eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ به آه ، دود دلش را به آسمان می‌داد به سینه میزَد و تنها سری تکان می‌داد شنید کرببلا....چشمِ او سیاهی رفت فقط به این تنِ بی جان،حسین جان می‌داد @hosenih تمامِ عمر به لب داشت که خدا نکند تمام عمر در این راه امتحان می‌داد غبار بود و عطش بود و خار و دلشوره تمامِ دشت فقط بویی از خزان می‌داد به آهی از جگرش قافله به هم می‌ریخت دلِ شکسته غمش را به کاروان می‌داد نکاه کرد به مَشک و عَلَم خدا را شُکر نگاه کرد کنارش علی اذان می‌داد یکی به دوش عمو و یکی به آغوشش یکی نشسته و گهواره را تکان می‌داد برای بردن اصغر غزالها جمع اند رباب کودک خود را به این و آن می‌داد سه ساله چادر او می‌کشید عمه ببین سه ساله گودیِ گودال را نشان می‌داد سپاه آنطرف اما دلش چه می‌لرزید اگر تکان به سرِ نیزه‌اش سنان می‌داد رسید شامِ دهم مَحرمی نبود ، ای کاش به دخترانِ یتیمش کسی امان می‌داد برایِ آنکه حرامی به کودکی نرسد شکسته قامت او ، بویِ خیزران می‌داد برای آنکه ببوسد برادرش را باز تمامِ قوتِ خود را به زانوان می‌داد @hosenih امان نداد به او تازیانه ور نه خودش عقیقِ خونیِ او را به ساربان می‌داد *** میانِ شام به پیشش کنیزِ خود را دید کسی که داشت به خانم دو تکه نان می‌داد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد غربت نا باور تو خواهرت را میکشد آن سیاهی مقابل ازدحام دشمن است خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد @hosenih هم جوان هم نوجوان هم کودک و هم پیرمرد سن و سال لشکر توخواهرت را میکشد من خودم غمگینم و لبریزم ازدلشوره ها اضطراب دختر تو خواهرت را میکشد بر تمام اسب هاشان آب دادی منتها تشنگی اصغر تو خواهرت را میکشد شد رکابم پای او هنگام پایین آمدن غیرت آب آور تو خواهرت را میکشد کرد اسفندی برایم دود و دستم راگرفت عمه جان اکبر تو خواهرت را میکشد باورش سخت است پایان قرار ما دوتاست روزهای آخر تو خواهرت را میکشد بیگمان این خاک تعبیرِهمان خواب من است بر فراز نی سر تو خواهرت را میکشد از دم شمشیرها سهمی به جسمت میرسد پاره های پیکر تو خواهرت را میکشد @hosenih روزگاری بوسه اش می زد پیمبر آه آه سرنوشت حنجر تو خواهرت را میکشد واقعاًسخت است فکرش رانمیخواهم کنم ناله های مادر تو خواهرت را میکشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ با صد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار فرش زمین به عرش مباهات میکند گر روی خاک پای گذارد "ملک سوار" @hosenih چه ناقه ای چه ناقه نشینی چه محملی مریم رکاب گیر و خدیجه است پرده دار حتی حسین تکیه بر این شانه میزند خلقت زنی ندیده بدین گونه استوار بیش از همه خدای مباهات میکند که شاهکار خلقت او کرد شاهکار تا هست مستدام حسین است مستدام تا هست پایدار حسین است پایدار کوهی اگر مقابل او قد علم کند مانند کاه میشود و میرود کنار با خشم خویش میمنه را میزند زمین با چشم خویش میسره را میکند شکار آنگونه که علی به نجف اعتبار داد زینب به دشت کرب و بلا داد اعتبار پنجاه سال فاطمه ی اهل بیت بود زینب که هست فاطمه هم هست ماندگار تا اینکه فرش راه کند بال خویش را جبریل پای ناقه نشسته به انتظار حتی هزار بار بیایند کربلا زینب پی حسین می آید هزار بار @hosenih کار تمام لشگریان زار میشود زینب اگر قدم بگذارد به کارزار روز دهم قرار خدا با حسین بود اما حسین زودتر آمد سر قرار محمل که ایستاد جوانان هاشمی زانو زدند یک به یک آنهم به افتخار افتاد سایه قد و بالاش روی خاک رفتند از کنار همین سایه هم کنار طفلان کاروان همه والشمس و والقمر مردان کاروان همه واللیل و والنهار عبدند ، عبد گوش به فرمان زینبند از پیرمرد قافله تا طفل شیرخوار رفتند زیر سایه عباس یک به یک با آفتاب غنچه گل نیست سازگار از این به بعد هیچ نمازی شکسته نیست وقتی قدم گذاشته زینب به این دیار از فرش تا به عرش چه خاکی به سر کنند بر روی چادرش بنشیند اگر غبار از خواهری چو زینب کبری بعید نیست معجر به پای این تن عریان کند نثار یک عده گوشواره ولی دختر علی یک گوش پاره برد از اینجا به یادگار @hosenih خیلی زدند "تـا" شود اما تکان نخورد سر خم نمیکند به کسی کوه اقتدار او که فرار کرد عدو از جلالتش فریاد میزند که علیکن بالفرار ترسم که انبیاء بیفتند بر زمین دستی اگر خدای نکرده به گوشوار .... پرده نشین کوفه،بیابان نشین شده با دختر بتول چه ها کرد روزگار ! " قومی که پاس محملشان جبرئیل داشت گشتند بی عماری و محمل، شترسوار " آن بانویی که سایه او هم حجاب داشت با رفت و آمد سربازارها چه کار؟!!!! چشم طنابهای اسارت به دست اوست زینب به شام رفت ولیکن به اختیار @hosenih در یک محله زخم زبان خورد بی عدد در یک محله سنگ گران خورد بیشمار دردی به درد طعنه شنیدن نمیرسد یا رب مکن عزیز کسی را بدان دچار ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ این کاروان هفتاد و دو عشق آفرین دارد از بهترین های دو عالم بهترین دارد @hosenih این شیرمردی که به گِرد شاه می گردد با خود سفارش هایی از ام البنین دارد زینب رسیده کربلا، دورش بنی هاشم یعنی نگین اینجا رکابی از نگین دارد نامحرمی هرگز ندیده سایه اش را هم صدیقه ی صغری وقاری اینچنین دارد حتی غبار راه روی چادرش ننشست محمل حجابی از پر روح الامین دارد این سو تمامی شان عزیز بن عزیز اما آن سو سپاهی از لعین بن لعین دارد تا می توانید اشک و آه و ناله بردارید یک گوشه از صحرا کمان داری کمین دارد @hosenih غم نامه ی این قافله سربسته اش این است خولی به همراه خودش یک خورجین دارد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چشمِ تو دنبالِ خود چشمانِ ما را می کِشد منتِ این اشکها را لطفِ آقا می کِشد در کجا می آیی و گیسو پریشان می کنی می کُشد ما را غمت تا آه زهرا می کِشد @hosenih آخرِ این روضه گردی هایِ ما خیر است خیر عاقبت دستِ تو دستی بر سرِ ما می کِشد تا که مجنون می شود بیمار راحت می شود آه مجنون دارد اما درد،لیلا می کِشد نوکری کردیم اما کار دست دیگریست بارِ ما را حضرت زهرا همین جا می کِشد ما خرابش میکنیم و او درستش می‌کند خوب معلوم است خانوم نازِ ما را می کِشد ما گناه آلوده ایم اما عروجِ ماست اشک گریه کن با گریه اِی دل کار بالا می کشد @hosenih گفت عقبای خودت را صرف دنیایت مکن می روی دنبال آن،دنیا ولی پا می کِشد خوب شد هستی وگرنه عمه ات غش می کند روضه خوان تا ناله های وا حسینا می کشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چه مي شود كه سرانجام، آن زمان برسد و قطره نيز به درياي بيكران برسد محرم است بيا تا كه چشم مرده ما براي گريه در اين روضه ها به جان برسد @hosenih چقدر نزد تو با آبروست دستي كه براي خرجي اين ماه بر دهان برسد شبيه فاطمه خوشحال مي شوي وقتي براي مجلس جد تو ميهمان برسد به كربلاي شب دومت ببر ما را خبر رسيده قرار است كاروان برسد @hosenih به عرش مي رسد آقا صداي ناله ي تو اگر به روضه ي گودال، روضه خوان برسد حسين آمده و راس او قرار شده به شمر و حرمله و خولي و سنان برسد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ السلام ای حقیقة الزینب السلام ای حبیبة الزینب ای حریم تو مهبط الانوار وی وجود تو مخزن الاسرار @hosenih چقدر تو شبیه زهرایی مثل عمه نظیر مولایی تو سه‌ساله ولی به سِیر دقیق پیر راهی برای اهل طریق ای معلم برای رهبرها تو چه کم داری از پیمبرها @hosenih کوچک امّا بزرگ، سلطانی اوجی از قلّه‌های قرآنی آسمان مَفرشِ قدم‌هایت عرش مهمان نیمه‌شب‌هایت ای بنازم به ناله‌ی شب تو پای احیای عمّه‌زینب تو @hosenih ای نمازت به نیمه‌شب غوغا وی نیاز تو حضرت بابا تو که هستی که این چنین در شام در شب اقدام می‌کنی به قیام رأس بابا مقیم دامن توست رحلِ قرآن حریم دامن توست @hosenih نزد موسی چنین نیامده نور کوه سَینا چنین نشاید طور صبح، نزد تو شام می‌آید محضر تو امام می‌آید خطبه‌ی تو فغان و شیون و شین طَیِبَ الله روضه‌خوانِ حسین پیش بابا عزای خود نکنی شِکوه از زخمِ پای خود نکنی @hosenih چه قنوتی تو تا سحر بُردی دست در گیسوی پدر بُردی در مناجاتِ قاضیُ الحاجات اشک باریدی ای حمیده‌صفات با خراباتیان که گرییدی زخم پیشانی پدر دیدی جای چوبی که دشمنش زده بود لب لعل تو مرهمی شده بود @hosenih چون لقاء خدا نصیبت شد نفسِ آخَرَت مجیبت شد *** گر سری در سرای ما بزنی نفسی هم برای ما بزنی راستی جمله‌ای به ناز بگو گوشه‌ای از تمام راز بگو چه شد از قافله عقب ماندی طعمه‌ی خصمِ بی‌ادب ماندی @hosenih ای‌که شاگرد چند اُستادی چه شد از پشت ناقه افتادی؟ خم شدی زائرِ پدر بشوی تو نگفتی که دربدر بشوی این همه تازیانه می‌اَرزید پس چرا دست و پات می‌لرزید؟ ترس را در وجود تو ره نیست بی‌کبودیِ روی تو مَه نیست ای‌که شیرین‌زبانِ بابایی وقتِ لُکنَت‌زبان چه غوغایی @hosenih آری ای طفلکِ زبان‌بسته دشمن از ناله‌اَت شده خسته ناله‌ی تو شبیه طوفان شد کاخِ ظلم یزید ویران شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آتش کسی به بال کبوتر نمی‌زند مردی تشر به کودک مضطر نمی‌زند سیلی کسی به صورت دختر نمی‌زند گم‌گشته را که خصم مکرر نمی‌زند ترساندن یتیم دل شب عجیب نیست گریاندن غریب مرتّب عجیب نیست @hosenih گیسو کشیده را که به گیسو نمی‌کشند قد خمیده را که به هر سو نمی‌کشند طفل یتیم را به سر مو نمی کشند دخت سه ساله را که به زانو نمی کشند حقّش نبود خنده به چشم تَرَش دهند گریان به دست عاطفه‌ی مادرش دهند @hosenih از پا فتاده را به تهاجم نمی‌زنند لکنت‌گرفته به تبسّم نمی‌زنند جا مانده را به جای ترحم نمی‌زنند تنها به جرم یک دو تکلّم نمی‌زنند با گریه گفت: شیخ! یتیمم مرا نزن من خود میایم از پِیِ تو، بی‌هوا نزن @hosenih با گوشواره بچّه کشیدن شجاعت است؟ یا بر یتیم نعره‌کشیدن شجاعت است؟ او را شبیه برده کشیدن شجاعت است؟ یا هر طرف به خنده کشیدن شجاعت است؟ شکر خدا که عمه به این درد سر نخورد از قافله نماند و به رویش تشر نخورد @hosenih یک شب دوباره باز پریده ز خواب ناز بابای خویش را طلبیده به رمز و راز نقش پدر به دیده کشیده به صد نیاز می‌خواند گه به قدّ خمیده کمی نماز گفت ای پدر ببین به رخِ نیلی‌ام زدند گوشم نمی‌شنید ز بس سیلی‌ام زدند @hosenih حیرت‌زده مقابل بابا نشست و دید شد باز پلک زخمی بابا و بست و دید تا دست زد بر آن لب و دندان شکست و دید دستی به ابرویش زد و از هم گسست و دید این سر دگر برای پدر سر نمی‌شود رأس بریده مرهم دختر نمی‌شود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پنهان به خاک كردم رازی به آب دیده با كس نمی‌توان گفت سرّ دل رمیده وقت سحر دعایم شد عاقبت اجابت بر شام تار ما هم سر زد شبی سپیده @hosenih پرواز بردم از یاد بالم چو شد شكسته این است حال و روز مرغ به خون‌تپیده شادابی گذشته از من مخواه دیگر برگشت‌ناپذیر است رنگ ز رخ پریده قوت نداشت پایم تا پیش تو بیایم از بس كه دختر تو در خارها دویده شب بود و دشت وحشت پر شد وجودم از ترس صحرا چه می‌شناسد طفل پدر ندیده @hosenih بسیار رنج بردم در راه عشقت اما بار سفر كشیدم با قامتی خمیده وضعیتی‌است وضع راس تو و سر من مجنون سرشكسته، لیلای سربریده ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ شد قامت پیغمبر از این اجر خمیده بر صورت معصوم تو زد "زجر" کشیده @hosenih بعد از تو به هر کس که ستم دید به ناحق گفتیم خدا رحم کند، "زجر کشیده" ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بابا بنگر رویِ به‌هم‌ریخته‌ام را وا کن گرهِ موی به‌هم‌ریخته‌ام را دیگر رَمَقی نیست به رویت بگُشایم چشم تر کم‌سویِ به‌هم‌ریخته‌ام را @hosenih من فاطمه‌ی شام شدم خُورده نگیرید لرزیدنِ بازوی به‌هم‌ریخته‌ام را آرام کن عمهّ تو پس از حرفِ کنیزی این خواهرِ کم‌روی به‌هم‌ریخته‌ام را هر تکه‌ای از زیور من دستِ کسی رفت پیدا کن النگوی به‌هم‌ریخته‌ام را @hosenih در شامِ غریبانِ من آرام بشویید خونابه‌ی پهلوی به‌هم‌ریخته‌ام را زیبایی دختر یكی‌اش مویِ بلند است صد حیف كه گیسویِ به‌هم‌ریخته‌ام را... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ شعله‌های خیمه‌ها موی سرش را... بگذریم رد این زنجیرها بال و پرش را... بگذریم یک پدر با چشم‌هایی نیمه‌باز از روی نی سیلی زجرآوری بر دخترش را... بگذریم @hosenih هر زمان چشمش به سرها می‌خورد در بین راه شمر پیش چشم‌هایش خنجرش را... بگذریم درد پایش هیچ؛ وقتی درد پهلو می‌گرفت با لگد آرام شد تا مادرش را... بگذریم در دلش گل کرد حس خواهرانه بین راه خواند لالایی که قدری اصغرش را... بگذریم @hosenih با عمو عباس گفت آخر نمی‌بینی مگر خواهرت نامحرمان دور و برش را... بگذریم *** با وجود زخم تاول، زخم گوش و زخم دست دل‌خوش است از این‌که بر سر معجرش را... بگذریم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih