eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
صحبت از رفتن علی تا شد کمر شاه کربلا تا شد هر کجا را نگاه کرد حسین تکه ای از علی هویدا شد اشک بر دیده‌ی حسین نشست زخم بر پیکرش که پیدا شد چه قدر سنگ خورد سینه‌ی او چه قدر نیزه بر تنش جا شد اولین بار بود در تاریخ پای زینب به معرکه وا شد گریه کردیم و زخم‌های حسین غیر یک زخم او مداوا شد درد اکبر نمی‌شود درمان چون فقط اکبر ارباً اربا شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هرچه سوی معرکه تازه‌جوان آمد جلو پشت سر بابای او سینه‌زنان آمد جلو گفت جدّ من علی و جدّه‌ی من فاطمه‌ست ابن‌ملجم پا شد و قنفذ دوان آمد جلو جسم اکبر هدیه بر سلاخ‌های کوفه شد این‌یکی با تیغ و آن‌یک با سنان آمد جلو تار صوتی مؤذن نیزه نیزه پاره شد لخته‌خون‌ها در گلویش با اذان آمد جلو از علی‌اکبر فقط این چند تکه مانده بود هر که آمد این‌طرف، با قصد جان آمد جلو قبل ازآنیکه حسین این سمت‌وسو پیدا شود بانویی آشفته از بین زنان آمد جلو! آنکه روی سایه‌اش عباس غیرت داشته! بعد این پنجاه سال عمرش عیان آمد جلو! روی زانو شاه می‌آید خدا صبرش دهد خورد از مرکب زمین و قد کمان آمد جلو آخر سر این پسر بین عبایی جمع شد سوره‌ی کوثر به دوش دوستان آمد جلو ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چنان غرق عزای توست روز و ماه و سال من که از اندوه تو، امروز و فردا را نمی‌دانم مسیحای من ای از دم گرفتار تو بیماران! من از تو زنده‌ام، باقی دنیا را نمی‌دانم نشستم نامه بنویسم برایت خیس شد کاغذ زبان ایل من اشک است، الفبا را نمی‌دانم دلی از داغ تو پر خون و اشکی از غمت دارم حلالم کن که من قدر همین‌ها را نمیدانم به سویت می‌پرم با شوق و سمتت می‌دوم با سر سر تو معنی این پا و آن پا را نمی‌دانم خبر از کربلایت فطرست ای کاش می‌آورد یکی اینجا دلش تنگ است...، آنجا را نمی‌دانم سه روز از آب منعت کرده‌اند و سخت مبهوتم که حال تشنه‌ی مانده به صحرا را نمی‌دانم ** برای روضه‌های داغ اکبر هر کجا گفتم میان هلهله من حال آقا را نمی‌دانم تمام جسم او ذره به ذره در عبا جا شد؟ چه بنویسم که شکل ارباً اربا را نمی‌دانم به ویرانه رقیه دخترت با خواهرت می‌گفت: که من خیلی دلم تنگ است...، بابا را نمی‌دانم! ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مثل آهی که نهاد از مصدرش بیرون کشید نیزه را بابا ز حلق اکبرش بیرون کشید دشنه‌ای نای اذان‌گویِ حرم را باز کرد... چندتا اَشهَد ز عُمق‌ حنجرش بیرون کشید فرض کن شمشیر با فَرقِ جوانی لج کند... تیغ را باید چگونه از سرش بیرون کشید؟! آنقَدَر پا خورد..، جلد مصحفش پاشیده شد بَرگه بَرگه می‌توان از دفترش بیرون کشید با عبایی که حسین آورد در آن ازدحام... چند‌عضوی را فقط از پیکرش بیرون کشید زخم پهلوی پسر را دید..، داغش تازه شد... میخ را با چه عذابی مادرش بیرون کشید هر دری زد تا علی "بابا" بگوید که..، نشد لخته‌ی خون را اگرچه آخرش بیرون کشید ** روی نعش شاهزاده داشت جان می‌داد..، آه... شاه را از این مصیبت خواهرش بیرون کشید ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
؛ ؛ ؛ می‌نشینیم سر کوی اباعبدالله به امید رخ نیکوی اباعبدالله از کریمیِ خودش بوده که ما هم شده‌ایم همه‌ی عمر ثناگوی اباعبدالله صحنِ پیشانی ما بوی حسینیه گرفت از گِل تربتِ خوشبوی اباعبدالله اهل معراج نشد هیچ رسولی الا... با توسل به سرِ موی اباعبدالله نزد پیغمبر ما خوب‌تر از هر عملی‌ست زدنِ بوسه به بازوی اباعبدالله دستگیر است اگر از همه‌ی خلق حسین بوده چون فاطمه الگوی اباعبدالله رحمت واسعه‌اش، جلوه و یاد حسن است رفته بر خوی حسن، خوی اباعبدالله نیست انصاف، نگوییم از ایمانِ رباب ذوبِ مولا شده بانوی اباعبدالله فاطمه در صف محشر به سویش خواهد رفت هر که رفته قدمی سوی اباعبدالله مُحرمِ کعبه‌ی بی دلبر زینب نشویم قبله‌ی ماست فقط روی اباعبدالله ** زودتر خورد زمین، خواهر مظلوم حسین دید تا، خم شده زانوی اباعبدالله دست بر پهلوی خود بُرد عقیله، ناگاه... نیزه‌ای خورد به پهلوی اباعبدالله آسمانِ رُخش از لطمه غروبین شده بود سنگ چون خورد به ابروی اباعبدالله آتش از بام سرش ریخت، سرِ مویش سوخت دید تا سوخته گیسوی اباعبدالله ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رجز بخوان، رجز بخوان، شبیه مرتضی علی که حیدری دگر شود دوباره سهم ما علی برو که اولین شهید این قبیله می‌شوی برو برو عزیز خانواده مرحبا علی سوارشو به سمت خیمه‌گاه دشمنان برو عقیق خون خویش را ببخش بر گدا علی برو به فتح خیبری دوباره و تو هم بده جواب ظلم قوم بدتر از یهود را علی هزار بار خورده‌ام زمین و باز پاشدم خودت بیا به من بگو چقدر مانده تا علی! جوان من بلند شو، نخواب بین معرکه بلند شو، بلند شو، بگو دوباره یاعلی نه پیرهن، که جوشنت شده‌است پاره یوسفم چگونه این چنین شدی اسیر گرگ‌ها علی هم این طرف، هم آن طرف، به هر طرف تو هستی و بیابمت کجا علی ؟ کجا علی ؟ کجا علی ؟ چقدر تکه تکه‌ای، چقدر پاره پاره‌ای به قول شاعران شدی هجا هجا هجا علی ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آورده باد از جانب صحرا مصیبت تا چشم می‌بیند پُر است اینجا مصیبت از بس به حال و روز من خندید لشکر گریه به حالم می‌کند حتی مصیبت سنگینی داغ تو عالم را بهم ریخت دنیا ندارد بعد تو الا مصیبت هر تکه از جسم تو یک گودالِ روضه است دست‌ت مصیبت... سر مصیبت... پا مصیبت... ای خاک بر دنیا که خاکی شد سر تو امروز دیدم قدر یک دنیا مصیبت خندیدن لشگر به من کم بود، حالا دارد می‌آید عمه پیشت وامصیبت می‌ترسم اینکه از روی دستم بریزی تشییع تو حالا شده تنها، مصیبت چندین نفر دنبال اعضای تو گشتند شد پیکر تو جمع اما با مصیبت تا تکه تکه در عبا چیدم تنت را شد قطره قطره جمع یک‌دریا مصیبت پیغمبر کرب و بلا این چه مقامی‌ست بین عبا مبعوث گشتی با مصیبت مقراض باعث شد که در خیمه بگیرند از داغ اعضای تنت زن‌ها مصیبت... سروده گروه ادبی 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از همان روز که افتاد به پایش پدرش تا به امروز به‌ پایِ پدرش افتاده @dobeity_robaey
هرکسی رفت به‌دنبال تو راهش وا شد هرکسی بوسه به پای تو نزد رسوا شد آب محتاج لب توست؛ نه تو محتاجش! لب خشکیده‌ی تو داغ دل دریا شد پسر چهارم زهرایی و ابن الزهرا بودنت مایه‌ی امید بنی الزهرا شد... جا رویِ چشمِ ترِ مهدیِ زهرا دارد آن عریضه که به دستان شما امضا شد بخدا مثل تو در بین برادرها نیست بخدا داشتنت حسرت خواهر ها شد اهل حاجت همه‌ی سال به کس رو نزدند صبر کردند همه تا شد تا قیامت جلوی هیچ کسی خم نشود قد هرکس جلوی پرچم سبزت تا شد من ندادم به سکینه قسمت! می‌ترسم یک نفر داد قسم در حرمت غوغا شد تو از اول حسنی بودی و دیدند همه چقدر تیر براین پیکر زخمت جا شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دو دست تو ستون خیمه‌ی عرش برین باشد دو دست تو همان دست خدا در آستین باشد شفاعت قدر یک جرعه عطش نوشیده از دستت دخیل شاهپرهایت پَرِ روح الامین باشد به روی شانه‌ی کعبه تو رفتی خطبه‌ای خواندی بخوان! نهج البلاغه از لبِ تو دلنشین باشد بخوان که کعبه هم دور سر معصوم می‌گردد یکی از حاجیانش آسمانِ هفتمین باشد بخوان در گوش حاجی‌ها که طوف خانه‌ی کعبه طواف بر قدمگاه امیرالمومنین باشد همانگونه که حیدر پیشمرگ مصطفی بوده فدایی حسین او یل ام البنین باشد ببین که چادر مادر شبستانش مهیای نزول آیه های والقمر از روی زین باشد تو که پیشانی‌ات ایوان آیینه‌ست، پس باید زلال روشنایی، جاری از زخم جبین باشد ** کجایی ماه پاره؟! تا ببینی که پس از داغت تن خورشید زیر چکمه‌ی شمر لعین باشد خداوند ادب! در پایکوبیِ چهل تا نعل نگاه رمل‌های گرم از تو شرمگین باشد ✍ حجت‌الاسلام 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این ریشه‌ی عشق است؛ از دل کندنی نیست بالاتر از فهم است؛ پس فهمیدنی نیست هرکس دلش گیر است یکجایی به هرحال من که دلم این روزها ام البنینی‌ست با اینکه اصلاً زاده‌ی ام البنین است آشفته‌تر از فاطمه امشب زنی نیست این خانواده کلهم نور‌اند، يک نور پس بچه‌ی این پنج تن که ناتنی نیست در شهر ما نامش به روی ارمنی‌هاست هرچند این باب الحوائج ارمنی نیست ما با فرات کربلایش قهر کردیم چون بعد او این آب‌ها که خوردنی نیست ** تیری که به مشکش زدید عباس را کشت دیگر نیازی به عمود آهنی نیست سروده گروه ادبی 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دل به دریا زد و دریای دعا پشت سرش یارب او را به سلامت برسان از سفرش ماه اگر رفت، کواکب همه سرگردان‌اند ماه رفت از حرم و اهل حرم منتظرش عهد کرده‌ست و مهم نیست اگر در میدان لشکری عهدشکن صف بکشد دور و برش چه ترک‌ها که عیان بود به روی لب او چه شررها که نهان شعله کشید از جگرش آسمان تیره شد از تیر به آنی، اما این علمدار حسین است! چه باک از خطرش؟ دست عباس در آخر گره از کار گشود که یدالله علی بوده و این هم پسرش دست در آب فرو برد و خنک بودن آن آتش بیشتری زد به دل شعله‌ورش خاک هم خاک به سر ریخت از آهی که کشید آب هم آب شد از دیدن چشمان ترش آمد از علقمه با دست پر؛ اما افسوس چه امید‌ست به دنیا و قضا و قدرش؟ رفت از دست، دو دستش، مگر از پا افتاد؟ گفت ای نفس! غمی نیست به دندان ببرش از چه خم شد؟ به گمانم که کمی چشمانش... ناگهان آه‌...نگویم که چه آمد به سرش حکم جان داشت در آن غائله آن مشک، چه سود گر سر و چشم و دوتا دست نباشد سپرش؟ چه غریبانه زمین خورد به یاری حسین چه دلیرانه وفا کرد به عهد پدرش آسمان تاب نیاورد و ز غم خون بارید چون که می‌دید چه‌ها کرده زمین با قمرش آبرو را اگر از مادر اباالفضل گرفت بر جهان فخر کند ام بنین با پسرش ناگهان از کف شاعر قلم افتاد و شکست به گمانم که حسین آمده، اما کمرش... ✍ 📝 | عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e