eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روزگارم در غمِ آن قد و بالا سوخته باغِ من گُل داشت روزی حیف حالا سوخته وایِ من از پنج فرزندم یکی باقی نماند وای بر دل زندگی‌ام جمله یکجا سوخته @hosenih کاروانی که دلم را بُرد روزی با خودش آمده از گرد و خاکِ راه اما سوخته هرچه گشتم بین‌شان شاید که بشناسم کسی هرکه دیدم پیر بود و شمع‌آسا سوخته بال و پرهاشان شکسته یا کبود و بی‌رمق شانه‌ها از تازیانه خُرد حتی سوخته چشم‌ها از فرط سیلی سرخ و نابینا شده چهره‌ها لبریز تاول زیرِ گرما سوخته گیسوان زردند ، گویا بین آتش مانده‌اند تارِ موهاشان گره خورده است گویا سوخته تا که پرسیدم امیرِ کاروان حالا که هست بینِشان دیدم زنی اما سرا پا سوخته گفتمش کو گیسوانِ زینبی‌ات گفت آه شعله‌ای بر معجرم اُفتاد آنجا سوخته @hosenih گفتمش سالارِ زینب را نمی‌بینم چرا؟ گفت دیدم چهره‌اش بر ریگِ صحرا سوخته شعله بود کرببلا و دود بود و خیمه‌ها بین آتش دختری دیدم که تنها سوخته ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ تیر بر مشک زدند و ز جفا خندیدند یک صدا در همه ي کرب و بلا خندیدند @hosenih تا بسوزند دل فاطمه و اُمّ بنین پایکوبان همه با ساز و نوا خندیدند تا که زیبایی چشم قمر از هم پاشید همره حرمله اولاد زنا خندیدند سر او خرد شد از ثقل عمود آهن تا که دیدند سرش گشت دو تا خندیدند تا شنیدند حسین "انکسر ظهری" گفت به زمین خوردن شاه شهدا خندیدند ضمن تبریک به هم، سوی حرم می رفتند قوم محروم ز شرم و ز حیا خندیدند @hosenih وقت پاره شدن گوش یتیمان حرم ناکسان بی خبر از قهر خدا خندیدند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ آنكه از جمعِ امامان دو برادر دارد دلبری از همه‌یِ ما دو برابر دارد طرفی اُم‌ِبنين و طرفی فاطمه است كيست در بينِ عشيره كه دو مادر دارد لشكری زهره ندارد كه نگاهش بکند خاصه وقتی که کنارش علی اکبر دارد @hosenih چقدر بر رویِ پیشانیِ او می اید دستمالی که به سر حضرت حیدر دارد ایستاده به سرِ کعبه بخواند خطبه تا بدانند که این طایفه منبر دارد علمش را بزند کرببلا چیزی نیست کعبه تا کوهِ اُحُد نیز تَرَک بردارد @hosenih وقتِ صفین بزن چند قدم در میدان چشم بر تیغِ شما مالکِ‌اشتر دارد هر امامی که تو را دید دو دستت بوسید بوسه بر بازویِ تو لذّتِ دیگر دارد حق بده اینهمه اسفند برایت می سوخت قد و بالایِ تو در سایه دو دختر دارد @hosenih مدحِ تو بود دلم از تب و تابش اُفتاد وای بر معجرِ زینب که رکابش اُفتاد —- علقمه موج شد عکسِ قمرش ریخت به هم دستش اُفتاد زمین بال و پَرَش ریخت به هم تا که از گیسویِ او لخته یِ خون ریخت به مَشک گیسویِ دخترکِ منتظرش ریخت به هم @hosenih تیر را با سرِ زانوش کِشید از چشمش حیف از آن چشم که مژگانِ تَرَش ریخت به هم خواهرش خورد زمین مادرِ اصغر غَش کرد او که اُفتاد زمین دور و بَرَش ریخت به هم قبل از آنیکه برادر بِرِسد بالینَش پدرش از نجف آمد،پدرش ریخت به هم @hosenih به سَرَش بود بیاید به سَرَش اُمِ بنین عوضش فاطمه تا دید سرش،ریخت به هم کتف‌ها را که تکان داد حسین اُفتاد و دست بگذاشت به رویِ کَمَرَش ریخت به هم خواست تا خیمه رساند بغلش کرد ولی مادرش گفت به خیمه نَبَرش ریخت به هم @hosenih نه فقط ضَربِ عمود آمد و اَبرو وا شد خورد بر فرقِ سرش پُشتِ سرش ریخت به هم به سرِ نیزه زِ پهلو سرش آویزان بود آه با سنگ زدند و گذرش ریخت به هم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ از غم یار سرشک مژه دریا کردند دل من خون،چو دل زینب کبرا کردند این شنیدم که ابوالفضل من از پا افتاد یوسف فاطمه را بی کس و تنها کردند @hosenih این شنیدم که همان ها که به تو تیر زدند تا که خوردی به زمین،نیزه مهیا کردند این شنیدم که تو رفتی و پس از رفتن تو کودکان در وسط خیمه خدایا کردند باورم نیست که از نیزه زمین خورد سرت و ز پهلو سر نیزه سر تو جا کردند باورم نیست که با بودن تو عباسم زینبم را سر بازار تماشا کردند شیر من باد حلال همه فرزندانم که سر و جان به فدای گل طاها کردند اشک میریزم اگر در غم طفلانم نیست اشک ریزم که چه با یوسف زهرا کردند @hosenih نه فقط بر بدنش زخم روی زخم زدند نیزه را در بدن زخمی او تا کردند گر که مضمون جدیدی است به طبع شایق نظر لطف بر او حیدر و زهرا کردند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ شعر با مدح تو بی بی واژه باران می شود نوبت وصف تو شد طبعم غزلخوان میشود عطر عصمت در نفس داری که گاهی جبرئیل بعد زهرا باز در این خانه مهمان میشود @hosenih غیرت فرزند تو آئینه ی کرببلاست عصر تاسوعا دلش پابست پیمان میشود هیچ فرهنگ لغت معنی نکرده اینچنین آنکه در قاموس تو عباس ، ایمان میشود دامنت باغ بهار یاس شد ، ام البنین خاک نه ، حتی بهشت از آن گلستان میشود بسکه سوز روضه دارد نوحه هایت در بقیع سنگ می گرید ، دل دشمن پریشان می شود قرن ها بگذشته اما در بقیع خاطرات ناله هایت مثل آتش در نیستان میشود مادری داغ چهار آئینه بر دل دارد ، آه صبر، پیشِ صبر تو، سر در گریبان می شود کرده ای با معرفت آن قدر کسب آبرو هر چه خواهی از خدای اهلبیت ، آن می شود @hosenih دست لطفت امتداد هل اتای کوثر است هر که حاجت پیش تو آورد سلطان می شود این همه قول و غزل یک قطره از دریای توست عقل در فهم کمالات تو حیران می شود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کریمان همه مات ام البنین اند فقیر کرامات ام البنین اند نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسیر مناجات ام البنین اند همه ساقیانی که صاحب سبویند دخیل خرابات ام البنین اند مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند پسرهای او یار خون خدایند دلیل مباهات ام البنین اند پسرهای نور و تجلی نورند تجلی آیات ام البنین اند به خورشید تابان قمرها می آید به ام البنین این پسرها می آید @hosenih گرفتند ماهش... همه تکیه گاهش گرفتند ابالفضل... پشت و پناهش عصایی ندارد دم پیری حالا نشانده زمانه به خاک سیاهش امان از صبوری... کشیده قبوری روی خاک و غربت گرفته نگاهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عالم، کسی جز یل او که دامان زهرا شود قتلگاهش بشیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش... چه شد قبله گاهش؟! پسرهای او نذر راه حسین اند قمرهای او نذر راه حسین اند @hosenih غرورش شکسته ولی بازویش نه دلش گرچه خون شد ولی پهلویش‌ نه کسی دیده در بین خانه بیافتد شراره به جان سر گیسویش... نه کسی دیده در بین کوچه بیافتد رد پنجه ی لاله چین بر رویش... نه شده شوهرش را ببیند که از غم گذارد سرش بر روی زانویش.‌‌.. نه شنیده کسی که زن پا به ماهی در سوخته بیاید سویش... نه شده زیر در مادری باشد و بعد کسی با لگد رد شود از رویش... نه بهار دل آل حیدر خزان شد قد فاطمه در جوانی کمان شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیگر میان خیمه صفایی نمانده است جز حال گریه حال و هوایی نمانده است از صبح تا غروب صدایم گرفته است دیگر برام سوز صدایی نمانده است دار و ندار من همه با هم فدا شدند دیگر برای خیمه، فدایی نمانده است درمانده ام، کنار تنت گریه می کنم قدم شکسته است... عصایی نمانده است باید چه کرد با بدن پاره پاره ات وقتی میان خیمه عبایی نمانده است بی شرم ها کنار تو حرف از چه می زنند؟! در فکر غارت اند، حیایی نمانده است از بس که تیرها بدنت را گرفته اند یک جا برای بوسه، خدایی نمانده است اصلا چگونه من به سکینه خبر دهم دیگر عموی عقده گشایی نمانده است عباس جان همیشه علمدار من شدی هر کس شهید شد تو مددکار من شدی @hosenih با خود نگفته ای پدری داغ دیده ام؟! داغی عظیم دیده ام و قد خمیده ام خسته شدم، سرم به خدا درد می کند از بس که سوت و هلهله و کف شنیده ام ادرک اخا شنیدم و بی تاب از حرم تا علقمه خمیده خمیده دویده ام خیلی به روی خاک، زمین خورده پیکرم تا این که پای پیکرت آخر رسیده ام مانند مصحف است دو دستت برای من با احترام روی دو چشمم کشیده ام دیگر نفس نمانده برایم بلند شو رحمی نما به آه بریده بریده ام خِس خس نکن، نفس بکش اما سخن نگو با زحمت از لب و دهنت غنچه چیده ام قطره به قطره آب شدم، دست و پا نزن مانند آب مشک تو من هم چکیده ام تنها میان راه کمین خورده ای چرا؟ آخر بدون دست زمین خورده ای چرا؟ @hosenih ضرب عمود فرق سرت را شکافته آثار سجده ی سحرت را شکافته فهمیدم از نشانه ی دندان به روی مشک تیغی حسود بال و پرت را شکافته آبی نخورده ای و همین با وفایی ات لب های خشک و شعله ورت را شکافته از خنده های حرمله معلوم می شود تیرش نگاه چون قمرت را شکافته دیگر تکان نخور، بدنت تیر می کشد از بس که تیرها کمرت را شکافته تقصیر تو نبود، خجالت نکش، بس است دشمن اگر که مشک ترت را شکافته ای وای از قساوت این نیزه دار پست مابین خاک و خون جگرت را شکافته این نور فاطمه است که در بین علقمه گرد و غبار دور و برت را شکافته شکر خدا که ام بنین علقمه نبود بالا سرت کنار من و فاطمه نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اگرچه جای او عرش است اما در زمین باشد که مولایش امیرالمومنین را همنشین باشد اگر مادر شود ام الادب دور از تصور نیست پسر باب الادب باشد، پسر بالانشین باشد @hosenih یقینا لب زده بر چشمه ی عین الیقین، وقتی شود بانوی مردی که خودش حق الیقین باشد چه فخری میکند بر مریم و حوا، زمانی که ببیند همسرش مولا امیرالمومنین باشد کنیز خانه ی حیدر، عزیز خانه ی حیدر ((خدا میخواست آن باشد، خدا میخواست این باشد)) هزاران بار حیدر گفت احسنت آفرین بر او چرا که همسرش بانوی عباس آفرین باشد دوباره نام عباس آمد و حس کرده ام بانو که چین افتاده بر پیشانی ات، قلبت حزین باشد بشیر از تو نمیخواهم بگویی از ابالفضلم اگرچه خوب میدانم که مقطوع الیمین باشد @hosenih بگو دنیا چه کرده با حسینم، سخت غمگینم نه غمگین عزیزانم، که دردم درد دین باشد شبیه سرو، سر بالا، شبیه کوه پا برجا کسی که اینچنین باشد فقط ام البنین باشد... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ روشناتر ز آب امّ بنين بانوی آفتاب امّ بنين انتخاب ابوترابی تو افتخار بنی كلابی تو @hosenih خانه دار علی پس از زهرا بی قرار علی پس از زهرا خانه ات خانه ی ولايت بود همسریِ علی برايت بود چقَدَر خوب بخت تو وا شد زندگانی تو چه زيبا شد قلب و جانت شده به نام علی كه شده شوهرت "امام علی" با حضورت بهار آوردی عطر زيبای يار آوردی آمدی بوی فاطمه آمد خنده روی لب همه آمد تو برای همه عزيز شدی پیش زينب ولی كنيز شدی @hosenih آسمان هستی و قمر داری دُرّ و گوهر به روی سر داری در حیا و شرف قَدَر هستی مادر چار تا پسر هستی به تو و مادری ات ایوالله مادرِ مهربانِ " عبدالله " دلت از عرش هم فراتر بود "جعفرت"درحماسه محشر بود دامنت مهد زهد و ایمان بود اثر پاکی تو "عثمان " بود به به از این یقین و اخلاصت همه عالم فدای " عباست" عصمت بی نظیر تو عشق است شوکت شرزه شیر تو عشق است دانشِ مکتبت دلیری بود خانه ات کهکشان شیری بود پسرانت اگر چه يل بودند به وفا و ادب مثل بودند درس مردی تو يادشان دادی از خودت عشق را نشان دادی كربلا شور جلوه گاه تو بود نوبت جلوه ی سپاه تو بود @hosenih ادبت بود رو سپيدت كرد تا ابد مادر شهيدت كرد شرف و شمس حق نگينت كو؟ آی ام البنين ؛ بنينت كو ؟؟ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم تقدیم به مادران شهدا خصوصا ▶️ با قدمهای خسته می آمد چند سیب گلاب دستش بود یک بغل آرزوی نشکفته ، شیشه ای از گلاب دستش بود روز گرمیست ظهر تابستان خاکها در عطش شنا کردند او به یاد لبان فرزندش ظرف خالی آب دستش بود @hosenih از زمانی که چشم فرزندش . . .از زمانی که دستهایش هم . . . خواب در چشم او نمی آمد آنچه میرفت خواب دستش بود بیست سالست بیکس و تنها ، بیست سالست هفته ها اینجا ضرب و تقسیم و جمع و منها کردآخر او هم حساب دستش بود @hosenih سالها گوشه گوشه ی دل را نذر شش گوشه ی خداکرده چند تا دانه شمع را داده در عوض آفتاب دستش بود عابری که فقط تماشاچی طعنه زد پیرزن کجا تنها؟ میروم خانه با پسرهایم ، چار تا کهنه قاب دستش بود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ گداى خوشه چينم تا قيامت خرمن او را كه حسرت مي كشد فردوس عطر گلشن او را چنان مشكل گشا ، باب الحوائج ، كاشف الكرب است گرفتند اوليا الله عالم دامن او را @hosenih نديدم سربلندو سرفرازى را مگر اينكه بديدم محضر ام البنين خم گردن او را معين گشته مزد فاطميه دست اين بانوست كه معنا كرده سفره دار زهرا بودن او را اميرالمومنين همسر ، ابوفاضل پسر ، به به بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن او را عباى مرتضى را وصله كه ميزد همه ديدند كه نخ ميكرد جبرائيل بعضا سوزن او را زيارت ميكنم جاى رباب و نجمه و زينب مزار اطهر او را ، معلا مدفن او را اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را كنون جارو كشند اينسان ملائك مسكن او را چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سرميداد كه ميديدند مردم گريه هاى دشمن او را به او گفتند عباست صدا ميزد حسينم كو؟ نشانش داد زينب پاره ى پيراهن او را اگرچيزي جز اين ميماند از عباس ، ميدادند فقط دادند دستش تكه تكه جوشن او را @hosenih عمود آهنين ، تير سه شعبه ، نه نه اينها نه فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن او را ** رباب از در كه مي آمد دل ام البنين ميريخت غم لالايي اش ميبرد بالا شيون او را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ با فرض اینکه غصه ی دختر نباشد با فرض اینکه خاطرات در نباشد اصلا همینکه حضرت مادر نباشد کافیست تا جان در تن حیدر نباشد همصحبتش چاه است یعنی محرمی نیست او حجت ا... است، این غم کم غمی نیست @hosenih دردی که دارد در گلویش ناتمام است غرق سکوتست و به فکر انتقام است میداند و چشم انتظار یک امام است این قصه تا مهدی(عج) نیاید نا تمام است سخت است حیدر باشی و ساکت بمانی توفان خیبر باشی و ساکت بمانی با اینکه بعد از مصطفی بابای دنیاست با اینکه شاهدهاش می دانند مولاست از صبح پای نخل و شب با چاه تنهاست بیتاب عاشوراست یعنی فکر فرداست وقتی حسین اندیشه ی یعسوب دین شد قرعه به نام حضرت ام البنین شد حق پهلوانی در خور پیکار میخواست جنگ آوری که حیدر کرار میخواست دلدار دلبرها سپاهش یار میخواست یعنی امیر عشق پرچمدار میخواست زهرا دعا کرد و علی حاجت روا شد در قصه پای حضرت عباس وا شد @hosenih اول به قلب کودکش تفسیر آموخت در سجده هایش ناله ی شبگیر آموخت کم کم به چشم نافذش تاثیر آموخت آخر به دستش کار با شمشیر آموخت این دستها با دست عالم فرق دارد عشق حسین آدم به آدم فرق دارد از کودکی مولا صدا میکرد او را هر لحظه و هرجا صدا میکرد او را خم میشد و آقا صدا میکرد او را در خلوتش لیلا صدا میکرد او را مجنون که باشی غیر از این کاری نداری جز شوق لیلا منطقی داری؟...نداری! محراب دلخون بود، شاه لا فتی رفت شهر کرامت زیرو رو شد، مجتبی رفت شمشیر شک در سینه ها تا انتها رفت پس دست حق سمت امام کربلا رفت خورشید رفت و غم به قلب ماه افتاد عباس همراه امامش راه افتاد آواره و مجنون صحرای حسین است تشنه ست با این حال سقای حسین است عمریست میداند که دل جای حسین است راه ظهور از رد پاهای حسین است قربان چشمانی که در توفان بصیرند این چشمها، این دستها خیر کثیرند قامت بلند کاروان صاحب لوا شد در راه پیش کودکان صد بار تا شد همبازی و همراه دختربچه ها شد در اوج بازی بر زمین افتاد و پا شد لبخند کودکها به افتادن می ارزد این منطق عشق است: جان دادن می ارزد نقطه سر خط، شب شده...شش ماهه خواب است تاریک شد خیمه...زمان انتخاب است چشمان مومن سمت چشم ماهتاب است او دست بر سینه ست، او پا در رکاب است عباس ماند و اقتدا کردند یاران از پیش، جانها را فدا کردند یاران @hosenih فردا شد و شد آنچه شد ...خورشید تنهاست تنها که نه...با ماه خود غرق تماشاست غرق تماشای علی ها بین صحراست آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست پس آبرویش را به روی دوش انداخت او که یمین میباخت اما دین نمیباخت... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih