشنام را
تا ابد رسوا نمودم ظلم بر ایتام را
کوری چشم سقیفه شد جهادم مادری
حیدری ام حیدری ام حیدری ام حیدری
عالمی حیرت زده از صبر این دردانه شد
شام ویرانه نشینم خواست ،خود ویرانه شد
قصه ی عشق ِمیان ِما دوتا افسانه شد
شمع من دیدی بدون تو چه با پروانه شد
رفتی و غارت شده بال و پر پروانه ات
شد زمین گیر ای پدر زهراترین ِ خانه ات
باز هم لکنت زبان من ، زبانش وا شده
می زند فریاد از هر چه ستم با ما شده
بر سرم آمد پس از تو هر چه با زهرا شده
مثل تو بعد عمو جان، قامت من تا شده
آه که بانی ِ این روز سیاهم علقمه است
کشته شامم ولیکن قتلگاهم علقمه است
گل کجا و طاقت خار مغیلان ها کجا
بلبل جنت کجا و کنج ویران ها کجا
آه شهزاده کجا ، برّ و بیابان ها کجا
من کجا ، هم صحبتی با نامسلمان ها کجا
آه سهم آتش این خار مغیلان ها شود
دخترت پایی ندارد تا به پایت پا شود
@hosenih
آیه ی امن یجیبم ! جان تو من مضطرم
ای یتیمی خانه ات ویران ،چه آوردی سرم
من خودم هم مانده ام که یاس یا نیلوفرم
کاش غساله نمیرد وقت غسل پیکرم
شد چه فرخنده شبی ، مرغ از قفس آخر پرید
زجر هم بر دست مزد ِ پای سنگینش رسید
شاعر: #محمدحسین_رحیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
دیدند که یتیمم و بی آشنا زدند
از کربلا به کوفه و شام بلا زدند
@hosenih
تا دینشان ادا شود و نذرشان قبول
بابا مرا برای رضای خدا زدند
از هر کجا که قافله ی غم عبور کرد
ما را به اسم خارجی آنجا صدا زدند
بر پیکر تو نیزه و شمشیر و سنگ خورد
ما را به تیغ زخم زبان ، ناسزا زدند
با او نگفته ام تو هم اصلا به او نگو
دور از نگاه عمه مرا بارها زدند
از دست «زجر» ، زجر فراوان کشیده ام
دستور می رسید از او هرکجا زدند
سنگین شده است گوش من و درد می کند
از بس میان راه مرا بی هوا زدند
در قلبشان نبود مگر کینه از علی
تنها به جرم فاطمه بودن مرا زدند
@hosenih
مثل تو راضی ام به رضای خدا پدر
یکبار هم گلایه نکردم چرا زدند
شاعر: #کمیل_کاشانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e