بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#محسن_راحت_حق
▶️
پدرِ پیرِ من انگار که شیدا شده ای
بینِ این بستر افتاده،معلّا شده ای
بالِ پرواز نزن می شکنم از رفتن
ضربه ای خورده ای انگار مداوا شده ای
@hosenih
اینقَدر شوقِ پریدن ز چه داری پدرم؟
بارِ خود بسته ای و خوب مهیّا شده ای
بعد از این زینِ ابت، زینِ ابی نیست دگر
باعثِ خستگیِ زینب کبرا شده ای
عطر یاس است که پیچیده در این صحن وسرا
چه شده،گریه شدی پهنه ی دریا شده ای
زیرِ لب زمزمه داری که سلام ای بانو
نکند مستِ حضورِ گلِ طاها شده ای
@hosenih
میلِ ماندن که نداری برو ای شیرخدا
عازمِ دیدنِ صدیقه ی کبرا شده ای
چه کند بعدِ تو این خیلِ یتیمانِ عرب
آن گروهی که بر آن طایفه بابا شده ای
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
امشب این خانه باز پُر شده از
گریه و سوز و آه دلشوره
حال اُمالبنین تماشایی است
گاه اشک است و گاه دلشوره
@hosenih
مادری بود سر به زیر و علی
که تَرَک خورده بود احساسش
همه بودند دور بسترش اما
دَمِ در ایستاده عباسش
تا بُریده نَفَس نَفَس میزد
گریه در بینِ خانه میاُفتاد
مردِ خیبر مقابلِ زینب
هِی سَرش رویِ شانه میاُفتاد
گفت آقا شب وصال است و
دلخوشم با صدایِ زهرایم
همه از دورِ بسترم بروند
همه جز بچههای زهرایم
* * *
سر به زیرِ رشیدِ این خانه
سمتِ در داشت جان به لب میرفت
دست بر سینه داشت آهسته
رو به بابا عقب عقب میرفت
ناگهان گفت جانِ بابا باش
پیشِ من پیشِ خواهرانِ حسین
ای تمامِ وصیتم عباس
جانِ تو جانِ دخترانِ حسین
همه را تا سپرد بر عباس
گفت راحت خیالت ای مادر
در جوابش به گریه اُمِبنین
گفت شیرم حلالت ای مادر
@hosenih
علقمه دید خم شده بر مَشک
آنقدر تیر خورد تا اُفتاد
همه در پشتِ نخلها بودند
همه گفتند مرتضی اُفتاد....
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
كیست این مرد كه شب كیسهی خرما میبُرد
روز میآمد و از سینه نفسها میبُرد
كیست این مَرد كه تا تیغ به بالا میبُرد
رزم را با مدد از حضرت زهرا میبُرد
این خدا نیست ولی مقصدِ هر راه است این
اَشهدُ اَنَّ علیّاً ولیّ الله است این
@hosenih
كیست این شیر كه از خصم جگر در آورد
از میانِ كمرش تیغِ دوسر در آورد
از دلیرانِ عرب جمله پدر در آورد
کار او بود که اسلام ثمر در آورد
یاعلی روز و شب و شمس و قمر میگویند
ها عَلی بَشرٌ کیفَ بَشَر میگویند
آه همسفرهی کوری دل ویرانه کجاست
نان پز خانهی این جمع یتیمانه کجاست
مرکب بازیِ این طفل در این خانه کجاست
شانهی بارکش و دستِ کریمانه کجاست
پیرزن پیش تنور است که آقایم کو
کودکی چشم به راه است که بابایم کو
گرچه از ضربهی شمشیر سرش ریخت بهم
زهر کاری شد و با سر جگرش ریخت بهم
تا علی ریخت بهم دور و برش ریخت بهم
دید چشمان طبیب و پسرش ریخت بهم
آه در آتش غم حاصل زینب را ریخت
سر تکان داد طبیب و دل زینب را ریخت
@hosenih
سوخت از حرف طبیب از خبرش عباسَش
میزند روی سرش هِی به سرش عباسَش
روضه خوانش حَسنش نوحه گرش عباسَش
قلبِ او هست حسین و جگرش عباسَش
وقت روضه شد و عباس به زانو اُفتاد
رفت از حال علی درد به پهلو اُفتاد
وای از امروز حسن گوشهی بستر اُفتاد
باز هم یادِ غمِ بسترِ مادر اُفتاد
خواهر اُفتاد زمین تا كه برادر اُفتاد
یادِ روزی كه رویِ مادرشان دَر اُفتاد
هیزم و آتش و كابوس عجب بد دردی است
ضربِ نا مَحرم و ناموس عجب بد دردی است
قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد میزد
تازه میكرد نفس را و مجدد میزد
وای از دستِ مغیره چقدر بد میزد
جای هركس كه در آن روز نمیزد میزد
آخرین حرفِ علی بود خواهش میكرد
زینبش را به اباالفضل سفارش میكرد
@hosenih
زینم آه ببینی غمِ حنجرها را
میکشی روی جگر داغ برادرها را
بعد از آن جمع کنی پارهی پیكرها را
میزنی چند گره معجرِ دخترها را
میزنی داد به گودال حرامی نزنید
تبر كوفی و سر نیزهی شامی نزنید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
زبان حال حضرت زینب(س)
#حسن_لطفی
▶️
در دلم آتشی از داغِ تو برپا شده است
بيشتر از سرِ شب زخمِ سَرَت وا شده است
@hosenih
لَختهخون بسته ببين چادرِ مادر امشب
قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است
قاتل از شيرِ تو نوشيده به من ميخندد
يعنی ای كوفه نشين نوبتِ بابا شده است
باز يک گوشه حسن گرم زبان ميگيرد
باز اين خانه پُر از روضهیِ زهرا شده است
ديدم آن روز در آن كوچهیِ باريک چه شد
ديدم آن روز كه يک مُشت مُهَيّا شده است
@hosenih
وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد
آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#مهدی_مقیمی
▶️
مردم کوفه خوابشان برده
مسجد اما هنوز بیدار است
از شبی که علی زمین افتاد
چشمِ محرابِ کوفه خونبار است
@hosenih
تازه فهمیده کوفه ، بی روح است
هم اذان هم نماز بی حیدر
مأذنه تشنۀ اذانِ علیست
نه صدای موذنی دیگر
اینکه با خود نسیم آورده
صوت جانسوزِ گریه های علیست
کوفه در قسمتِ فقیرنشین
همه اش پُر زِ ردِّ پای علیست
روی دیوارهای کاهگلی
جای یک سر ، زیاد دیده شده
اشک در چشمِ چاه حلقه زده
قامت نخلها خمیده شده
نیمۀ شب کُلون در باز است
پس کجایی یتیمِ تو تنهاست
یک کم از نانِ خالی اش مانده
چشم در راهِ چند تا خرماست
پس کجایی که تا خرابۀ شهر
ظاهراً یک دو فرسخی مانده
کودکانی گرسنه خوابیدند
سرد و تاریک ، مطبخی مانده
@hosenih
مرد بودیّ و رفتی و دنیا
تا قیامت سیاهپوشِ تو شد
فاتحِ خیبر و اُحُد بودی
که یتیمی سوارِ دوش تو شدِ
بیش از چند قرن می گذرد
چشمِ دنیا هنوز سمت شماست
مرقد با صلابتی داری
که پناهِ تمام انسانهاست
زیر گلدسته ها و ایوانت
گوشۀ دنجِ عالم است علی
چه بگویم ز بارگاه شما
واژه در دست من کم است علی
من به یاد شما و نام شما
هر شب و روز عادتی کردم
یک دو باری که آمدم به نجف
با تو احساس راحتی کردم
@hosenih
خوب فهمیده ام در آن دنیا
با امامم طرف شوم کافیست
یا که بهتر بگویم این دنیا
کوچه گردِ نجف شوم کافیست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
زبان حال حضرت زینب(س)
#قاسم_نعمتی
▶️
هر بار بر محاسن خود دست میکشی
موی سپید مادرم آید به یاد من
حرفی نمی زنی فقط گریه میکنی
امشب برس عزیز دل من به داد من
@hosenih
مانند موی خویش دلم را به هم نریز
خون شستن از سرت چقدر کار میبرد
آن شب بگو چرا وسط غسل مادرم
دیدم که فضه پارچه بسیار میبرد
پا بر زمین مکوب دلم شور میزند
ماندم که زهر با جگر تو چه کرده است
مرهم برای زخم تو درمان نمیشود
شمشیر با شکاف سر تو چه کرده است
شمشیر با غلاف که فرقی نمیکند
هر دو برای زخم زدن ساخته شدند
در کوچه دست مادر و در کوفه فرق تو
اینها برای کشتن من ساخته شدند
@hosenih
اما میان این همه ابزارهای جنگ
برخنجری که کُند شده اکتفا کنند
آداب ذبح را که رعایت نمیکنند
آنقدر میزنند که سر را جدا کنند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بستر_شهادت
#قاسم_نعمتی
▶️
باز هم خانه و یک بستر خون آلوده
زنده شد خاطره مادر خون آلوده
شیر مرد اُحد افتاده کجایی زهرا
تا ببندی سر این حیدر خون آلوده
@hosenih
این سروصورت خونین شده هم ارثی شد
بعد از آن کوچه و نیلوفر خون آلوده
ریشۀ هرچه بلا آن در و دیوار شده
سینۀ مادر و میخ در خون آلوده
مثل پهلو سر پاشیده زهم خوب نشد
چه کند زینب و این پیکر خون آلوده
دور زینب همه هستند همه مَحرم ها
وای از کرببلا و پر خون آلوده
با لبانی که ترک خورده به گودال آمد
بوسه زد با قد خم حنجر خون آلوده
درسرازیری تل روبروی شمر رسید
چشمش افتاد به موی سرخون آلوده
@hosenih
خوب شد خورد به تاریکی شب غارت ها
جمع شد قافله ای دختر خون آلوده
می فروشند در این کوفه سر بازارش
گوشوار و سپر و معجر خون آلوده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
#امیرالمومنین_ع_شب_شهادت
#حامد_شریف
▶️
دوباره با رو سیاهی اومدم
اومدم حال دلم رو خوب کنی
پیش هر طبیبی رفتم نتوست
اومدم مريضیمو تو خوب کنی
آخدا بزار باهات حرف بزنم
تو خودت گفتی صدامو دوست داری
وقتی با چشای خیس صدات کنم
گفته بودی که چشامو دوست داری
@hosenih
میدونم یه سالیه نیومدم
دل من که لک زده برای تو
جَوونی کردم و تو بزرگی کن
دس خالی برم بَده برای تو
حالا که من اومدم نگام بکن
تو رو به علی جوابم نکنی
جلوی مهمونای در خونتت
آخدا یه وقت خرابم نکنی
من خودم خوب میدونم چیکارهام
تو دیگه گناهمو به روم نیار
التماست میکنم منو بخر
تو رو حیدر آخدا همین یه بار
تو اگه میخوای منو بسوزونی
بسوزون ولی منو خراب نکن
پیش اون که سیلی زد به فاطمه
نوکر فاطمهتو عذاب نکن
دست خالی اومدم ولی بازم
پیرهن عزای حیدر تنمه
در خونهی علی نشستم و
این صدای روضههای حسنه
زینب از حال میره تا حسن میگه
کاش تو کوچهمون پر از حسود نبود
اگه اونجوری نمیزد به خدا
دیگه روی مادرم کبود نبود
@hosenih
حرفاشون کشیده شد به کربلا
صحبت از بی رحمی عدو شده
حرف یه علیِ دیگه پیش اومد
صحبت از سهشعبه و گلو شده
صحبت از گودیِ گودال شده و
یکی نیزه میزنه تو دهنش
مادری که یا بنیَّ میخونه
برای عزیزِ بی پیروهنش
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
#محمود_ژولیده
▶️
وقتی که آسمان نجف پر ستاره شد
بر قبر نوح بُهت زده در نظاره شد
آدم برای دیدن حیدر شتاب داشت
تابوت روی دوش ملائک سواره شد
@hosenih
این مصطفی است منتظر روی مرتضی
کز اشتیاق دیده ی او پر ستاره شد
قبری که بود بستر آماده ی علی
ظاهر به یار فاطمه با یک اشاره شد
این فاطمه است دیدن دلدار آمده
آغاز زندگانی زهرا دوباره شد
اینک رسید لحظه ی حساس انتظار
نبض زمین و قلب زمان پر شماره شد
با هم شکاف پهلو و سر حرف می زنند
دیگر زمان گفتگوی استعاره شد
پهلو شکسته یاور قلب شکسته است
دیدار یار پرده ای از سوگواره شد
دستی ز قبر آمد و دست خدا گرفت
پنهان به خاک پیکر سلطان چاره شد
@hosenih
می گفت با علی دل شب ناله ی حسن
برگرد کز زمین و زمان راه چاره شد
این بار دوم است «جگر پاره» می شود
قلبی که قبل رحلت خود پاره پاره شد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شام_غریبان
مرحوم #خوشدل_تهرانی
▶️
نه همین خون علی دامن محراب گرفت
از دل زینب بی مادر خود تاب گرفت
او نشد کشته که عدل و شرف و تقوی مرد
مرگش از دیده ی صاحب نظران خواب گرفت
@hosenih
تازه شد محنت بی مادری اطفالش
که فلک از سرشان سایه ی آن باب گرفت
نوح در نوحه که طوفان مصائب برخاست
خاک را گویی که یک بار دگر آب گرفت
روی قنبر که چو گیسوی حسن بود سیاه
از غم قتل علی گونه ی مهتاب گرفت
@hosenih
حسنش شال عزا کرد به گردن چو حسین
آه کاین منظره جان از تن اصحاب گرفت
خوشدل از خون علی لاله و گل رنگین است
نه همین خون علی دامن محراب گرفت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#موسی_علیمرادی
▶️
شب شد و بین کوچه ها پرنده پر نمی زند
کسی به غیر بی کسی حلقه به در نمی زند
تو رفتی آه غمت به آتشم کشیده است
در دل من روضه تو به جز شرر نمی زند
@hosenih
بعد تو گریه میشود روزی دخترت پدر
به شام گریه های من سپیده سر نمی زند
خفته یتیم کوفه در کوچۀ انتظار تو
نمی خورد نان و به جز حرف پدر نمی زند
ز اشک هر شب تو هر درخت کوفه سبز بود
بدون تو شکوفه ای به برگ بر نمی زند
@hosenih
تو رفتی و پس از تو ای سوخته دل آه کسی
شعله به چاه کوفه از آتش در نمی زند
تو رفتی و اهالی خرابه ها گریستند
که بعد از این کسی دگر خرابه سر نمی زند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_بعد_از_شهادت
#موسی_علیمرادی
▶️
بی آشنا مانده غریبی بین خلقت
دیگر نمی آید صدای پای غربت
چندیست مانده سفره ها بی نان و خرما
دیگر ندارد کوفه شبگرد محبت
@hosenih
بعد از تو باید سرکند با خاک غم ها
آن سر که بر دامان مهرت داشت عادت
رفتی و هرگز چشم این دنیا نبیند
شاهی بریزد با گدا طرح رفاقت
هر وقت می آمد حسن هجده گل یاس
میریخت روی قبر تو با اشک حسرت
@hosenih
دست خدا افتاد از پا بین کوچه؟
باید شنید از ریسمان ها این حکایت
رفتی و خار از چشمهای تو در آمد
در پای طفلی رفت هنگام اسارت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih