#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
گمان كنم برود با جواب برگردد
به همره تو به همراه آب برگردد
گمان كنم دل لشکر به رحم مىآيد
خدا كند ورق اين كتاب برگردد
فقط دو جرعه براى گلوى تو كافیست
كه رنگ بر رخت ای آفتاب برگردد
به روى دست پدر، آب هم اگر نخوری
به چشمهای تو شايد كه خواب برگردد
نشانه رفته كمان، گودى گلوى تو را
خدا كند كه از اين انتخاب برگردد
براي تو نگرانيم؛ اين سر كوچک
اگركه تير بگيرد شتاب، برگردد
گرفت خون تو را سمت آسمان پاشيد
نخواست بر سر مردم، عذاب برگردد
قرار بود پدر روسپيد باز آيد
نه با محاسن از خون خضاب برگردد
ميان معركه هی مینشست و پا میشد
رمق نداشت كه پا در ركاب برگردد
تمام حادثه را اهل خيمه میفهمند
به پشت خيمه كه با اضطراب برگردد
نخوردى آب و پدر از خجالت، آب شده
چگونه با دل از غم كباب برگردد..
✍ #محمدجواد_پرچمی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_هفتم
عمریست تشنهکامِ تو هستیم و آب نیست
عمریست بیقرار نشستیم و تاب نیست
عمریست در نبود تو همسایهی شبیم
در آسمان هیچ دلی آفتاب نیست
سرشار از محبت و از مهربانی است
در عالم حضور تو حرف عذاب نیست
میجویمت به خواب و نفهمیدهام هنوز
در چشمهای منتظرانِ تو خواب نیست
باید خودت برای ظهورت دعا کنی
در دست ما دعایِ فرج مستجاب نیست
ما گوشمان نمیشنود پاسخ تو را
ورنه سلامهای کسی بیجواب نیست
ای مرد انتقام! زمانی که میرسی
دیگر بقیع مثل گذشته خراب نیست
بهتر بمیرد آنکه دلش بین روضهها
از داغِ خشکیِ لب جدت کباب نیست
::
حالا که حرف تشنگی آمد، مصیبتی
بالاتر از مصیبت طفل رباب نیست
✍ #محمدعلي_بياباني
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از سیدمهدی حسینی رکن آبادی
تحلیل شعر آقای پرچمی.mp3
زمان:
حجم:
11.94M
#خوانش_و_تحلیل شعر محمدجواد پرچمی
ابیات دیگر که به عنوان شواهد مثال قرائت شد:
دو تا حرم كه در آغوش یكدگر بودند
امامزاده به دوش امام بر میگشت
چه میشد اینكه به او قدری آب میدادند
كه طفلكی به حرم تشنهكام بر میگشت
سهشعبه آمد و بخت رباب برگرداند
پدر خجل شده سمت خیام بر میگشت
محسن حنیفی
نگاه کن پسرت را چگونه مرد شده
بدون تیغ و سپر راهی نبرد شده
بگو به حرملهها شیرخواره میآید
صدای غرش شیری دوباره میآید
علی اصغر شیری
یل ششماههای، عجیب که نیست!
نوهیِ حیدری، جگر داری
بیجهت حرمله سهشعبه نساخت!
با عمو میپری، جگر داری
وحید قاسمی
مشتی از خون علی را ریخت سمت آسمان
خواست تا جرم زمین را در هوا پنهان کند
مجید تال
خوب شد عرش همه نور گلو را برداشت
حیف خون نیست بر این خاک ستمگر برسد؟
علیرضالک
لینک دریافت شعر:
https://eitaa.com/hosseinieh_net/32173
لینک دریافت نظرات شما:
@smahdihoseinir
https://eitaa.com/smhroknabadi
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
قسم بر چهرهی چون ماه تابان علی اکبر
جهان دیگر نخواهد دید همسان علی اکبر
حسین بن علی کار تمام نوکرانش را
سپرده از سر رحمت به دستان علی اکبر
اگر چه میدهد روزی عالم را ابو فاضل
به شیعه میرسد پیوسته احسان علی اکبر
شبی پایین پا خلوت کن و بنگر جهان آنجا
گرفته دست خواهش را به دامان علی اکبر
شب جمعه که مهمانان ثارالله بسیارند
ببین با چشم دل زهراست مهمان علی اکبر
ضریح از بوی سیب سرخ لبریز است و میآید
شمیم یاس از سمت گلستان علی اکبر
بساط روضه بر پا میشود با گریهی زهرا
پریشان میشود عالم، پریشان علی اکبر
در آن باران اشک و آه پایین پای ثارالله
بمیرم کاش از داغ فراوان علی اکبر
دل غم دیدهای دارم که نذر شاه خواهم کرد
سر ناقابلم را هم به قربان علی اکبر
پسرها از پدرها یاد میگیرند بخشش را
کرم کن بازهم بر ما تو را جان علی اکبر
✍ #حسن_شیرزاد
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
پیمبر میزند رخسارش اما نه پیمبر نیست
پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست
به شک افتادهام یارب! شباهت اینقدر آیا؟
یقین دارم پس از احمد پیمبرهای دیگر نیست
زمین میلرزد از طرز قدمهایش، نمیدانم
چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست
زبان مانده است از گفتن؛ قلم عاجز شد از رفتن
دریغا وصف او در بیتهای ما میسر نیست
شگفتا ! ماندهام باید به جز اکبر چه گفت او را
که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست
الا شاعر! نمیجویی برای وصف او حرفی
فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور، نیست!
علیهای حسین بن علی مانند هم هستند
که فرقی این برادر را کنار آن برادر نیست
::
همین یک بیت را یک روضه میخوانم؛ عبا پهن است
علیِ اکبر است این ارباً اربا، آه اصغر نیست!
✍ #محسن_ناصحی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#محرم_حماسی
محرمیست که فریاد میکند بیداد
که تیر میکشد از یاد آن سرِ خرداد
دوباره حرملهای حلق شیرخواری را
هدف گرفته به جای سه شعبه با پهپاد
محرمیست که خون شد دل علمداران
دوباره چشم حرامی به این حرم افتاد
صدای خطبهی زینب به گوش میآید
نه از عراق، از ایرانِ تا ابد آباد
محرمیست که بسیار حُرْ در آن دیدیم
شدند هریکی از بند بردگی آزاد
محرمیست که مثل غم سلامْ حسین
غم حسینِ سلامی نمیرود از یاد
محرمیست که ما را جهانیان دیدند
سیاهپوشِ عزا و سفیدپوشِ جهاد
محرم آمده اینک ببین کجا هستی
به زیر بیرق عباس یا که ابن زیاد؟
✍ #مسعود_یوسف_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
میان خطبه تو را روی دست بالا برد
چقدر ولوله در لشگر عدو انداخت
تو تشنه بودی و بابا فقط برای خدا
به قوم سنگدل رو سیاه رو انداخت
تو تشنه بودی و این خشکی لبت همه را
به یاد علقمه و قصهی عمو انداخت
همان که از صف دشمن جلوتر آمده بود
چرا نگاه به باریکیِ گلو انداخت؟
نشست و... تیر میان کمان گرفت و کشید
نشست تیر و سرت را ز رو به رو انداخت
به تو حسین چه ناباورانه خیره شده
که بود غنچۀ او را زِ رنگ و بو انداخت؟
حسین خون علی را به آسمان پاشید
سپس عبای خودش را به روی او انداخت
به پشت خیمه همین دفنکردنش بس بود
به نیش نیزه عدو را به جستجو انداخت
::
خدا به گریه کنان تو آبرو بخشید
اگر چه آب... خودش را از آبرو انداخت
✍ #هادی_ملک_پور
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#غزال
اکبر زمین خورده
الله اکبر در نجف، حیدر زمین خورده
پیری از آن سو گفت
یا للعجب انگار پیغمبر زمین خورده
با زخم پهلویش
خیلی شبیه سورهی کوثر زمین خورده
واضحترش این است
انگار مادر باز پشت در زمین خورده
این گونهی خاکی
معلوم خواهد کرد او با سر زمین خورده
او ارباً اربا بود
پس این کبوتر هم بدون پر زمین خورده
حالا سؤال این است
اکبر زمین افتاده یا اصغر زمین خورده؟
ارباب ما دق کرد
ارباب ما در پیش یک لشکر زمین خورده
حتماً هزاران بار
از خیمه تا این قتلگه خواهر زمین خورده
گفت از زمین پاشو
زهرا برای حفظ این معجر زمین خورده
این یک عبا بس نیست
وقتی که قطعه قطعه این پیکر زمین خورده
تشییع او سخت است
پیش تنش زانوی آبآور زمین خورده
✍ #وحید_محمدی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان
مثل تیری که رها میشود از دست کمان
خسته از ماندن و آمادهٔ رفتن شده بود
بعد یک عمر، رها از قفس تن شده بود
مست از کام پدر بود و لبش سوخته بود
«مست میآمد و رخساره برافروخته بود»
روح او از همه دل کنده، به او دل بسته
بر تنش دست یدالله حمایل بسته..
آمد، آمد به تماشا بکشد دیدن را
معنی جملهٔ در پوست نگنجیدن را
بیامان دور خدا مرد جوان میچرخید
زیر پایش همۀ کون و مکان میچرخید
بارها از دل شب یک تنه بیرون آمد
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد
آن طرف محو تماشای علی، حضرت ماه
گفت: لا حول و لا قوة الا بالله
مست از کام پدر، زادۀ لیلا، مجنون
به تماشای جنونش همه دنیا مجنون..
آه در مثنویام آینه حیرت زده است
بیت در بیت - خدا - واژه به وجد آمده است
::
رفتی از خویش، که از خویش به وحدت برسی
پسرم! چند قدم مانده به بعثت برسی
نفس نیزه و شمشیر و سپر بند آمد
به تماشای نبرد تو خداوند آمد
با همان حکم که قرآن خدا جان من است
آیه در آیه رجزهای تو قرآن من است
ناگهان گرد و غبار خطر آرام نشست
«دیدمت خُرَّم و خندان، قدح باده به دست»
آه آیینه در آیینه عجب تصویری
داری از دست خودت جام بلا میگیری
زخمها با تو چه کردند؟ جوانتر شدهای
به خدا بیشتر از پیش پیمبر شدهای
پدرت آمده در سینه تلاطم دارد
از لبت خواهش یک جرعه تبسم دارد
غرق خون هستی و برخاسته آه از بابا
آه، لب واکن و انگور بخواه از بابا
گوش کن! خواهرم از سمت حرم میآید
با فغان پسرم وا پسرم میآید
باز هم عطر گل یاس به گیسو داری
ولی اینبار چرا دست به پهلو داری؟
کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است
یاس در یاس مگر مادر من برگشتهست؟
مثل آیینهٔ در خاک مکدّر شدهای
چشم من تار شده؟ یا تو مکرر شدهای؟
من تو را در همهٔ کربوبلا میبینم
هر کجا مینگرم جسم تو را میبینم
ارباً اربا شده چون برگ خزان میریزی
کاش میشد که تو با معجزهای برخیزی
ماندهام خیره به جسمت که چه راهی دارم؟
باید انگار تو را بین عبا بگذارم
باید انگار تو را بین عبایم ببرم
تا که ششگوشه شود با تو ضریحم، پسرم
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#شب_هشتم
مستأصل اینجا آمدم، فکری به حالم کن
هر شب رسیدم رو زدم، فکری به حالم کن
من با امیدی سمت روضه راه میافتم
اینقدر رفتم آمدم، فکری به حالم کن
چیزی که از آقایی تو کم نخواهد شد
بااینکه من خیلی بدم، فکری به حالم کن
من بی دعای خیر تو بیراهه خواهم رفت
دوزخ نباشد مقصدم، فکری به حالم کن
وقتی به حق عمهات زینب قسم دادم
امشب نکن دیگر ردم، فکری به حالم کن
دلتنگ بوی سیب صحن کربلا هستم
دلتنگ عطر مرقدم، فکری به حالم کن
فکری به حالم کن تو را جان علیاکبر
امشب حلالم کن تو را جان علیاکبر
✍️ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
آرام کن اهل حرم را با قدمهایت
با آیهی چشمان خود پیغمبری کن باز
لب باز کن حرفی بزن با من علی اکبر!
با لحن شیرینت برایم دلبری کن باز
از شوق تو در عاشقی دارم خبر اما
آرامِ جان! آرامتر رو سوی میدان کن
مویت نمانَد از پَرِ عمامهات بیرون
کمتر پدر را این دمِ آخر پریشان کن
خیلی ندیدم صورتت را خوب در خیمه
وقتی که خود را ماه من! آماده میکردی
رو میگرفتی از من اما خوب میدانم
دل کندن من از خودت را ساده میکردی
دیدی خدا ! در عشقت از اکبر گذشتم من
دل کندن از این نور حق، الحق که مشکل بود
میدانی از حس پدر بودن نمیگویم
عشق است در پرده، تمامش قصهی دل بود
اکبر شبِ سجادهاش روشن تر از روز است
تو خوب میدانی که مست نور ذات است او
خُلق محمد دارد و انوار زهرایی
مثل علی تصویر اسما و صفات است او
با دیدنش آه از دل اهل حرم برخاست
تا روبروی خیمه چون آهو قدم میزد
میدان نرفته، برق چشمانش رجز میخواند
صفهای دشمن را دو ابرویش به هم میزد
بر مرکبش بنشست و «لا حول ولا...»یی گفت
با ذکر «یا قهار» تیغش را به کار انداخت
میزد چنان انگار شمشیرش دو دم دارد
پیران میدان را به یاد ذوالفقار انداخت
با «یا علی» هر ضربهاش یک جان دیگر داشت
با «یا حسین» از میسره تا میمنه میرفت
گاهی میان رزم اگر میگفت «یا زهرا»
تا قلب لشکر مثل حیدر یک تنه میرفت
یک عده مبهوت شجاعتهای بی حدش
یک عده مقهور توان و سرعتش بودند
آنقدر زیبا بود این شمشیر زن، حتی
سرهای روی خاک محو صورتش بودند
آمد به سویم با لب خشکیده از میدان
آمد به جانم آتشی دیگر زد و برگشت
این بار هم تا رفت این قلب پریشانم
پشت سرش یک چند باری آمد و برگشت
دیدم که فرقش چون علی وا شد دلم لرزید
حس میکنم «فزت و رب الکربلا» میخواند
چه اتفاقی داشت در آن نقطه میافتاد؟
یا رب! چرا اعضا و رگهایش مرا میخواند؟
در گرد و خاک صحنه اکبر را نمیشد دید
از مشرکانِ بدر آنجا هر که بود آمد
وقتی که دیدم ناله از هفت آسمان برخاست
فهمیدم آن شه زاده از مرکب فرود آمد
دیدم دلم را «اِرباً اربا» کردهاند انگار
من زودتر از عمه پی بردم به راز تو
اما خودش را زودتر زینب رساند آنجا
من مانده بودم غرق در راز و نیاز تو
میخواستم یک بوسه، اما هر چه میگشتم
در پیکرت بابا! دریغ از گوشهای سالم
دیدم توانی نیست در پای من و زینب
گفتم: بیایید ای جوانان بنی هاشم
بابا برای بردنت حسرت به دل ماندم
کم بود آغوشم، عبایی پهن لازم بود
تشییع تو زیبا شد آخر این عبا تابوت
در دست عون و جعفر و عباس و قاسم بود
✍ #قاسم_صرافان
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
دلتنگی همیشۀ بابا علی علی!
سردارِ لشکر من تنها علی علی!
قدری بمان، به دل نگرانهای این حرم
مهلت بده برای تماشا علی علی!
باید «وَ إن یکاد» بخوانم که دور باد
چشمان بد از این قد و بالا علی علی!
یک سوی خیره چشم همه: این پیمبر است
یک سوی باز مانده دهانها: علی... علی
این گونه پا مکش به زمین، میکُشی مرا
بنگر نفس نفس زدنم را علی علی
از هم گسست رشتۀ تسبیحم آه... آه
از هم گسست... ارباً... اربا... علی... علی
جز آب چشم و آتش دل بعد از این مباد
بعد از تو خاک بر سر دنیا علی علی
✍ #محمدمهدی_سیار
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e