بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مظاهر_کثیری_نژاد
▶️
بوسه از روی ماه میگیرم
زیر نورش پناه میگیرم
@hosenih
چشمم از بس ضعیف و کم سو شد
راه را اشتباه میگیرم
آنقَدَر گریه کرده ام انگار
آب از عمق چاه میگیرم
دگرم نای راه رفتن نیست
تاولم را گواه میگیرم
پوزخند سنان و حرمله را
حمل بر یک مزاح میگیرم
همه من را نگاه می کردند
من که خیلی نگاه میگیرم
تا شکایت کنم به بابایم
جانب قتلگاه میگیرم
@hosenih
لاله ی گوش من که پاره شده
چقَدَر مثل گوشواره شده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
تاب و تبم، ذکر لبم هر دم رقیه است
زیباترین نامِ در این عالم رقیه است
از فتنه های این زمانه در امانم
تا آن زمان که محور دینم رقیه است
@hosenih
مثل علی و فاطمه، مانند زینب
بر رازهای آسمان محرم رقیه است
آب دهانش برکت آب است و نور است
نور فرات و کوثر و زمزم رقیه است
در عین وحدت کثرت از توحید دارد
هم فاطمه هم زینب است و هم رقیه است
هرجا که پرسیدند بنده صاحبت کیست؟
گفتم همان که دوستش دارم، رقیه است
اصلا نپرس این اطعمه از جانب کیست
روزی رسان حضرت مریم رقیه است
در وادی عشق و جنون تحقیق کردم
گشتم جهان را مرجع اعلم رقیه است
عمری است در قلبم نشاندم رایةِ عشق
عمری است ذکر روی این پرچم رقیه است
مدیون او هستم اگر که گریه کردم
بانی اشک و رازق ماتم رقیه است
از این طرف بر زخم او مرهم حسین است
از آن طرف بهر پدر مرهم رقیه است
@hosenih
درهم شده مویش ولی خیلی کریمه است
آن کس که ما را می خرد درهم رقیه است
یک جمله می گویم برای روضه کافی است
تنها سه ساله پیرِ قامت خم رقیه است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#یوسف_رحیمی
▶️
پدر جان! کوثرت را میشناسی؟
گل نیلوفرت را میشناسی؟
@hosenih
نگاهی کن به حال و روزم امشب
ببینم دخترت را میشناسی!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمود_اسدی
▶️
بیا ای ماه من بنشین که بینی اختر خود را
بیا ای بی کفن امشب کفن کن دختر خود را
@hosenih
ببین یار تماشایی، تماشایی است قد من
کمان تر از کمان هستم نگه کن دختر خود را
تن من با لب تو هر دو مانند حجر باشد
بیا ای کعبه ی نیلی ببر نیلوفر خود را
تو دیدی عمه را از طشت اما چشم خود بستی
نی ام من عمه وا کن ای پدر چشم تر خود را
به مثل مادرت زهرا دگر چشمم نمی بیند
ببین رخسار طفل و کن تجسم مادر خود را
کنون که آمدی امشب بگو با من عمویم کو
چرا همره نیاوردی امیر لشگر خود را
@hosenih
کدامین بی حیا بر گیسوی تو چنگ زد بابا
پریشان مویی و بنگر،پریشان خواهر خود را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
وقتی که فراتر ز زمان است رقیه
از منظر من جان جهان است رقیه
مفهوم عزیزی و غریبی و شجاعت
در جزء نه در سطح کلان است رقیه
@hosenih
مانند علی اکبر و مانند اباالفضل
در کرببلا یک جریان است رقیه
زینب به حسینش همه ی عمر چگونه ست
نسبت به اباالفضل همان است رقیه
وقتی شده مهمان خرابه به قدم هاش
من معتقدم گنج نهان است رقیه
مانند حسین بن علی بر تن آدم
جسم است اگر سوریه ، جان است رقیه
آنجا که عمو آمده با مشک لب رود
عکس وسط آب روان است رقیه
من باورم این است که از خلقت عالم
مقصود حسین است و بهانه ست رقیه
@hosenih
رفته ست علی اکبر و تا لحظه ی آخر
ای وای که گوشش به اذان است رقیه
در مجلس تنهایی جسم علی اکبر
با روضه ی سر مرثیه خوان است رقیه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
پدر تا شام رفتن با تو حیران کردنش با من
پریشان کردنش با تو پشیمان کردنش با من
اگر این شهر تاریک است من از آلِ خورشیدم
اگر شب پُر شده اینجا چراغان کردنش با من
@hosenih
به نیزه آیه خواندن با تو و تفسیر با زینب
به محمل خطبهها با عمه طوفان کردنش با من
همین که پایِ من وا شد به کاخش با عمو گفتم
خیالت تخت از این کاخ ویران کردنش با من
به جانت کم نیاوردم به اَبرو خَم نیاوردم
اگر میخندد آن نامرد گریان کردنش با من
من از این شهر و این ویران زیارتگاه میسازم
مزارم گنجِ شام است و نمایان کردنش با من
پدر در این سفر خیلی به عمه زحمتم اُفتاد
به جایِ من بگو با او که جبران کردنش با من
@hosenih
شنیدم که سراغت را رباب از عمه میگیرد
به گوشِ مادرم گفتم که مهمان کردنش با من
نمیآید به لب جانم سَرَم را تا نگیری تو
عزیزم دامنش با تو فقط جان کندنش با من
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
نهالی بودم و بی تو به جانِ من تبر اُفتاد
من آن طفلم که از چشمم فقط خون جگر اُفتاد
کمی نان خشک بود و عمه آن را هم تصدق کرد
کمی خرما به ما دادند آن هم در سفر اُفتاد
@hosenih
مرا بازی نمیدادند حرفی نیست میخندند
چه زود این دخترِ شیرین زبانت از نظر اُفتاد
پدر در شانههایم درد دارد میکُشد من را
لباسم راه راه است آه رَدِّ چوبِ تر اُفتاد
شبیه مادرت هستم پس از دستی که بالا رفت
شبیه مادرت هستم پس از روزی که در اُفتاد
ندیدی شاخهی نخلی که میسوزد چه میپیچد
ولی رویِ سرِ ما چندتایی شعله ور اُفتاد
اگر در راه میماندم جوابش بود با عمه
خودم دیدم که در کوچه به جانش با کمر اُفتاد
تو را آورد از قصر و به این ویرانه پَرتَت کرد
دوید عمه ولی قبلش طبق اُفتاد سر اُفتاد
@hosenih
میانِ طشت بودی و فقط میزد فقط میزد
به انگشتم نشان دادم ببین عمه پدر اُفتاد
ببین زوری نمیخواهند دندانهایِ شیریام
گمانم چوب ، بد میزد تو دندانت اگر اُفتاد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مجتبی_عسکری
▶️
امشب خدا دعای مرا مستجاب کرد
بابا مرا برای خودش انتخاب کرد
منکه توان پا شدن ازجا نداشتم
خیرش قبول عمه دوباره ثواب کرد
@hosenih
با اینکه من خودم پر درد وجراحتم
زخم لب تو زخم لبم را کباب کرد
دروازه ی پراز غم ساعات یکطرف
مارا یزید وارد بزم شراب کرد
درشام شام دختر تو تازیانه بود
عمه تمام خرج سفر را حساب کرد
زجری که من کشیده ام از دستهای زجر
عکسی کبود از رخ دردانه قاب کرد
@hosenih
گفتم نزن که بال و پرم درد میکند
اما چه سود خواهش منرا جواب کرد
من نذر کرده ام که ببوسم لب تورا
حالا خدا دعای مرا مستجاب کرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مجتبی_عسکری
▶️
زیباترین مسافر دنیا خوش آمدی
درآمدی به دیدنم اما خوش آمدی
این شهر بارقیه ی تو قهر کرده است
هم صحبت سه ساله ی تنها خوش آمدی
@hosenih
سرمای این خرابه فراموشمان شده
دلگرمی خرابه نشینها خوش آمدی
ای کشتی شکسته ی زخمی و سوخته
با این طبق به دامن دریا خوش آمدی
خیلی شدم شبیه به مادربزرگ خویش
حالا برای دیدن زهرا خوش آمدی
@hosenih
رگهای گردنت چقدر نامرتبند
با تو چه کرده اند چرا ناخوش آمدی
لکنت زبان گرفته ام از ترس حرمله
با بابا ب بابا با بابا ب با خوش آمدی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#امام_زمان_عج_مناجات_شب_سوم
#قاسم_نعمتی
▶️
مست آن است که از باده سبو بر دارد
چشم اميد ز هرکس به جز او بر دارد
يار عيسى نفسم زنده کند عالم را
گر لب از لب به دم قدسى هو بردارد
در قنوت سحرى نامه به آب اندازيم
يار وقت گذرش نامه ز جو بردارد
@hosenih
اى که يک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد
گو به غم پنجه ی خود را ز گلو بردارد
آنقدر پيرُهن عصمتِ من پاره شده
سخت با سوزن خياط رفو بردارد
عاشق آن است که تطهير کند دل با اشک
سحر از ديده ی تر آب وضو بر دارد
@hosenih
حُسن ظن داشتنِ عاشق از آنجا پيداست
که رسد هر چه ز معشوق نکو بر دارد
پير ويرانه غيورانه اراده فرمود
سنت سَبِ على را ز عدو بردارد
داد زد در وسط بزم شراب اى عمه
چوب تر را ز لب خشک بگو بردارد
@hosenih
بعدِ زينب چه کسى جز من اجازه دارد
بوسه اى با لب خونين ز گلو بردارد
سينه گر ضربه خورَد زود نفس ميگيرد
واى اگر دنده ی دختر کمى مو بر دارد
معجرم را به سر نيزه چو پرچم ديدم
نرسد چون قد من، بايد عمو بردارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#قاسم_نعمتی
▶️
سحر که ناله ی پر درد در گلوی من است
زجا بلند شوم وقت گفتگوی من است
مرور می کنم ایام عمر می بینم
هزار راه نرفته است رو بروی من است
همین یکی دو سه قطره ز اشک هم دارم
قسم به چشم تو ته مانده سبوی من است
@hosenih
تو ناز می کنی و من پی تو سرگردان
چه بی اثر همه اوقات جستجوی من است
چه گویم از غم هجران همین بس ای اقا
برای نافله با خون دل وضوی من است
به خاک چادر زهرا قسم که اشک حسین
تمام ثروت عمر است و آبروی من است
@hosenih
میان روضه خدا شاهد است می فهمم
نگاه مرحمت مادرت به سوی من است
به این دو دیده ی گریان خویش می نازم
نَمی ز چشمه ی کوثر میان جوی من است
به هر چه عشق قسم می خورم شب جمعه
زیارت حرم جدت آرزوی من است
غروب سرخ حریم حسین دیدنی است
صدای روضه ز لبهای تو شنیدنی است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
می کُشد بابا مرا چشم ترت از یک طرف
دیدنِ مویِ پر از خاکسترت از یک طرف
خشکیِ لبهات از یک سو مرا بیچاره کرد
نا مرتب بودنِ موی سرت از یک طرف
@hosenih
بودنِ سر با چنین وضعی ز یک سو می کُشد
قصۀ تلخ نبودِ پیکرت از یک طرف
بابت رنجِ دو مطلب عمه خیلی گریه کرد
پیرهن از یک طرف انگشترت از یک طرف
دوریت از یک طرف بابا مرا می داد عذاب
خجلت و شرمندگی از خواهرت از یک طرف
گیسوان درهمت از یک طرف جانم گرفت
حالت رگهای سرخ حنجرت از یک طرف
@hosenih
از روی نیزه دوتایی سایبانم بوده اید
تو خودت از یک طرف آب آورت از یک طرف
هر کجا از قافله جا مانده بودم ، ناجی ام-
خواهرت از یک طرف شد مادرت از یک طرف
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih