بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
دیگر میان خیمه صفایی نمانده است
جز حال گریه حال و هوایی نمانده است
از صبح تا غروب صدایم گرفته است
دیگر برام سوز صدایی نمانده است
دار و ندار من همه با هم فدا شدند
دیگر برای خیمه، فدایی نمانده است
درمانده ام، کنار تنت گریه می کنم
قدم شکسته است... عصایی نمانده است
باید چه کرد با بدن پاره پاره ات
وقتی میان خیمه عبایی نمانده است
بی شرم ها کنار تو حرف از چه می زنند؟!
در فکر غارت اند، حیایی نمانده است
از بس که تیرها بدنت را گرفته اند
یک جا برای بوسه، خدایی نمانده است
اصلا چگونه من به سکینه خبر دهم
دیگر عموی عقده گشایی نمانده است
عباس جان همیشه علمدار من شدی
هر کس شهید شد تو مددکار من شدی
@hosenih
با خود نگفته ای پدری داغ دیده ام؟!
داغی عظیم دیده ام و قد خمیده ام
خسته شدم، سرم به خدا درد می کند
از بس که سوت و هلهله و کف شنیده ام
ادرک اخا شنیدم و بی تاب از حرم
تا علقمه خمیده خمیده دویده ام
خیلی به روی خاک، زمین خورده پیکرم
تا این که پای پیکرت آخر رسیده ام
مانند مصحف است دو دستت برای من
با احترام روی دو چشمم کشیده ام
دیگر نفس نمانده برایم بلند شو
رحمی نما به آه بریده بریده ام
خِس خس نکن، نفس بکش اما سخن نگو
با زحمت از لب و دهنت غنچه چیده ام
قطره به قطره آب شدم، دست و پا نزن
مانند آب مشک تو من هم چکیده ام
تنها میان راه کمین خورده ای چرا؟
آخر بدون دست زمین خورده ای چرا؟
@hosenih
ضرب عمود فرق سرت را شکافته
آثار سجده ی سحرت را شکافته
فهمیدم از نشانه ی دندان به روی مشک
تیغی حسود بال و پرت را شکافته
آبی نخورده ای و همین با وفایی ات
لب های خشک و شعله ورت را شکافته
از خنده های حرمله معلوم می شود
تیرش نگاه چون قمرت را شکافته
دیگر تکان نخور، بدنت تیر می کشد
از بس که تیرها کمرت را شکافته
تقصیر تو نبود، خجالت نکش، بس است
دشمن اگر که مشک ترت را شکافته
ای وای از قساوت این نیزه دار پست
مابین خاک و خون جگرت را شکافته
این نور فاطمه است که در بین علقمه
گرد و غبار دور و برت را شکافته
شکر خدا که ام بنین علقمه نبود
بالا سرت کنار من و فاطمه نبود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محمدرضا_نادعلیان
▶️
اگرچه جای او عرش است اما در زمین باشد
که مولایش امیرالمومنین را همنشین باشد
اگر مادر شود ام الادب دور از تصور نیست
پسر باب الادب باشد، پسر بالانشین باشد
@hosenih
یقینا لب زده بر چشمه ی عین الیقین، وقتی
شود بانوی مردی که خودش حق الیقین باشد
چه فخری میکند بر مریم و حوا، زمانی که
ببیند همسرش مولا امیرالمومنین باشد
کنیز خانه ی حیدر، عزیز خانه ی حیدر
((خدا میخواست آن باشد، خدا میخواست این باشد))
هزاران بار حیدر گفت احسنت آفرین بر او
چرا که همسرش بانوی عباس آفرین باشد
دوباره نام عباس آمد و حس کرده ام بانو
که چین افتاده بر پیشانی ات، قلبت حزین باشد
بشیر از تو نمیخواهم بگویی از ابالفضلم
اگرچه خوب میدانم که مقطوع الیمین باشد
@hosenih
بگو دنیا چه کرده با حسینم، سخت غمگینم
نه غمگین عزیزانم، که دردم درد دین باشد
شبیه سرو، سر بالا، شبیه کوه پا برجا
کسی که اینچنین باشد فقط ام البنین باشد...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
روشناتر ز آب امّ بنين
بانوی آفتاب امّ بنين
انتخاب ابوترابی تو
افتخار بنی كلابی تو
@hosenih
خانه دار علی پس از زهرا
بی قرار علی پس از زهرا
خانه ات خانه ی ولايت بود
همسریِ علی برايت بود
چقَدَر خوب بخت تو وا شد
زندگانی تو چه زيبا شد
قلب و جانت شده به نام علی
كه شده شوهرت "امام علی"
با حضورت بهار آوردی
عطر زيبای يار آوردی
آمدی بوی فاطمه آمد
خنده روی لب همه آمد
تو برای همه عزيز شدی
پیش زينب ولی كنيز شدی
@hosenih
آسمان هستی و قمر داری
دُرّ و گوهر به روی سر داری
در حیا و شرف قَدَر هستی
مادر چار تا پسر هستی
به تو و مادری ات ایوالله
مادرِ مهربانِ " عبدالله "
دلت از عرش هم فراتر بود
"جعفرت"درحماسه محشر بود
دامنت مهد زهد و ایمان بود
اثر پاکی تو "عثمان " بود
به به از این یقین و اخلاصت
همه عالم فدای " عباست"
عصمت بی نظیر تو عشق است
شوکت شرزه شیر تو عشق است
دانشِ مکتبت دلیری بود
خانه ات کهکشان شیری بود
پسرانت اگر چه يل بودند
به وفا و ادب مثل بودند
درس مردی تو يادشان دادی
از خودت عشق را نشان دادی
كربلا شور جلوه گاه تو بود
نوبت جلوه ی سپاه تو بود
@hosenih
ادبت بود رو سپيدت كرد
تا ابد مادر شهيدت كرد
شرف و شمس حق نگينت كو؟
آی ام البنين ؛ بنينت كو ؟؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
تقدیم به مادران شهدا
خصوصا #حضرت_ام_البنین_س
#سیدحسن_رستگار
▶️
با قدمهای خسته می آمد چند سیب گلاب دستش بود
یک بغل آرزوی نشکفته ، شیشه ای از گلاب دستش بود
روز گرمیست ظهر تابستان خاکها در عطش شنا کردند
او به یاد لبان فرزندش ظرف خالی آب دستش بود
@hosenih
از زمانی که چشم فرزندش . . .از زمانی که دستهایش هم . . .
خواب در چشم او نمی آمد آنچه میرفت خواب دستش بود
بیست سالست بیکس و تنها ، بیست سالست هفته ها اینجا
ضرب و تقسیم و جمع و منها کردآخر او هم حساب دستش بود
@hosenih
سالها گوشه گوشه ی دل را نذر شش گوشه ی خداکرده
چند تا دانه شمع را داده در عوض آفتاب دستش بود
عابری که فقط تماشاچی طعنه زد پیرزن کجا تنها؟
میروم خانه با پسرهایم ، چار تا کهنه قاب دستش بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محمدجواد_پرچمی
▶️
گداى خوشه چينم تا قيامت خرمن او را
كه حسرت مي كشد فردوس عطر گلشن او را
چنان مشكل گشا ، باب الحوائج ، كاشف الكرب است
گرفتند اوليا الله عالم دامن او را
@hosenih
نديدم سربلندو سرفرازى را مگر اينكه
بديدم محضر ام البنين خم گردن او را
معين گشته مزد فاطميه دست اين بانوست
كه معنا كرده سفره دار زهرا بودن او را
اميرالمومنين همسر ، ابوفاضل پسر ، به به
بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن او را
عباى مرتضى را وصله كه ميزد همه ديدند
كه نخ ميكرد جبرائيل بعضا سوزن او را
زيارت ميكنم جاى رباب و نجمه و زينب
مزار اطهر او را ، معلا مدفن او را
اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را
كنون جارو كشند اينسان ملائك مسكن او را
چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سرميداد
كه ميديدند مردم گريه هاى دشمن او را
به او گفتند عباست صدا ميزد حسينم كو؟
نشانش داد زينب پاره ى پيراهن او را
اگرچيزي جز اين ميماند از عباس ، ميدادند
فقط دادند دستش تكه تكه جوشن او را
@hosenih
عمود آهنين ، تير سه شعبه ، نه نه اينها نه
فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن او را
**
رباب از در كه مي آمد دل ام البنين ميريخت
غم لالايي اش ميبرد بالا شيون او را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#حسن_اسحاقی
▶️
با فرض اینکه غصه ی دختر نباشد
با فرض اینکه خاطرات در نباشد
اصلا همینکه حضرت مادر نباشد
کافیست تا جان در تن حیدر نباشد
همصحبتش چاه است یعنی محرمی نیست
او حجت ا... است، این غم کم غمی نیست
@hosenih
دردی که دارد در گلویش ناتمام است
غرق سکوتست و به فکر انتقام است
میداند و چشم انتظار یک امام است
این قصه تا مهدی(عج) نیاید نا تمام است
سخت است حیدر باشی و ساکت بمانی
توفان خیبر باشی و ساکت بمانی
با اینکه بعد از مصطفی بابای دنیاست
با اینکه شاهدهاش می دانند مولاست
از صبح پای نخل و شب با چاه تنهاست
بیتاب عاشوراست یعنی فکر فرداست
وقتی حسین اندیشه ی یعسوب دین شد
قرعه به نام حضرت ام البنین شد
حق پهلوانی در خور پیکار میخواست
جنگ آوری که حیدر کرار میخواست
دلدار دلبرها سپاهش یار میخواست
یعنی امیر عشق پرچمدار میخواست
زهرا دعا کرد و علی حاجت روا شد
در قصه پای حضرت عباس وا شد
@hosenih
اول به قلب کودکش تفسیر آموخت
در سجده هایش ناله ی شبگیر آموخت
کم کم به چشم نافذش تاثیر آموخت
آخر به دستش کار با شمشیر آموخت
این دستها با دست عالم فرق دارد
عشق حسین آدم به آدم فرق دارد
از کودکی مولا صدا میکرد او را
هر لحظه و هرجا صدا میکرد او را
خم میشد و آقا صدا میکرد او را
در خلوتش لیلا صدا میکرد او را
مجنون که باشی غیر از این کاری نداری
جز شوق لیلا منطقی داری؟...نداری!
محراب دلخون بود، شاه لا فتی رفت
شهر کرامت زیرو رو شد، مجتبی رفت
شمشیر شک در سینه ها تا انتها رفت
پس دست حق سمت امام کربلا رفت
خورشید رفت و غم به قلب ماه افتاد
عباس همراه امامش راه افتاد
آواره و مجنون صحرای حسین است
تشنه ست با این حال سقای حسین است
عمریست میداند که دل جای حسین است
راه ظهور از رد پاهای حسین است
قربان چشمانی که در توفان بصیرند
این چشمها، این دستها خیر کثیرند
قامت بلند کاروان صاحب لوا شد
در راه پیش کودکان صد بار تا شد
همبازی و همراه دختربچه ها شد
در اوج بازی بر زمین افتاد و پا شد
لبخند کودکها به افتادن می ارزد
این منطق عشق است: جان دادن می ارزد
نقطه سر خط، شب شده...شش ماهه خواب است
تاریک شد خیمه...زمان انتخاب است
چشمان مومن سمت چشم ماهتاب است
او دست بر سینه ست، او پا در رکاب است
عباس ماند و اقتدا کردند یاران
از پیش، جانها را فدا کردند یاران
@hosenih
فردا شد و شد آنچه شد ...خورشید تنهاست
تنها که نه...با ماه خود غرق تماشاست
غرق تماشای علی ها بین صحراست
آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست
پس آبرویش را به روی دوش انداخت
او که یمین میباخت اما دین نمیباخت...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محسن_درویش
▶️
برپای سرو تا تبر آمد شکسته شد
قدش بلند در نظر آمد شکسته شد
@hosenih
از داغ پاسدار حرم چشمه ها گریست
حتی ز کوه ناله بر آمد شکسته شد
شق القمر ادامه ی محراب کوفه بود
در دشت نینوا قمر آمد شکسته شد
وقتی که دید غرقه به خون ماه خویش را
از پا نشست مهرِ سرآمد شکسته شد
خودرارساند سوره ی کوثر به علقمه
مادر همین که از سفر آمد شکسته شد
@hosenih
ام البنین چهار پسر، نه فقط حسین
وقتی برای او خبر آمد شکسته شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#مرضیه_نعیم_امینی
▶️
یه مادر داره از احساس میگه
داره از روضه ی حساس میگه
گمونم روضه خون ام البنیه
داره از قامت عباس میگه:
@hosenih
قد و بالای عباسم نظر خورد
به چشم شیر من تیر سه پر خورد
خود من از بشیر اینو شنیدم
عمود آهن دشمن به سر خورد
شنیدم کوفیا دورش رسیدن
شنیدم دست عباس و بریدن
شنیدم بچمو شرمنده کردن
شنیدم مشکشو تیرا دریدن
تا وقتی روضه خون ام البنینه
ربابم گوشه ی مجلس میشینه
تا وقتی حرف مشک پاره میشه
رو لب گل میکنه داغ سکینه:
همین قد میگم از داغ زیادم
نگاه مهربونش مونده یادم
الا ام البنین شرمنده ام من
خودم دسته عموجون مشک دادم
شدیم آواره با زخم و تب و درد
سر ما نعره میزد شمر نامرد
پایین نی رد خونو میدیدم
عمو بالای نی خون گریه می کرد
@hosenih
میگه ام البنین، غم بی حسابه
جلو چشمام یه مشکه پاره قابه
میسوزه قلبمو آروم نمیشم
دلیل شرم من اشکه ربابه
خدایا پُر اگه پیمونه می شد
علی اصغرم گریون نمی شد
حسین من با طفل شیرخوارش
میون هلهله حیرون نمی شد
همین که روضه میره سمت گودال
رباب و زینبَن که میرن از حال
امون از تیغ و تیر و سنگ و نیزه
امون از غارت پیراهن و شال
@hosenih
چرا تشنه تو رو کشتن حسینم
سرت رو روی نی بردن حسینم
همه رفتن...یه گوشه دم گرفته
حسین من حسین من حسینم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عباس_ع_شهادت
#اسماعیل_شبرنگ
▶️
باران که می بارد پریشانم
حال خودم را خوب می دانم
ابری ترین باران پنهانم
من روضه خوانم روضه می خوانم
@hosenih
در بین ساحل موج غم افتاد
در علقمه مشک و علم افتاد
دستی قلم نذر حرم افتاد
همناله با ذکر عمو جانم
بغضی میان هر گلو لرزید
در دست ساقی تا سبو لرزید
با العطش قلب عمو لرزید
من هم به فکر داغ طفلانم
تا بر سر فرقش عمود آمد
روی لبش ذکر سجود آمد
از خیمه ها تا بوی دود آمد
فریاد زد میسوزد این جانم
@hosenih
روی زمین بال و پرش می ریخت
ذره به ذره پیکرش می ریخت
با تیرها چشم ترش می ریخت
یاد خسوف ماه تابانم
با سوز آهی آتشین از راه
همناله با امّ البنین از راه
زهرا رسیده دلغمین از راه
مادر رسید و دید گریانم
در گریه ام گل کرد لبخندم
وقتی به من می گفت "فرزندم"
خود را به پای مادر افکندم
از راه آمد عید قربانم
@hosenih
نور خدا دست هوَس افتاد
شیر حرم کنج قفس افتاد
عباس آخر از نفس افتاد
دیگر چه شد شاعر ؟؟ نمی دانم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#موسی_علیمرادی
▶️
آتشی در دلم از داغ تو افروخته ام
آه چون دود رود از جگر سوخته ام
@hosenih
ریسمانی شده این اشک مدامم گویا
مژه ام را به سر دامن خود دوخته ام
چار پروانه کشیدم به روی خاک بقیع
شمعی از آه در آن بین بر افروخته ام
دلخوشم نوکرتو شد پسر مادر تو
کم بها یوسف خود را به تو نفروخته ام
@hosenih
مثل قربانی نذری به رهت شکرخدا
پخش در کرببلا شد همه اندوخته ام
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محمد_حسین_رحیمیان
▶️
السلام ای مادر ایثار یا ام البنین
دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین
وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد
مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین
@hosenih
جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است
بعد زهرا بهترین غمخوار یا ام البنین
تو همانی که به عشق قبله عالم حسین
تربیت کردی سپهسالار یا ام البنین
خوش به حال هر که چون تو غیر گریه بر حسین
تا دم آخر ندارد کار یا ام البنین
مادر یل ها سرت را تا ابد بالا بگیر
دست از شرمندگی بردار یا ام البنین
جان عباست بیا بس کن ، برایت خوب نیست
گریه با این چشم های تار یا ام البنین
بیشتر از هر چه غم در سینه ات داری تو را
پیری زینب دهد آزار یا ام البنین
خوب شد ماندی ، ندیدی که حسین افتاده بود
بین مقتل تشنه و بی یار ، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس
از حرم تا قتلگه صد بار ، یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در
آتش بین در و دیوار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی کاروان را بی حسین
در میان کوچه و بازار یا ام البنین
@hosenih
خوب شد ماندی ندیدی بر فراز نیزه ای
خورده از پهلو سر ِ سردار یا ام البنین
خوب شد ماندی ندیدی خنده مستانه بر
اهل بیت احمد مختار یا ام البنین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_ام_البنین_س_مدح
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محمود_ژولیده
▶️
آن کنیزم که در سرای علی
همچو زهرا شدم فنای علی
ریختم عشق را بپای علی
شد همه هستی ام فدای علی
کودکانی که پرورانیدم
همه را بر حسین بخشیدم
@hosenih
چونکه طفلان من بزرگ شدند
با غم بی کفن بزرگ شدند
با هزاران محن بزرگ شدند
زیر دست حسن بزرگ شدند
دوره های دفاع را دیدند
راه و رسم جهاد فهمیدند
داشت مولا از این جهان میرفت
روح پاکش به لامکان میرفت
نم نمک سوی آسمان میرفت
اشک چشمش، چکان چکان میرفت
با اشاره گذاشت نورِ دو عین
دست عباس را بدست حسین
گفت ای نور دیده، عباسم
ای تمام امید و احساسم
وی چراغ حرم، گل یاسم
در صف رزم، اَشجع الناسم
همه جا پرتوِ دو عینم باش
کربلا همرهِ حسینم باش
@hosenih
شبِ هجران فرا رسید آخر
دلِ شب با برادرانِ دگر
رفت شیر دلاورم به سفر
شد علمدار و ساقی لشگر
در شب غربت و قرارِ حسین
یارِ زینب شد و وقار حسین
روز آخر بنا شد آب آرَد
آب بر کودک رباب آرد
از شریعه کمی جواب آرد
یا که تا خیمه درّ ناب آرد
چشمتان روز بَد نبیند وای
غرق خون شد امیر، سر تا پای
وای از هجمه ها به نخلستان
قطع شد دستها به نخلستان
فرق او شد دوتا به نخلستان
پاره شد مشکها به نخلستان
شد امیدش که ناامید عباس
یاس را دید و شد شهید عباس
همه دست بریده را دیدند
یارِ قامت خمیده را دیدند
رنگ و روی پریده را دیدند
گریه های ندیده را دیدند
کمرش خم شد از غمِ سقا
هلهله شد بپا در آن غوغا
چونکه ماه مدینه ام برگشت
زینب بی قرینه ام برگشت
همرهِ او سکینه ام برگشت
علت سوز سینه ام برگشت
دخترم بی برادر آمده بود
قد کمان پیش مادر آمده بود
@hosenih
همه موهای او پریشان بود
دلش آتش ز دست عدوان بود
ناله هایش عجیب سوزان بود
بین روضه صداش لرزان بود
از اسیری چو کرد شِکوه تمام
گفت از مجلسِ شرابِ شام
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih