eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
408 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نگاهی کن به قدرِ یک اشاره ندارم غیر عشقت راه چاره @hosenih بلندم کن! دخیلکْ یا رقیه(س) ببین محکم زمین خوردم دوباره! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم (سال ١٣٧٠) ▶️ سه ساله دختر که کتک نداره اونکه قبالۀ فدک نداره هلال ماه نیلی شدن نداره بچه دیگه سیلی زدن نداره @hosenih جسم کوچیک لگد زدن نداره گوش کوچیک پاره شده نداره موی پریشون کشیدن نداره قدِّ سه ساله خمیدن نداره بچه زدن تازیانه نمیخواد کشیدنِ وحشیانه نمیخواد زادۀ زهرا که دیدن نداره بچه یتیم که خندیدن نداره عترت طاها تموشا نداره خورشید عصمت که حاشا نداره @hosenih نالۀ دختر که تموم نمیشه با سرِ بابا که آروم نمیشه بلبل خاموش که صدا نداره پناهگاهی غیر خدا نداره ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ من هم شبیه مادرم زهرا به سختی پا میشوم از جای خود اما به سختی بعد از سر تو قاتلت بال مرا چید پر میزنم از شام عاشورا به سختی @hosenih آرامشم بعد از تو دیگر رخت بربست گفتم به خود می افتم از فردا به سختی بیش از همه دنبال انگشت تو گشتم در نیمه های شب تک و تنها به سختی آب خوشی پایین نرفته از گلویم من خون دل هم میخورم حتی به سختی وَ نَحنُ مَثبورونَ مَطرودونَ...ای وای قومی نیفتاده ست مثل ما به سختی با استخوان مویه کرده مویه کردم خود را کشاندم در دل صحرا به سختی خورد و خوراکم شد لگد با تازیانه روز رقیه شب نشد الا به سختی مثل لبان تو تن من هم کبود است یک جای سالم میشود پیدا به سختی تو روی نی بودی و من با تاول پا سویت قدم برداشتم بابا به سختی دامان خود را فرش راهت کردم از شوق تا از طبق برداشتم سر را به سختی این حجم اشک و ناله و دلتنگی ام را دارد تحمل میکند دنیا به سختی پهلو به پهلو میشوم شاید بخوابم آنگونه که انسیه الحورا به سختی... کاری ندارد از لبت بوسه گرفتن من بوسه میگیرم ولی حالا به سختی @hosenih جان کندن راحت به طفل تو نیامد جان میکَنم با این جراحت ها به سختی غساله غسلم میدهد اما به اکراه غساله غسلم میدهد اما به سختی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تشنه بودم دشمنت فهمید و سقا را گرفت کودکی ساحل نشین بودم که دریا را گرفت با برادرها دلم خوش بود اکبر را زد و از نگاهم آن عزیزِ ارباّ اربا را گرفت @hosenih دید من گهواره جنبان علی اصغر شدم تیر را در چله کرد و کودک ما را گرفت کودکی های مرا طاقت نیاورد آخرش پیش چشمم داخل گودال بابا را گرفت روی خاک افتادی و تاریک شد بعد از تو دشت از شب ما لذت خورشید فردا را گرفت @hosenih پای نی با دیدنت خوش بودم اما برنتافت نیزه را برداشت از من آن تماشا را گرفت دید داری یاد مادر می کنی با دیدنم از تو و از عمه زینب باز زهرا را گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ روی پیکر سری داشتی یادته رگای حنجری داشتی یادته من ی روز بابایی داشتم یادمه تو ی روز دختری داشتی یادته؟ @hosenih ناخنام شکسته پام زخمی شده خیلی داد زدم صدام زخمی شده نمیشه برات بابا بابا کنم حق بده آخه لبام زخمی شده @hosenih بدتر از حال همه حال منه قاتلت با نیزه دنبال منه دختری که میکشه پیرهنمو چادر روی سرش مال منه @hosenih چشم زمزمو دیگه میخوام چیکار موی درهمو دیگه میخوام چیکار وقتی دستم به سرت نمیرسه این قد خمو دیگه میخوام چیکار @hosenih دختر معصومتو که حد زدن بعد اون حرفای خیلی بد زدن گریۀ مسیحیا هم دراومد به تنم تبرکا لگد زدن @hosenih نمیدونی که چیا دیدم بابا داد زدن بدجوری ترسیدم بابا خودشون کباب بره خوردنو من شبا گرسنه خوابیدم بابا @hosenih به دلم هی داره درد و غم میاد با عذاب پلکای من رو هم میاد بالا پایین کردنش کشته منو دیگه اصلا از شتر بدم میاد @hosenih دختر تورو با دعوا میبرن دیگه جون نداره اما میبرن نکنه کنیزامون خبر بشن مارو بازار کنیزا میبرن @hosenih یزیدو وقتی دیدم آماده بود باغرور جلوی ما لم داده بود نمیگم هیچی فقط اینو بدون دلقکش خنده کنان وایساده بود @hosenih نه مسلمون بود و نه نماز میخوند با چوبش روضه رو باز باز میخوند آدمی که مسته بی حیا میشه وقت قرآن خوندنت آواز میخوند @hosenih یکی روی ماذنه اذون میداد عمه داشت از ی قضیه جون میداد بشکنه دستش دیگه بلند نشه نانجیب سکینه رو نشون میداد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ قبل از این بر تن تو برگ و بری بود پدر قبل از این بر تن من بال و پری بود پدر خواب بودم که تو رفتی، جگرم سوخت ولی همه ی غصه ی من بی خبری بود پدر @hosenih بعد‌ تو رفت به غارت همه ی حاصل من بعد تو قسمت من خونجگری بود پدر سایه ات بر سر نی سایه ی روی سر من سر تو بر نوک نیزه چه سری بود پدر من که از شام فقط خاطره ی بد دارم سفر شام عجب بد سفری بود پدر سر بازار، سر کوچه، سر هر گذری بعد تو قسمت ما در به دری بود پدر کوچه در کوچه، بیابان به بیابان تا شام قصه ی آبله و پای پَری بود پدر من اگر زنده ام از معجزه ی زینب توست همه جا بر تن زارم سپری بود پدر @hosenih به سر ما سرِ سرنیزه ی دشمن می خورد اگر از داغ تو چشمان تری بود پدر ماجرایی شده پیدا شدن این لب تو نیمه شب، کاش که نورِ بصری بود پدر ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سلام کرد و نشان داد جای سلسله را چه بی مقدمه آغاز می کند گله را @hosenih نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بابا معجرم رو با خودت بیار زَر و زیوَرم رو با خودت بیار حالا که داری میای اگه میشه داداش اصغرم رو با خودت بیار @hosenih اونقَدَر پدر ، پدر ، پدر کنم دخترای ِشامی رو خبر کنم روسریِ سوختمو؟! یا پارمو؟! تو بگو کدومشون رو سر کنم @hosenih باید امشب خوابمو نگه دارم چشمایِ پُر آبمو نگه دارم حق بده ، نمیتونم با کف دست کاملاً حجابمو نگه دارم @hosenih حرمله گُلایِ گُلشَنو میزد نسل و ذُرّيه یِ پنج تنو میزد آخرش نفهمیدم گُنام چی بود؟!!! شُترش راه نمیرفت منو میزد @hosenih بزم مِی ندیده بودم که دیدم چقَدَر حرفایِ بد بد شنیدم تویِ خواب تا اومدم ببوسمت موهامو کشید و از خواب پریدم @hosenih حالا که به من دادی امشبتو فرصتی شده ببوسم لبتو عمو رو اگه دیدی بهش بگو خیلی اذیت میکنن زینبتو @hosenih برای دِق دادنم طعام آوُرد صدقه دختر شامی "شام" آوُرد خیلی برخورده بهم... آخه چرا؟!!! لباسایِ کُهنَشو برام آوُرد @hosenih مارو از قصدی آوُردن خرابه تا نتونه کسی راحت بخوابه هرکی دید حال منو آهی کشید ولی بیچاره تر از من ربابه @hosenih تا که گهواره میبینه میسوزه بچه شیرخواره میبینه میسوزه از روزی که پاره شد گوشای ما تا که گوشواره میبینه میسوزه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ من اگر گریه کنم عرش خدا میلرزد نوۀ فاطمه ام @hosenih پای این سر به خدا جان بدهم می ارزد نوۀ فاطمه ام ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چشمِ انتظارِ میهمان ، زد زیرِ گریه بغضش شکست و ناگهان زد زیرِ گریه دیگر توانِ ایستادن هم ندارد طفلک نشست و بی امان زد زیرِ گریه @hosenih در کوچه‌های شام شامش که ندادند پیچید وقتی بویِ نان زد زیرِ گریه دستش که بر زخمِ لبِ خشک پدر خورد اُفتاد یادِ خیزران - زد زیرِ گریه انگشترِ بابا به یادش مانده بود و... تا دید دستِ ساربان ؛ زد زیرِ گریه خیلی دلش پُر درد از بزمِ شراب است پنهان زِ چشمِ دیگران زد زیرِ گریه میگفت "بابا" باز "بابا" باز "بابا" با هق هق و لکنت زبان زد زیرِ گریه با دیدنِ او حرمله "زد زیر خنده" با دیدنِ شمر و سنان "زد زیرِ گریه" @hosenih سیلی ، غمِ بازار ، نامحرم ، اسیری با گفتنش هم روضه خوان زد زیرِ گریه - - - شیرین زبانِ قافله از دست رفت و... آمد کنارش عمه جان... زد زیرِ گریه ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ با سر رسیدی بی سر گودال باباجان ار ذوق دارم میروم از حال بابا جان حس میکنم جا خوردی از وقتی مرا دیدی راحت بگو در صورتم بابا چه ها دیدی @hosenih پا تا سرم را بعد تو غمها عوض کرده آن دختری که داشتی خیلی بد آورده یادت میاید شانه و موی کمندم را دربین دختر بچه ها قد بلندم را شانه به غارت رفت مویم سوخت درهم شد قدم دم خیمه به زیر چکمه ها خم شد یادت می آید چشمهایم آسمانی بود کارم فقط در پیش تو شیرین زبانی بود حالا ببین خونمردگی چشمهایم را لکنت زبان و لرزش بین صدایم را یادت میاید بازوی من بوسه گاهت بود هرروز طاق ابروی من بوسه گاهت بود شلاق ها پییچیده محکم دور بازویم حالا رد انگشتری مانده به ابرویم یادت میاید دست بوست میرسیدم من بین حیاط خانه دائم میدویدم من نه لب برایم مانده تا که بوسه بردارم نه میدوم! از بس پدر درد کمر دارم یادت میاید که ستاره گوش من کردی روز تولد گوشواره گوش من کردی پاره شده در وقت غارت لاله ی گوشم شد گوشواره آلت قتاله ی گوشم یادت میاید بود پشت پرده ها جایم با دستهای خود حنا بستی به پاهایم چشم تو روشن بین هربازار میگردم انگار خلخالی زجنس خار پا کردم یادت می آید ای پدر زهرای تو بودم پیش همه انسیه الحورای تو بودم در کوچه ی بن بست سیلی بی هوا خوردم روی شتر از پیرزن ها من عصا خوردم یادت میاید چند معجر داشتم روزی یک چادر گلدار بر سر داشتم روزی بازور چادر را کشیدند از سرم بابا یک آستین پاره میشد معجرم بابا یادت می آید عزت شاهانه مارا امنیتی که بود دور خانه مارا اینجا خرابه درمیان دید انظار است جایی که میخوابیم ما نزدیک بازار است @hosenih یادت میاید حرمت ناموس حیدر را دور و بر عمه عمو عباس و اکبر را امروز ما زنها میان مردها رفتیم اصلا نمیگویم به تو بابا کجا رفتیم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ همه شادند دخترت گریان همه خوابند دخترت بیدار خیلی امروز مردم این شهر دادنم با نگاهشان آزار @hosenih دخترت را ببر به همراهت خسته از دست روزگار شده یا که تشخیص تو شده مشکل یا دو چشم رقیه تار شده @hosenih گر به دور سرت نمی گردم پر و بالم ببین که بسته شده مثل سابق زبان نمی ریزم دو سه دندان من شکسته شده @hosenih وسط ازدحام و خنده ی شام بغض تنهایی ام ترک میخورد هر کجایی که گریه میکردم عمه ام جای من کتک میخورد @hosenih دختری چند کوچه بالاتر تا من و رخت پاره ام را دید بین دستش عروسکی هم داشت به من و حال و روز من خندید @hosenih میکشم دست بر سر و رویت چه قدر پلک تو ورم دارد بر لبت زخم تا بخواهم هست ولی انگار بوسه کم دارد @hosenih آن قدر روی خارها رفتم بخدا هر دو پای من زخم است لرزش دست من طبیعی نیست نوک انگشتهای من زخم است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih