eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
398 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ز داغت ای هلالم چون ننالم ملول و خسته‌حالم چون ننالم به روی نیزه دیدم غرق در خون سرت را ای هلالم چون ننالم @hosenih نهال عمر من، از ظلم گلچین شکسته این نهالم چون ننالم به پیش دیده‌ام پرپر شدی تو گل من، بی‌مثالم چون ننالم به یاد کام عطشانت کنار ِ چنین آب زلالم چون ننالم میان قتلگه دشمن نمی‌داد کنار تو مجالم چون ننالم @hosenih "موکه افسرده حالم چون ننالم شکسته پر و بالم چون ننالم همه گویند «زینب» گریه کم کن تو آیی درخیالم چون ننالم" *** وصال تو خدایی باورم کرد فراقت خون دل در ساغرم کرد گل آتش، وجودم سوخت از غم شرار هجر تو خاکسترم کرد گر از روز ازل دل بر تو بستم خدا مهر تو را در جوهرم کرد اگرچه از نگاهت جان گرفتم وداع آخر تو پرپرم کرد غم آن پیکر صد چاک و بی‌سر روان خون دل از چشم ترم کرد گهی از روی نی دادی امیدم گهی دلجویی از تو مادرم کرد @hosenih پس از تو ظلم گلچین ستمگر چنان گل‌های تو نیلوفرم کرد اگر خواهی بدانی هجر رویت چها با سینه‌ی شعله‌ورم کرد "غم عشقت بیابون پرورم کرد هوای بخت بی‌بال و پرم کرد به مو گفتی صبوری کن صبوری صبوری طرفه‌خاکی بر سرم کرد" *** الا ای کعبه‌ی دل کربلایت بود دل‌های عاشق مبتلایت ندارد کار با بیگانه‌ی تو هرآن کس از ازل شد آشنایت ز خون سرخ تو شد باغ دین سبز از آن رو شد خدا خود خون‌بهایت صدای ناله می‌آید ز نی‌ها به‌گوش جان هنوز از نینوایت @hosenih نظر کن خواهرت را بار دیگر به قربان تو و مهر و وفایت تو گفتی در مصلا یاد من باش نمودم در نماز خود دعایت بخوان قرآن دوباره ای برادر که دل را می‌برد صوت صدایت دمی دیگر بیا با من به سر کن که تا سازم دل و جان را فدایت "عزیزا کاسه‌ی چشمم سرایت میان هر دو چشمم جای پایت از آن ترسم که غافل پا نهی باز نشیند خار مژگانم به‌پایت" *** پس از داغت وجودم شعله‌ور بود دلم خونین به ‌هر شام و سحر بود چو شمعی سوختم هرگاه دیدم دل پروانه‌هایت پر شرر بود @hosenih تنت گرچه به صحرا بی‌کفن ماند سرت بالای نی پیش نظر بود بپرس احوال ما را خود ز مادر که زهرا همره ما در سفر بود گهی خواندم نمازم را نشسته گهی دستم ز داغت بر کمر بود مکن عیبم اگر از چوب محمل روان بر خاک تیره خون سر بود تو خود دیدی که ناموس خداوند تماشایی به هر کوی و گذر بود اگر چه حاصل رنج اسارت به هر جا پا نهادم من ظفر بود "به دریای غمت دل شعله‌ور بود مرا داغ فراقت بر جگر بود @hosenih به چشمم قطره‌های اشک خونین تو گویی لاله‌ی باغ نظر بود" ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پیغامبران آشنا برگشتند از کوفه و از شام بلا برگشتند @hosenih با پرچم پیروزی و آزادی و عشق یکبار دگر به کربلا برگشتند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بیرون دویدم من ز خیمه، گریه کردم رأس تو را دیدم به نیزه، گریه کردم من در پی هر کودک تنها دویدم بعد از تو یک روز خوش از دنیا ندیدم @hosenih آتشْ پرستار تن سجاد بود و ... کار همه اهل حرم فریاد بود و ... آتش به گیسوی یکی افتاد و می‌سوخت دربین آتش طفل تو جان داد و می‌سوخت از دردِ کعب نی، یکی فریاد می‌زد او سوی مقتل می‌دوید و داد می‌زد دستی به رخسار سه‌ساله قاب گردید سیلی به گوش کودکانت باب گردید دیدم سکینه رو به سوی علقمه داشت "بنگر عموجان حال ما را" زمزمه داشت @hosenih آقا به تو گفتم "دعا کن من بمیرم" تا که نباشم بعد تو ماتم بگیرم بار غمت بر شانه‌ها تا شام بردم سنگ از عدوی مرتضی، از بام خوردم بزم شراب و خیزران و رأس در طشت طفل سه‌ساله و خرابه، یادِ آن دشت ما را مدینه برنگرداندی... بماند جاخوش به نوک نیزه‌ای کردی... بماند تا که سرِ تو نوک نی آقا نشسته زینب سرش با چوبه‌ی محمل شکسته @hosenih یک یادگارت در خرابه ماندْ، بی من اما به زودی در کنارش می‌رسم من درکوفه هم برحال ما رحمی نکردند بر آل پاک مصطفی رحمی نکردند محزون شدم اما اسیر غم نگشتم غم روی غم دیدم ولیکن خم نگشتم @hosenih من هرچه دیدم غیر زیبایی ندیدم از قتلگاه تو به عرش حقّ رسیدم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از اول این مرثیه تا آخر افتادن زائر شدن در راه مثل خواهر افتادن زینب زیارتنامه‌اش را خوانده در این راه مثل روایات صحیحه با سر افتادن @hosenih از كودكان كاروان آموختم این را از ناقه‌ها در مقدم یكدیگر افتادن تا مرز تاول زخم پا را می‌برم در راه خوب است در این راه با این باور افتادن هر خط شبیه نامه و هر جمله یک كودک با تازیانه آخرش از دفتر افتادن كل زیارتنامه‌ی عباس یک حرف است كاری نمی‌شد كرد وقت معجر افتادن @hosenih كل زیارتنامه‌ی حیدر ولی این بود وقتی كه در افتاد با آتش در افتادن در این مسیر این داستان برعكس شد اما... زینب علی می‌گشت در وقت سر افتادن افتادن اصلآ معنی‌اش پرواز خواهد شد در آخر این راه مثل خواهر افتادن زهرا حسینش را امانت داد به زینب ربط است بین زیور و انگشتر افتادن اصغر شدن اما علی اكبری رفتن اكبر شدن اما علی اصغر افتادن رونق گرفته كسب و كار مردم بازار كار سرت تا هست در تشت زر افتادن @hosenih پیشی گرفته حرمله با تیر معروفش شمر است و در اینجا به فكر خنجر افتادن ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اول شعر تبرک شده با بسم الله ابتدای همه‌ی مرثیه‌ها بسم الله هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله دل ما را به سوی کرببلایت بکشان بوی سیب حرمت را به مشامم برسان @hosenih اربعین آمده و گریه فراوان دارم بعد چل روز ببین حال پریشان دارم به لبم زمزمه و ذکر حسین جان دارم چشم امید به دستان کریمان دارم روزی اشک مرا در همه‌ی سال دهید پر پرواز ندارم به منم بال دهید @hosenih گریه بر مرثیه‌ی زینب کبری خوب است گریه بر ذریه‌ی حضرت زهرا خوب است گریه بر تشنگی کودک و بابا خوب است گریه بر فاجعه‌ی نیزه و سرها خوب است باز هم گریه‌کن زینب کبری شده‌ام اربعین آمده و عاشق و شیدا شده‌ام @hosenih کاروان اسراء سوی حرم آمده است حضرت عالمه بانوی کرم آمده است با تنی زخمی و لبریز ورم آمده است با دلی پر زغم و دیده‌ی نم آمده است کاروان آمده افسوس که آب‌آور نیست قاسم و اصغر و شهزاده علی‌اکبر نیست @hosenih وادی کرببلا حال و هوایی شده است بر سر قبر حسین شور و نوایی شده است کار زینب به خدا نوحه‌سرایی شده است خاطرات سفرش باز تداعی شده است ای برادر به خدا بعد تو غوغایی بود بر سر راس تو ای شاه چه دعوایی بود @hosenih دیدم از دور همه بال و پرت را بردند دیدم از دور چگونه سپرت را بردند شال بسته‌شده دور کمرت را بردند ناگهان در دل گودال سرت را بردند اشک می‌ریزم و یاد غم عاشورایم یاد غارت شدن روسری زن‌هایم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ با خود این‌گونه به‌یاد آورم اینک سخنت چاره‌ای نیست به‌جز سوختن و ساختنت گفتی آن‌روز: خدا کشته مرا خواسته است دیدم از عهد و وفایت که به‌خون خفته تنت @hosenih گفتی آن‌روز: خدا خواست اسیرت بیند دیدم ایام اسارت، سرِ دور از بدنت گفتی آن‌روز: کمی صبر و مصیبت باید قتلِ صبر است نصیب تو و ما و حسنت قامتِ خم‌شده و موی سپید آوردم همه‌سوغات من از این سفرم، پیرهنت همه را از سفر آوردم و شرمنده شدم کنج ویرانه به‌جا ماند کمی پاره‌تنت حاصلم قافله‌ای هست به تن‌های کبود قاتلم در دل این خاک، تن بی‌کفنت @hosenih یاد گودال تو هرگز نرود از یادم دیدم آن نیزه چه بد بوسه گرفت از دهنت ریش‌ریش است هنوز این دلم از ریش خضاب آن زمان که سرت افتاد ز نِی پیش مَنَت از تنور آمدی آن‌روز و رُخت سوخته بود سوختم جان برادر من از این سوختنت بهتر آن‌روز نبودم که به دفنت بینم بوریا پاره شد و چاره شد از قبر کَنَت چون‌که ما را به دف و هلهله بردند به شام در عزا عید گرفتند ز کشته‌شدنت چشم بیگانه و ناموس خدا در اَنظار بعد عباس فراوان شد از این غم، محنت گرچه دستانِ جسارت به اسارت دیدم یاورِ اهلِ حرم شد مددِ مؤتمنت @hosenih چوب می‌خوردی و آیات لبت قطع نشد مجلسِ کفر ز اعجاز تو شد انجمنت حنجر پاره‌ی تو کار خودش را می‌کرد و سپس خطبه‌ی سجاد که شد، هم‌سخنت این چهل‌منزلِ ما هدیه‌ی ناقابلِ ما به شهیدان تو و این تنِ بی‌پیرهنت @hosenih می‌روم نوحه‌کنان باز از اینجا اما تا قیامت حَرَمت پر شود از سینه‌زنت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اربعین غمت مرا انداخت بی‌تو بودن مرا از پا انداخت بعد یک اربعین هوای غمت راه ما را به کربلا انداخت @hosenih اف بر این روزگار که من را اربعین ز تو جدا انداخت این چهل‌روز بی‌تو هر چه نداشت خواهرت را که از صدا انداخت یاد دارم که ظهر روز دهم شعله بر جان خیمه‌ها انداخت یا نوک نیزه ظالمانه تو را از روی اسب بی‌هوا انداخت از کجای سفر بگویم که به دلم آتش بلا افتاد نیزه‌دار تو از سر کینه از روی عمد نیزه را انداخت زخمی اربعینی از دردم ماندنم را گمان نمی‌کردم شعله بر جان تشگان افتاد و به دل زخم بی‌امان افتاد از همان روز که زمین خوردی بر سرم طاق آسمان افتاد @hosenih غنچه‌ی خشک تا که پر پر شد به روی خاک باغبان افتاد معجر من به دست شعله ولی سر تو دست این و آن افتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اگرچه شعله کشیدی تمامِ هستم را دوباره لطفِ نگاهت گرفت دستم را دلم گرفته برایت چرا نمی خیزی رسیده ام به کنارت به پا نمی خیزی؟ @hosenih کنارِ سنگِ مزارت غریب برگشتم در آرزویِ همین بویِ سیب برگشتم نفس بده که بگویم بر آتشِ جگرم توان بده که بگویم چه آمده به سرم جدا زِ مونس یار و شفیق آمده ام برای بوسه به زخمی عمیق آمده ام @hosenih مَنیکه شامِ غمت را به اشک سر کردم سوارِ ناقه یِ نامحرمان سفر کردم به رویِ دست رسیدم که تار می بینم هنوز دور و برم را غبار می بینم هنوز در نظرم مانده شیبِ آن گودال هنوز زخمِ تو را بی شُمار می بینم @hosenih در ازدحامِ حرامی و سنگ و سرنیزه سری بُریده در آن گیر و دار می بینم برای فاتحه خواندن به جسمِ بی جانت به گرد گرد تو صد نیزه دار می بینم تو رفتی و زِ غمت قامتِ کمانم سوخت فراق شعله شد و بی تو دودمانم سوخت @hosenih رسیدم از سفری که مرا زِ پا انداخت مرا به حلقه یِ لبخند و ناسزا انداخت رسیدم از سفری که یتیم را کشتند از آن سفر که به زلفش چه شانه ها انداخت از آن سفر که یهودی به حالِ ما خندید به طعنه تکه ی نانی به پیشِ ما انداخت @hosenih از آن سفر که پس از کوچه دخترانت را میانِ مجلس چشمانِ بی حیا انداخت از آن سفر که به سنگی شکست دندانت لبانِ سرخِ تو را آخر از صدا انداخت چقدر پیش نگاهم اصابتِ یک سنگ به رویِ خاک سرت را زِ نیزه ها انداخت @hosenih تمام اهل و عیالت به کُنجِ ویران و سرِ تو را به رویِ طشتی از طلا انداخت فقط نه حلقه ی زنجیر و خیزران دیدیم که رویِ چهره ی ما تازیانه جا انداخت نبود باورم انگار خواب می دیدم بنای خانه ی خود را خراب می دیدم @hosenih چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت تمام سویِ دو چشمم پس از برادر رفت به جای آن همه تیری که بر تنت آمد لباس کهنه و انگشتری مطهر رفت صدای حرمله می آمد و نوایِ طفلِ رباب کنار نیزه ی طفلش زِ هوش مادر رفت @hosenih حرم در آتش و طفلی نفس نفس می زد نگاهها پِیِ غارت به سمتِ دختر رفت برای غارت یک گوشواره ی کوچک دو چشم رفت، گُلِ سر شکست، معجر رفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ جهان محو تماشای قیام اربعینی هاست نجف تا کربلا عرش معلای زمینی هاست نجف تا کربلا ، تعریف راه عاشقی این است عبای سبز عاشق انتهای راه خونین است @hosenih نجف تا کربلا یعنی برای جنگ قبراقیم ولی فرمان دهد بهر شهادت سخت مشتاقیم نجف تا کربلا یعنی بشر دنبال مقصود است جهان در انتظار رویت مهدی موعود است در این جاده نشانی از شکوه برج و بارو نیست و این یعنی زمین لبریز از شوق دگرگونیست @hosenih همه با هر نژادی خادم سلطان خوبانند نجف تا کربلا مستضعف و اشراف یکسانند همه مانند هم ، پای پیاده ، روزها شب ها توانی تازه میبخشد به زایر چای موکب ها تمام خلق در این جاده حسی مشترک دارند به روی لب دم یا لیتنا کنا معک دارند @hosenih در اینجا میشود تنهایی و احساس غربت ، گم میان داد و فریاد ،هلبیکم ... هلبیکم چه زیبا لحظه لحظه جان تشنه میشود سیراب به لطف سادگیه بی ریایه ظرفهای آب در اینجا بیت الاحزان جماعت کنج تنهاییست هزاران گریه دنبال علمداری و سقاییست @hosenih هزاران گریه بی تاب لب خندان دخترهاست هزاران گریه مخفی در نگاه پشت معجرهاست برای خوردن نانی هزاران عجز خواهش هست در این جاده برای پیکر خسته نوازش هست در اینجا از کسی جز حضرت ارباب نامی نیست در اینجا خارجی می آید و بی احترامی نیست @hosenih به آن اندازه که فرق میان اوست با زینب نجف تا کربلا میگوید عاشق آه یا زینب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ عمری‌ست که دلتنگ توأم می‌آیم مولا! به غریبی‌ات قسم می‌آیم @hosenih از صحن نجف دوباره ان‌شاء‌الله با پای پیاده تا حرم می‌آیم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دوباره شهر پر از شور و شوق و شیدایی‌ست دوباره حال همه عاشقان تماشایی‌ست که فصل پر زدن از انزوای تنهایی‌ست سفر، حکایت یک اتفاق رؤیایی‌ست ببند بار سفر را که یار نزدیک است طلوع صبح شب انتظار نزدیک است @hosenih ببین که قفل قفس را شکسته، می‌آیند کبوتران حرم دسته دسته می‌آیند چو موج از همه سو دلشکسته می‌آیند غریب، از نفس افتاده، خسته، می‌آیند که باز بعد چهل شب، کنار او باشند شبیه حضرت زینب کنار او باشند @hosenih تمام پشت سر جابر بن عبدلله چه عاشقانه قدم می‌زنند در این راه از اشتیاق حرم راه می‌شود کوتاه هر آن‌که خواهد از این جام عشق، بسم الله که این پیاده‌روی برترین عزاداری‌ست قسم به نور، که این ابتدای بیداری‌ست @hosenih دوباره حال من و شعر می‌شود مبهم دلی که دست خودم نیست می‌شود کم‌کم در آرزوی حرم غرق در غم و ماتم اگر اجازه دهد زائرش شوم، من هم «غروب در نفس تنگ جاده خواهم رفت پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت» ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هر خیمه هر حصن حصین را دوست دارم مرثیه خوانی وزین را دوست دارم سینه زنان نکته بین را دوست دارم اشک بصیرت آفرین را دوست دارم @hosenih کرببلا رفتن فقط اینگونه زیباست این راهپیمایی نشان عزت ماست "هیهات من الذله "مخصوص همینجاست دم پاره های آتشین را دوست دارم @hosenih من از نجف تا کربلا هر دم بگویم سینه سپر کرده سپس محکم بگویم می آیم اصلا به همه عالم بگویم نسل امیرالمومنین را دوست دارم @hosenih دستان او "رحمان" و چشمانش "رحیم" است "و یطعمون…" یعنی آقایم کریم است این راه مصداق صراط المستقیم است تفسیر آیات مبین را دوست دارم @hosenih شرمنده ام از محضرش، رویم سیاه است این دل فقط تنها به فکر سرپناه است زخم نشسته به کف پایم گواه است هر درد را نه درد دین را دوست دارم @hosenih چشمم به خاکش آشنا باشد همیشه در منظرم تنها خدا باشد همیشه مهرم که مهر کربلا باشد همیشه زخم نشسته بر جبین را دوست دارم @hosenih در هیئتي پای پیاده بی اراده موکب موکب مست گشتم بین جاده چای عراقی... تازه دم ... با طعم باده این روز های دلنشین را دوست دارم @hosenih از زندگی از مال دنیا دل بریدم با گوش جان هل من معینش را شنیدم با انتخاب فاطمه اینجا رسیدم این اعتقاد و این یقین را دوست دارم @hosenih نه مسجد و نه معبد و دیر و کنشت است از قیمت این خاک شاعر کم نوشته ست من شک ندارم کربلا فوق بهشت است هر گوشه از این سرزمین را دوست دارم @hosenih باب الحوایج ; مادرش ما را فراخواند به دیدن گلدسته و گنبد طلا خواند سینه زنان دست, سقا را جدا خواند من دعوت ام البنین را دوست دارم @hosenih تحریر ملاباسم از غصه خبر داد به روضه های شیعه سوز بیشتر داد با "شیعتی مهما شربتم …"نوحه سر داد از کودکی ام این طنین را دوست دارم @hosenih قطعا گره خورده به روضه سرنوشتم از آب و خاک کربلا باشد سرشتم با اشک چشمم به گذرنامه نوشتم من کربلای اربعین را دوست دارم @hosenih وقتی که من جان میدهم آقا می اید؟ خیلی به او بد کرده ام اما می اید ؟ من التماسش کرده ام آیا می اید ؟ ان لحظه های واپسین را دوست دارم @hosenih شعر بدون روضه معنایی ندارد مدحیه بی مرثیه زیبایی ندارد چشم بدون گریه کارآیی ندارد چشمان با گریه عجین را دوست دارم @hosenih دنیای غم دریای غصه کوه دردم حالا که میل روضه ی مکشوف کردم باید که از گودال زنده برنگردم تصمیم های اینچنین را دوست دارم @hosenih یارب و یارب در ته گودال میگفت با صورتی خونین ، لبی پامال میگفت در عشق بازی با خدا خوشحال میگفت: این نیزه های در کمین را دوست دارم @hosenih طعنه به دام ان همه صیاد میزد کرب و بلا از صبر او فریاد میزد با حنجر در زیر چکمه داد میزد نذر تو این حال غمین را دوست دارم **** گودال را از لوث نیزه پاک کردند یک بوریا بر پیکری صد چاک کردند اخر دهاتی ها تنش را خاک کردند پس مردم روستانشین را دوست دارم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih