بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت #دودمه
#قاسم_نعمتی
▶️
چشم همه بر دست شما در صف محشر
مدد یا علی اصغر
@hosenih
آقای قیامت بشوی با تن بی سر
مدد یا علی اصغر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
پدری خَم شده تا دردِ کمر را بِکِشَد
مادری منتظرش نازِ پسر را بِکِشَد
طرفی خَم شده سر ، جای تَرَکها خونی است
کاش میشُد به لبش دیدهی تَر را بِکِشَد
@hosenih
بُردنِ این تَنِ بی وزن برایش سخت است
نیست عباس که این قرصِ قمر را بِکِشَد؟
از دو سو تیر به بیرون زده باید چه کند
از کدامین طرف این تیرِ سه سر را بِکِشَد
خواست از سمتِ سهشعبه بکشد سر چرخید
بهتر این دید که او قسمتِ پَر را بِکِشَد
تیر از بچه که رَد شد جگرش تیر کشید
نَکُند با سرِ این تیر جگر را بِکِشَد
هرچه میخواست بیاید به حرم باز نشد
یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد
باید او قبر کَنَد خاک کُنَد شرح دهد
آه این سینه غَمِ چند نفر را بِکِشَد
زیرِ لب گفت فقط آه رباب آه رباب
وای اگر پیشِ سنان بارِ سفر را بِکِشَد
حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت
باید او در کمرش کیسهی زَر را بِکِشَد
@hosenih
هم سبک هم که گران است سرش پس دعواست
قسمتِ کیست در این قائله سَر را بِکِشَد
کاش میشُد که نمیدید رُباب این دفعه
نیزهای رد شده از خاک پسر را بِکِشَد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
تشنه ای با تشنه ای آمد سپاهی رفت عقب
لشگر آماده ی کوفه ز آهی رفت عقب
رو زد اما روی او را برزمین انداختند
بچه ترسید از صدای طبل شاهی رفت عقب
@hosenih
حرمله زانو گرفت و زانوی آقا خمید
تیر دربین کمان جاشد نگاهی رفت عقب
صید را شش ماهگی راحت شکارش میکنند
پرت شد قلاب تا!لبهای ماهی رفت عقب
حجم تیر و یک گلوی نازک اصلا جور نیست
گردن افتاده اش خواهی نخواهی رفت عقب
@hosenih
یک پدر بود و سری بر پوست آویزان شده
گاه گاهی پیش آمد گاه گاهی رفت عقب
قطعه ای را پشت خیمه وقف اصغر کرد و بعد
کند با خنجر برایش سرپناهی رفت عقب
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حسین_ایزدی
▶️
از لب خشک تو هم مادر خجالت میکشد
هم پدر، هم عمه، هم خواهر خجالت میکشد
@hosenih
تشنگی تو تمام دشت را شرمنده کرد...
آفتاب و آب و مشک و پر خجالت میکشد
موج میزد پیش لبهای ترک خورده، فرات
تا ابد این رود از اصغر خجالت میکشد
مادر آمد شد دخیلِ مشک سقای حرم
در کنار مشک، آب آور خجالت میکشد
بین این شرمندگیها حرمله تا شد بلند ...
آن سوی میدان همه لشگر خجالت میکشد
هر چه رگ بوده ترک خورده، شکسته شد گلو
پس سه شعبه دارد از حنجر خجالت میکشد
@hosenih
مادری هستی خود را داد امانت دست او ...
پشت خیمه همسر از همسر خجالت میکشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حسین_ایزدی
▶️
فریاد و ناله داشت ز شب تا سحر رباب
چشمش شده پیاله ی خون جگر رباب
@hosenih
تازه عروس خانه مولا چه پیر شد
قدش خمیده است ز داغ پسر رباب
با گریه رباب همه گریه می کنند...
آتش زده به جان همه با شرر رباب
زینب به گریه گفت عزیزم دگر بس است
تو گریه می کنی چه کند این پدر رباب؟
در خیمه ی رباب دگر قحط آب نیست...
اینجا فرات ساخته با چشم تر رباب
@hosenih
یک لحظه از نگاه علی دل نمی کند
نیزه جلو جلو رود و پشت سر رباب
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حسین_ایزدی
▶️
شد قتلگاه مادر تو پشت خیمه
خوابیده حالا پیکر تو پشت خیمه
@hosenih
پیش نگاه حرمله گر چه نلرزید
افتاده اما در بر تو پشت خیمه
گهوارهات یک سو و قنداق تو یک سو
هر تکه از بال و پر تو پشت خیمه
وقتی که تیر آمد تمام حنجرت ریخت
یعنی جدا گشته سر تو پشت خیمه
این روضه خوانیها هم از آنجا شروع شد
از روضههای مادر تو پشت خیمه
@hosenih
هر کس به یک سو میدود در دشت اما
آمد کنارت خواهر تو پشت خیمه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
مادری بین خیمه غمگین بود
سرش از شرم رو به پایین بود
پیش چشمان بانوان حرم
دیده اش پر شد از نم و شبنم
@hosenih
بانویی که دگر نظیر نداشت
کودکش تشنه بود و شیر نداشت
دست خود را تکان تکان می داد
کودکش تشنه داشت جان می داد
چه کند با دل گرفتارش؟!
داد دست رقیه گهوارش
پیش او هم علی نشد آرام
زینب آمد ولی نشد آرام
کودکی زیر لب در آن محفل
گفت با گریه یا ابوفاضل
آه، از شرم ساقی توحید
پیکرش بین علقمه لرزید
ناگهان نور مشرقین آمد
پدرش حضرت حسین آمد
عمه گهواره را به آقا داد
به دل مادرش تسلا داد
گفت: او هم دلاوری شده است
تشنه ی جام کوثری شده است
رفت آقا به سوی آن لشکر
رفت در روبروی آن لشکر
گفت: این طفل را چه تقصیر است
دست او نه کمان نه شمشیر است
آتشی بر دل فلک خورده
لبش از تشنگی ترک خورده
نیست کس تا دوای او بدهد؟!
جرعه آبی برای او بدهد
طفل خود را گرفت بالاتر
عمر سعد بود و یک لشکر
@hosenih
بین شان سخت ولوله افتاد
ناگهان یاد حرمله افتاد
گفت: برخیز و صید کن در دم
با سه شعبه تو هر دو را با هم
قلب کون و مکان شراره گرفت
تیر را سوی شیرخواره گرفت
تیر از چله ی کمان رد شد
در حرم حال مادرش بد شد
طفل خنده به روی لب آورد
روی دست پدر تلظی کرد
دست و پا زد میان آغوشش
ذبح شد بچه گوش تا گوشش
سر اصغر میان یک دستش
پیکرش شد از آن یک دستش
روضه، مافوق هر تصور شد
پدر از خون محاسنش پر شد
عرش را داشت شعله ور می کرد
متحیر به او نظر می کرد
این همه اظطراب را چه کند؟!
مانده حالا رباب را چه کند؟!
در عبا گرچه طفل پنهان بود
خونِ زیر عبا نمایان بود
بیش از این بین این مسیر نماند
پیکرش را به پشت خیمه رساند
وای از ناله ی مهیب رباب
وای از غربت عجیب رباب
@hosenih
رفت خیمه، نه این که دل بکند
خواست گهواره را تکان بدهد
از دلش غصه بی گمان نرود
بعد از این زیر سایه بان نرود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
آن قدر لب تشنه و معصوم بود
گریه هم می کرد نامفهوم بود
صورتی کوچک شبیه غنچه داشت
استخوانش نرم مثل موم بود
@hosenih
مادرش از تشنگی شیری نداشت
در میان خیمه ها مغموم بود
جان به قربان غریبی حسین
از دو قطره آب هم محروم بود
آب را بستن به روی کودکان
در کدام آیین و دین مرسوم بود؟!
شد از این کودک تلظی کردنش
سهم بابایی که خود مظلوم بود
با سه شعبه، طفل شش ماهه زدن
در میان کفر هم مذموم بود
بین دستش یک طرف جسم علی
یک طرف هم صورت و حلقوم بود
گوش تا گوش علی پاشیده شد
چون به جرم عاشقی محکوم بود
***
عصر عاشورا رسید و صحبت از
نبش قبر کودکی معصوم بود
@hosenih
پیش چشم مادرش رأس علی
لا به لای نیزه ها معلوم بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#رضا_حاج_حسینی
▶️
زخم را اینبار بر قلب پدر میخواستند
مادر بی تاب را بی تاب تر میخواستند
@hosenih
این هدف انگار با اهداف دیگر فرق داشت
که برایش تیر انداز قَدَر میخواستند
دشمن نام علی بودند... ورنه چله ها
تیرشان تک شعبه هم میشد اگر میخواستند
تیغ های ظالم بی رحم، خون می ریختند
نیزه های وحشی خونخوار، سر میخواستند
@hosenih
از کبوترها کبوتروار تر پرواز کرد
گرچه او را کودکی بی بال و پر میخواستند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#امیر_عظیمی
▶️
از داغ ابوالفضل دل مشک کباب است
حرف لب اصغر دو سه تا جرعه آب است
@hosenih
ای حرمله بر حلق علی تیر زدی لیک
این تیر دقیقا وسط قلب رباب است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_شهادت
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#امیر_عظیمی
▶️
تا از افق جمال حسین آفتاب کرد
سنگ سیاه جان مرا دُرّ ناب کرد
من کال بودم و نرسیده به بزم عشق
دست حسین قوره ی دل را شراب کرد
@hosenih
اینکه حسین خواند مرا نوکر خودش
در حق من بدون تعارف ثواب کرد
روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت
لب های خشک او جگرم را کباب کرد
سقا کنار علقمه از غصه آب شد
از بس سکینه پیش عمو آب آب کرد
می دانی از چه ولوله افتاد در حرم؟
بغض رباب حال حرم را خراب کرد
@hosenih
گهواره، طفل، تیرسهشعبه، رباب، آب
با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد
اصلاً برای تشنگی شیعیان حسین
رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح_و_ولادت
بنویسید از او؛ از همۀ زاویهها
تیترها، پاورقیها، متنها، حاشیهها
همه جمعند سر سفرهی ارباب حسین
رنگ و بوی علوی دارد اگر قافیهها
همۀ هاشمیون منتظر یک خبرند
حبس گردیده نفسهای همه در ریهها
قلبها میتپد و ثانیهها حساس است
میشمارند همه تک تکِ این ثانیهها
نوهی ماهرخِ حضرت زهرا آمد
علیِ سوم ارباب به دنیا آمد
خانۀ حضرت ارباب معطر شده است
رونق خانۀ اوچند برابر شده است
خانه ای با سه برادر ، سه قمر ، سه خورشید
پدری محو رخِ این سه برادر شده است
روی یک دوش ، رقیه ، علی اصغر حالا
جاش دوشِ دگرِ ساقی لشگر شده است
ز دو چشمش همه آثار بزرگی پیداست
چقَدَر زود شبیه علی اکبر شده است
همه تبریک بگوئید به ارباب و ربا ب
راحت جان پدر ، هستی مادر شده است
پدرش هرچه که خواهیم به ما می بخشد
حتماً این بار به ما کرببلا می بخشد
@hosenih
مثل خورشید به دل سرزد و تابید علی
صورتش مثل قمر بود و درخشید علی
آمد وآمدنش خنده به لبها آورد
آمد و بر پدرش روحیه بخشید علی
زیر و رو شد دل ارباب چو خندید رباب
عمه خندید ، لبش وا شد وخندید علی
رحمتی بود که بر اهل زمین نازل شد
به کویرِ دلِ خشکِ همه بارید علی
عاشق نام علی بود حسین ابن علی
پسرش را به همین قاعده نامید علی
آمد ونامِ علی شایع و رایج شده است
مثل عباسِ علی باب حوائج شده است
@hosenih
پاکی ات رفته به زهرا و شمایل به علی
رنگ و بوی تو چو زهراست و مایل به علی
خلق وخویت چو حسین است وابالفضل ، ولی
رفته جذابیت چشم تو کامل به علی
دلِ خود را به پدر باختی و دل به پدر
پدرت باخته که باخته ای دل به علی
محفل ذکر علی عادت دیرینۀ ماست
هست اصلاً همۀ عشقِ محافل به علی
هر که بر دامن تو دست توسل زد ، شد
بی کم وکاست دل او متمایل به علی
به علی رفته تماماً وجنات و سکنات
به علی شیر خدا و نوهء او صلوات
✍ #مهدی_مقیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e