بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
غمهای ما امشب
تکثیر شد بابا
تو آمدی خوابم
تعبیر شد بابا
من بی رمق بودم
تو بی رمق بودی
من روی خاک و سنگ
تو در طبق بودی
@hosenih
امشب سرت بابا
مهمان ویران است
مانند حال من
مویت پریشان است
دُردانه ات با تو
غم مشترک دارد
مثل لبم لبهات
کُلّی تَرَک دارد
تنها سفر رفتی ؟
من دخترت بودم
منزل به منزل را
پشت سرت بودم
سمتِ سرت از دور
تا بوسه می دادم
چشمم به تو بود از
ناقه می افتادم
@hosenih
سخت است درکَش که
من قامتم خم شد
خیمه گرفت آتش
موی سرم کم شد
بر روی پای خود
صد آبله دارم
از دست شامیها
خیلی گله دارم
پیشانی ات زخم و
روی سرت زخم است
هم پلک تو مجروح
هم حنجرت زخم است
@hosenih
یک روز در گودال
حالا در این ویران
لبهات خشکیده
هستی هنوز عطشان
این حرمله من را
می زد به قصد کُشت
بر صورتم مانده
جای چهار انگشت
چشمان من تار و
چشمان تو خواب است
من را ببَر با خود
دُردانه بی تاب است
چشمان من سرخ و
رخساره ام نیلی
روزم نمی شد شب
بی خوردن سیلی
دیدم که روی نِی
مویت پریشان بود
لبهای مجروحت
قاریِ قرآن بود
@hosenih
دیدی چطوری زجر
ما را لگد می زد
هر روز یا سیلی
یا حرف بد می زد
انگشترت بابا
سهم حرامی شد
بر خواهرت خیلی
بی احترامی شد
روزی هزاران بار
صبرش محک می خورد
جایِ تمام ما
عمه کتک می خورد
@hosenih
عمه کمک کرده
گر زنده ام بابا
از خواهرت خیلی
شرمنده ام بابا
بابا همان بهتر
دستم اجل گیرد
حالا که دستت نیست
من را بغل گیرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محسن_عرب_خالقی
▶️
خاطرات زيارتي هرچند
از نظر غالباً نخواهد رفت
آخرين بار كه حرم رفتم
هرگز از ياد من نخواهد رفت
ياد دارم در آخرين ديدار
در حرم ازدحام زائر بود
در نگاهم دويد دختركي
به گمانم كه از عشائر بود
@hosenih
دست در دست مادرش آرام
دخترك رفت روبروي ضريح
دست خود را گذاشت بر سينه
دست خود را كشيد روي ضريح
با همان لحن كودكانۀ خود
گفت آرام:"دوستت دالم"
دو سه شب پيش كه سه سالم شد
مادرم گفت با تو همسالم
@hosenih
مادرم گفته مي شناسيدم
ايلياتي ام،اهل ايرانم
تا زبان باز كرده ام،اول
زير لب گفته ام"حسين جانم"
مادرم گفته از تو بايد خواست
آرزوي بزرگ و كوچك را
تاكه هم بازي ات شوم امروز
هديه آوردم اين عروسك را
@hosenih
مادرم گفته در كنار ضريح
حرف سوغاتي حرم نزنم
تشنه ام شد اگر،نگويم آب
حرف از گوشواره هم نزنم
مادرم گفته است بابايت
مثل باباي من شهيد شده
راستي گيسوان من مشكيست
تو چرا گيسويت سپيد شده
@hosenih
مادرم گفته پاي تو زخميست
همه همراه مرهم آوردند
نيست باباي ما ولي ما را
تا حرم چند مَحرم آوردند
باصداي بلند هم نشده
هيچ مردي مرا صدا بزند
بعد بابا چه بر سرت آمد
كي دلش آمده تو را بزند
@hosenih
به تن زخمي ات قسم هرگز
خال بر اين حرم نمي افتد
قول دادم به مادرم چون تو
چادرم از سرم نمي افتد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#مناجات_اول_مجلس
#شب_سوم_محرم
#امیر_عظیمی
▶️
از جهان گر چه به جز غصه ندیدیم حسین
غم و اندوه شما باز خریدیم حسین
شیوه ی چشم شما بود به دل آتش زد
چقدر از غم تان داغ کشیدیم حسین
@hosenih
آتش عشق تو تا روز ازل شعله کشید
ما چنان دانه ی اسپند پریدیم حسین
تو قتیل العبراتی، تو حسین اشکی
ما هم عمری است به پای تو شهیدیم حسین
قصد، پروانه شدن بود که بر سینه زدیم
پیله ی عشق تو در سینه تنیدیم حسین
**
قامت افراخته بودیم چنان سرو ولی
دخترت را چو بدیدیم خمیدیم حسین
@hosenih
ما به دنبال تو با پای پر از آبله اش
در پی قافله ی روضه دویدیم حسین
آنقدر خار به پاهای من و عمه رسید
تا به این منزل ویرانه رسیدیم حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
حجتالاسلام #محسن_حنیفی
▶️
دوباره روضه ی با آب و تاب می گیرم
من از مراثی ام آخر جواب میگیرم
سه روز کرده کفن چون تن تو را خورشید
عزا برای تو با آفتاب میگیرم
پر است چهره ام از روضه های مکشوفه
ولی ز چشم تو بابا حجاب میگیرم
@hosenih
نشسته ام که برای سر تو گریه کنم
عزا برای سرت با رباب میگیرم
خدا کند که سرت را سوی نجف ببرند
برای تو کمک از بوتراب میگیرم
برای شستن زلفت که دست شمر افتاد
نشسته ام ز سرشکم گلاب میگیرم
@hosenih
من انتقام تو را از تنور و خاکستر
من انتقام تو را از شراب میگیرم
من از شنیدن لفظ ، کنیز بیزارم
من از شنیدن آن اضطراب میگیرم
شبیه آینه ام،که هزار تکه شدم
شکسته ام سوی مرگم شتاب میگیرم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سیدمهدی_میری
▶️
کنج خرابه حالم از این غم خراب شد
پیراهنم ز پهلوی زخمی خضاب شد
خیلی برای خشکی لبهات گریه کرد
دیدم کنار آب فرات عمه آب شد
بابا ، کنیزه خانه ی زهرا به شهر شام
از خیر عمه بود که عالی جناب شد
@hosenih
بازار برده ها و یتیمان و شهر شام
خرج سفر میان خرابه حساب شد
سهم سر تو نیزه شد و سهم دخترت
در بین کاروان اسیری طناب شد
رنج سفر به قیمت بابا خریدنی است
درد رقیه دیدن بزم شراب شد
@hosenih
آوای غربتت به دلم چنگ میزند
حالم ببین شبیه به حال رباب شد
بابا دعای دختر تو بین هرنماز
کنج خرابه پیش سرت مستجاب شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
سورۀ کوثرِ امام حسین
جلوۀ مادرِ امام حسین
نمکِ لشگرِ امام حسین
نازنین دخترِ امام حسین
ای بزرگ قبیلۀ عشاق
یا رقیه توئی «هوالرزاق»
@hosenih
دست پروردۀ عقیله توئی
صاحبِ شوکتی جلیله توئی
نازدارِ همه قبیله توئی
پایِ معشوقِ خود قتیله توئی
صاحبِ صحن وبارگاهی تو
بر گنهکارها پناهی تو
@hosenih
می بری دل ز دلبرانِ حرم
ای میاندارِ دخترانِ حرم
خونِ ما نذرِ آستانِ حرم
ای فدایت مدافعانِ حرم
شود آیا که رو سپید شوم
در دفاع از حرم شهید شوم
@hosenih
رویت آئینه دارِ زهرا بود
گیسوانت ضریحِ بابا بود
اولین چادرت چه زیبا بود
در بغل کردنِ تو دعوا بود
تو خودت قبلگاهِ حاجاتی
دستگیری ، رقیه ساداتی
@hosenih
این عمو ها بد عادتت کردند
رویِ شانه زیارتت کردند
گریه ها بر اسارتت کردند
چون نبودند غارتت کردند
به تو سیلی زدند چند نفر
روبرویِ سرِ علی اکبر
@hosenih
ای زمین خورده ، ضربه ها خوردی
ضربه ها را تو بی هوا خوردی
بی هوا بین کوچه ها خوردی
مثلِ مادر ز چند جا خوردی
چند جا ناقه ات محاصره شد
معجرِ پارۀ تو مسخره شد
@hosenih
چه کسی گفته خواب بود افتاد؟؟
بی حیا بی هوا تو را هُل داد
نشد آخر کنی کمی فریاد
کاش عمو بود تا کند امداد
بعد از آن پهلویِ تو خوب نشد
سوزش گیسوی تو خوب نشد
@hosenih
چند روزه سپید شد مویت
وارثِ مادر است پهلویت
مانده یک جایِ دست بر رویت
لای دستانِ ضجر گیسویت
تک و تنها تو را زد و آوَرد
بین آغوش عمه پَرتت کرد
@hosenih
همه جا را غبار می دیدی
چهره ها را تو تار می دیدی
همه را نیزه دار می دیدی
پنجه را در شکار می دیدی
لعنتی داد زد سرت را بُرد
چنگ انداخت ، معجرت را بُرد
@hosenih
عمه دیگر سرِ تو را می بست
سِفت تر معجر تو را می بست
زخم هایِ پرِ تو را می بست
چند جا پیکرِ تو را می بست
گفتی عمه، بهم نریز بگو
چیست معنایِ این کنیز بگو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سيدهاشم_وفايی
▶️
دیروز گفته بودند، تنش کفن ندارد
بابا رسیده با سر، ولی بدن ندارد
این کودک سه ساله،با اشک و آه و ناله
جز گوشۀ خرابه، بیت الحزن ندارد
بگذار تا بسوزم، پای سر بُریده
شمع دلم علاجی ، جز سوختن ندارد
@hosenih
برخارها دویدم، آه از جگر کشیدم
سه ساله دختر تو، جانی به تن ندارد
دربین هجمۀ غم، یک تن نگفت با خود
طفلی که داغ دیده، سیلی زدن ندارد
خوردم زبس که سیلی، لکنت زبان گرفتم
طفلت توان آنکه ،گوید سخن ندارد
@hosenih
یک بوسه از لبانت ،برمن ببخش ای گُل
این غنچه فرصتی تا، پرپرشدن ندارد
بگذار تا کنارت، این نیمه جان دهدجان
میلی به بازگشتِ، سوی وطن ندارد
با اشک غم«وفائی»، برلوح خاک بنویس
بابا کفن ندارد، دختر کفن ندارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمد_بیابانی
▶️
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را
چه بی مقدمه آغاز می کند گله را
@hosenih
نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی
بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#وحید_دکامین
▶️
دیدم به خواب شمع خرابه شدی پدر
گفتم: چگونه بی تو شبم را سحر بُوَد ؟
گفتی: قرار آخر من با تو امشب است؛
بابا برای وصل تو، چشمم به در بُوَد
@hosenih
روزی به روی دوش عمو بود جای من
حالا به خاک سرد خرابه ست منزلم
حرف نگفته با تو بسی داشتم ولی
دیدم سر تو را و سخن مانْد در دلم
@hosenih
با دستْ اگرکه بر سرِ تو دست میکشم
سیلی زجر چشم مرا تار کرده است
این دنده ی شکسته ی پهلوی من، پدر
کار نفس کشیدن من زار کرده است
@hosenih
حالا که برلبت اثر از خیزران نشست
در راه عشق من لب خود میکنم کبود
موی سرم چو موی تو، آتش گرفته است
دختر ندیده ام که شبیه پدر نبود
@hosenih
عمّه ز راه رفتن من گریه می کند
خیلی شبیه مادر پهلو شکسته ام
بابا بیا و همره خود دخترت ببر
از دردِِ زنده ماندن بعد از تو خسته ام
@hosenih
او با کمک ز عمّه دگر راه می رود
یک دختر سه ساله و افتادگی چنین ؟
لب را گذاشت بر لب بابا و جان سپرد
پایان گرفت قصه ی دلدادگی چنین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#وحید_قاسمی
▶️
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده!
چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده
خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا
بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده
بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟
توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده
@hosenih
خودت که داخلِ گودال گیر افتادی!
عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟
به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم
دوباره چادر من دستِ خارها مانده
بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد
سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده
@hosenih
کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟
به جان سپردن من چند ربنا مانده؟
به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست!
پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سیدحسن_رستگار
▶️
بین بازو های بابا تاب بازی میکند
کودکی که با پدر در خواب بازی میکند
می پرد از خواب می بیند که رویا دیده است
می نشیند با دوچشمش آب بازی می کند
بر سر نی دیده او خورشید را وقتی که باد
با سر زلفش شب مهتاب بازی میکند
@hosenih
دختری که دیده بعد از نا امیدی عمو
لشکری با مشکهای آب بازی میکند
دختری که دیده اصغر با سه شعبه روی دست
مثل ماهیهای بر قلاب بازی میکند
صحنه ی تلخی است اکبر بر زمین افتاده و
هر کسی در نقش یک قصاب بازی میکند
@hosenih
طعنه و سنگ است اما کودکی آزار او
با نمایش دادن اسباب بازی میکند
کربلا جای خودش اما خرابه های شام
با دلم بدجور ای ارباب، بازی می کند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#میلاد_حسنی
▶️
ارثی ز یاس طایفه بیشک نداشتم
بر پهلویم اگر گُل میخک نداشتم
بعد از تو هیچ شب به مدارا سحر نشد
بعد از تو هیچ روز مبارک نداشتم
لعنت به کعب نی، تو گواهی که هیچ وقت
پیراهنی کبود و مشبک نداشتم
@hosenih
گفتند گوشواره ندارد چه دختریست!
بابا به عُجب باطنشان شک نداشتم
با دختران شام اگر حرف میزدم
دست خودم نبود، عروسک نداشتم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih