eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
می شود گاهی وصال ازسختی هجران درست مثل لبخندی که شد از دیده ی گریان درست کوزه ی مجنون شکست و حال مجنون خوب شد می کنند از اخم لیلا هم دوا درمان درست از پیمبر زاده ی ما یک پیمبر آمده یک ربیع الاول دیگر شد از شعبان درست هم چراغ راه هم پشت وپناه است این علی این چنین از ماهِ گردان شد بلاگردان درست خانه ات آباد آقا! یوسف کنعان تو.. صد گلستان می کند از کلبه ی احزان درست زین ولادت هم دل مولا و هم نوکر خوش است مستی عشاق با ذکر علی اکبر خوش است مینویسم هرچه احمد باز حیدر می شود مینویسم هرقدَر الله! اکبر می شود ساکن عرش است و عرش از او معلی می شود کوثر محض است و آب از او مطهر می شود هرکه یک دفعه نگاهش کرده با خود گفته است شک ندارم این جوان روزی پیمبر می شود هرزمان که بی نقاب از کوچه ای رد می شود به هوای دیدنش در کوچه محشر می شود در بقیع و در نجف سر می شود هرلحظه اش روزگار هرکسی پایینِ پا سر می شود با اذانش سُبحه و سجاده مستی میکنند هم بلال و هم موذن زاده مستی میکنند نام او باشد علی و هست زهرا بیشتر تکیه بر این شاهزاده کرده بابا بیشتر قدو بالای پسر ها دلخوشی مادر است کیف کرد از دیدنش پس ام لیلا بیشتر خَلق احمد خُلق احمد منطقش هم احمدیست جبرییل از این شباهت میخورد جا بیشتر ذوالفقار دست مولا دستبوس اکبر است می‌دمد روی لبش انا فتحنا بیشتر زهره از یل های شامی آب خواهد شد یقین گر بگوید ذکر لاحول و لا.. را بیشتر مثل جدش بی نظیر و مثل جدش لافتی ست چرخش شمشیر او عینا شبیه مجتبی ست عرش حق را نور بود و بر زمین هم نور شد در کریمی چون عمویش مجتبی مشهور شد جار میزد اسم حیدر را بروی ماذنه چشم بدخواهش الی یوم القیامه کور شد دستبوس عمه اش بود و رکاب عمه اش بر حفاظت از حریم زینبی مامور شد ای بقربان نمازش ای فدای گریه اش در مناجات شبش سجاده کوه طور شد.. اذن میدان خواست زهرا را ببیند زودتر با خودش میگفت مادر جان! زیارت جور شد! راه افتاد و پدر گریه کنان پشت سرش دست بر زیر محاسن برد بهر اکبرش بر تن اکبر زره بر شانه بابا عبا گریه میکرد از غمش حتی زره حتی عبا تا که آقا دست سمتش برد از هم باز شد جمع و جورش کرد آخرسر علی را باعبا یک علی آمد به میدان !شد صدو ده تا علی! یک عبا نه!لازم است اینجا صد و ده تا عبا این جوانان بنی هاشم چه زجری میکشند تا نگردد ناگهان سرریز از هرجا عبا.. خاکی است و خاکی است و خونی است و خونی است چادر زهراست بر دوش جوانان یا عبا؟! در محرم روضه ماه صفر را میبرند یک نفر کشته شد اما دونفر را میبرند ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
طنین عشق به مافوق کهکشان می‌رفت صدای شورِ بشر تا به لامکان می‌رفت نفس نفس پر و بال فرشتگان می‌رفت خبر به دست ملائک به آسمان می‌رفت تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد خبر رسید به بالا..، حسین بابا شد به رودخانه تمنای وصل دریا داد به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد به دست مریم اربابمان مسیحا داد خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد برای دلبر کُون و مکان نگار آورد گلاب‌های جهان مست عطر شب‌بویند هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند تمام بیشه به دنبال ناز آهویند به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟! حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد برای بار نخستین علی صدایش کرد ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت نماز بندگی عرش را به راه انداخت هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت تمام آینه ها را به اشتباه انداخت دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته خبر دهید به خُم‌ها شراب ناب آمد به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد به گوش شب برسانید آفتاب آمد کریم‌زاده‌ای از نسل بوتراب آمد نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است اصول تربیت او حسینی و حسنی است از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند مرا به دست کسی غیر یار نسپردند تمام شهر ز خوانش طعام می‌بُردند هزار جُون سر سفره‌اش نمک خوردند فقیرهای درش گرم سروری هستند غلام‌های حسین از دم اکبری هستند به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند به ذره گر نظر لطف، ماه‌پاره کند اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند به آسمان رود و عرش را نظاره کند هنوز برکه‌ی ما عکس ماه را دارد گدای پشت درش حکم شاه را دارد شکوه کوه حرا شانه‌های شهزاده عبای سبز محمد عبای شهزاده قیامتی است نماز عشای شهزاده بلال‌ها همه مات صدای شهزاده علی به کنگره‌ی شهر تا اذان می‌گفت حسینِ فاطمه در هر فراز..، جان می‌گفت نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است غلاف آهنی‌اش جایگاه شمشیر است لب تشهدی‌اش پرتگاه تکبیر است درست مثل اباالفضل این پسر، شیر است همیشه شانه به شانه کنار عباس است به نام حضرت زهرا چقدر حساس است عقاب از نفس کَرکسی نمی‌ترسد و باغ یاس ز خار و خَسی نمی‌ترسد رقیه در بغلش از کسی نمی‌ترسد ز درد و غصه و دلواپسی نمی‌ترسد رشید اهل حرم، رهبر سپاه حسین پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین بنا بر این شده مثل عمو علم بزند تمام لشکر کفار را بهم بزند و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند چِقَدر با قد و بالاش عشق می‌کرده حسین وقت تماشاش عشق می‌کرده مخدّرات برایش نقاب آوردند برای نور جبینش حجاب آوردند حنای سرخ به قصد خضاب آوردند برای بازِ شکاری عقاب آوردند تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود به ضربه‌ای سر و دست از عدوی پست ربود به کوری همه‌ی آن حرامیان حسود حسین با رجز او به وجد آمده بود شبیه صاعقه بر فرق کُفر می‌بارد علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد ** چه می‌شود که کسی ناگهان کمین بخورد چه می‌شود که پری تیرِ سهمگین بخورد چه می‌شود اگر ابروی ماه چین بخورد خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد... قد بزرگ عشیره دمِ حرم تا شد خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد لهوفِ ماه گرفتار پنجه‌ی شب شد ورق ورق همه‌ی دشت از او لبالب شد رشید خیمه لگدمال سُم مرکب شد چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟! نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او هنوز مثل معماست شکل پیکر او ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ادب را حد اعلا می‌پسندد قدم را پشت بابا می‌پسندد ببین بالا بلند کربلا را خودش پایین پارا می‌پسندد @dobeity_robaey
مسیح بود و اذانش به مرده جان می‌داد به هر شکسته‌پری شوق آسمان می‌داد اگر چه با رجزش عرش را تکان می‌داد زمان جنگ به دشمن هم او امان می‌داد به قلب معرکه می‌زد علی‌علی گویان که خاندان علی را چه باکی از طوفان حذر کنید که از نسل شیر کرار است علیِ اکبرِ لیلاست، مرد پیکار است به حق که آینه‌ی مجتبی‌ست، سردار است به چهره احمد و در هیبتش علمدار است شبیه نه خود پیغمبر است این آقا بنازمش نوه‌ی حیدر است این آقا چه کرده است که دنیا شده گرفتارش خوشا به خالق رویش، خوشا به معمارش همیشه شامل ما بوده لطف بسیارش نبوده است یلی در جهان جلودارش دوباره ولوله بر پاست، محشر آمده است به اهل خیمه بگویید اکبر آمده است ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از ازل باده بوده و ساغر از ازل عشق بوده و دلبر آفریده شدی، شوی آقا آفریده شدم، شوم نوکر هرکه اینجا ندار شد، دارا است! هرکه اینجا فقیرتر، بهتر... تا ابد خاک پای تو هستم تا ابد جان جانی و سرور محو ذات پیمبریِ تو ام ای نبی خصلت و نبی منظر! عشق من! شاهزاده ی ارباب...! مددی حضرت علی اکبر نور تابان عالمینی تو پسر ارشد حسینی تو بعد از آن که خدا خدا کردم فقط اسم تو را صدا کردم بسته ام چشم های خیسم را بال پرواز خویش وا کردم... در خیال خودم میان حرم چقدَر با شما صفا کردم بارها گفته ام به ثارالله: به جوان تو اقتدا کردم! با شما علم کیمیا دارم با شما خاک را طلا کردم! دل به هرکس به غیر تو دادم بچگی بود...، من خطا کردم ای جوان قبیله ی دریا یا علی اکبر الدخیل آقا زیر دِین است قلب من با تو روح من مرده و مسیحا تو رود خشکم! کویر بی آبم! رحمت بی کران تو، دریا تو! عهد کردم که مال تو باشم عهد کردم نبینم الا تو چقدَر فاصله است ای دریا از کویر وجود من تا تو کربلا، کربِ وَ البلا شده است بس که هستی میان صحرا تو مثل آن گل که پرپرش بکنند در دل دشت ارباً اربا تو پدرت داد می زند، جگرم! آه پاشو، عصای من! پسرم...! © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای شاهِ ما «فرزند» با «رعیت» ندارد فرق از آن نانی که «اکبر» خورد، «جُونَش» لقمه برمی‌داشت @dobeity_robaey
بلند مرتبه بود و بلند بالا بود امامزاده‌ی آقا چقدر آقا بود کدام واژه تواناست وصف دریا را که آنچه بود به اکبر شبیه، دریا بود پیمبر است؟ نه؛ آیا امام؟ نه؛ هردو که نیم حیدر و یک نیمه نیز طاها بود همیشه بر سر دیدار او جدل می‌شد برای دیدن رویش همیشه غوغا بود علیّ اکبر لیلاست این، که مجنون هم برای دیدن او در صف تماشا بود علیّ اکبر زهراست این که یوسف هم به عشق نوکریش خسته از زلیخا بود برای بردن نامش وضو بگیر ای شعر قلم بایست که وصفش نه حدّ املا بود برای گفتن أَنَّ علی وَلیُ الله بگو کدام مؤذّن چنین توانا بود ** عصای دست حسین است این پسر اما شکسته دیدمش آنجا که عشق تنها بود کدام گرگ؟ چگونه درید یوسف را؟ که تکّه تکّه‌ی او در تمام صحرا بود حسین بود و عبایی پُر از علی اکبر حسین بود و عصایی که إرباً إربا بود ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌹 باخلق پیمبر آمده...ای جانم باهیبت حیدر آمده... ای جانم تبریک ملائکه بهم می‌گویند زیرا علی اکبر آمده...ای جانم @dobeity_robaey
🌷 از ذکرِ شهید، سینه بی‌تاب شده عکسِ شهدا در دلمان قاب شده ای نسل جوانانِ جهادی تبریک میلادِ علیْ اکبرِ ارباب شده @dobeity_robaey
السلام ای تجلی داور السلام ای شبیه پیغمبر ای‌که نامت علی، نهاده علی السلام ای تجسم حیدر فاطمه افتخار کرده به تو که قدوم تو بُرده بر کوثر ای‌که هم، هست نسل تو حسنی هم حسینی است، در قضا و قدر همه آل رسول عاشق تو همه مشتاق این رخ انور همه گویند مصطفی آمد ای چو احمد شدی تو فخر بشر تو که هستی که می‌شوی پس از این بر جوانان عالمی رهبر؟ خُلق و خویت محمدی، آری خَلقِ نیکوی تو چو آن سرور ابروانت تبلور محراب گیسوانت چو شب، نوید سحر برق دندان توست عین صدف لعل لب‌های تو چو درّ و گهر دست‌هایت پر از قنوت و دعا چشم‌هایت مثال مِهر و قمر ایکه عبد خدا، به علم و عمل... شده الگوی شیعه تا محشر چه وقاری، چه هیبتی داری چه عیاری، ز انبیا برتر همه پیغمبرانِ حق ماندند در مقام تو ای علی اکبر بسکه ممسوسِ ذات حق هستی بُرده‌ای دل ز اول و آخر مستی از ابتدای آمدنت در جمال و جلال حق یکسر همه جا هستی ای نبی رخسار همه جا هستی ای علی منظر پدرِ اطهرت امام حسین ام لیلاست بهر تو مادر فاطمیات محو روی توأند ای به چشم جهانیان اختر □  □  □ ای پس از این، سکینه‌ات یاور وی پس از آن، رقیه‌ات خواهر چشم‌های نجیب تو گویند واجب است احترام هر دختر چشم تو چشم تیزبین حرم خشم تو خشم ثانیِ حیدر عمو عباس عاشق رویت و تویی دست بوسِ آن دلبر  عمه‌ات گفت: عمه قربانت نجمه بگذاشت بر قدوم تو سر بانوان دود کرده‌اند اِسپند دختران عود کرده در مِجمر □  □  □ یاد روزی‌که آینه قرآن پیشِ روی تو باشد و بر سر همه از خیمه آمدند برون دیده گریان و جملگی مضطر ز خیامِ حرم بیا بیرون! شد به میدان مُعَطّلت لشکر! حیدرِ کربلا به هیئتِ رزم بست بر تن زِرِه، به دست سپر با غضب، با وقار، با عزت زد برون از حرم چو پیغمبر همه گفتند این رسول خداست که می‌آید به کارزارِ خطر دست مولای خویش را بوسید رخصت از او گرفت و اشکِ بصر با اَنابنُ النبی نقاب افکند با اَنابنُ الحسین شد یاور رُعب انداخت در دل دشمن کرد احیای صحنه‌ی خیبر هنرِ خویش را نشان داد و یاعلی گفت و زد بر آن لشکر زد به قلب سپاهِ کفر و نفاق از یمین و یسار، آن سرور ساعتی در میانه‌ی میدان تیغِ او بود و گردنِ کافر رَدِ شمشیرِ ذوالفقاریِ او بر زمین ریخت دست و پا و سر نزد مولا رسید تشنه لبان کامِ او شد به کامِ بابا تر ساعتی بعد در میانه‌ی رزم حیله کردند کوفیان به غَدَر حلقه‌ای از محاصره ناگاه  جسمِ او را گرفت چون در بر تیغی از پشت، فرقِ او بشکافت تیغی از پیش زد بر آن پیکر نیزه ها قطعه قطعه‌اش کردند ارباً اربا شد آن جوانِ پدر پدر آمد کنار جسمِ پسر پسر اما شبیه گل پرپر چونکه صورت به صورتش بنهاد ناله کرد از فراق او ز جگر آنکه در اوج گریه شد یارش بود قدِ خمیده‌ی خواهر ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
وقتی علی اکبر سوار بر عِقاب است انگار دُلدُل زیر پای بوتراب است @dobeity_robaey
می‌رویم از اذانِ گلدسته... طرف آسمانِ گلدسته آفتابی‌تر است حال و هوا زیر هر سایبانِ گلدسته همه نعلین را درآوردیم همه در آستانِ گلدسته ناخودآگاه کربلا رفته هرکه شد میهمانِ گلدسته پسران، روحِ پیکرِ پدرند جان آقا و جانِ گلدسته ازصدای مؤذن است اگر_ می‌رسد آب و نانِ گلدسته هرچه گلدسته درجهان برجاست زیر دِینِ علیِ اکبرِ ماست حرف تطهیر شد تورا دیدم کعبه را حاجی شما دیدم به خدای نماز شب هایت درنماز شبت خدا دیدم با همان آیه‌ای که آقا خواند بین قاب تو مصطفی دیدم از نجف یک مدینه ساخته‌ای باتو یک بام و دوهوا دیدم سفره‌ات باز شد کمی بعدش کاسه در دست انبیا دیدم کربلا پشت کربلا رفتم کربلا پشت کربلا دیدم... تو نشسته به اوج دنیایی چون‌که پایین پای آقایی هرکه پایین‌ترست بالاتر هرکه مجنون‌ترست لیلاتر  درمقام شهود خواهد شد نفس سوخته مسیحا تر به شجاعت حیا چه می‌آید هرکه حیدرترست زهراتر کمی امشب نقاب را بردار تا که یوسف شود زلیخاتر تشنگی نیست تا زمانی‌که شود از کام خشک، دریا، تر هرچه گشتیم در قبیله نبود از تو در خَلق و خُلق، غوغاتر باتو تکلیف خمس روشن شد پنج تن درتن تو یک تن شد به رسالت بکش نبوت را به امامت بکش ولایت را کیسه‌پُر آمدی که طبق روال برسانی به شهر نعمت را تو امام جماعت شهری پدرت داده این نیابت را دست ما بند دامنت آقا به دعاها  بده اجابت را می‌سزد گر به‌دست تو بدهند کار پیغمبری امت را صف کشیدیم بهر دیدن تو دیرتر طی کن این مسافت را تا که باشیم محو رخسارت نام ما هم شود خریدارت   قدمت با ستون قیاس نداشت جز به عرش خدا تماس نداشت به گدایی خَلق می‌اُفتد هرکه بر لطفت التماس نداشت قامتت برتر از قیامت‌هاست این کجا آن کجا؟ جناس نداشت صورت هیچ کس ز پیغمبر مثل روی تو اقتباس نداشت نورِ بی نورِ تو سیاهی شد عشقِ بی عشقِ تو، اساس نداشت آشنا و غریبه مهمانت پیش تو فرق عام و خاص نداشت ای شب هشتم محرم‌ها ماتم تو عیار ماتم‌ها بس که انگیزه‌ی بلا داری ذات مستغرق خدا داری کوچه‌ای پیش روت بازشده بین کوچه برو بیا داری صد و ده تا شدی و کافی نیست صدو ده تا شدی و جا داری از دهان تو لخته‌خون مانده پا نداری و رد پا داری پهلویت مانده است و هجده زخم چه گریزی ز نیزه‌ها داری جای خِس خِس صدا بزن ابتاه بی صدایی ولی صدا داری تا لبانت دگر زکار افتاد پدرت هم به احتضار افتاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e