بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مجتبی_خرسندی
▶️
ناگهان سجّاده را از زیر پایش می کِشند
مثل حیدر در میان کوچه هایش می کشند
نامسلمان ها به فکر سنّ وسالش نیستند
پابرهنه،بی عمامه ،بی عبایش می کشند
@hosenih
بی مروّت ها سوار مرکب و دنبال خویش
پیرمردی را پیاده ، بی عصایش می کشند
با طناب و دست بسته،سیلی و آتش به در
لحظه لحظه عکس مادر را برایش می کشند
نای رفتن را ندارد در تنش اما به زور
درمیان کوچه زیر دست وپایش می کشند
روضه ها را در خیالش هی مجسم می کنند
از مدینه ناگهان تا کربلایش می کشند
زینت دوش نبی افتاده بی سر بر زمین
وای بر من از کجاها تا کجایش می کشند
شاه غیرت روی خاک افتاده و بی غیرتان
نقشه ی حمله به سوی خیمه هایش می کشند
چون نمی برّید خنجر حنجرش را از جلو
ناکسان این بار خنجر از قفایش می کشند
کاروان عصمت و توحید را -نامحرمان-
کربلا تا کوفه وشام بلایش می کشند
@hosenih
اشک دختر بچه ای یک شهر را بر هم زده
با سر باباش جان را از صدایش می کشند
**
در قنوتش رفته در فکر تمام روضه ها...
ناگهان سجاده را از زیر پایش می کشند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#سیدحمیدرضا_برقعی
▶️
به منبر میرود دریا، به سویش گام بردارید
هلا! اسلام را از چشمه اسلام بردارید
مبادا از قلمها جابیفتد واژهای اینک
که بر منبر قدح کج کرده ساقی جام بردارید
@hosenih
«سَلونی» را هدر کردند روزی مردمان، امروز
بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید
الا ای شاعران! چشمان او آرایه وحی است
برای ما از آن باران کمی الهام بردارید
نسیم صبح صادق میوزد از گیسوی صادق
از آن مضمون پیچیده جناس تام بردارید
به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که میگوید
غلام خستهام خفته، قدم آرام بردارید
اگر فرمان او باشد، نباید پلک برهم زد
به سوی شعله چون هارون مکّی گام بردارید
«رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه...»
به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید
@hosenih
به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی است
کفن باید به جای جامه احرام بردارید
اگر در گوش نوزادی اذان میخواند، میفرمود
که با آب فرات و تربت از او کام بردارید
میان شعلهها آیات ابراهیم میسوزد
میان گریه ختم سوره انعام بردارید
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#محمود_ژوليده
▶️
آه از آن خصم که دشنام به آقا میگفت
عصبانی،،سخنِ زشت به مولا میگفت
مست بود و گهی از غِیظ تهاجم میکرد
حرف بد میزد و گه طعنه به طاها میگفت
@hosenih
وای از آن لحظه که حرف دهنش بدتر شد
ناسزا بود که بی وقفه به زهرا میگفت
نانجیب آنچه توانست به بُغضش افزود
ناصبی بود که اینگونه سخنها میگفت
صادق آل عبا را پیِ مرکب، دل شب
میکشید و به زبانی بد و بیرا میگفت
هر چه فرمود امام: عیب مگو می آیم
باز با خنده و تهدید و تَقلّا میگفت...
حیف که رخصت ذبحِ تو ندارم، وَرنه
فَرض بود آنچه مرا سید و مولا میگفت
پا برهنه پسر فاطمه را بُرد به قصر
دید منصور هم از قتلِ مسیحا میگفت
ناگهان صوتِ پیمبر به سَرایَش پیچید:
چه کسی بود ز قتلِ پسرِ ما میگفت!؟
وای اگر تیغ تو بیرون ز غلافت آید...
این نبی بود که اینگونه به اعدا میگفت
پس کجا بود پیمبر که به گودال آید؟
بشنَود شمر، چه با زاده زهرا میگفت
گاه میگفت سرت جایزه دار است،حسین!
گاه میزد به گلو، خَنجر و درجا میگفت…
@hosenih
زینت دوش نبی! وقت ملاقات شده!
زینت دوش نبی داشت خدایا میگفت
نالۀ فاطمه آمد که؛ بُنَیَّ قَتَلوک
ذَبَحوکَ وَ مِنَ الماءِ حسینا مَنَعوک
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#روح_الله_عیوضی
▶️
زیر این گنبد دوّار و کبود
کلبه ای سمت خدا در دارد
سالخورده پدری روحانی
حجره ای گوشه ی بستر دارد
@hosenih
ششمین مرد که یک دریا غم
آب جاری شده ی عِینش بود
قسمت بال و پر میکائیل
آستان بوسی نعلینش بود
@hosenih
وضع حالات وخیمش از صبح
روز را در نظرش شب کرده
بسکه بالاست دمای بدنش
چند دفعه بخدا تب کرده
@hosenih
زهر خیمه زده روی بدنش
می کشد پا به زمین می سوزد
سرفه ای خشک و عطش... این یعنی...
سینه ی عرش برین می سوزد
@hosenih
بخت برگشته کسی که دیشب
اذیتش کرده سر سجاده
آتش انداخت به جان درب
خانه ی حضرت زهرا زاده
@hosenih
زد به هر آتش و آبی جبریل
نکند حادثه تکرار شود
مادری پشت در خانه ی خود
مانده با طفل و گرفتار شود
@hosenih
لحن آلوده ی این قوم او راع
گرچه دنیازده و سیرش کرد
باز اما غم بانوی فدک
پیش از موعد خود پیرش کرد
@hosenih
روضه خوان آمده حالا باید
پرده ای نصب کند در منزل
آسمان دلش از بس بارید
خاک دنیا شده از دستش گِل
@hosenih
وسط منبر و درس روضه
یادش آمد ز لب خشک امام
لب نزد بر لب آبی تا گفت
بر لب تشنه ی مظلوم سلام
@hosenih
باز فرمود که هرکس با ماست
خنده در وادی محشر دارد
چشم گریان عزادار چو من
شاد باشد که برادر دارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#نويد_اطاعتی
▶️
نیمه شب بود که خورشید عبادت میکرد
حضرت نور به سر چشمه اشارت میکرد
صادق آل عبا گرم مناجاتش بود
ذکر حق موجب تسکین جراحاتش بود
@hosenih
گاه یادی ز غم و غربت حیدر میکرد
یادی از کوچه و از روضه مادر میکرد
ناگهان بر در آن خانه هجوم آوردند
باز هیزم به در شهرعلوم آوردند
نیمه شب بود که آتش به در خانه زدند
صادق آل عبا را چه غریبانه زدند
بال پروانه شکسته است به بالش نزنید
لااقل پیش رخ اهل و عیالش نزنید
نیمه شب بود که در دست طناب آوردند
نانجیبان به سوی خانه شتاب آوردند
دست ذریه ی زهرا و علی را بستند
دست آیینه ی ذات ازلی را بستند
پشت مرکب مگر این مرد کشیدن دارد؟
سالخورده است مگر پای دویدن دارد؟
@hosenih
وای از آن لحظه که او در پی مرکب افتاد
در همان حال به یاد غم زینب افتاد
یاد زنجیر و غل و دست و طناب افتاد و...
گذر قافله بر شام خراب افتاد و...
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
نیمه شب بود و عاشقی بیدار
مست حق بود و راحت از اغیار
نیمه شب بود و وقت راز و نیاز
بین سجاده بود، بین نماز
@hosenih
با تأسی به مادرش زهرا
دست خود برده بود سوی خدا
داشت همسایه را دعا می کرد
گره ها را دوباره وا می کرد
ذکرِ ارباب عالمین گرفت
بوسه از تربت حسین گرفت
ناگهان صحبت از تهاجم شد
خلوتش بین نعره ها گم شد
داد و فریاد، بی دلیل زدند
شعله بر خانه ی خلیل زدند
حرمت این حرم شکسته شد و
دست او بین خانه بسته شد و
پا شد از جای خود ولی افتاد
یاد مظلومی علی افتاد
از غریب مدینه دم می زد
وسط شعله ها قدم می زد
خاک و خاکستر از عباش تکاند
اشک بر مادرش دوباره فشاند
حرف داغِ گران زهرا بود
میخ در روضه خوان زهرا بود
پیر مردی وحید را بردند
آن محاسن سپید را بردند
@hosenih
باز هم روضه ها به کوچه کشید
آه... آقای ما بگو چه کشید؟!
پیر را طاقت دویدن نیست
می رود... حاجت کشیدن نیست
فلک از غصه شرمگین شده بود
شیخ ما نقش بر زمین شده بود
پیکرش را چقدر آزردند
تا که شیخ الائمه را بردند
خوب شد بر سرش جدال نشد
غارت پیکرش حلال نشد
تشنگی تاب و قدرتش نگرفت
تیر و نیزه به قامتش نگرفت
رخش از خون تازه رنگ نشد
صورتش آشنا به سنگ نشد
@hosenih
خوب شد قاتلی سویش نرسید
پنجه ای بین گیسویش نرسید
خواهری با شکستنش نشکست
بر روی سینه اش کسی ننشست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#وحید_محمدی
▶️
کشید بند طناب و تو را زمینت زد
میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد
همین که پا شدی از جا دوباره افتادی
دوباره کینه آن بی خدا زمینت زد
@hosenih
بلند شو که دوباره جسارتی نکند
چه ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد
رسیده ای وسط کوچه بنی هاشم
صدای ناله خیرالنسا زمینت زد
صدای سیلی و آن گوشواره می آید
صدای سیلی او بی صدا زمینت زد
فدای گریه تو یا مروج العاشور
همیشه یاد غم کربلا زمینت زد
@hosenih
سری که گشت جدا از قفا شما را کشت
سری که رفت روی نیزه ها زمینت زد
میان شعله به یاد رقیه افتادی
کشید بند طناب و تو را زمینت زد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#موسی_علیمرادی
▶️
دردمندان غمت زندگی از سر گیرند
گرکه با مژه غبار از حرمت برگیرند
گرچه بی صحن و رواق است حریمت اما
پادشاهان جهان روزی از این در گیرند
خاک های حرمت محمل اشک زهراست
گر که با دُر نجف شان برابر گیرند
چشمهایی که برای غم تو میبارند
باده ای است که از ساقی کوثر گیرند
شده پر منبر محراب زگیسوی شما
ماجراهای خم زلف تو منبر گیرند
کشتزار غم و غصه شدم از بذر بقیع
شمع آورده ام امشب که کنم نذر بقیع
@hosenih
دیده ات در همۀ عمر چه غمها که ندید
دشمنت پشت در خانۀ تو هیزم چید
خانه ات سوخت دلت سوخت از این سوزاندن
کودکی از وسط شعله به سوی تو دوید
اهل خانه همگی برتو پناه آوردند
همه بر حرمت گیسوی تو بستند امید
وای از آن دم که بر این خواهش اهل خانه
دشمن بی سر و پا نعره زنان میخندید
یک نفر طعنه زنان رفت طنابی آورد
یک نفر از غم و از غربت تو جامه درید
هر چه گفتند نبندید خودش می آید
به خداوند که دستان خدا را بستید
نزنیدش نبریدش نبریدش نزنید
پیش چشم در همسایه چنینش نبرید
پیرمرد است ببینید که حرمت دارد
اینقدر پای پیاده نکشیدش نکشید
آنقدر خورد زمین کوچه به کوچه بدنت
غیر یا فاطمه آهی کسی از تو نشنید
مثل آن کودک گم گشته میان صحرا
هرچه زد دشمن او باز صدا زد زهرا
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
تصور کن امامی دور تو مأمور هم باشد
به ضرب و شتم تو مأمور هی معذور هم باشد
درون خانه با ناموس خود باشی و جز اینها
به هتک حرمت از بالا بر او دستور هم باشد
@hosenih
به غیر از هتک حرمت در میان ناسزاهایش
به جز فریاد و فحاشی کلام زور هم باشد
تصور کن که در برخوردٍ با ماهی که در سجده ست
به جز توهین به دستش حکم از منصور هم باشد
تصور کن که حالا این تصورهای شرم آور
برای آدمی از جنس خاک و نور هم باشد
تصور کن امام صادق از بین شکاف «در»
ببیند لشکری اوضاعشان ناجور هم باشد
تصور کن امام صادق است و بر سکوت و صبر
به رغم لشکر شاگردها مجبور هم باشد
به جز تصویر میخی داغ در چشم امام ما
در آن تصویر حالا چکمه ای در دور هم باشد
چه خواهد شد اگر آتش بگیرد درب و بعد از آن
کسی که هی لگد را می زند مغرور هم باشد
@hosenih
به روی ساقه ی زردش دو چندان می شود دردش
اگر آن که لگد را می زند منفور هم باشد
برای خود نه٬ می گرید برای مادرش زهرا
بساط گریه پشت «در»اگر که جور هم باشد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#مهدی_رحیمی
▶️
باد را زلفِ بید می فهمد
چون به هر سو وزید می فهمد
خَمِ زُلف مراد را در شب
چشم های مرید می فهمد
@hosenih
سطح فقه امامِ صادق را
عمق فقه جدید می فهمد
ما که نه ،حُرمت عزای تو را
مَرجعی چون وحید می فهمد
روضه های شهیده را تنها
آنکه خود شد شهید می فهمد
هَتک حُرمَت به قفل درها را
در حقیقت کلید می فهمد
عمق این روضه را هرآنکس که
گشت مویش سپید می فهمد
روضه ی زهر و روضه ی در را
هرکه شد نا امید می فهمد
غم ناموس و کوچه را قطعاً
آنکه رنگش پرید می فهمد
@hosenih
اثر زهر را دهان زیرِ
آفتاب شدید می فهمد
طعم گودال را به حجره ی خویش
هرکه هی پا کشید می فهمد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند
روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند
حتم دارم با غلاف و تازیانه ریختند
یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست
بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست
@hosenih
نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند
ریسمانها میکشند و فکر بالش نیستند
بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند
او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم
پیش طفلانش مَکِش نامرد میریزد بِهَم
@hosenih
باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد
این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد
سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد
باز هم صد شُکر در ، آئینهاش را خط نزد
در میانِ شعله میخی سینهاش را خط نزد
@hosenih
در میانِ کوچهها با زور او را میکِشند
بر زمین میاُفتد و بدجور او را میکِشند
روی مرکب میروند از دور او را میکِشند
پیرمرد شهر با هر زحمتی پا میشود
آه میگوید فقط " یا عَمَّتی" پا میشود
@hosenih
دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده
من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده
جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده
حرمله وقتی که میآید پریشان میشوم
پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان میشوم
@hosenih
کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند
شامیان نان خشکها را پیش مهمان ریختند
دختران تَه ماندهها را پای طفلان ریختند
عمه جان حس میکنم مژگانِ بابا کم شده
خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
پس از سلام و ادب نزد خالق زهرا
مرا صدا بزنید از خلائق زهرا
کمال بندگی ام خدمت به فاطمه است
خدا کند بشوم عبد لایق زهرا
به غیر غصه ندارد مخالف بانو
غمی به سینه ندارد موافق زهرا
برای اجر محبین او بهشت کم است
چه هدیه ای ست سزاوار عاشق زهرا
بجز علی به کسی رو نمیزنم هرگز
قسم به حرمت قرآن ناطق زهرا
حسین فاطمه بسیار سینه زن دارد
منم اسیر و عزادار صادق زهرا
"بِجَعفَرِ بنِ محمد "نوای هرشب ماست
چه خوب حضرت صادق رئیس مذهب ماست
@hosenih
همینکه ايزد منان قلم به دستش داد
فقط قلم که نه بلکه علم به دستش داد
خدایی اش نه ولی اختیار عالم را
خدای عزوجل دست کم به دستش داد
برای اینکه ببارد مدام بر سرمان
کریم خواندش و ابر کرم به دستش داد
به شوق پرورش جابر بن حیان ها
تمام هستی خود را عجم به دستش داد
به گردنم پدرم بست طوق نوکری اش
و اختیار مرا مادرم به دستش داد
خوشابحال کسی که نگفته اقایش
میان روضه برات حرم به دستش داد
دخیل بسته ی کنج ضریح پر گره ایم
نگاه حسرت افتاده پشت پنجره ایم
@hosenih
به پا کنیم دوباره بساط هیئت را
مگر صدا بزنیم اهل بیت عصت را
به یمن همنفسی با امام "صادق" مان
چشیده ایم همه لذت صداقت را
تمام شب به تماشا نشسته ایم از شوق
شکوه و منزلت کرسی فقاهت را
بحق حضرت زهرا نگیرد از دل ما
خدای عزوجل نعمت ولایت را
اگر که دشمن او پشت گوش خود بیند
به روز حشر ببیند بهار جنت را
قسم به حرمت نانش نبرده ایم از یاد
نگاه محترم و دست با محبت را
به آسمان مدینه دوباره پر بزنیم
در آوریم ز غربت بقیع خلوت را
مسلم است به اشک و به ناله سر بکنیم
کنار حضرت زهرا شب شهادت را
شب عزای ولی خداست گریه کنیم
کنار حضرت زهرا بناست گریه کنیم
@hosenih
شبی که سایه ی ابلیس بر حرا افتاد
گمان کنم پر پروانه زیر پا افتاد
امام خبره ی ما یادی از محرم کرد
میان حجره عزیزش به گریه تا افتاد
کسی که از نفسش عطر ربنا رویید
چرا لبان ثناخوانش از نوا افتاد
بزرگ شهر ، عزیز دل رسول خدا
به پیش چشم همه بین کوچه ها افتاد
کسی ندید میان شلوغی خانه
غریب فاطمه عمامه اش کجا افتاد
شبیه عمه ی مظلومه اش که خورد زمین
میان کشمکش کوچه بی هوا افتاد
شبیه تشنه لب نینوا گلویش سوخت
نگاه مضطر او سمت کربلا افتاد
به تکه تکه گلیمی که سوخت خیره شد و
سپس به سینه زد و یاد بوریا افتاد
دل شکسته ، قد خم ، نگاه تر دارد
چقدر روضه ی گودال زیر سر دارد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih