eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
50هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
397 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
چون کویر تشنه‌ای محتاج بارانیم ما همتی ای‌دل که دل‌تنگ خراسانیم ما نیمِ‌دل مشتاق مشهد، نیمِ‌دل مشتاق قم بین این خواهر-برادر مثل سمنانیم ما پادشاهی دوعالم را به دست آورده‌ایم تا گدای کوچکی از خیل سلطانیم ما خلوتی داریم در کنج حرم با یاد او وقتی از چشم تمام خلق پنهانیم ما هر زمان در جمع، حرف از آرزوها می‌شود جز زیارت حاجتی دیگر نمی‌دانیم ما از میان خیل القاب و عناوین در جهان آن‌چه سلطان می‌پسندد بی‌گمان آنیم ما تا که فهمیدیم می‌آید به استقبال‌مان از همان آغاز هم مشتاق پایانیم ما گنبد افلاکیان نور است و ما پروانه‌ایم ‌ساکنانِ آستانِ قدسیِ این خانه‌ایم بس که پُرکرده فضای صحن را فريادها نيست پيدا در حريمت های‌وهویِ بادها کور بينا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت پشت هم رخ می‌دهد اينجا از اين رخدادها جمله‌ای تکرار شد، هرصحن را پُر کرده است؛ "کار من با گوشه‌ی چشم تو راه افتاد"ها می‌شود حس‌کرد از فيروزه‌کاری‌های صحن حسرت ديوارها را در دل شمشادها از شفای درد پشت پنجره فهميده‌ام نرم شد از اشکِ زائرها دلِ فولادها ضامنِ آهو شدی، صياد آهو را رهاند شک نمی‌کردند در خوش‌قولی‌أت صيّادها پايتخت کشور دل‌های عالم مشهد است مانده حسرت در دل تهران‌ و عشق‌آبادها از فراق کربلا دیگر چه‌غم داریم ما چون‌که در هرگوشه‌ی ایران حرم داریم ما با همان شوقی که از آغاز، روشن مانده است در دل ما حسرتِ پرواز، روشن مانده است "آمدم ای شاه" شد شیرین‌ترین آوای ما تا قیامت شور این آواز، روشن مانده است ناامید از جا گرفتن در دل او نیستیم کورسوی کوچک ابراز، روشن مانده است فاصله بسیار نزدیک است در دل‌ها به‌هم این معانی نزد اهل راز، روشن مانده است کارهای غیر ممکن نیز ممکن می‌شوند پس در اینجا معنی اعجاز، روشن مانده است سایه‌ی موسی‌بن‌جعفر بر سر ایرانِ ماست نوری از این خانه در شیراز، روشن مانده است بازهم امشب شب این‌شهر بی‌خورشید نیست چل‌چراغ گنبد او باز، روشن مانده است در طواف است و مسیرش را نخواهد کرد گم دل کبوتروار بین مشهد و شیراز و قم در کنار خوب‌ها گمراه می‌آيد حرم با تمام زائرانش راه می‌آید حرم هیچ‌فرقی نیست بین زائرانش، چون‌که هم_ بنده می‌آید حرم، هم شاه می‌آید حرم لحظه‌ای خالی نمی‌ماند اگر دقت کنیم روزها خورشيد و شب‌ها ماه می‌آيد حرم رتبه‌ها برعکس دنیا می‌دهد اینجا جواب کوه از شوق تو مثل کاه می‌آید حرم گرچه در ظاهر بدی قصد زيارت کرده است در حقيقت عارف بالله می‌آيد حرم هرکه می‌خواهد ببیند قطعه‌ای از عرش را راه خود را می‌کند کوتاه؛ می‌آيد حرم خوش‌به‌حال هرکسی که ساکن شهر قم است گاه می‌آيد حرم، بی‌گاه می‌آيد حرم... ملجأ هر آشنا، غم‌خوار هر بیگانه‌اند سیزده معصوم در این‌خانه صاحب‌خانه‌اند هیچ‌کس از این‌حرم با دست‌خالی برنگشت از جوار لطف او هرگز محالی برنگشت این حرم آرامش محض است و از آغوش او هرکسی برگشت، با آشفته‌حالی برنگشت اولین باری که اینجا آمدم، عاشق شدم از کنار او دلم در خردسالی برنگشت پیش‌ازاین‌ها قم کویر شوره‌زار خشک بود بعد او اما به خاکش خشکسالی برنگشت این حرم خاصیتش علامه‌پروربودن است طالب علم از حریمش بی‌تعالِی برنگشت این چه رازی شد که جز با نیت او "مرعشی" از کنار مرقد مولی‌الموالی برنگشت گرچه ما همسایه‌ی خوبی برایش نیستیم روی او یک‌لحظه هم از این اهالی برنگشت ناگهان دل را به سمت‌وسوی دیگر می‌کشم با نسیمی از حرم تا جمکران پر می‌کشم وقت وصف تو زبانم در دهان می‌ایستد در بیان آن معانی از بیان می‌ایستد صاحب‌العصری و می‌چرخد زمان با اذن تو هر زمان یاد تو می‌اُفتم، زمان می‌ایستد هم‌نشینِ درد‌دل‌های زیادش می‌شوی زائرت هر گوشه‌ای از جمکران می‌ایستد بی خبر از وسعت لطف‌ و بزرگی‌های توست هرکسی چشم‌انتظارِ دیگران می‌ایستد از خدا امر ظهورت را تقاضا می‌کند هر زمان دستی به‌سمت آسمان می‌ایستد روح با شوق تو برمی‌خیزد از جسم جهان جسم اگر روزی تو را حس کرد، جان می‌ایستد آن‌زمان‌که می‌رسد بانگ "اناالمهدی" به‌گوش کعبه برمی‌خیزد از جا و اذان می‌ایستد عمر داغ دوری از تو رو به پایان می‌شود عاقبت یک‌روز این آتش گلستان می‌شود © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
جایی که می‌گیرند دست ناتوان را پیر زمین افتاده دارد آسمان را تطهیر شد هرکس که وا شد پایش اینجا دیدند مردم حکمت آب روان را سگ‌های اطراف حرم را می‌پذیرند تحویل می‌گیرند وقتی آهوان را یکبار می‌آیم، سه دفعه او می‌آید یعنی که تضمین می‌دهد سود کلان را من از رفاقت با کریمان سود بردم هر موقعی رفتم خراسان، سود بردم صدشکر برگ دعوتم داده همیشه پیش همه حیثیت‌اَم داده همیشه حج فقیران آمدم دارا شدم من محتاج بودم ثروتم داده همیشه مستانه گشتم صحن‌ها را فیض بردم جنت به جنت نعمتم داده همیشه طعم غذای حضرتی مانده به کامم آقا دراین صف نوبتم داده همیشه من پای این سفره غذا را دوست دارم تَه مانده‌ی لطف رضا را دوست دارم سلمانیِ شهرش سلیمان شد در آخر از یُمن او قبرش گلستان شد در آخر خیلی فلج آمد به اینجا راه افتاد خیلی مریض آمد که درمان شد در آخر یکبار آمد در حرم، یک‌بار رو زد بی خانمانِ طوس سلطان شد در آخر وقتی که در پای ضریحش گریه کردیم جان دادن ما نیز آسان شد در آخر گفته می‌آید در کنار ما سه دفعه چه عزتی داده به ما آقا سه دفعه داریم کل خیرها را در کنارت دیدیم ما عرش خدا را در کنارت باید که دور تو قیامت باشد این‌قدر وقتی نشاندی هر گدا را در کنارت خیر از دو دنیایش ببیند حق زینب هرکس که آورده‌ست ما را در کنارت حس می‌کنم پیش رضا، پیش حسینم حس می‌کنم کرببلا را در کنارت گفتم حسین و تا به اینجا آمدم من از کربلایی‌های راه مشهدم من ** ای روضه‌خوان با دیده‌ی تَر روضه خواندی هرخطبه ای گفتی در آخر روضه خواندی ابن الشبیب آمد به پابوست، برایش از غربت اربابِ بی سر روضه خواندی گفتی از آن سرنیزه‌هایی که رسیدند گفتی ازآن صدپاره‌پیکر روضه خواندی از خیمه‌هایی که پُر از نامحرمان شد با ماجرای قحطِ معجر روضه خواندی گفتی نمازش را نشسته خواند عمه در گوشه‌ی گودال تنها ماند عمه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نام مارا نوشته‌اند "غلام"، نام فامیلِمانْ "امام رضا" به دل ماست روحْ "امام حسین"، به تن ماست جانْ "امام‌ رضا" مادرم جای شعر لالایی، همه شب از کرامتت می‌گفت پدرم زیر گوش من خوانده، لابه لای اذانْ امام رضا کودکی‌های من کنار تو بود، بین این صحن‌ها بزرگ شدم سال‌ها با کبوتران حرم، خورده‌ام آب و نانْ امام رضا کودکی‌ام چقدر زود گذشت، دل من تنگ شد برای خودم من حسابی عوض شدم اما، تو همانی همانْ امام رضا حرم تو همیشه غوغا بود، آخرین خانه‌ی امید همه هفتمین قبله‌گاه زائرها، هشتمین آسمانْ امام رضا بین آغوشِ صحن‌ها بودند، زائرانی که گریه می‌کردند دختری لال، ناله زد بینِ، اشک و لکنت زبانْ امام رضا مادرش بین صحن‌ها افتاد، پدرش گریه کرد و داد کشید یا امام رئوف ممنونم، حضرت مهربانْ امام رضا پیرمردی که اهل باران بود، چشمه‌ای داشت بین چشمانش با نوای کریمخانی خواند، خادم روضه‌خوانْ امام رضا من که روی سیاه آوردم، کوله‌بار گناه آوردم به تو آقا پناه آوردم، بده برگِ امانْ امام رضا ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با خود چمدانی از گناه آوردم همراه خودم روی سیاه آوردم اینجا نمی‌آمدم کجا می‌رفتم؟ از دست خودم به تو پناه آوردم @dobeity_robaey
چه فرقی می‌کند زائر، مسافر یا مجاور بود دلم در محضر تو هرشب‌ و هر روز حاضر بود اگر قصد سفر داری چه جایی بهتر از مشهد؟ اگر مقصد حرم باشد که باید هم مهاجر بود از آن وقتی‌ که یادم هست وقت بردن نامت به‌پیش چشم‌هایم گنبد و گلدسته ظاهر بود دهانم از کرامات تو وامانده‌ست‌، پیش از آن زبانم در بیان مهربانیِ تو قاصر بود همیشه وقت برگشت از حرم تا خانه‌ام گفتم که بد بودم ولی بر روی من عنوانِ زائر بود * چگونه می‌شود از دورها نزدیک تو آمد؟ تورا فهمید و بعد از سال‌ها باتو معاصر بود ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ هر چه‌قدر که درد بی دوا داریم دلای اسیر و مبتلا داریم یادمون نمیره تویِ سختیا آقایی مثلِ امام رضا داریم پیش هر غریبه زانو نزدیم ما به هر بی‌آبرو رو نزدیم هر جایی گره به کارمون نشست رو به‌جز ضامن آهو نزدیم به‌جز این خونه که امید همه‌ست دلِ ما به هر کسی رو زد، نشد قربونش برم که از صحن و سراش کسی با دستای خالی رد نشد قربون کبوترای حَرَمش قربون این‌همه لطف و کَرَمش الهی تا زنده‌ایم از سرمون کم‌نشه سایه‌ی لطفِ عَلَمش * چی میشه برای ما دعا کنی مارو جزءِ عاشقات صدا کنی چی می‌شه مثلِ ضریح با صفات دلِ سنگ ما رو هم طلا کنی توی تاریکی نمی‌لرزه تنم با تو سر شدن روزای روشنم دم آخر آقا چشم به راهتم قول دادی سه جا بیای به دیدنم ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چنان بخوانم غزل که دعبل زبان به تحسین من گُشاید پیاله در دست، مست و حیران به سعیِ دندان، کَفَن گُشاید به پادشاهی زند دلم رو که شد عبایش پناهِ آهو دمادم از چینِ پرچم او نسیم، مُشکِ خُتَن گشاید بهار هر لحظه سینه‌چاکش به خود بپیچد خمارِ تاکش گل از شعف در حریم پاکش به ذکر "هو" پیرهَن گشاید شهی که حتی عدوی ملعون دهد شهادت به فضلش اکنون عجب نباشد اگر که هارون به مِدحَت او دهَن گشاید ز دیده‌ی دل در آستانی که می‌توان دید هر زمانی کلیم را گرم هم‌زبانی خدا کجا لب به "لن" گشاید؟ هنوز غم را ز جانِ مضطر به چوب پَر خادمش دهد پَر به آن ضریحی نهاده‌ام سر که عُقده را از سخن گشاید ندارد اینجا که رهسپاری طلسمِ شیخِ بها عیاری اگر سلیمان ماست، باری که سُفره بر اهرمن گشاید چو مور سمت سپادش* آیم به چشم اگر نه، به یادش آیم ز سمت باب الجوادش آیم که "در" مرا بوالحسن گشاید ✍ *سپاه نیرومند © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بنوش! در حرم او که "می" حرامِ کسی نیست! که چشم هیچ‌کس اینجا به سوی جامِ کسی نیست نسیمی از نفحاتش "اذا تَنَفَّس" ما شد کسی که مثل نفس‌هاش در مشام کسی نیست کبوتر حرم او گرسنه هم که بماند دلش ولی به جز اینجا، اسیر بام کسی نیست چقدر کاتبِ مروی نشسته تا بنِویسد ز مُعجز کلماتی که در کلام کسی نیست چقدر کافرْ تسلیم او شده‌ست! که گفته؟ که [شاه طوس به جز شیعیان امام کسی نیست] تمام عالم و آدم مُقیم مشهد اویند قباله‌نامه‌ی این آستان به نام کسی نیست! © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ حرم لبخنده، آرومه، عزیزه ،دست و دل بازه حرم سنگ صبوره، مهربونه، مَحرم رازه یه موقع سفره‌ی عقده، یه وقت درمون بیمارا یه وقت آغوشه واسه چشمای خیس عزادارا حرم شیرینیِ لبخند، توی جیب خادم‌هاس یه کاسه آب سقاخونه توی هق هق گرماس یه چشمه اشکِ شوقه تو دل هر تکه آیینه جواب نامه‌ی توی ضریحه، بال آمینه حرم همراه آدم، تو هجوم روزای سخته اذونِ اولِ تو گوش نوزادای خوشبخته برای غربت زائر، حرم گرمای یه خونه‌اس برای بال زخم یه کبوتر مرهمه، لونه‌اس حرم اعجاز چایی واسه‌ی یه شونه‌ی خسته‌اس یقینه واسه‌ اون که کرده کل عمرشو دست‌دست نسیم دل‌بخوا‌هِ دور فواره‌اس سر ظهرا دل شاد‌ یه بچه‌اس واسه رو هم‌چیدن مُهرا یه نقشه توی برگ اول ادعیه‌هامونه برای نوجوونا نقشه‌ی یه گنج پنهونه صدای شوق نقاره‌اس، صدای گرم امیده خراسانه جواز رفت و آمدهای خورشیده طناب دست یه معلوله که رو پاش وایساده دل یه پنجره‌اس که می‌شنوه با اینکه فولاده یه امضای عزیزه که قد یه دنیا می‌ارزه حرم برگ برات کربلای یه کشاورزه تسلای دلِ دلگیریه که با خودش قهره سلام اول صبح خیابونای یه شهره پناه بی ‌کسی‌های یه همسایه‌‌اس که غمگینه نمی‌شناسن حرم رو عنکبوتا غصه‌مون اینه ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به جز تصویر صحن تو مگر مفهوم زیبا چیست؟ اگر فرش حریمت نیست، دیگر فرش دیبا چیست؟ میان چشم‌های زائرانت موج می‌زد شوق نمی‌دانم بدون شوق تو تکلیف دریا چیست نشستم صبح تا شب روبروی گنبدت شاید بفهمم علت پیدایش امروز و فردا چیست هنوز از صحن تو بیرون نرفته، سخت دلتنگم بدون دردسر فهمیده‌ام روز مبادا چیست غبار فرش‌هایت را شبی پیغمبری می‌بُرد و می‌دانست خادم، راز اعجاز مسیحا چیست ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نشاید مهربان‌تر از تو در گفتار بنشیند طبیبی که خودش بر بسترت بیدار بنشیند بنازم جای پایت را زیارتگاه خواهد شد اگر نعلین تو بر سنگ بی‌مقدار بنشیند گلاب ناب گاهی می‌توان از خار هم برداشت از آن خاری که در کوی تو بر دیوار بنشیند نخواهد رفت روی هیچ گل تا آخر عمرش اگر پروانه بر گلدسته‌ات یک‌بار بنشیند برای دیدن حُسنِ تو جا دارد که در محشر هزاران بهتر از یوسف سر بازار بنشیند مبارک می‌شود مانند دعبل داستان من اگر نام تو در مجموعه‌ی اشعار بنشیند مسیحا هم تلمذ می‌کند در مکتبت، آری اگر دستِ عزیزت بر سر بیمار بنشیند بدون مِهرتان ره کی بَرَد بر عالَمِ بالا  کسی یک عمر اگر سرگرمِ استغفار بنشیند به غیر از سُفره‌ی سلطانی‌ات، در هیچ جایی نیست که سلطانی کنار دست خدمتکار بنشیند هر آن کس زائرت باشد، یقین دارم که از لطفت قیامت در کنار حیدر کرار بنشیند ✍️ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تازه دانستم نه با "آب" و نه با "نان" زنده‌ام تازه فهمیدم نه با "جسم" و نه با "جان" زنده‌ام تازگی‌ها باورم شد اینکه مثلِ هر غریب دورتر از خود "دلی" دارم که با آن زنده‌ام هر کجا رفتم به چشمان من آمد خاک او دوورِ نزدیکی که از او سخت حیران زنده‌ام گرم او بودم، دریغا دیر فهمیدم که من با چه گرمایی در آغوش زمستان زنده‌ام کم نمی‌آرم که در امروز و در فردای خود از سرانگشتان آن لطف فراوان زنده‌ام سایه‌وار از خود ندارم هیچ، دور از آفتاب هر کجا باشم، به "خورشید خراسان" زنده‌ام ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e