بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
تیر آه از نهاد پدر در بیاورد
وقتی سر از گلوی پسر در بیاورد
@hosenih
بی شک برای بردن زیر گلوی تو
حق دارد اینکه تیر سه پر در بیاورد
از تیر گفته اند به کرات شاعران
آنجا که از گلوی تو سر در بیاورد
اما نگفته اند که ارباب از گلوت
باید که تیر را به هنر در بیاورد
ای کاش حرمله بنشیند مگر خودش
این تیر را به تیر دگر در بیاورد
@hosenih
هم که سه شعبه است همینکه سه شعله است
یعنی دمار از سه نفر در بیاورد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
زخم سکوت و خندۀ اصغر ز یک طرف
خندیدن و هیاهوی لشگر ز یک طرف
تحت فشار بودم و چاره نداشتم
جانم گرفت گریۀ مادر ز یک طرف
اشک رباب از طرفی می دهد عذاب
بُهت نگاهِ خواهر و دختر ز یک طرف
@hosenih
من را ز یک طرف غم تو می کُشد علی
شمشیر و تیر و نیزه و خنجر ز یک طرف
از بس که نازک است شکسته ز هر دو سمت
با اینکه خورده تیر به حنجر ز یک طرف
طوری درید ، تیر گلو را که روی دست
افتاد تن ز یک طرف و سر ز یک طرف
@hosenih
تیر سه پر شکست پرت را ولی عجیب
یک پر ز یک طرف پر دیگر ز یک طرف
قنداقه ات ز یک طرف و دست ساقی ام
گردد شفیع عرصۀ محشر ز یک طرف
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات_شب_هفتم_محرم
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#مناجات_اول_مجلس
#حسن_لطفی
▶️
از دستِ فراقت گِله دارم،گله دارم
هر روز همین مسأله دارم،گله دارم
جا مانده ترین لاله ی باغ شهدایم
دلتنگیِ صد قافله دارم،گله دارم
من داغِ برادر به جگر دارم و سوزم
زین غم که از او فاصله دارم،گله دارم
@hosenih
بی کرب و بلا،هیچ دَم آرام نگیرم
آقا دلِ کم حوصله دارم،گله دارم
از این که به پشت تو نخواندیم نمازی
وقتی که به لب نافله دارم،گله دارم
ما هرچه که خواندیم،فقط بارش زهراست
گاهی که خیالِ صله دارم،گله دارم
@hosenih
یک نامه نشد تا که برایت بنویسم
صدها ورق باطله دارم،گله دارم
عمریست که با دیدن هر کودکِ در خواب
من پُرسشی از حرمله دارم، گله دارم:
گیرم که زدی تیر،چرا خنده نمودی
صد زخم از آن هلهله دارم، گله دارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مصطفی_هاشمی_نسب
▶️
از روی دستهای پدر بال و پر گرفت
خندید و خنده را ز لبان پدر گرفت
احساس کرد تیر، پدر را نشانه کرد
با حنجرش برای امامش سپر گرفت
@hosenih
آری بزرگزاده به باباش میرود
یک پر، دو پر، نه مثل پدر بیشتر گرفت
ششماهه بود و بند دل مادرش رباب
از طـرز دست و پا زدن او شرر گرفت
وقتی که غنچههای زیر گلویش شکوفه کرد
عطـــری عجیب در همهی دشت در گرفت
خون گلوش رفت به هفت آسمان و بعد...
از حال زار عرشنشینان خبر گرفت
@hosenih
بابا میان معرکه حیران شد و سپس
زیر عبای خویش پسر را به بر گرفت
مادر زبان گرفته و جانسوز میسرود:
طفلم قشنگ بود و گلم را نظر گرفت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
انگار علی مادر تو شیر ندارد
گریه نکن این قدر که تأثیر ندارد
بی حال شدی و دل من ریخته برهم
درمانده شده فرصت تأخیر ندارد
می گیرم از این قوم کمی آب برایت
بابای تو ترس از غمِ تحقیر ندارد
@hosenih
ای مردم کوفه پسرم تشنه ی آب است
این کودک بیچاره که تقصیر ندارد
یک مرد بیاید ببرد غنچه ی من را
آبش بدهد... مادر او شیر ندارد
گفتند: "حسین آمده خود آب بنوشد"
یک جرعه ی آب این همه تفسیر ندارد
@hosenih
ای حرمله این بچه سرِ جنگ ندارد
شش ماهه ی بی شیر که شمشیر ندارد
تیری که به عباس زدی؟! وای خدایا...
شش ماهه ی من طاقت این تیر ندارد
شادی نکنید این همه که مادرش افتاد
شش ماهه زدن این همه تکبیر ندارد
@hosenih
بیچاره ربابه جگرش سوخت و دیگر
کاری بجز اشک و غم شبگیر ندارد
گیرم که شکسته شده، بعد از علی اصغر...
...گهواره دگر حاجت تعمیر ندارد
خوابش شده دامادی اصغر ولی انگار
خواب دل هجران زده تعبیر ندارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#علی_اکبر_لطیفیان
▶️
میشینه رو خاک خدا خدا میگه
گاهی وقتا حرفاشو به ما میگه
شبا وقتی یهو از خواب میپره
دستاشو تکون میده لالا میگه
@hosenih
آخه امروز تو کوچه گهواره دید
دست مادرای شام شیرخواره دید
صبح تا حالا با کسی حرف نزده
فکر کنم حرمله رو دوباره دید
@hosenih
حرمله گلشنمو ازم گرفت
گلِ رو دامنمو ازم گرفت
من اگه لالا نگم دق میکنم
لالاییگفتنمو ازم گرفت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
حجت الاسلام #محسن_حنیفی
▶️
چه با وقار از آن ازدحام بر میگشت
نبرد تن به تنش شد تمام بر میگشت
عموی كوچک سادات حاجی عشق است
ز طوف صاحب بیتالحرام بر میگشت
@hosenih
دو تا حرم كه در آغوش یكدگر بودند
امامزاده به دوش امام بر میگشت
چه میشد اینكه به او قدری آب میدادند
كه طفلكی به حرم تشنهكام بر میگشت
سهشعبه آمد و بخت رباب برگرداند
پدر خجل شده سمت خیام بر میگشت
دوباره یکدو قدم سوی معركه میرفت
دوباره سوی حرم یك دو گام بر میگشت
@hosenih
چه میشد اینكه دعای رباب را بخرند
كه تیر آمده با احترام بر میگشت
سرش به سینهی بابا، تنش به زیر عبا
چه با وقار از آن ازدحام بر میگشت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
رفته تابِ شیرخواره وای بیچاره رباب
نیست وقتِ استخاره وای بیچاره رباب
برد آقا تا که سیرابش کند، با ناله کرد...
بر لب خشکش اشاره وای بیچاره رباب
تا که فرمود: "...إرحموا هذا الرضیع" تیری رسید
حرف او شد نیمه کاره وای بیچاره رباب
@hosenih
حرمله با تیِر مرد افکن علی را ذبح کرد
هنجرش شد پاره پاره وای بیچاره رباب
میخِ محکم را به روی تخته ی نازک بکوب
رفته تاب از استعاره، وای بیچاره رباب
پیکرش را برد بابا تا که پنهانش کند
قلبِ مادر زد شراره، وای بیچاره رباب
@hosenih
عاقبت در پشت خیمه قبرِ مخفی شد عیان
نیست دیگر راه چاره وای بیچاره رباب
رأسِ او را روی نی بستند، این بی رحم ها
کرد با حسرت نظاره وای بیچاره رباب
همسر ارباب ما دیگر شبی راحت نخفت
هر شبش شد پر ستاره وای بیچاره رباب
@hosenih
جای چنگ آخرش روی گلویش سوخت باز
خیره شد بر گاهواره وای بیچاره رباب
بیتِ آخر را فقط فهمید هرکس مادر است
شیر در سینه دوباره... وای بیچاره رباب
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
آمدم خیمه تا وداع کنم
دیدم از داغ آب میسوزی
بردم آبت دهم ولی دیدم
زیر این آفتاب میسوزی
@hosenih
کاش آبی شود مهیا تا
خجل از روی خواهرت نشوم
سعی کردم که وقت بردن تو
چشم در چشم مادرت نشوم
@hosenih
پشت سر را نگاه کن پسرم
جلوی خیمهها رباب نشست
به امیدی که خیمه برگردی
آمد و زیر آفتاب نشست
@hosenih
من که طاقت ندارم ای گل من
که نگاهی کنم به پشت سرم
لیک حس میکنم که آمدهاند
جلوی خیمهها زنان حرم
@hosenih
گر چه ای کودکم نمیبینم
ذرهای رحم در دل اعدا
شاید این دفعه وضع، فرق کند
کودک من توکلت به خدا
@hosenih
به رخ کودکم نگاه کنید
رنگ، دیگر به روی طفلم نیست
کوفیان إرحمو بهذا الطفل
قطرهای هم برای او کافیست
@hosenih
خودمانیم شیرخوارهی من
کاش از شاخهات نمیچیدند
کاش پوشانده بودمت به عبا
تا گلوی تو را نمیدیدند
@hosenih
وقتی میآمدیم خواهر تو
با نگاهش مرا معذّب کرد
تا تو برگردی و بخوابی باز
عمه گهواره را مرتب کرد
@hosenih
تو بگو من چطور پاسخ این
یکحرم، اضطراب را بدهم
عمه با من، علی بگو که چطور
من جواب رباب را بدهم
@hosenih
این گلو مثل ساقهی گل بود
قطعکردن، تبر نیاز نداشت
کس نپرسید حرمله این طفل
به سهشعبه دگر نیاز نداشت
@hosenih
آه، تصمیم، واقعا سخت است
وای اگر تیر جابجا بشود
تیر را از گلو اگر بکشم
ترسم این است سر جدا بشود
@hosenih
عطش آرام کرده بود تو را
تاب حرکت نبود در بدنت
حرمله با سهشعبه باعث شد
بنگرم باز دست و پا زدنت
@hosenih
بعد از عباس ای علیاصغر
خیمهها را تو زیر و رو کردی
از سرِ شانهام گرفتی پر
هوس شانهی عمو کردی
@hosenih
با دو دستی که غرق در خون است
اشک خود را ز گونه پاک کنم
میبرم پشت خیمهها که تو را
با دل خون درون خاک کنم
@hosenih
شاید این طور دشمنان دیگر
رأس تو از بدن جدا نکنند
بین سرها سر تو را شاید
لااقل روی نیزهها نکنند
@hosenih
لکن از قوم کوفی و شامی
میشناسم تمام را پسرم
تو برو تا دقایقی دیگر
وعدهی ما به نیزهها پسرم
@hosenih
دوست دارم به سمت خیمه روم
تا شود عمه مرهم دردم
من فقط ماندهام عزیز دلم
با چه رو سمت خیمه بر گردم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
شش ماهه به روی دست بابا در تب
ذکر لبِ اهل خیمه یارب یارب
@hosenih
زد تیر سه شعبه را... بمیرم! ایکاش
چشمان رباب(س) را بگیرد زینب(س)!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#امیر_اکبرزاده
▶️
او منتظر وقت سفر بود، نبود؟
مشتاق گذشتن از خطر بود، نبود؟
@hosenih
تا لحظهی آخر به خودش فکر نکرد
شش ماه کفنپوش پدر بود، نبود؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#سیدهاشم_وفایی
▶️
روز عاشورا در آن جوش و خروش
شد زمین از خون یاران لالهپوش
آمد آوائی از آن صحرا به گوش
باغبان باغ گلها زد خروش
گلفروشم گلفروشم گلفروش
@hosenih
گرچه گردیدند یارانم شهید
حق که گلهای مرا پرپر بدید
با نگاهی لالههایم را خرید
در چنین باغی که گشته لالهپوش
غنچهای دارم که از سر برده هوش
@hosenih
غنچهام از هر گلی زیباتر است
عطر او از هر گلابی بهتر است
گرچه از باد حوادث پرپر است
از عطش پژمرده و زین رنگ و روش
میکشم کوهی ز درد و غم به دوش
@hosenih
تشنه است امّا لبش آب بقاست
کودک است امّا پُر از قدر و بهاست
از غمش در خیمهها ماتمسراست
غم از این غم میزند در سینه جوش
تیر گلچین کرده جای آب نوش
@hosenih
کیست تا از جان مددکارش شود؟
کیست تا عاشق به رخسارش شود؟
کیست تا آنکه خریدارش شود؟
ناگه او را مژدهای آمد بگوش
شد بلند از هاتف غیب این سروش
@hosenih
غم مخور ای باغبان داور منم
بر تو و این باغ ِ گل یاور منم
مشتری غنچهی پرپر منم
ای مبارک باغبان سختکوش
این چمن را میخرم با گلفروش
@hosenih
ناگهان شد دشت از خون لالهگون
شد بلند از باغبان باغ خون
نغمهی انا الیه راجعون
ای «وفائی» تا که گردید او خموش
شد تمام آسمان پر از خروش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih