بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدحسن_رستگار
▶️
بیت بیت غزل از داغ غمش ریخت به هم
شعر من روضه شد و محتمشمش ریخت به هم
@hosenih
راه می رفت و پدر محو تماشایش بود
آه از آن لحظه که با هر قدمش ریخت به هم
من علی ابن حسین ابن علی ام مردم
دشمن از دیدن تیغ دو دمش ریخت به هم
دست پرورد علمدار عجب جنگی کرد
تا زمین خورد ، عمو دید علمش ریخت به هم
دم آخر که نفسهاش شمارش می شد
از دم تیغ کسی بازدمش ریخت به هم
(ی ا) جدا (لام) جدا ( عین) جدا افتاده
خواست شاعر بنویسد . . . قلمش ریخت به هم
@hosenih
دفتر شعر بیارید هجا جمع کنید
شاه بیت غزلم زیر و بمش ریخت به هم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#سیدحسن_رستگار
▶️
قطره ای ام که زدم بر لب دریا لب را
باز کردم به ثنا گوییتان تا لب را
مردگان زنده نگردند تعجب دارد
چونکه تر کرده به نام تو مسیحا لب را
@hosenih
روی دستان علی ع بودی و آرام گذاشت
روی پیشانی تو ام ابیها لب را
با رفیقان خودش مانده چه گوید فطرس
چشم و ابروی تو را شرح دهد یا لب را
هر چه در جام نبی بود به جان تو چکید
تا به انگشت رساندی به تقلا لب را
شاعر از مدح رسیده به سری که بر نی
آیه میخواند و مردم به تماشا لب را
"اَم حَسِبتَ . . . عَجَباً" کهف کجا ؟کرببلا؟
تشنگی کرده چنین پر ترک آیا لب را
آب را روی تو بستند ولی در واقع
بست بر آب روان حضرت سقا لب را
@hosenih
این که دندان تو را سنگ شکسته یعنی
بعد پیشانی و ابروی تو حتی لب را
تکه های بدن اکبر خود را جُستی؟
کرده ای در وسط معرکه پیدا لب را؟
گوش تا گوش علی پاسخ "هل من ناصر"
حنجرش کرده به لبیک ز لب وا لب را
چه کند در تهِ گودال اگر نگذارد
روی رگهای گلو زینب کبری لب را
خیزران شد قلم شاعر "كَأ ساً ناوِل"
تا به املاء جدیدی کند انشا لب را
ای سه سالست که با غصه نوازش میکرد
گیسوی سوخته را ، چشم ترت را ، لب را
@hosenih
عده ای آمده از غارت معجر گفتند
بهتر آنست بدوزند در اینجا لب را
آرزوی شب و روزم به خدا این شده است
برسانم به کف صحن تو آقا لب را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
جُنبشی بين آسمانها بود
شورشی تا به عرشِ اعلا بود
چشمهای فرشتگان مبهوت
به جوانی، پيمبر آسا بود
مرتضايی به شکلِ پيغمبر
يا حسينی که عالم آرا بود
محشری میرود به رویِ زمين
يا قيامِ قيامت آنجا بود
اينکه پشتِ سرش روانه شده است
آيهی «وان يکاد» زهرا بود
نه فقط دل زِ کربلا برده
با شکوهش دل از خدا برده
@hosenih
لرزه بر جانّ دشت اُفتاده
از حسينی ترين نبی زاده
کيست اين گردباد پيچيده
که خدا تيغ در کَفَش داده
کيست اين مرد غيرتِ طوفان
کيست اين سر فرازِ دلداده
همه گفتند که خدا انگار
باز پيغمبری فرستاده
از نژاد علی به نامِ علی
مثل عباس کوهِ اِستاده
باز دريای ايستاده ببين
شورِ رزمِ امير زاده ببين
@hosenih
قدمی زد زمين تلاطم کرد
لشکری دست و پای خود گم کرد
خویش را قبلهگاهِ میدان و
کعبه را قبلهگاه دوم کرد
آسمان را به خاک میدوزد
اينکه بر حادثه تبسم کرد
شور آتشفشان شروع شده است
مرتضی گوئيا تجسم کرد
اينکه از کشته پشته میسازد
با لب تيغ خود تکلّم کرد
رجزش دشت را بهم پيچاند
نعرهای زد زمانه را لرزاند
@hosenih
تشنگی میبَرَد توانش حيف
خشکتر میشود لبانش حيف
پيشِ چشمانِ خستهاش انگار
تيره شد تيره آسمانش حيف
نَفَسش در شماره اُفتاده
خسته شد دستِ پُر توانش حيف
مَرکبِ زخمی از نَفَس اُفتاد
رفت در بينِ دشمنانش حيف
ناگهان ضربهای زد از پهلو
نیزهای سمتِ استخوانش حیف
بر زمينش زد از سرِ زينش
پدرش آمده به بالينش
@hosenih
چشمت از حال من خبر دارد
پدرت دست بر کمر دارد
همه فهميدهاند بابایت
حالتی مثل محتضر دارد
تيغهايی که هست اطرافت
چقدر لَختهی جگر دارد
دستِ لرزانِ من کجا و تنت؟
که تو را تکه تکه بردارد
خُرد شد استخوانت اما نه
استخوانی تنت مگر دارد
نَکنَد از بَرِ پدر بِرَوی
خون من گردنت اگر بِرَوی
@hosenih
بی تو تنهای کربلا شدهام
بی تو اُفتاده تر زِ پا شدهام
من غرورِ شکستهام بابا
بی تو غمگینترین صدا شدهام
نوکِ انگشتهایشان این سوست
عاقبت دست بر عصا شدهام
بی تو بازیچهی نگاه همه
بی تو مجروح خندهها شدهام
همه کف میزنند و میخندند
بِینِ اینان چه آشنا شدهام
از کنارت چگونه برخیزم
خاک باید به روی سر ریزم
@hosenih
حجمی از خون و نيزه و تیری
حجمی از زخمهای دلگيری
حجمی از خُردههای يک ساقه
حلقههایِ جدایِ زنجيری
حجمی از تيغهای لب پَرِ سرخ
حجمی از تکههای شمشيری
حجمی از پارههای پاشیده
غرقِ صد ضربهی نَفَس گيری
حجمی از پيکرِ پراکنده
در سراشيبی و سرازيری
به دلم تيرِ آتشين نزنی
پيرمَردَم مرا زمين نزنی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت ، #دودمه
#قاسم_نعمتی
▶️
نوهٔ ارشد حیدر، یل خیبر شکنم
جلوهٔ پنج تنم
@hosenih
دست پرودهٔ یک مرد بنام حسنم
جلوهٔ پنج تنم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
بر زانو آمده پسرش را صدا كند
شايد جراحت جگرش را دوا كُنَد
گرچه جگر نداشت نگاهش كند ولی
بالينِ او نشسته پسر را صدا كُنَد
@hosenih
لُكنَت گرفته پيرِ جوان مُرده حق بده
سخت است واژهیِ پسرم را ادا كُنَد
آمد به پا بلند شود ، خورد بر زمين
مجبور شد كه خواهرِ خود را صدا كُنَد
كارَش به التماس كشيده ولی چه سود
بايد حسين چند عبا دست و پا كُنَد
مثل انارِ دانه شده ريخت بر زمين
وقتی زِ خاك خواست تَنَش را جُدا كُنَد
تا خيمهگاه جمعِ جوانان به خط شدند
شايد كه تكه تكه تنش جا به جا كُنَد
تا ديد خواهر آمده شد غصهاش دوتا
حالا عزا گرفته چه سازد چه ها كُنَد
كم نيست چشمِ خيره سر و شوم و بد نظر
ای كاش ميشد اينهمه لشگر حيا كُنَد
میكوشد از ميانِ تبرها و دشنهها
حتی زِ رویِ تيغ علی را سوا كُنَد
درگير بود ساقهی نيزه به سينهاش
راهی نبود تا گرهیِ بسته وا كُنَد
كتفش زِ جایِ ضربِ تبر باز مانده است
هر ضربه آمده كه يكی را دوتا كُنَد
@hosenih
بدجور دوختهاند سرش را به رویِ خاك
بايد شروع به كَندَنِ سر نيزهها كُنَد
مانند خاك رویِ زمين پخش شد تنش
طوری زدند آرزویِ بوريا كُنَد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
باز ای یوسف جوان برخیز
وسط گرگها نمان برخیز
رحم بر حال من کنو پاشو
تو دوباره امید بابا شو
@hosenih
سیب سرخ هزار لک شده ای
قطعه قطعه شدی فدک شده ای
ذات مستغرق خدایی تو
بند بندی جدا جدایی تو
دست و پای تو دست و پا گیر است
اثر سی هزار شمشیر است
تو چگونه به هر طرف هستی
کربلایی ولی نجف هستی
بین خس خس سرو صدا داری
پا نداری و رد پا داری
بند آمد اگر زبان پدر
هم کمی هم زیاد! جان پدر
کمرم را چقدر خم کردند
پیکرت را به نی علم کردند
پخش در کربلا شدی اکبر
چندتا چندتا شدی اکبر
تیرها آمد و شکستت داد
تیغ جراحه کار دستت داد
عمه ات آمدست من چه کنم
حرف معجر زدست من چه کنم
سعی دارد مرا بلند کند
نیمه جان را ز جا بلند کند
@hosenih
ای حدیث کسای روی کسا
فاطمیه میان عاشورا
بردنت کی توان یک پدر است
کار من نیست کار صدنفر است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#محمدمهدی_خیامیان
▶️
می روی فکر کرده ای پسرم؟
بعد تو می رود به نیزه سرم
می روی پشت سر نگاهی کن
حق بده تو به چشمهای ترم
@hosenih
قحط آب است و دشنه ها تشنه
به دهانِ تو وُ سر قمرم
تا که از روی اسب افتادی
همه جا تار گشته در نظرم
به هوای تو آمدم أما....
پیشِ پایت شکست بال و پرم
خبری از خودت اگر ندهی
می رود سمت خیمه ها خبرم
چشم خود باز کن علی اکبر
جانِ عمه هنوز در خطرم
از همه إرث بردی، از زهرا
از سرِ زخم خورده ی پدرم
بین من با حسن که فرقی نیست
دشت چون طشت پر شد از جگرم
این طرف آن طرف در این صحرا
شده جمع آوریت دردسرم
چون تنِ نامنظمت ديدم
كه نماندست از تو يك أثرم
عمه، جانِ دوباره ام بخشيد
ورنه مي رفت جانِ مختصرم
انتظارِ چه داری از دوشم؟
اینکه سوی حرم تو را ببرم
خیمه ها ریخته به هم،تو بگو
چه جوابی دهم به دور و برم
هر کجا می روی بدان من هم
همه جا با سر تو همسفرم
گر سرم روی نیزه هم برود
از سرِ قاتلت نمی گذرم
@hosenih
در کنار تو رفت دل از دست
در کنار فرات هم کمرم
بعد تو خاک بر سر دنیا
بعد عباس شمر و أهل حرم...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
کمرم خم شده داغت اثرش را کرده
بغض شمشیر تنت را صدو ده تا کرده
دور تا دور من از پیکر تو پرشده است
سوره ی یوسف من را که مجزا کرده؟
@hosenih
از همان لحظه رفتن خود من فهمیدم
پهلوی تو هوس پهلوی زهرا کرده
گذر از کوچه مکافات خودش را دارد
هرکسی نیزه کندی به تنت جا کرده
@hosenih
جای یک بوسه نماندست برایم بابا
آنقدر زخم به زخم تو دهن واکرده
سخت غارت شده ای،پیش رویم قاتل تو
چکمه قیمتی پای تو را پا کرده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
بالای سرت هزار غم میبینم
یک کوچه میان دشت هم میبینم
@hosenih
این پیکر توست یا خطای دید است؟
انگار تو را زیاد و کم میبینم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
شکلِ کشتن مو به مو تنظیم شد
جنگ با آل علی تعلیم شد
کربلا مهمان کُشی قوَت گرفت
از حسینِ فاطمه تکریم شد
@hosenih
نعره زد هستم علی ابن الحسین
شام و کوفه غرقِ ترس و بیم شد
حیدری آمد برون از خیمه ها
مصطفی در ذهن ها ترسیم شد
پیکرِ او جمع شد با نیزه ها
از سرش تفریق شد ، تحریم شد
ضرب در تعدادِ دشمنها شد و
بر شُمارِ تیغ ها تقسیم شد
سوره سوره شد نبیِّ کربلا
نوح و یوسف ، هود و ابراهیم شد
@hosenih
آیه آیه ، " کاف ها یا عین صاد
عین ، سین و قاف ، حاء و میم " شد
اربا اربا شد به روی خاکها
عاقبت از آنچه ترسیدیم ، شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#حسین_ایزدی
▶️
کار از کار گذشته بدنت پاشیده
سینه و پهلو و حتی دهنت پاشیده
@hosenih
نه فقط من، همه اهل حرم هم باشند...
قابل جمع شدن نیست، تنت پاشیده
فارق از خود شده ای جلوه توحید شدی
إربا إربا شده ای بس که منت پاشیده
بین لشگر همه جا صحبت زیبایی توست
بی سبب نیست که روی حسنت پاشیده
لب به لب می زنی و آب ندارم چه کنم؟
رشته ی قلب من از لب زدنت پاشیده
(من علی بن حسین بن علی ام) رجزت
رشته ی لشگرشان از سخنت پاشیده
@hosenih
پسرم خواسته ای مثل پدر کشته شوی؟
مثل پیراهن من، پیرهنت پاشیده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#حسین_ایزدی
▶️
نگاه و آه چه در هم شدند، پشت سرت
امیدهای دلم کم شدند، پشت سرت
@hosenih
خبر ز رفتن تو بین خیمه تا پیچید...
ز غصه، قامت و قد، خم شدند پشت سرت
تو رفتی و دل اهل حرم به همراهت
وَ چشمها همه زمزم شدند پشت سرت
(أنا علیٌ) تو تا به گوش کوفه رسید
یکی یکی همه ملجم شدند پشت سرت
همه برای تو خیراتِ نیزه میکردند
همه برای تو حاتم شدند پشت سرت
عجب رقابت سختی برای کشتن توست
رقیب سکه و درهم شدند پشت سرت
کسی حریف تو از پیش رو نمیگردید
عمود و نیزه که با هم شدند پشت سرت...
شکست آینهات، قامتت، بلندایت
و تکه هات که در هم شدند پشت سرت
@hosenih
کنار پیکر تو نالهی غریبی گفت:
امیدهای دلم کم شدند پشت سرت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih