eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
رفت و سرش را روی نی دیدم؛ دلم سوخت از کربلا تا شام رنجیدم؛ دلم سوخت چشمم چهل منزل به سمتِ نیزه بود و از اضطراب و ترس لرزیدم؛ دلم سوخت @hosenih ترسیدم از اینکه بیفتد با نسیمی پشت سرش چون ابر باریدم؛ دلم سوخت تیرِ سه پر را حرمله(لع) می شُست با آب چشمان خود را زود دزدیدم؛ دلم سوخت داغش تمام عمر از یادم نمیرفت گاهی اگر یک لحظه خندیدم؛ دلم سوخت شاید سه ماهش بود خندید اولین بار در خاطراتم هر چه چرخیدم؛ دلم سوخت دیدم که خوردم آب و شد سیراب از شیر کابوس دیدم هر چه خوابیدم؛ دلم سوخت @hosenih در کارهای خانه خیلی گریه کردم قنداقه را رویِ عبا چیدم؛ دلم سوخت آهسته خواندم زیر لب لالا لالا لا تا شیرخواره هر کجا دیدم دلم سوخت! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
پیچیده بود ، عطر ِ خوش زمهریری اش کوثر ، میان ِ حوض ِ گلوی ِ حریری اش اصغر همان حسین که یک ذره کوچک است مردی بزرگ ، با همه ی ِ سر به زیری اش @hosenih پیر ِ طریقتی که خود عین الحیات بود طی کرده بود ، راه خدا در صغیری اش او را قنوت بست و به میدان عشق برد این یادگار کوچک ِ خُمّ ِ غدیری اش قنداقه کرد کار ِ زره را ، برای او ... جنگی نداشت بچه در عین دلیری اش می ماند کاش ، محض دل مادرش ولی... می شد برای اهل حرم سخت اسیری اش هر بچه ای مگر چه قدر آب می خورد ؟ کاری نداشت اینکه رسد وقت سیری اش @hosenih تشنه نشسته گوشه ای از خیمه ها رباب پُر می کند خیال ِ علی گوشه گیری اش رفتی به آسمان و پدر ، بی تو پیر شد مادر به دست حرمله ، آخر اسیر شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نفرین هر آنچه هست به نابنده ، حرمله بی آبروی ِ پسـت ، سر افکنده ، حرمله مشـکل گشای ِ لشـکر ِ طـاغوت کـربلا آمد به جنگ ِ کودک ِ رزمنده ، حرمله @hosenih با کفر ابن ملجمی‌اش حرص می خورد از این که باز مانده علی زنده ، حرمله تاوان چگونه می دهد آن نانجیب با قلبی که از رباب ... آه کنده ، حرمله تنها نه بر لب ِ پدر ِ طفل ِ شیرخوار کرده حرام بر لب ِ ما خنده ، حرمله آمد که بغض ِ واشده ی ِ اشک مادرش پنهان کند ، حوالی ِ آن خنده ، حرمله در مقتل ِ لهوف و مقرم نبود کاش ... نامی از این جهنم سوزنده ، حرمله تیری که زد به قصد پسر ، کشته شد پدر یعنی دو قتل کرده ، دو پرونده ، حرمله @hosenih تکرار نام ِ قاتل ِ شش ماهه خوب نیست شرمنده است ، قافیه شرمنده ، _ ..... _ شد عرش ِ سینه ی ِ پدر ِ او رواق او بیچاره مادرش ، چه کشید از فراق او شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سروِ رعنایِ قدت قامت من خم کرده داغِ تو نام مرا شهرهٔ عالم کرده پیرِ عشقم من و تو حاصل عمرم هستی ای جوان ماتم تو عمر مرا کم کرده @hosenih خبرِ کشتنِ تو تا که رسیده به زنان حرمِ امن مرا خیمه ماتم کرده ارباًاربا تنِ تو این فزعِ آخرِ تو لحظهٔ مرگ مرا خوب فراهم کرده این شکافی که زده نیزه به پهلوت علی صحنه‌ی مادر و مسمار مجسم کرده خیز و بین اشک من و کف زدن دشمن را داغ تو شادی این قوم فراهم کرده چه شده جسم تو از لایِ زره می‌ریزد نیزه ترکیب تنت؛ وای چه دَرهم کرده @hosenih فرصتی داشته دشمن که چنین پیکر تو قطعه قطعه به بُرِشهای منظم کرده دختری بعد تو با اذن عمو عباسش زیر چادر گره مقنعه محکم کرده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین بالابلند اهل حرم ریخته زمین @hosenih می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد ازلای دستها جگرم ریخته زمین دست خودم که نیست اگر داد می زنم در پیش چشم من پسرم ریخته زمین دست خودم نبود که با زانو آمدم دیدم که قوت کمرم ریخته زمین مثل انار دانه شده پخش می شود از دامنم ببین گوهرم ریخته زمین @hosenih دیدی خدا دعای مرا مستجاب کرد صدها علی به دور و برم ریخته زمین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گذاشت بین عبایش تمام اعضا را گرفت از دل صحرا عزیز لیلا را @hosenih به احتیاط عبا را بلند کرد ولی گذاشت روی زمین جسم اربااربا را نشست پهلوی اکبر بلند آه کشید چنان که دید در آتش دوباره زهرا را اذان کرب و بلا را هجاهجا کردند بریده اند دَم لا اله الّا را اگر که عمه در آن کشمکش نمی آمد قرار بود که تشییع کنند بابا را @hosenih سوال مبهم مقتل شده است اینکه چرا گذاشت بین عبا آن بلند بالا را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جمعه با خود غالبا چشمان تر می آورد با خودش دلتنگی و خون جگر می آورد کل عمرم بی تو مانند غروب جمعه هاست جمعه ها عمر مرا دارد به سر می‌آورد @hosenih بوی یاس انگار می آید میان ندبه ها باد از پیراهنت وقتی خبر می‌آورد بت پرستان هم حساب کار خود را میکنند بت شکن وقتی به همراهش تبر می آورد در دلم امّید دیدار رُخت را کاشتم هر گیاهی عاقبت روزی ثمر می آورد العجل هایم چه بی تأثیر شد! رویم سیاه قلب آلوده دعای بی اثر می‌آورد تشنه ات هستم ولی این تشنگی خیلی کم است تشنگی یک انتظار شعله ور می آورد @hosenih تشنگی گاهی میان یک نبرد تن به تن یک پسر را سوی دامان پدر می آورد وای از آن وقتی که گوید یک پسر نزد پدر: تشنگی دارد مرا از پای در می آورد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آینه دار شکوه است علی جانِ حسین همچنان سلسله کوه است علی جانِ حسین آمده مثل ابالفضل پناهش بشود یک تنه آمده تا اینکه سپاهش بشود زلف بر شانه به سیمای نبی می آید به اُحد می رود و جای نبی می آید @hosenih صفت سرو بر این قد رسا کم باشد قامتش جلوه ای از عرش معظم باشد لشکرِ ابروی او تیغ زنان می آید دشمن از کثرت کشته به فغان می آید میرود تا که «ولی» زنده بماند بی شک «اشهَدُ اَنَّ علی» زنده بماند بی شک تیر از چله ی ابروی کجش می بارد برق چشمش اثر صاعقه ها را دارد میمنه میسره را ساده بهم می ریزد دسته دسته جلویش دست قلم می ریزد دست در قبضه شمشیر شبیه علی است پدرش گفت که این شیر شبیه علی است لشکری پیش قدمهاش زمین می افتد چقدر سر جلوی پاش زمین می افتد کوفه را کشت رجز خواندن بی مانندش همه گفتند علی آمده یا فرزندش جبرییل آمده فضل علی اکبر می خواند به جوانمردی او آیه مکرر می خواند می رود میمنه تا میسره را مثل علی زرهش پشت ندارد بخدا مثل علی چین می افتد به صف لشکر اگر تیغ کشد شامْ مرگی برسد اکبر اگر تیغ کشد از عطش حیف نمانده ست رمق در جانش دستش از خستگی افتاد چو مادر جانش اسب او خواست به خیمه برود،عکسش شد خواست از حادثه ها دور شود، عکسش شد برد با حوصله در کوچه دشمن او را می سپارد به دم تیزی آهن او را @hosenih ذره ذره تنش از اسب زمین می ریزد اربأ اربا بدنش مثل نگین می ریزد زخم ها پشت سر هم به بدن باز شدند عضو های تنش انگار که مقراض شدند روی زانو، پدر از راه خمیده آمد از همه زندگی اش دست کشیده آمد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سجاده های ِ عرش پر از یا مُجیر شد عِطر ِ اذان ِ صبح و شبت یَستشیر شد @hosenih از آفتاب صورت تو ، روز ، رو گرفت شب رفت لای گیسوی تو گوشه‌گیر شد شانه زدی به گیسو و مجنون نفس برید زلفـی به باد ، دادی و لیـلا اسـیر شد با نغـمه ی ِ اذان تـو داوود ِ کربـلا خیـلی نماز ِ اهـل ِ حـرم دلپذیر شد ** حاجت گرفت هرکه رسید از کریمی‌ات شد پیکـر تـو مُـثله و خـیـر کثیـر شد « صٰاحَ الحُسین ، وٰا وَلدٰا سَبعَ مرة » آه اینجا پـدر بـه داغ پسـر گوشه گیر شـد راضی نشـو مـرا که شَـبث مسخره کند پاشو که شمر ، دور و برم مثل شیر شد هرگز نشـد کنار پـدر ، پای تو دراز بابا بلنـد شو ، بـبرم خیمـه دیر شد @hosenih در جَمع ِ پیکرش به عبا ، ناگزیر بود یک ساعت دگر ، پدرش در حصیر بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این روزها که روزی گریه فراهم است ای روضه‌خوان بخوان، که دوباره محرم است با عشق‌و‌شور در دل هر کوچه دیده‌ام در دست کودکان محل طبل و پرچم است @hosenih مانند تیغه‌های علم از سر ادب در محضر تو قامت گردن‌کشان خم است عالم تمام رخت عزا کرده بر تنش "گویا عزای اشرف اولاد آدم است" ما گریه می‌کنیم برای تو روز و شب تا اشک ما به زخم تنت مثل مرهم است چون روی نیزه موی تو آشفته شد حسین احوال نوکران تو عمری‌ست درهم است @hosenih در من کسی به سینه و سر میزند مدام "باز این چه‌نوحه و چه‌عزا و چه‌ماتم است" کاری نکرده‌ایم برای عزای تو از داغ تو اگر که بمیریم هم کم است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حق شور تو را روز ازل در سرم انداخت بر گردن من شال عزا مادرم انداخت روح پدرم شاد که با پاکی نیت بگرفت سر دوشم و آورد به هیئت @hosenih مادر به خدا هیئتی از کودکی ام کرد بر تکیه و بر گریه به تو متکی ام کرد پیراهن مشکی به محرم به تنم بود عشقم همه بر نوحه و سینه زدنم بود هر چند که من رو سیَه و موی سپیدم یک دَم ز شما قطع نگردیده امیدم @hosenih غسال! مریز آب، غمش شستشویم داد هر قطرهء اشک از غم او آبرویم داد وقتی که نَهم سر به لحد، چشم به راهم تا آن که بیایی کنی از لطف نگاهم شاعر: استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
(خواهرم خوب نگا کن پسرم افتاده) پاره پاره جگرم ، دور و برم افتاده خواهرم خوب نگا کن که به من می خندند چونکه این میوه ی عمر از شجرم افتاده @hosenih به زمین خورده ام و سخت بود برخیزم مرغ بی بال و پرم ، بال و پرم افتاده آسمانم شده لبریز ستاره چه کنم؟ چه کنم در دل لشکر ، قمرم افتاده؟ خواهرم خوب ببین زندگی ام پاشیده هر طرف قسمتی از این ثمرم افتاده حنجر پاک اذان گوی مرا گرگ درید خون پیراهنش از چشم ترم افتاده @hosenih لب هر نیزه دهد بوی گلاب و عجب است گذر این همه ، بر مشک ترم افتاده □□ پسرم خوب نگا کن که نگاه دشمن به قدو قامت ناموس حرم افتاده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e