#امیرالمومنین_ع_غربت
با من این شهر را تماشا کن
شهر بُهت است، شهر عبرتها
کوچههایش غریب و رازآلود
دارد این کوچهها حکایتها
فصل اندوهگینی از تاریخ
بین این کوچهها رقم خورده
چه قرار و مدارهایی که
چون در خانهها به هم خورده
در هر خانه را که میکوبی
با تو رازی نهفته میگوید
در هر خانه را که بگشایی
حرفهایی نگفته میگوید:
کوچهها گرم رفت و آمد بود
غرق در رفت و آمدی مرموز
بوی فتنه به گوش میآمد
که به چهره نقاب داشت هنوز
گوش این شهر پر شد از پچپچ؟
یا صدای چکاچک شمشیر؟
زخمهایی عمیق زد دشمن
زخمی از جنس فتنه و تزویر
لشکر مخفی شیاطین داشت
شهر را از دروغ پر میکرد
نیزههای فریب و فتنهگری
عزم این شهر را ترور میکرد
بگذر از کوچههای سرگردان
حال این کوچهها دگرگون است
سوی مسجد شتاب کن، انگار
دل تنگش هنوز پر خون است
دیده با چشم خود، مجاهدها
یک به یک لب به شکوه وا کردند
باز یاران همدل دیروز
غُر زدند و گلایهها کردند:
این یکی گفت: فصل رفتن نیست!
فصل کِشت است، فصل محصول است
فصل بازار و کسب و کار، آخر
ترک شهر و دیار معقول است؟
آن یکی گفت: خستهایم از جنگ
آه دیگر نبرد کافی نیست؟
آن همه دوری از زن و فرزند
آن همه رنج و درد کافی نیست؟
حرفها بوی بیوفایی داشت
هر کس آنجا بهانهای آورد
عاقبت شام، زهر خود را ریخت
عاقبت کوفه کار خود را کرد
جَبَلُ الصّبر لب به شِکوه گشود
داغ دل بود یا گدازۀ درد؟
داشت از هُرم درد دلهایش
مسجد کوفه نالهها میکرد
آه ای مردم نمکنشناس!
چه به روز دل من آوردید؟
اُف به عهد شما ریاکاران
که دلم را همیشه خون کردید
چه شده دشمنانتان در شام
اینچنین همدلاند و همپیمان
چه شد ای قوم، وقت یاری حق
دلپریشان شُدید و نافرمان؟
منبر از داغ او پریشان بود
ماند محراب و چشم خونبارش
در و دیوار هم به خود لرزید
تا به گوش آمد أینَ عمارش
چقَدَر خطبه خواند با دلِ خون
چقَدَر شِکوه کرد با دلِ تنگ
دل آن شهر مرده بود اما
«نرود میخ آهنین در سنگ»
أینَ عمار؟ نیست در کوفه
مرد صبر و بصیرت و تبیین
أینَ مالک؟ هنوز هم تازهست
داغ قرآن ناطق و صفین
نکند باز در همین کوفه
فتنه برپا کنند بدعهدان
در شب تار و تیرۀ این شهر
ماه سرنیزهها شود قرآن
با من این شهر را تماشا کن
گاه تاریخ میشود تکرار
شهر رنگ و درنگ و عبرتهاست
کوفه، باقیست یا اُولِی الاَبصار
✍ #یوسف_رحیمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#شب_قدر
چون گدایان میروم امشب به استقبال قدر
میروم دنبال قسمت، میدوم دنبال قدر
پیکری آغشته در خون مثل محراب علی
خواستم از قدر سال قبل و از امسال قدر
بعد از آنکه فرق قرآن در شب ضربت شکافت
باب شد قرآن گشودن آخر اعمال قدر
هرکسی را میبرد حال دعا جایی و من
میروم تا کربلا امشب ولی بر بال قدر
ما سه شب در سال از یک عالم بالاتریم
حال ما را میشود فهمید از احوال قدر
بندههایش را خدا بر میگزیند یک به یک
تا چه کس بیرون بیاید سالم از غربال قدر
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
سرّ الاسرار علی، سید الابرار علی است
در شبستان زمین مشرق الانوار علی است
مظهر قدرت حق دست یداللهی اوست
بین مردان جهان حیدر کرار علی است
وسط معرکهها پرچم سبزش بالاست
بازوی صف شکن احمد مختار علی است
پشت در پشت اگر دشمن باشد غم نیست
تا که در لشکر دین میر و علمدار علی است
اُحد و خیبر و احزاب شهادت دادند
شیر و شمشیر خدا، فاتح پیکار علی است
ساقی کوثر اشراق که از خُم الست
خورد در روز ازل باده به تکرار علی است
کاتب لوح قضا، حاکم فرمان قَدَر
سالکان را به خدا قافلهسالار علی است
شک به دل راه مده (مالک یوم الدین) است
روز محشر به یقین گرمی بازار علی است
تا که آسان بشود لحظهی جان دادن من
آن که داده است به من وعدهی دیدار علی است
✍ #کمیل_کاشانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
من و دوری ز شهر تو، عجب هجران سنگینی
دل آهنگ نجف دارد، عجب آهنگ غمگینی
دل ما خود به خود میل نجف، میل علی دارد
خدا را بی نهایت شکر با این عشق تکوینی
ورودیِ درِ ایوان طلای خویش را بنگر
نشسته سائلی، بیچارهای، درمانده مسکینی
به جای صورت ماهت، به ایوانت نظر کردم
نمیبینم تو را اما خوشم ما را تو میبینی
برای دردهای ما کسی درمان نمییابد
به درد بی دوای ما تو درمانی، تو تسکینی
میآیی لحظهی آخر به بالینِ محبِّ خود
چه زیبا میشود وقتی علی آید به بالینی
ندارم هیچ کس را لحظهی مرگم به غیر از تو
شود آیا در آن ساعت کنار من تو بنشینی؟!
به حق قنبرت آقا، به ما آغوش خود وا کن
چه لبخند پر از مهری! عجب آغوش شیرینی!
مضیف تو نجف نه، کل این عالم مضیف توست
چه صاحب خانهای! چه سفره و اطعام رنگینی!
خدا عرش خودش را داده با نام علی زینت
چه حُسن انتخابیّ و چه شأنی و چه تزئینی
الهی تا دم مرگم به لب ذکر علی باشد
تو ای مولا! دعایم را اجابت کن به آمینی
دلا! گر چشم خود را در جهان غیر از علی بستی
به هر سو رو کنی، غیر از رخ مولا نمیبینی
برای کسبِ روزی این در و آن در مزن هرگز
به مولا! گر زنی رو در تمامِ عمر، تأمینی
نمیگویم مسلمانم، نگویم شیعهام اما
ندارم جز علی عشق و مرام و مسلک و دینی
::
فدای لحظهای که در دل محراب افتادی
به خاک افتاد قرآنی، به خون شد سرخ یاسینی
✍️ #مجتبی_شکریان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_سال
#امام_زمان_عج_مناجات_سال_جدید
دلها خوش عید است و ما دلتنگ یاریم
دلگیر از اسفند و بی تاب بهاریم
این اشکها، این اشکها هم بی ارادهست
در شور و در دلدادگی بی اختیاریم
جغرافیای داغ ما مرزی ندارد
اندازهی عمر زمانه داغداریم
اندازهی یک دشت، خون بر پیکر ماست
اندازهی صد کوه اما استواریم...
تسبیح در دستان ما میچرخد و ما
هی لحظهها، هی لحظهها را میشماریم...
این روزها سر میشود، ما مطمئّنیم
آن روز هم سر میرسد، امّیدواریم
نزدیک قله یخ زده دیگر نفسها...
آه ای طلوع گرم! ما چشم انتظاریم...
✍ #فاطمه_معصومه_شریف
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_سال
افزوده شد بر غیبتت یک سال دیگر هم
بد میشود هر سالِ بی تو؛ بلکه بدتر هم
شد کاسههای صبرمان لبریز از غصه
از شعرهای گریهدارِ هجر، دفتر هم
سینه زدیم از ماتم ارباب هر شب را
از داغ هجران تو کوبیدیم، بر سر هم
شرمندهایم آقا که بین این همه نوکر
حتی نداری یار و یک ناچیز لشکر هم
تو در کنار مایی و هستیم نابینا
گفتی اناالمظلوم، نشنیدیم، پس کر هم...
هر چند، گاهی بیخیال روز موعودیم
اما تمام ترسمان این است، آخر هم،
گویند که: در آرزوی دیدن رویت،
مُردند از هجران تو یک قومِ دیگر هم
✍ #رضا_قاسمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_سال
ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﺁﺷﻔﺘﻪﺍﻡ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﺗﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﮔﻔﺘﻢ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﺳﺪ
ﺍﻣّﺎ ﻃﺒﯿﺐِ ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﺍﻭ ﺳﺎلهاﺳﺖ ﺁﺑﺮﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﺍﺑﺮ ﮐَﺮَﻡ ﺯ ﻋﺒﺪ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﺍﺻﻼً ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﭼﻪ ﺑﻬﺎﺭﯼ؟ ﭼﻪ ﻟﺬّﺗﯽ؟
ﺑﯽ ﺍﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﻫﻢ ﺳﻮﯼ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
ﺳﺎﻝ ﺟﺪﯾﺪ، ﺳﺎﻝ ﻓﺮﺝ، ﺳﺎﻝ ﮐﺮﺑﻼ...
ﺍﻣﺴﺎﻝ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ ﻭﻟﯽ ﯾﺎﺭ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ
✍ #محمدجواد_پرچمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_سال
پایان سال و وقت حساب و کتاب شد
پیشانیام به محضرتان خیس آب شد
هر روز با گناه دلت را شکستهام
بین من و تو این همه عصیان حجاب شد
با این وجود تا که گره خورد کار من
یا صاحب الزمانِ دلم مستجاب شد
امسال هم گدای شب جمعۀ حرم
با یک دعای مادرتان بی حساب شد
ما را بخر عزیز دل شاه کربلا
جان کسیکه صورتش از خون خضاب شد
عمریست روضه خواندم و باور نمیکنم
زینب چگونه وارد بزم شراب شد
✍ #قاسم_نعمتی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_پایان_سال
#امام_زمان_عج_مناجات_سال_جدید
یک سال دیگر باز از تو شرمگینم
قسمت نبود امسال رویت را ببینیم
چون طفلِ سردرگم به بازار شب عید
میگیرم اشک دیده را با آستینم
امسال را با حسرت از بس دوره کردم
تقویم را سوزاند آهِ آتشینم
در روضهات حالا که مهمانیم بگذار
در محضر تو پهن باشد هفت سینم
توفیق از این بهتر که وقت سالِ تحویل
دارم سر یک سفره با تو مینشینم
::
چشمم به سیب افتاد، از حالا بگویم
چشم انتظار کربلای اربعینم
✍ #محمدعلی_بیابانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حسین جان...
سر سال است، مرد مسکینم
مکش از دست خالیام دامن...
تو بر این خاکها بکش دستی
اگر این خاک زر نشد با من...
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
↳ @hosseinieh_net
#امیرالمومنین_ع_غربت
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
در جان بهجز جوانۀ باور نداشتی
ای آنکه در شکوه، برابر نداشتی
رنگی نمیگرفت به خود باغها اگر
اینقدر جلوههای معطر نداشتی
آری! تو در مقام فنا نیز از خودت
جز انتظار فتح مکرر نداشتی
مشتاق یاریاند تو را آسمانیان
باور نمیکنیم که یاور نداشتی
با من بگو کدام پیمبر کتاب داشت
یا خواند حکمتی و تو از بر نداشتی؟!
ای آنکه سر نهاده جهانی به پای تو
یک بار هم به بالش پَر سر نداشتی
طوری گرفت هُرم تو دست عقیل را
انگار غیر عدل، برادر نداشتی
آن شب کنار سفرۀ افطارِ دخترت
جز شوق لحظههای مقدر نداشتی
ای زخمیِ تبار نمکناشناسها
غیر از نمک ز سفره چرا برنداشتی؟
::
ای دل! خجل مباش که ابیات درخوری
در مدح آن حقیقت برتر نداشتی
تو پی به راز سورۀ کوثر نبردهای
تو غیر چند واژۀ ابتر نداشتی
✍ #جواد_محمدزمانی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_غربت
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
گاه جنگ است به مرکب همه زین بگذارید
آب در دست اگر هست زمین بگذارید
وقت تنگ است و حرام است تعلّل کردن
صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن
وقت آن است که در سینه نفس تند شود
تیغ، آن تیغ که صیقل نخورَد کند شود
تا کمین بر در و دروازه نکردهست هنوز
تا معاویه نفس تازه نکردهست هنوز
نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید
پایتان خواب نرفتهست اگر، برخیزید
هر که جا ماند در آماج بلا میماند
با کلاهی که پس معرکه جا میماند
گفت مولا که چنین است و چنان با آن ایل
ایل صد رنگتر از ایل بنیاسرائیل
این یکی گفت: مطیعیم، ولی دربندیم
بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم
خانه بی مرد، پر از خوف حرامی باشد
این چراغیست که بر خانه روا میباشد
ما چه داریم به جز پای فلج؟ میترسیم
فصل سرما شده از عُسر و حرج میترسیم
رعد و برق است که با عطسۀ ابر آمده است
هان علی دست نگه دار که صبر آمده است
آن یکی گفت: علیلیم خودت میبینی
بدتر از ابنسَبیلیم خودت میبینی
ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟!
زیر کشت است زمین، عذر موجّه داریم
آن یکی گفت: ملولیم کمی حوصله کن
گوشمان پر شده از موعظه کمتر گله کن
خالی از معرفت و مردی و رندی بوده
کوفه تا بوده پر از «اَشعثِ کِندی» بوده
کوفه شهری که پر از وسوسۀ خنّاس است
دستپروردۀ سعد بن ابیوقّاص است
این جماعت همه اشباح رجالاند همه
گاه پیکار ملولاند و ملالاند همه
میرود قصّۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصّه ورق میخورد آرام آرام...
::
سهلتر سادهتر از قافیهای باختیاش
ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختیاش
چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی
جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی
سهمش از خاک فقط کفش پر از پینۀ اوست
در عرقریز زمین جامۀ پشمینۀ اوست
باغ میساخت و در سایهٔ آن باغ نبود
یک نفس قافلهاش در پی اُتراق نبود
درد باید که بفهمیم چه گفتهست علی
که شبی با شکم سیر نخفتهست علی
از سر سفرهٔ اسلام چه برداشت امیر
نان دندانشکنی را که نمیخورد فقیر
آه، از آن شبِ آخر که علی غمگین بود
سفرهٔ دخترش از شیر و نمک رنگین بود
شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه
میشنیدند فقط از علی إنّا لله
باد برخاست و از دوش عبایش افتاد
مهربان شد در و دیوار، به پایش افتاد
مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن
فقط امشب، فقط امشب به اذان گوش مکن
شب آخر، شب آخر، شب بیخوابیها
سینهزن در پی او دستهٔ مرغابیها
از قدمهای علی ارض و سما جا میماند
قدم از شوق چنان زد که عصا جا میماند
با توام ای شب شیون شده بیهوده مکوش
او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش
بیشک این لحظه کم از لحظهٔ پیکارش نیست
دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست
زودتر میرسد از واقعه حتی مولا
تا که بیدار کند قاتل خود را مولا
تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی
صبح برخاسته، بیدار شو ای اعرابی
عرش محراب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه
کعبه بیتاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه
آه از مردم بیدرد، امان از دنیا
نعمتِ داشتنت را بستان از دنیا
میرود قصهٔ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e