#اخلاقی_و_اندرز #فاطمیه
#حضرت_زهرا_س_شهادت
تا نفس باقیست از رنگ و ریا باید گذشت
ورنه روز حشر با هول و بلا باید گذشت
اوست مبدا اوست مقصد او وسیله او مسیر
از خدا تا به خدا را با خدا باید گذشت
راه خیلی هست اما وقت بهر ما کم است
حرف بسیار است آری منتها باید گذشت
باز کن بال و پر از بام هوس آزاد باش
در وصال آسمانها از هوا باید گذشت
با شهید کربلا باش و به دنیا پشت کن
از کسی که خنجرت زد از قفا باید گذشت
مرگ وقتی با شهادت میشود شیرین تر است
از کفن اینجا به شوق بوریا باید گذشت
عشق ذاتا درد و عاشق با همان دردش خوش است
درد چون درد علی شد از دوا باید گذشت
بی علی و فاطمه در کعبه هم الله نیست
نیست وقتی والد از ام القرا باید گذشت
**
در ره معشوق عاشق جان خود را میدهد
یعنی از محسن به عشق مرتضا باید گذشت
چشم را سیلی ناهنگام کم سو میکند
راه را میداند اما از کجا باید گذشت...
شاعر: #وحید_عظیم_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_مناجات
من برای روضه ات چشمان «تر» می آورم
از نفس می افتم و خون جگر می آورم
در میان گریه قلبم را به آتش میکشم
آه را با اشک هایِ شعله ور می آورم
هست جُرمَم معصیت! مُجرم زیاده خواه نیست
شرمسارم! حاجتم را مختصر می آورم
حضرتِ سنگِ صبورِ من حلالم کن اگر
غصه هایم را برایت بیشتر می آورم
بی خبر از حالِ دنیایم...به هر کس میرسم-
-از «تو» و لطف مدام ِ «تو» خبر می آورم
من به جز «تو» هیچکس را که ندارم یاحسین(ع)
بی پناهم رو به درگاهت اگر می آورم
از زمینگیری خلاصم کن! شهادت لازمم
حسرتِ پرواز دارم... بال و پر می آورم
من به کارِ دیگران کاری ندارم در جنون
من برایت عاقبت یکروز «سر» می آورم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
من به عشقت اسیر می میرم
پیش پایت حقیر می میرم
مهرتو روشنی به دل بخشید
گر که روشن ضمیر می میرم
چون که مسکین آستان توأم
وقت مُردن امیر می میرم
دوست دارم که با تو باشم من
گرجوان یا که پیر می میرم
از رهت پا نمی کشم هرگز
تا که دراین مسیر می میرم
بس که شرمنده ام ز افعالم
پیش تو سر بزیر می میرم
دم مُردن اگر تو را بینم
چقدر دلپذیر می میرم
لحظه ای بعد دیدن رویت
گربمیرم چه دیر می میرم
به ولای تو می خورم سوگند
گر بگوئی بمیر می میرم
در ره عشق تو «وفایی »گفت
من به عشقت اسیر می میرم
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
گریه ام، معذرت من باشد
طلب مغفرت من باشد
غفلتم وقت گناه از نظرت
بدترین معصیت من باشد
آنچه از دور و برت دورم کرد
نفسِ بی تربیت من باشد
اخم و تنبیه تو بی حکمت نیست
موجب تقویت من باشد
درک تنهایی ات، ای یوسف دل
کاش در ظرفیت من باشد
اینکه من یاد توام، رحمت توست
نه که از معرفت من باشد
نوکرت هستم و این نوکری ام
سبب منزلت من باشد
دوست دارم که شهیدت بشوم
کاش این عاقبت من باشد
کمکم کن برسم صحن حسین
صحبت از حیثیت من باشد
گریه کردن به ترک های لبش
با تو این سنخیت من باشد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
آن زهره ای که حیدر، شد مَحرم ظهورش
گرم است قلب عالم، از گرمی تنورش
عالم که قدر او را هرگز نمی شناسد
با دست های زهرا تقدیر شد امورش
تسنیم نام زهرا، سرچشمه غدیر است
کوثر اقامه بسته بر دیده نمورش
فخر مخدّراتِ عالم به خاک افتاد
یعنی شکست زهرا آیینه غرورش
در خانهای که خورشید اندر شمارِ ذره است
آتش کشیده دشمن بر "بسم رب نور"ش
او طاهره است نامش؛ والاست احترامش
سیلی زدند روی پوشیهی طهورش
دق کرد گوشواره، با داغ روی کوثر
جان داد روز محشر، با قصه عبورش
ذکر قنوتِ دستش با ضربهای شکسته
بسته است دستهای اذکار "یا غیور"ش
عرش است بارگاهش؛ او بار شیشه دارد
در هجمهی حوادث زخمی شده بلورش
افتاد سدره از پا؛ آتش گرفت طوبی
یعنی خدای موسی میسوخت بین طورش
شاعر: حجتالاسلام #محسن_حنیفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
ای قدر تو پنهان تر از پنهان
زهراتر از هر زهرهی تابان
ای قبلهی اذکار تسبیحات
سبوحتر از واژهی سبحان
ای روشنی بخش ازل نورت
قبل از نخست و بعد از پایان
ای بسم ربالنور سلمانها
نام بلندت نسخهی درمان
یا فاطر و یا فاطمه یعنی
افلاک با مِهر تو شد بنیان
مسندنشین آیهی تطهیر!
ای مصحف والاتر از قرآن!
از عالم ناسوت تا لاهوت
میگیرد از چشمان تو فرمان
گَرد مسیرت فضه میگردد
یا که طلای گنبد و ایوان
مریم گلی از باغ بستانت
دلبستهی تو روضهی رضوان
دُرّ نجف شد گردنآویزت
دو گوشواره، لؤلؤ و مرجان
ای زمزم چشمان تو کوثر
تنها غدیر مانده در جریان
نهجالبلاغه گوشهی مسجد
از خطبهخوانی تو شد حیران
رعشه به جان عرش افتاده
آهِ کلامت سلسله جنبان
نام علی جاریست در نطقت
شیرینیاش گردیده دو چندان
فرمودی: ای مردم! چرا تردید؟
حق علی از چه شده کتمان
بغض امیرالمؤمنین کفر است
حب امیرالمؤمنین ایمان
ممسوس ذات حضرت باری
در غزوهها، جنگآور میدان
خورشید را تکذیب میکردند
خفاشهای کور گورستان
با خود فدک هر روز میخواند
شرح عبورت را گل ریحان
در دستهای مجتبی دستت
ای دستگیر عالم امکان
فرش رهت عرش معلا شد
دیوارها شد آینهبندان
انسیه بود و کوچهای باریک
حوریه رویاروی با شیطان
چادر نمازت روی خاک افتاد
یا کعبهی حاجات شد ویران
دردا لگد شد خیمهی توحید
در زیر پای نامسلمانان
"تبت یدا" میزد به تو سیلی
پوشیهات نیلی شد و گریان
ای روح دو پهلوی پیغمبر
پهلو گرفتی بعد از این طوفان
گل کرد بر پیراهنت لاله
پژمرد از این داغ یک بستان
سوگند که پای علی بانو!
تو ایستادی تا به پای جان
شاعر: حجتالاسلام #محسن_حنیفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
#محاوره
یادته از اُحد اومده بودم
پُر بود از زخم، تموم وجودم
سر و روم رو دیدی غرقِ خون بودش
تازه اول عروسیمون بودش
میدیدی روی تنم سرتا پا زخم
دیدی روی بدنم نودتا زخم
دونه دونه زخمامو دوا زدی
باز منو پسر عمو صدا زدی
با دعات کار علی نخورد گره
خندیدی دردِ تنم یادم بره
قول دادم بهت تلافی بکنم
دور بسترت طوافی بکنم
تو که گفتی بی علی نمی تونی
چرا روتو از علی می پوشونی
این همه حرف نزدن برا چیه؟!
بغضای زهرای من برا چیه؟!
پهلوتو تکون میدی تیر میکشه!
زخم سینه ات آهِ شبگیر می کشه!
اشکِ ریخته روی دامنت چیه؟!
جریانِ گل های پیرهنت چیه؟!
غصه های ما تمومی نداره
سرتو بستی چرا باز دوباره؟!
زینبت میون تب میگه بمون
اگه میشه دو سه شب دیگه بمون
چی دیده که فضه ناامید شده؟!
دیدی موی حسنت سفید شده؟!
خوب شو تا خونه رو زیر و رو کنیم
خونِ رو دیوارو شست و شو کنیم
تو فقط گریه نکن جونِ علی
بعد تو زنده نمیمونه علی
جواب منو با این سکوت نده
به کسی سفارش تابوت نده
مرگو تو سجده هات آروزو نکن
اینقد این بقچه رو زیر و رو نکن
بیشتر از سه تا کفن جور نمیشه
برا کربلا کفن جور نمیشه
قسمت اینه پسرت تشنه باشه
زیر کوه نیزه و دشنه باشه
قسمت اینه سرشو جدا کنن
دور قتلگه سر و صدا کنن
قسمت اینه زیر و رو بشه تنش
قسمت اینه تو حصیر بپیچنش
قسمت اینه بمونه رو خاک داغ
زینبم بمونه و غم فراق
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 ۲۶ آذرماه، سالگرد شهادت جستجوگران نور، میانداران مخلص روضه سیدالشهدا (ع)، شهیدان والامقام #محمدرضا_زمانی و #علیرضا_شهبازی میباشد.
⚫️ به نیابت از این دو شهید امام حسینی، عرض میکنیم:
صلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا اَبَاعَبدِاللهِ
@hosenih
🔸 بُرشی از کتاب #روضه_های_آسمانی_چهار
⭕️ جهت کسب اطلاعات بیشتر
👇👇👇👇👇👇
@addmin_roze
#حضرت_زهرا_س_مدح
غزل میخوانمت دریا ...که شوری بیکران داری
وَ حق مادری بر گردن کل جهان داری
برای رفت و آمدهای اهل آسمان گویا
به سمت عرش از هر سویِ خانه پلکان داری
تمام روز گرداننده ی چرخ سماوات است
همان دست دعایی که به سمت آسمان داری
دلیل خلقتِ عالم...به خاکِ چادرت سوگند
که بیش از آسمان دستی پُر و روزی رسان داری
سرا پا مست می گردد زمین و آسمان وقتی
که تو نامِ امیرِ مؤمنان را بر زبان داری
به پشت پرده ی مسجد زبان ذوالفقاری تو
تویی که پای دَرسَت، دخترانی خطبه خوان داری
اگر در روز محشر هم شفیع ناکسان باشی
چه جای شبهه!چون قلبی به شدت مهربان داری
همانا ما به پیغمبر چنین کوثر عطا کردیم
چه آیاتی تو در باب جواب کافران داری
به شوق اَشهدُ و اَنّ علیُ حُجت الله ت
عجب شوری درون سینه ات وقت اذان داری
منم آن که کریمی چون تو را در زندگی دارم
تو هم آنی که همچون من گدایی ناتوان داری
شاعر: #منصوره_محمدی_مزینان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
🏴 لَا خَیرَ بَعـدَكَ فِی الحَیـاةِ…
تنهاترین مظلوم تاریخم کنارم باش
تنها طرفدارم تو بودی آخر افتادی
اینروزها مجروح جنگ غربتم برخیز
آه ای طبیب من چرا در بستر افتادی
قدری کنارم باش ای رنجیده از دنیا
کی من به دوری تو عادت میکنم زهرا
از بیملاقاتی مشو غمگین خودم هر روز
جای همه از تو عیادت میکنم زهرا
تو شاهبانوی بهشتی پس بگو از من
کی قصری از فیروزه و یاقوت میخواهی
از من نکردی خواهشی نُه سال زهرا جان
حالا که چیزی خواستی تابوت میخواهی؟
حس میکنم آرام جانم رفتنی هستی
دست تو را در دست خود هر بار میگیرم
دیروز اگر تو میگرفتی دست بر دیوار
حالا منم که دست بر دیوار میگیرم
شاعر: #سید_میلاد_حسنی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
دشمن شدند با یل خیبر یکییکی
گشتند با سقیفه برادر یکییکی
نارو زدند سفسته کردند، جا زدند
آیینههای دقّ پیمبر یکییکی
جای پناه خواستن آتش کشیدهاند
بر آن پناهگاه مطهر یکییکی
با پا زدند بر کمرِ «در» ، دوتا دوتا
تا این که رد شدند از آن «در» یکییکی
پهلو گرفت فاطمه دیوار سرخ شد
آنجا سفید شد موی حیدر یکییکی
حتی یکی به صاحب عزا تسلیت نگفت
با ناسزا زدند به او سر یکییکی
از یاد میروند تمامی دردها
تا چشم فاطمهست به حیدر یکییکی
با هر علی علی، سر و رویش کبود شد
شلاق خورد فاطمه با هر «یکی»، یکی
یک جا چهل نفر به سرش حملهور شدند
آری نمیزدند به مادر یکییکی
خورد از چهل غلاف حدوداً هزار بار
یعنی بر او زدند مکرر یکییکی
اما غلافها همه رفتند کربلا
با تیغشان زدند به اکبر یکییکی
شاعر: #وحید_عظیم_پور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e