eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.5هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اندازه دو ماه عزا غم گرفته ام چشمم گواه این دل ماتم گرفته ام پیراهن سیاه تنم را شب فراق بر سینه ام نهاده و محکم گرفته ام @hosenih صاحب عزا بیا که سراغ تو را دو ماه با قطره های جاری اشکم گرفته ام یک روز مثل چشم تو خون گریه می کند این دیده های ابری شبنم گرفته ام هر روز پا به پای تو در بین روضه ها با نوحه خوان هیئتمان دم گرفته ام تا فاطمیه دست دلم را رها مکن من با غم تو انس دمادم گرفته ام @hosenih امشب بیا و کرب و بلای مرا بده دست دخیل بر نخ پرچم گرفته ام این عطر کربلاست که از مشهد الرضاست امشب دوباره شور محرم گرفته ام ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ فصل عزا و اشک دمادم تمام شد باز این چه شورش استُ چه ماتم تمام شد پیراهن سیاه دلم گریه می کند من زنده ام به گریه بر او، غم تمام شد @hosenih در این دو ماه چشم من از باده خیس بود فصل عزای عالم و آدم تمام شد امسال هم بهار دل ما دو ماه بود دیگر بهار بیرق و پرچم تمام شد دیشب دلم گرفت، غرورم شکسته شد پرچم که رفت بارش نم نم تمام شد یادش بخیر روز دهم ناله ها زدیم دیشب به بعد خاطره هایم تمام شد یادم نمی رود دل خون سه ساله را سیلی که خورد گفت: سه سالم تمام شد @hosenih وقتی کتیبه های دلم جمع می شوند یعنی زمان عفو گناهم تمام شد در پستوی دلم همه راجمع می کنم مشکی در آورید صفر هم تمام شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ماه صفر تمام شد اما عزا بپاست این هفته هفته ی غم اولاد مصطفاست جایِ غدیر را سخن دشمنان گرفت این بدعتی که شد خودش آغاز ماجراست @hosenih راه سخیفِ اهل سقیفه شروع شد پایانِ کار، خانه نشینیِ مرتضاست با مهرِ حیدر است که عالم بنا شده دنیای بی ولای علی پوچ و بی بهاست بیعت نکرد بیتِ علی با خلیفه ای راه غدیر و راه سقیفه ز هم جداست دشمن سه بار حمله بر این خانه کرده است بیتی که داغدار غم ختم الانبیاست یا صاحب الزمان نظری کن به پشت در این مادر شماست که در بین شعله هاست محسن به پشت در به چه جرمی شهید شد؟! قلب امام عصر بر این غصه مبتلاست @hosenih ای وای از غلاف... مرا می کشد همین... ...ردی که روی بازوی ریحانه ی خداست کوچه مقدّم است به گودال قتلگاه زیرا مدینه نقطه ی آغاز کربلا است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت ای هشتمین عزیز، عزیز خدا نیفت می ترسم آن که در بریزد به پهلویت باشد ز پا بیفت ولی بی هوا نیفت @hosenih کوچه به آل فاطمه خیری نداشته دیوار را بگیر و در این کوچه ها نیفت مردم میان شهر تماشات می کنند این بار را به خاطر زهرا بیا نیفت دامان هیچ کس به سرت سر نمی زند حالا که نیست خواهر تو پس ز پا نیفت @hosenih تکه حصیر خویش از این حجره جمع کن اما به یاد نیمه شب بوریا نیفت ای وای اگر به کرببلا بوریا نبود راهی برای دفن شه کربلا نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با روی گشاده آمده تا مشهد دل را به تو داده آمده تا مشهد @hosenih آنکس که فلج بود و شفایش دادی... با پای پیاده آمده تا مشهد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ نم نم کنار حجره دربسته میرسید کم کم به قتلگاه خودش خسته میرسید مانند شخص مار گزیده به پیچ و تاب فریاد یا جواد چه پیوسته میرسید @hosenih پهلو به خاک حجره که از درد میگذاشت آهی به یاد پهلوی بشکسته میرسید از کام تشنه و جگر پاره پاره اش انگار حرف روضۀ سر بسته میرسید این جسم خسته زیر سم اسبها نرفت اما صدای حملۀ یک دسته میرسید @hosenih خواهر نبود یار برادر شود ولی یک خواهری به مقتلی آهسته میرسید اینجا جواب زمزمۀ یابنیی از... یک نوجوان ز پشت درِ بسته میرسید اما صدای یا ولدی بی جواب ماند هرچند صوت یک پدر خسته میرسید ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته درد دل با تو سخنها بر زبانم ریخته بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخته @hosenih جنس من جور است کوهی از گناه آورده ام آبرویم پای اجناس دکانم ریخته دوره گردم آبرویم میفروشم میخری پیش سلطان ترسم از سود و زیانم ریخته پهن کردم سفره ای از عرش کنج خانه ات روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته @hosenih مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته من نمیبینم تو هر دفعه بقل کردی مرا عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته صحن گوهرشاد چیزی کم ندارد از بهشت بوی سیب از هر کجایی می تکانم ریخته @hosenih در میان صحنهایت عشق من باب الجواد صد هزاران بوسه اینجا از دهانم ریخته هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست این حکایت در میان دوستانم ریخته آخر ماهی جواب ناله هایم را بده جان بابای غریبت کربلایم را بده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ زهر کاری شده و شعله به پیکر اُفتاد لاله ای خشک شد و سوخت و پرپر اُفتاد چقدر سخت شده تا که به حُجره برسد تا درِ خانه یِ خود رفت و مکرر اُفتاد @hosenih بسکه از فرط عطش لب به لبِ خود می زد شعله بر بال و پرِ هرچه کبوتر اُفتاد ناله می کرد خدایا جگرم می سوزد نوحه می خواند ولی از نفس آخر اُفتاد گریه می کرد به حالش در و دیوار که باز یادِ لبهایِ تَرک خورده ی اصغر اُفتاد @hosenih یادِ آن خنجر خُشکیده که بر نیزه نشست به رُخِ سوخته اش دیده ی مادر اُفتاد یادِ طفلان یتیمی که به شام آوردند یادِ آن شعله که از بام به معجر اُفتاد خیزران،کعبِ نِی و خنده تبانی کردند تا که خاکستر و آتش سرِ دختر اُفتاد @hosenih نیزه داران و اسیران همه دیدند زِ بام سنگباران شد و پشت سَرِ هم سَر اُفتاد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چون کارگر آن جا که کند کار به وقتش من آمده ام سوی تو این بار به وقتش در صحن اتاقم غزلی گفتم و دیدم انگار میسر شده دیدار به وقتش @hosenih سهمم بشود گندم گنبد چو کبوتر گر باز کنم پیش تو منقار به وقتش هر وقت به مشهد بروی خلق بگویند در نزد طبیب آمده بیمار به وقتش تا دیده شود عاقبت و چیده شود گل دل کنده ز هم صحبتی خار به وقتش @hosenih سلطان که رضا شد به گداهاش بگویید صدبار نه، سویش برو یک بار به وقتش_ _مانند شب سیِّ صفر که لب انگور؛ یک بوسه گرفت از دهن یار به وقتش چون مادری است این پسرش نیز برایش؛ هی قصه ی کوچه شده تکرار به وقتش @hosenih هی رفته به این سو و سپس رفته به آن سو گشته است سپس دیده ی او تار به وقتش چون کرب و بلا نه، که پسر سرزده این بار بر جسم پدر آمده انگار به وقتش از روضه ی درحجره که گفتیم، بگوییم از روضه ی باز در و دیوار به وقتش @hosenih وقتی که به پهلو همه پهلو زده بودند دیوار و در و آتش و مسمار به وقتش مخصوصا اگر شیشه ای و ضربه پذیر است ای کاش که نازل بشود بار به وقتش ترتیب ندارد چه بخواهی چه نخواهی روضه برود برسر بازار به وقتش @hosenih بعدش برود کوچه ی لبریز یهودی از روضه ی بازار به آزار به وقتش ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چون مرغ پرشکسته که زخمیست بال او آشفته بود از اثرِ زهر حال او آمد برون ز مجلس مأمون عبا به سر گویی دگر رسیده زمان وصال او @hosenih بر خاکِ حُجره ذکر لبانش حسین بود یادی ز دشت کربُبَلا در خیال او ابن الرضا رسید و سرش را به برگرفت آمد جواد.. دلبر نیکو خصال او وای از حسین که ته گودال قتلگاه یک لشگر است در پی جنگ و قتال او @hosenih کس را نبود زَهْره،که گیرد سر از تنش از بس که بود هیبتِ حقّ در جلال او آمد ز ره جوان نصارا به قتل و دید دل می بَرَد ز خلق جهانی جمال او با رأفت او نظر به سوی قاتلش نمود خاموش کی شود نظرِ بی زوال او @hosenih با یک نگاه شامل لطف اله شد نام شهید هم روی او شد کمال او ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آمدی در خاک ایران، خاک ایران سبز شد از جنوب کشور من تا خراسان سبز شد ردِّ پایت شد مسیر رودهای بی قرار هر کجا که آمدی حتی بیابان سبز شد @hosenih می شود ردِّ تو را در نقشه ها ترسیم کرد چون به هرجایی که باریده ست باران، سبز شد خواستم دورت بگردم در خیابان رضا تا که گفتم السلام از دوور میدان سبز شد در خیابانِ رضا پشت چراغِ قرمزش بارها تا هشت خواندیم و خیابان سبز شد بارها دیدم که مادر از زیارت آمد و تاک پیر خانه ی ما در زمستان سبز شد گندم پس مانده های کفترانت را شبی ریختم در سفره دیدم صبح از آن نان سبز شد @hosenih روضه ی انگور می آمد به گوشم من خودم در شب سی صفر دیدم که ایوان سبز شد *** دست در انگور بردی رنگ مشهد سرخ شد بعد از آن خورشید هر صبحی که سر زد سرخ شد گشت جدش رو سپید آن جا که با یک خوشه زهر هشتمین پیغمبر آل محمد سرخ شد مثل جدّش منتقم می خواست پس با این دلیل تا همیشه پرچم بالای گنبد سرخ شد مثل زهرا مادرش در اتفاق کوچه ها رنگ رفتن شد کبود و رنگ آمد سرخ شد ** در میان کوچه ها دستار بر سر زرد شد دست بر در زد به سرعت چهره ی در زرد شد زهر از بس که قوی بود و امام از بس لطیف زهر چون رد شد همه دیدند حنجر زرد شد @hosenih در غلاف و در مصاف، این گشت روضه، هرکجا؛ راویان گفتند حنجر، روی خنجر زرد شد *** سرخ بود و زرد بود و مرد کم کم شد کبود گفت یا زهرا رضا و بعد از آن دم شد کبود با نبی و با حسن با یاعلی موسی الرضا پیش غم های صفر ماه محرم شد کبود گوییا رنگین کمانی می رود زیرا به زهر؛ هم سپید و سرخ و زرد این مرد شد هم شد کبود *** از خراسان روضه خیلی دور شد یابن الشبیب زهر وقتی قاطی انگور شد یابن الشبیب اشک در چشمان آقا حلقه زد آنجا که گفت حال و روز جدِّ ما ناجور شد یابن الشبیب @hosenih در هجوم تیر ها و نیزه ها گم شد تنش در میان سنگ ها محصور شد یابن الشبیب در میان علقمه عباس از بس تیر خورد پیکرش چون کندوی زنبور شد یابن الشبیب حرف حرفِ جنگ بود اما پس از عباس ما حرف دشمن نیز حرف زور شد یابن الشبیب آه زجرآورترین جای سفر آنجاست که زجر، شب بر جستجو مٲمور شد یابن الشبیب @hosenih عمه هرجایی به دشمن رو نمی زد پیش زجر؛ در بیابان عاقبت مجبور شد یابن الشبیب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دستی بگشایید به امداد گداتان رحمی بنمایید به این بی سر و پاتان اشکی بفشانید بر این مرده ی احساس تا زنده شود از اثر فیض دعاتان @hosenih دیگر رمقی نیست در این پای شکسته مانده دل من منتظر دست عطاتان لطفی، کرمی، گوشه ی چشمی بنمایید بر گوشه نشینانِ قدیمی سراتان یک بار بیایید به دیدار کسی که... یک عمر غریبانه نموده ست صداتان هر چند شبیه شهدا نیست لیاقت! تا اینکه دل و دیده نماییم فداتان... امّا بگذارید که از روی تفضّل ما را بنشانند کنار رفقاتان شرمنده! ببخشید که در بازی دنیا افتاد شبی از لب ما سوزِ نواتان با سینه زنان حسنی سخت نگیرید نادیده بگیرید خطای فقراتان @hosenih « ما خانه به دوشان، غم سیلاب نداریم» تا تکیه نمودیم به دستان وفاتان « ما تجربه کردیم در این دیر کهنسال» روشنگر دل هاست سیاهی عزاتان ما روضه گرفتیم به امید عبوری... یک جلوه نمایید به قربان صفاتان ما را برسانید شبی مشهد دلدار داریم به دل عشق غریب الغرباتان ای کاش که محشور شوم در صف محشر با سینه زن خالصِ بی رنگ و ریاتان @hosenih منّت بگذارید که گردد به نگاهی دل های خراباتی ما کرببلاتان ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih