بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#سیدهاشم_وفایی
▶️
ز داغت ای هلالم چون ننالم
ملول و خستهحالم چون ننالم
به روی نیزه دیدم غرق در خون
سرت را ای هلالم چون ننالم
@hosenih
نهال عمر من، از ظلم گلچین
شکسته این نهالم چون ننالم
به پیش دیدهام پرپر شدی تو
گل من، بیمثالم چون ننالم
به یاد کام عطشانت کنار ِ
چنین آب زلالم چون ننالم
میان قتلگه دشمن نمیداد
کنار تو مجالم چون ننالم
@hosenih
"موکه افسرده حالم چون ننالم
شکسته پر و بالم چون ننالم
همه گویند «زینب» گریه کم کن
تو آیی درخیالم چون ننالم"
***
وصال تو خدایی باورم کرد
فراقت خون دل در ساغرم کرد
گل آتش، وجودم سوخت از غم
شرار هجر تو خاکسترم کرد
گر از روز ازل دل بر تو بستم
خدا مهر تو را در جوهرم کرد
اگرچه از نگاهت جان گرفتم
وداع آخر تو پرپرم کرد
غم آن پیکر صد چاک و بیسر
روان خون دل از چشم ترم کرد
گهی از روی نی دادی امیدم
گهی دلجویی از تو مادرم کرد
@hosenih
پس از تو ظلم گلچین ستمگر
چنان گلهای تو نیلوفرم کرد
اگر خواهی بدانی هجر رویت
چها با سینهی شعلهورم کرد
"غم عشقت بیابون پرورم کرد
هوای بخت بیبال و پرم کرد
به مو گفتی صبوری کن صبوری
صبوری طرفهخاکی بر سرم کرد"
***
الا ای کعبهی دل کربلایت
بود دلهای عاشق مبتلایت
ندارد کار با بیگانهی تو
هرآن کس از ازل شد آشنایت
ز خون سرخ تو شد باغ دین سبز
از آن رو شد خدا خود خونبهایت
صدای ناله میآید ز نیها
بهگوش جان هنوز از نینوایت
@hosenih
نظر کن خواهرت را بار دیگر
به قربان تو و مهر و وفایت
تو گفتی در مصلا یاد من باش
نمودم در نماز خود دعایت
بخوان قرآن دوباره ای برادر
که دل را میبرد صوت صدایت
دمی دیگر بیا با من به سر کن
که تا سازم دل و جان را فدایت
"عزیزا کاسهی چشمم سرایت
میان هر دو چشمم جای پایت
از آن ترسم که غافل پا نهی باز
نشیند خار مژگانم بهپایت"
***
پس از داغت وجودم شعلهور بود
دلم خونین به هر شام و سحر بود
چو شمعی سوختم هرگاه دیدم
دل پروانههایت پر شرر بود
@hosenih
تنت گرچه به صحرا بیکفن ماند
سرت بالای نی پیش نظر بود
بپرس احوال ما را خود ز مادر
که زهرا همره ما در سفر بود
گهی خواندم نمازم را نشسته
گهی دستم ز داغت بر کمر بود
مکن عیبم اگر از چوب محمل
روان بر خاک تیره خون سر بود
تو خود دیدی که ناموس خداوند
تماشایی به هر کوی و گذر بود
اگر چه حاصل رنج اسارت
به هر جا پا نهادم من ظفر بود
"به دریای غمت دل شعلهور بود
مرا داغ فراقت بر جگر بود
@hosenih
به چشمم قطرههای اشک خونین
تو گویی لالهی باغ نظر بود"
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#سیدهاشم_وفایی
▶️
پیغامبران آشنا برگشتند
از کوفه و از شام بلا برگشتند
@hosenih
با پرچم پیروزی و آزادی و عشق
یکبار دگر به کربلا برگشتند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#وحید_دکامین
▶️
بیرون دویدم من ز خیمه، گریه کردم
رأس تو را دیدم به نیزه، گریه کردم
من در پی هر کودک تنها دویدم
بعد از تو یک روز خوش از دنیا ندیدم
@hosenih
آتشْ پرستار تن سجاد بود و ...
کار همه اهل حرم فریاد بود و ...
آتش به گیسوی یکی افتاد و میسوخت
دربین آتش طفل تو جان داد و میسوخت
از دردِ کعب نی، یکی فریاد میزد
او سوی مقتل میدوید و داد میزد
دستی به رخسار سهساله قاب گردید
سیلی به گوش کودکانت باب گردید
دیدم سکینه رو به سوی علقمه داشت
"بنگر عموجان حال ما را" زمزمه داشت
@hosenih
آقا به تو گفتم "دعا کن من بمیرم"
تا که نباشم بعد تو ماتم بگیرم
بار غمت بر شانهها تا شام بردم
سنگ از عدوی مرتضی، از بام خوردم
بزم شراب و خیزران و رأس در طشت
طفل سهساله و خرابه، یادِ آن دشت
ما را مدینه برنگرداندی... بماند
جاخوش به نوک نیزهای کردی... بماند
تا که سرِ تو نوک نی آقا نشسته
زینب سرش با چوبهی محمل شکسته
@hosenih
یک یادگارت در خرابه ماندْ، بی من
اما به زودی در کنارش میرسم من
درکوفه هم برحال ما رحمی نکردند
بر آل پاک مصطفی رحمی نکردند
محزون شدم اما اسیر غم نگشتم
غم روی غم دیدم ولیکن خم نگشتم
@hosenih
من هرچه دیدم غیر زیبایی ندیدم
از قتلگاه تو به عرش حقّ رسیدم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#شهاب_الدین_خالقی
#مهدی_رحیمی
▶️
از اول این مرثیه تا آخر افتادن
زائر شدن در راه مثل خواهر افتادن
زینب زیارتنامهاش را خوانده در این راه
مثل روایات صحیحه با سر افتادن
@hosenih
از كودكان كاروان آموختم این را
از ناقهها در مقدم یكدیگر افتادن
تا مرز تاول زخم پا را میبرم در راه
خوب است در این راه با این باور افتادن
هر خط شبیه نامه و هر جمله یک كودک
با تازیانه آخرش از دفتر افتادن
كل زیارتنامهی عباس یک حرف است
كاری نمیشد كرد وقت معجر افتادن
@hosenih
كل زیارتنامهی حیدر ولی این بود
وقتی كه در افتاد با آتش در افتادن
در این مسیر این داستان برعكس شد اما...
زینب علی میگشت در وقت سر افتادن
افتادن اصلآ معنیاش پرواز خواهد شد
در آخر این راه مثل خواهر افتادن
زهرا حسینش را امانت داد به زینب
ربط است بین زیور و انگشتر افتادن
اصغر شدن اما علی اكبری رفتن
اكبر شدن اما علی اصغر افتادن
رونق گرفته كسب و كار مردم بازار
كار سرت تا هست در تشت زر افتادن
@hosenih
پیشی گرفته حرمله با تیر معروفش
شمر است و در اینجا به فكر خنجر افتادن
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#حبیب_باقرزاده
▶️
اول شعر تبرک شده با بسم الله
ابتدای همهی مرثیهها بسم الله
هرکه دارد به سرش شور و نوا بسم الله
هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله
دل ما را به سوی کرببلایت بکشان
بوی سیب حرمت را به مشامم برسان
@hosenih
اربعین آمده و گریه فراوان دارم
بعد چل روز ببین حال پریشان دارم
به لبم زمزمه و ذکر حسین جان دارم
چشم امید به دستان کریمان دارم
روزی اشک مرا در همهی سال دهید
پر پرواز ندارم به منم بال دهید
@hosenih
گریه بر مرثیهی زینب کبری خوب است
گریه بر ذریهی حضرت زهرا خوب است
گریه بر تشنگی کودک و بابا خوب است
گریه بر فاجعهی نیزه و سرها خوب است
باز هم گریهکن زینب کبری شدهام
اربعین آمده و عاشق و شیدا شدهام
@hosenih
کاروان اسراء سوی حرم آمده است
حضرت عالمه بانوی کرم آمده است
با تنی زخمی و لبریز ورم آمده است
با دلی پر زغم و دیدهی نم آمده است
کاروان آمده افسوس که آبآور نیست
قاسم و اصغر و شهزاده علیاکبر نیست
@hosenih
وادی کرببلا حال و هوایی شده است
بر سر قبر حسین شور و نوایی شده است
کار زینب به خدا نوحهسرایی شده است
خاطرات سفرش باز تداعی شده است
ای برادر به خدا بعد تو غوغایی بود
بر سر راس تو ای شاه چه دعوایی بود
@hosenih
دیدم از دور همه بال و پرت را بردند
دیدم از دور چگونه سپرت را بردند
شال بستهشده دور کمرت را بردند
ناگهان در دل گودال سرت را بردند
اشک میریزم و یاد غم عاشورایم
یاد غارت شدن روسری زنهایم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#محمود_ژولیده
▶️
با خود اینگونه بهیاد آورم اینک سخنت
چارهای نیست بهجز سوختن و ساختنت
گفتی آنروز: خدا کشته مرا خواسته است
دیدم از عهد و وفایت که بهخون خفته تنت
@hosenih
گفتی آنروز: خدا خواست اسیرت بیند
دیدم ایام اسارت، سرِ دور از بدنت
گفتی آنروز: کمی صبر و مصیبت باید
قتلِ صبر است نصیب تو و ما و حسنت
قامتِ خمشده و موی سپید آوردم
همهسوغات من از این سفرم، پیرهنت
همه را از سفر آوردم و شرمنده شدم
کنج ویرانه بهجا ماند کمی پارهتنت
حاصلم قافلهای هست به تنهای کبود
قاتلم در دل این خاک، تن بیکفنت
@hosenih
یاد گودال تو هرگز نرود از یادم
دیدم آن نیزه چه بد بوسه گرفت از دهنت
ریشریش است هنوز این دلم از ریش خضاب
آن زمان که سرت افتاد ز نِی پیش مَنَت
از تنور آمدی آنروز و رُخت سوخته بود
سوختم جان برادر من از این سوختنت
بهتر آنروز نبودم که به دفنت بینم
بوریا پاره شد و چاره شد از قبر کَنَت
چونکه ما را به دف و هلهله بردند به شام
در عزا عید گرفتند ز کشتهشدنت
چشم بیگانه و ناموس خدا در اَنظار
بعد عباس فراوان شد از این غم، محنت
گرچه دستانِ جسارت به اسارت دیدم
یاورِ اهلِ حرم شد مددِ مؤتمنت
@hosenih
چوب میخوردی و آیات لبت قطع نشد
مجلسِ کفر ز اعجاز تو شد انجمنت
حنجر پارهی تو کار خودش را میکرد
و سپس خطبهی سجاد که شد، همسخنت
این چهلمنزلِ ما هدیهی ناقابلِ ما
به شهیدان تو و این تنِ بیپیرهنت
@hosenih
میروم نوحهکنان باز از اینجا اما
تا قیامت حَرَمت پر شود از سینهزنت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#مسعود_اصلانی
▶️
اربعین غمت مرا انداخت
بیتو بودن مرا از پا انداخت
بعد یک اربعین هوای غمت
راه ما را به کربلا انداخت
@hosenih
اف بر این روزگار که من را
اربعین ز تو جدا انداخت
این چهلروز بیتو هر چه نداشت
خواهرت را که از صدا انداخت
یاد دارم که ظهر روز دهم
شعله بر جان خیمهها انداخت
یا نوک نیزه ظالمانه تو را
از روی اسب بیهوا انداخت
از کجای سفر بگویم که
به دلم آتش بلا افتاد
نیزهدار تو از سر کینه
از روی عمد نیزه را انداخت
زخمی اربعینی از دردم
ماندنم را گمان نمیکردم
شعله بر جان تشگان افتاد
و به دل زخم بیامان افتاد
از همان روز که زمین خوردی
بر سرم طاق آسمان افتاد
@hosenih
غنچهی خشک تا که پر پر شد
به روی خاک باغبان افتاد
معجر من به دست شعله ولی
سر تو دست این و آن افتاد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#حسن_لطفی
▶️
اگرچه شعله کشیدی تمامِ هستم را
دوباره لطفِ نگاهت گرفت دستم را
دلم گرفته برایت چرا نمی خیزی
رسیده ام به کنارت به پا نمی خیزی؟
@hosenih
کنارِ سنگِ مزارت غریب برگشتم
در آرزویِ همین بویِ سیب برگشتم
نفس بده که بگویم بر آتشِ جگرم
توان بده که بگویم چه آمده به سرم
جدا زِ مونس یار و شفیق آمده ام
برای بوسه به زخمی عمیق آمده ام
@hosenih
مَنیکه شامِ غمت را به اشک سر کردم
سوارِ ناقه یِ نامحرمان سفر کردم
به رویِ دست رسیدم که تار می بینم
هنوز دور و برم را غبار می بینم
هنوز در نظرم مانده شیبِ آن گودال
هنوز زخمِ تو را بی شُمار می بینم
@hosenih
در ازدحامِ حرامی و سنگ و سرنیزه
سری بُریده در آن گیر و دار می بینم
برای فاتحه خواندن به جسمِ بی جانت
به گرد گرد تو صد نیزه دار می بینم
تو رفتی و زِ غمت قامتِ کمانم سوخت
فراق شعله شد و بی تو دودمانم سوخت
@hosenih
رسیدم از سفری که مرا زِ پا انداخت
مرا به حلقه یِ لبخند و ناسزا انداخت
رسیدم از سفری که یتیم را کشتند
از آن سفر که به زلفش چه شانه ها انداخت
از آن سفر که یهودی به حالِ ما خندید
به طعنه تکه ی نانی به پیشِ ما انداخت
@hosenih
از آن سفر که پس از کوچه دخترانت را
میانِ مجلس چشمانِ بی حیا انداخت
از آن سفر که به سنگی شکست دندانت
لبانِ سرخِ تو را آخر از صدا انداخت
چقدر پیش نگاهم اصابتِ یک سنگ
به رویِ خاک سرت را زِ نیزه ها انداخت
@hosenih
تمام اهل و عیالت به کُنجِ ویران و
سرِ تو را به رویِ طشتی از طلا انداخت
فقط نه حلقه ی زنجیر و خیزران دیدیم
که رویِ چهره ی ما تازیانه جا انداخت
نبود باورم انگار خواب می دیدم
بنای خانه ی خود را خراب می دیدم
@hosenih
چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت
تمام سویِ دو چشمم پس از برادر رفت
به جای آن همه تیری که بر تنت آمد
لباس کهنه و انگشتری مطهر رفت
صدای حرمله می آمد و نوایِ طفلِ رباب
کنار نیزه ی طفلش زِ هوش مادر رفت
@hosenih
حرم در آتش و طفلی نفس نفس می زد
نگاهها پِیِ غارت به سمتِ دختر رفت
برای غارت یک گوشواره ی کوچک
دو چشم رفت، گُلِ سر شکست، معجر رفت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حسین_محسنات
▶️
جهان محو تماشای قیام اربعینی هاست
نجف تا کربلا عرش معلای زمینی هاست
نجف تا کربلا ، تعریف راه عاشقی این است
عبای سبز عاشق انتهای راه خونین است
@hosenih
نجف تا کربلا یعنی برای جنگ قبراقیم
ولی فرمان دهد بهر شهادت سخت مشتاقیم
نجف تا کربلا یعنی بشر دنبال مقصود است
جهان در انتظار رویت مهدی موعود است
در این جاده نشانی از شکوه برج و بارو نیست
و این یعنی زمین لبریز از شوق دگرگونیست
@hosenih
همه با هر نژادی خادم سلطان خوبانند
نجف تا کربلا مستضعف و اشراف یکسانند
همه مانند هم ، پای پیاده ، روزها شب ها
توانی تازه میبخشد به زایر چای موکب ها
تمام خلق در این جاده حسی مشترک دارند
به روی لب دم یا لیتنا کنا معک دارند
@hosenih
در اینجا میشود تنهایی و احساس غربت ، گم
میان داد و فریاد ،هلبیکم ... هلبیکم
چه زیبا لحظه لحظه جان تشنه میشود سیراب
به لطف سادگیه بی ریایه ظرفهای آب
در اینجا بیت الاحزان جماعت کنج تنهاییست
هزاران گریه دنبال علمداری و سقاییست
@hosenih
هزاران گریه بی تاب لب خندان دخترهاست
هزاران گریه مخفی در نگاه پشت معجرهاست
برای خوردن نانی هزاران عجز خواهش هست
در این جاده برای پیکر خسته نوازش هست
در اینجا از کسی جز حضرت ارباب نامی نیست
در اینجا خارجی می آید و بی احترامی نیست
@hosenih
به آن اندازه که فرق میان اوست با زینب
نجف تا کربلا میگوید عاشق آه یا زینب
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#یوسف_رحیمی
▶️
عمریست که دلتنگ توأم میآیم
مولا! به غریبیات قسم میآیم
@hosenih
از صحن نجف دوباره انشاءالله
با پای پیاده تا حرم میآیم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#محمد_غفاری
▶️
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیداییست
دوباره حال همه عاشقان تماشاییست
که فصل پر زدن از انزوای تنهاییست
سفر، حکایت یک اتفاق رؤیاییست
ببند بار سفر را که یار نزدیک است
طلوع صبح شب انتظار نزدیک است
@hosenih
ببین که قفل قفس را شکسته، میآیند
کبوتران حرم دسته دسته میآیند
چو موج از همه سو دلشکسته میآیند
غریب، از نفس افتاده، خسته، میآیند
که باز بعد چهل شب، کنار او باشند
شبیه حضرت زینب کنار او باشند
@hosenih
تمام پشت سر جابر بن عبدلله
چه عاشقانه قدم میزنند در این راه
از اشتیاق حرم راه میشود کوتاه
هر آنکه خواهد از این جام عشق، بسم الله
که این پیادهروی برترین عزاداریست
قسم به نور، که این ابتدای بیداریست
@hosenih
دوباره حال من و شعر میشود مبهم
دلی که دست خودم نیست میشود کمکم
در آرزوی حرم غرق در غم و ماتم
اگر اجازه دهد زائرش شوم، من هم
«غروب در نفس تنگ جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت»
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#علیرضا_خاکساری
▶️
هر خیمه هر حصن حصین را دوست دارم
مرثیه خوانی وزین را دوست دارم
سینه زنان نکته بین را دوست دارم
اشک بصیرت آفرین را دوست دارم
@hosenih
کرببلا رفتن فقط اینگونه زیباست
این راهپیمایی نشان عزت ماست
"هیهات من الذله "مخصوص همینجاست
دم پاره های آتشین را دوست دارم
@hosenih
من از نجف تا کربلا هر دم بگویم
سینه سپر کرده سپس محکم بگویم
می آیم اصلا به همه عالم بگویم
نسل امیرالمومنین را دوست دارم
@hosenih
دستان او "رحمان" و چشمانش "رحیم" است
"و یطعمون…" یعنی آقایم کریم است
این راه مصداق صراط المستقیم است
تفسیر آیات مبین را دوست دارم
@hosenih
شرمنده ام از محضرش، رویم سیاه است
این دل فقط تنها به فکر سرپناه است
زخم نشسته به کف پایم گواه است
هر درد را نه درد دین را دوست دارم
@hosenih
چشمم به خاکش آشنا باشد همیشه
در منظرم تنها خدا باشد همیشه
مهرم که مهر کربلا باشد همیشه
زخم نشسته بر جبین را دوست دارم
@hosenih
در هیئتي پای پیاده بی اراده
موکب موکب مست گشتم بین جاده
چای عراقی... تازه دم ... با طعم باده
این روز های دلنشین را دوست دارم
@hosenih
از زندگی از مال دنیا دل بریدم
با گوش جان هل من معینش را شنیدم
با انتخاب فاطمه اینجا رسیدم
این اعتقاد و این یقین را دوست دارم
@hosenih
نه مسجد و نه معبد و دیر و کنشت است
از قیمت این خاک شاعر کم نوشته ست
من شک ندارم کربلا فوق بهشت است
هر گوشه از این سرزمین را دوست دارم
@hosenih
باب الحوایج ; مادرش ما را فراخواند
به دیدن گلدسته و گنبد طلا خواند
سینه زنان دست, سقا را جدا خواند
من دعوت ام البنین را دوست دارم
@hosenih
تحریر ملاباسم از غصه خبر داد
به روضه های شیعه سوز بیشتر داد
با "شیعتی مهما شربتم …"نوحه سر داد
از کودکی ام این طنین را دوست دارم
@hosenih
قطعا گره خورده به روضه سرنوشتم
از آب و خاک کربلا باشد سرشتم
با اشک چشمم به گذرنامه نوشتم
من کربلای اربعین را دوست دارم
@hosenih
وقتی که من جان میدهم آقا می اید؟
خیلی به او بد کرده ام اما می اید ؟
من التماسش کرده ام آیا می اید ؟
ان لحظه های واپسین را دوست دارم
@hosenih
شعر بدون روضه معنایی ندارد
مدحیه بی مرثیه زیبایی ندارد
چشم بدون گریه کارآیی ندارد
چشمان با گریه عجین را دوست دارم
@hosenih
دنیای غم دریای غصه کوه دردم
حالا که میل روضه ی مکشوف کردم
باید که از گودال زنده برنگردم
تصمیم های اینچنین را دوست دارم
@hosenih
یارب و یارب در ته گودال میگفت
با صورتی خونین ، لبی پامال میگفت
در عشق بازی با خدا خوشحال میگفت:
این نیزه های در کمین را دوست دارم
@hosenih
طعنه به دام ان همه صیاد میزد
کرب و بلا از صبر او فریاد میزد
با حنجر در زیر چکمه داد میزد
نذر تو این حال غمین را دوست دارم
****
گودال را از لوث نیزه پاک کردند
یک بوریا بر پیکری صد چاک کردند
اخر دهاتی ها تنش را خاک کردند
پس مردم روستانشین را دوست دارم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih