eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
407 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر مهدوی و مضامین متعالی.mp3
زمان: حجم: 13.26M
یک شعر مهدوی (سروده‌ی گروه احیای امر) ابیات دیگر که به عنوان شواهد مثال قرائت شد: عبور کن وَ به دروازه‌های شهر بگو از این به بعد در این شهر اسم شب سحر است ( سید صالح سجادی) خون حسین می‌چکد از نیزه‌ها هنوز برگرد و انتقام بگیر از یزیدها (افشین علا) هزار سال به کشتی چو نوح منتظری هزار سال گذشت و کسی سوار نشد کنار پنجره، خیره به جاده‌ها ای دل! نگو که منتظری این که انتظار نشد (زهرا سپهکار) نشسته‌ها را و خسته‌ها را چه کار با انتظارش آخر می‌آید از راه امیرِ لشکر خبر دهید ایستاده‌ها را (سید محمدمهدی شفیعی) بس است این‌که به آه و به ناله در همه عمر به انتظار «نشستی»، به انتظار «بایست» (سجاد سامانی) بهار می‌رسد و پیش پای آمدنش خوشا که سرخ شود جامه‌ی بهاری ما (میلاد عرفان‌پور) لینک دریافت شعر: https://eitaa.com/hosseinieh_net/29518 لینک دریافت نظرات شما: @smahdihoseinir https://eitaa.com/smhroknabadi
📎زبان حال حضرت قاسم(ع) هنگام تدفین امام مجتبی (ع) گفت: "دفن پدرم، عمه! چرا طول کشید؟ دفن سخت است مگر؟ کار شما طول کشید قبر جدم که همین جاست؛ همین نزدیکی پدرم را عمویم برد کجا؟ طول کشید اول انگار صدای زنی آمد، بعدش مردها همهمه کردند... صدا طول کشید"... عمه بغضی شد و در حنجره‌ی خویش نشست عمه بغضی شد و تا کرب و بلا طول کشید دست "عباس" قوی بود ولی آن‌همه تیر تا شود از تن و تابوت جدا، طول کشید.... :: :: رفت و.... یکبار دگر هم عمویش دیر آمد تا شود جمع "علی" روی عبا طول کشید... ✍ 🩸مروان که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید، گفت : أَ یُدْفَنُ عُثْمَانُ فِی أَقْصَى الْمَدِینَهِ وَ یُدْفَنُ الْحَسَنُ مَعَ النَّبِیِّ؟!! عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن(ع) در کنار پیامبر(ص)؟! چنین چیزی نشدنی است. و بعد با جمله «وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ» یعنی ما مسلّح هستیم، تشیع کنندگان را تهدید به جنگ کرد. (الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۱۷_۱۸) 🩸ابن شهر آشوب می‌نویسد: وَ رَمَوا بِالنِّبَالِ جَنَازَتَهُ حَتَّی سَلَّ مِنهَا سَبعُونَ نَبلاً در این هنگام، جنازه‌‏ی آن‌ حضرت(ع) را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه‌‏ تیر به تابوت آویخته شد. (مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۴) 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آیه‌ی نازل شده بر مصحف حيدر، حسن اولین حرف از حروف سوره‌ی کوثر، حسن اولین‌بار از لب تو نام مادر را شنید روشنای خانه‌ی صدیقه اطهر، حسن! از جمال و از جلالت خَلق حیران مانده‌اند اَشبهُ الناسی به خَلق و خُلق پیغمبر، حسن! ذوالفقاری را که مولا داشت بین معرکه یک دمش عباس بود و آن دم دیگر، حسن در جمل آن گونه رفتی سوی میدان نبرد که علی می‌رفت سمت قلعه‌ی خیبر، حسن!* :: کوچه‌های شهر پیغمبر بدهکار تو‌أند ای عصای روزهای پیری مادر، حسن! بین مردم جای خود، در خانه هم ماندی غریب آه! ای تنهاترین سردار بی لشکر، حسن! شیعه مانده استوار از اقتدار صلح تو بوده صلحت در غریبی کربلا پرور، حسن! هر قدَر مانده‌ست تیر از روز تشییع تنت می‌رسد در علقمه بر جسم آب‌آور، حسن! :: مادرم می‌گفت با نام تو شیرم داده است بوده نامت ذکر لالای شب مادر، حسن ✍ *آنگونه سوی شام رود این سه‌ساله که گویی علی‌ست عازم آوردِ خیبرش 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
و گریه‌کن‌های حُسینیم و گدای حَسَنیم خاکِ پاهای حُسینیم و برای حَسنیم جمع ما را حَسن آورد سوی کربُبَلا کربلایی شده‌ی خیر دعای حَسنیم صورِ "این الحَسَنیون" که قیامت بزنند با حُسین بین صفوف رفقای حَسنیم کوری چشم همان‌ها که رهایش کردند... تا خداییِ خدا هست، به پای حَسنیم ما به این کربُبَلا شهر حَسن می‌گوییم که در آن خیره به شش‌گوشِ طلایِ حَسنیم.. کربلا آمده‌ای! خرجی تو با حَسن است اربعین ما همه مهمان عطای حسنیم به حسن بوده اگر حاجت مارا دادند زیر این قُبه همه زیر عبایِ حَسنیم عطر سیب حرمش را ز بقیع آوردند به‌خدا پیشِ حسین، مستِ هوای حَسنیم... هیچکس نیست زیارت کند اورا امروز داغداران غمِ صحن و سرای حَسنیم :: تشتِ خونینِ حَسن، مقتلِ خونینِ حُسین هم عزادار حسین، هم به عزای حَسنیم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دعای زنده‌دلان صبح و شام یا حسن است که موی تیره و روی سپید با حسن است مبین ز نسل حسن هیچکس امام نشد به حُسن بینی اگر هر امام را، حسن است حسین می‌شنوم هرچه یاحسن گویم دو کوه هست ولی کوه بی صدا حسن است حسین نهی به قاسم دهد، حسن دستور ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است! بخوان به نام پسر تا پدر دهد راهت بیا که کنیه‌ی شیرخدا ابالحسن است ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بی‌زره رفت به میدان که بگوید حسن است ترسی از تیر ندارد، زرهش پیرهن است... دست‌خطی حسنی داشت که ثابت می‌کرد سیزده سال، به دنبال حسینی شدن است! جان سرِ دست گرفت و به دل میدان بُرد خواست با عشق بگوید که عمو، جانِ من است ناگهان از همه سو نعره کشیدند که آی... تیرها! پَر بگشایید که او هم حسن است نه فرات و نه زمین، هیچ کسی درک نکرد راز این تشنه که آمادهٔ دریا شدن است... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عشق را در بر کشید از جگر آهی برای غربت دلبر کشید از کف پای عمو سرمه‌ای برداشت و روی دو چشم تر کشید گفت احلی من عسل شربت عشق حسین بن علی را سر کشید روضه‌ام آغاز شد بر زمین هی پا کشید و قد کشید و پرکشید مرکبی با نعل خود قد او را چون عمو عباس آب‌ آور کشید داغ فرزند حسن دست مقتل را گرفت و تا به پشت در کشید قصه را از سر گرفت پهلوی قاسم شکست و روضه‌ی مادر گرفت حرمت حیدر شکست عاقبت از ساقه‌ی خود غنچه‌ای پرپر شکست بار شیشه داشت و سنگی آمد آه! بار شیشه‌اش آخر شکست خورد پیشانی به در آنقدر محکم که با آن ضربه شاید سر شکست چادرش آتش گرفت مادر افتاد و در افتاد و دل حیدر شکست در میان شعله‌ها یاحسینی گفت مادر، روضه آمد کربلا هم بدن سالم نماند هم دل ارباب بی غسل و کفن سالم نماند با حساب تیرها پیکرش مانند تابوت حسن سالم نماند با حساب نیزه‌ها آه حتی تار و پود پیرهن سالم نماند با حساب تیغ‌ها چون به تن جوشن نبود اعضای تن سالم نماند با حساب سنگ‌ها چیزی از ابرو و دندان و دهن سالم نماند با حساب نعل‌ها هیچ یک از استخوان‌های بدن سالم نماند پیکری باقی نماند خووود روی سر نبوده، پس سری باقی نماند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نام اعظم نه فقط، عشق مسلّم حسن است بهترین زمزمه‌ها نغمه‌ی جانم حسن است آنکه تا آمده بخشیده و از روز ازل شده آقای کریم همه عالم، حسن است بعد یا فاطمه اول ز علی دم بزنید بعد یا حیدر کرار، مُقدّم حسن است سر این سفره چه خوب است، نشستن دارد آب از این چشمه بنوشید که زمزم حسن است صاحب و بانی هر روضه خود فاطمه است آنکه در بزم حسینش زده پرچم حسن است اولین گریه کن خون خدا فاطمه است دومین گریه کن ماه محرم حسن است ششمین شب شده و سائل دست حسنم حَسَنیه‌ست حُسینیه و ذکرم حسن است 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چشم‌هایش همه را یاد مسیحا انداخت در حرم زلزله‌ی شور تماشا انداخت هیچ چیزی که نمی‌گفت، فقط با گریه جلوی پای عمو بود خودش را انداخت با تعجب همه دیدند غم بدرقه‌اش کوه طوفان زده را یک تنه از پا انداخت بی زره رفت و بلا فاصله باران آمد هر کس از هر طرفی سنگ به یک جا انداخت بی تعادل سر زین است رکابی که نداشت نیزه‌ای از بغل آمد، زد و او را انداخت اسب‌ها تاخته و تاخته و تاخته‌اند پس طبیعی‌ست چه چیزی به تنش جا انداخت با عمو گفتن خود، جان عمو را برده آنکه چشمش همه را یاد مسیحا انداخت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زره اندازه نشد، پس کفنش را دادند کم‌ترین سهمیه از سهم تنش را دادند قاسم انگار در آن لحظه "انا الهو" شده بود سر این "او" شدنش بود "من"ش را دادند بی جهت نیست تماماً بغلش کرده حسین بعد ده سال دوباره حَسنش را دادند تا که حرز حسنی همره قاسم باشد عمه‌ها تکه‌ای از پیرهنش را دادند داشت مجذوب کلیم اللهی خود می‌شد سنگ‌ها نیز جواب سخنش را دادند داشت با ریختنش پاي عمو کم شد چه قدر خوب زکات بدنش را دادند گفت یعقوب: تن یوسف من را بدهید گفت یعقوب، ولی پیرهنش را دادند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای جگر پارۀ امام حسن وی ز سر تا به پا تمام حسن تیرها بر جگر زده گرهت زخم‌ها بر بدن شده زرهت گرگ‌ها بر تن تو چنگ زدند دلشان سنگ بود و سنگ زدند ای در آغوش من فتاده ز تاب یک عمو جان بگو دوباره بخواب جگر تشنه‌ات کبابم کرد داغ تو مثل شمع آبم کرد تو که دریا به چشم من داری موج خون از چه در دهن داری گل خونین من! گلاب شدی پای تا سر ز خون خضاب شدی زخم‌هایت چو لاله در گلشن بدنت مثل حلقه‌ی جوشن ای مرا کشته دست و پا زدنت جگرم پاره پاره‌تر ز تنت من عموی غریب تو هستم کم بزن دست و پا روی دستم سوره‌ی نور گشته پیکر تو آیه آیه‌ست پای تا سر تو بعد اکبر تو اکبرم بودی بلکه عباس دیگرم بودی خجلم از لبان عطشانت جگرم سوخت از عمو جانت شهد مرگ از کف اجل خوردی از دم تیغ‌ها عسل خوردی بس که دلداده‌ی خدا بودی بس که از خویشتن جدا بودی تلخی مرگ از دم خنجر از عسل گشت بر تو شیرین‌تر زخم تن آیه‌های نور شده پایمال سم ستور شده لاله بودی و پرپرت کردند پاره پاره، چو اکبرت کردند لاله‌ی پرپرم، عزیز دلم تا صف محشر از حسن خجلم نشود تا ابد فراموشم قاسمش داد جان در آغوشم تا که خیزد شفا ز خاک رهت اشک "میثم" نثار قتلگهت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌آمد و عمامه‌‌ی بابا به سرش بود آماده‌ جنگیدنِ با صد نفرش بود ‌ می‌آمد و رخساره برافروخته از عشق یک خیمه دلِ غم‌زده در دور و برش بود پروانه‌ای از شوق پریده‌ست به میدان آن چیز که می‌سوخت در او بال و پرش بود ‌ می‌خواست بگوید بِأَبِي أَنْتَ‏ وَ أُمِّي لب بست در آنجا که عمویش پدرش بود این شیر، علی اکبر او نه، ولی انگار باید بنویسیم که قاسم پسرش بود سنجیدن شیرینی قاسم به عسل نیست اصلا عسل از ساخته‌های شکرش بود گیرم زره اندازه‌ی او نیست، نباشد حرزی که عمو داده به شال کمرش بود بغض جمل از حد تصور زده بیرون یک دشت پر از تیغ، به دنبال سرش بود در روضه‌ی بابای غریبش جگری سوخت چیزی که از او ریخت به میدان، جگرش بود در زیر سم اسب چه می‌مانَد از این جسم چیزی که به جا ماند ز قاسم اثرش بود در خیمه نشستند پریشان که بیاید چیزی که از او زودتر آمد، خبرش بود 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e