بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#مناجات_اول_مجلس
#حسن_لطفی
▶️
ای انتهای توبهی آدم حسین جان
ای ابتدای سوره مریم حسین جان
این روزها شبیه پدر مادرت شدیم
با این لباسِ مشکی ماتم حسین جان
@hosenih
ما با بهشت کار نداریم تا که هست
شش گوشهات میان دو عالم حسین جان
آنجا بهشت هست که زهرا نشسته است
پس کنج هیاتیم از این دَم حسین جان
ما دلخوشیم با تو و شالِ عزای تو
هرآنچه غیر تو به جهنم حسین جان
@hosenih
تا مرحمِ جراحت لبهای تو شَویم
آوردهایم اینهمه زمزم حسین جان
خرج تو میکنیم تمامِ گلوی خویش
تا جان دهیم ماه محرم حسین جان
با هر هزار و نهصد و پنجاه زخمِ تو
فریاد میزنیم دَمادم حسین جان
@hosenih
دَرهم بخر تمامی ما را...شنیدهایم
دَرهَم شدی بخاطر دِرهَم حسین جان
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#حسن_لطفی
▶️
آینه در آینه تابید عالم شد علی
نَفسِ خود را دید خود را دید خاتم شد علی
اولین صبحِ ظهورِ حَیِ اعظم شد علی
حق تماشا کرد خود را تا مجسم شد علی
با علی جان میدهیم با علی تب میکنیم
حرفِ مولا میزنیم و مشقِ زینب میکنیم
@hosenih
آنکه اقیانوسِ آرامِ علی شد زینب است
آنکه او آغاز و انجامِ علی شد زینب است
آنکه او معنایِ اسلامِ علی شد زینب است
آنکه آمد زینتِ نامِ علی شد زینب است
ما نمیفهمیم از این اوج این اعجاز هیچ
شعرها را سادهتر میگویم اما باز هیچ...
@hosenih
او هزاران شیرزن بود او فقط زینب نبود
او ظهورِ پنج تَن بود او فقط زینب نبود
سوختن در سوختن بود او فقط زینب نبود
او حسین و او حسن بود او فقط زینب نبود
شد تمام آیهی قالوبلا وقتی رسید
با نزولش کربلا شد کربلا وقتی رسید
@hosenih
شرحِ لیلی را اگر منزل به منزل گفتهاند
شرحِ این تشریف را جمعِ مقاتل گفتهاند
کعبه را با بودنش در راه ، محمل گفتهاند
گَردِ صحرا نه غبارِ پرده را دل گفتهاند
به حسینش که دل زینب بهدست اکبراست
پردههای محملِ زینب بهدست اکبراست
@hosenih
کَشتیِ کربُبلا در کربلا پهلو گرفت
خواست تا پایین بیاید آسمان زانو گرفت
تا بیاید جبرئیل از شهپرش جارو گرفت
او نه از عباس ، جان عباس از بانو گرفت
پایِ او بر زانویِ مردانهی عباس بود
بعدِ بابا دستِ او برشانهی عباس بود
@hosenih
دورِ خود تا دید اکبر را خیالش جمع شد
عون و عبدلله و جعفر را خیالش جمع شد
دید در گهواره اصغر را خیالش جمع شد
بِینِ خمیه چند دختر را خیالش جمع شد
دید فوجِ دشمنان را گفت عباسم که هست
نیزه و تیغ و سنان را گفت عباسم که هست
@hosenih
ناگهان بیحال شد گودال را وقتی که دید
روضهاش اطفال شد گودال را وقتی که دید
ماتِ استقبال شد گودال را وقتی که دید
حرمله خوشحال شد گودال را وقتی که دید
آمد و اُفتاد بر پایِ برادر : بازگَرد
جانِ خواهر جانِ من نَه جانِ مادر بازگَرد
@hosenih
شامِ غم شد وای اکبر را نمیبیند چرا
عون و عبدالله و جعفر را نمیبیند چرا
پشتِ خیمه قبرِ اصغر را نمیبیند چرا
بِینِ حجمِ شعله دختر را نمیبیند چرا
خیمه از شعله اُفتاد و عزیزی سوخت سوخت
زیرِ آن خیمه خداوندا مریضی سوخت سوخت
@hosenih
بسکه اُفتاده زمین در پا توانی نیست نیست
میدَود سمتِ برادر حیف جانی نیست نیست
دیر شد تا او بیایَد ساربانی نیست نیست
وای از انگشت و انگشتر نشانی نیست نیست
زیرِ تیغ و نیزه میگردد جوابی حیف نیست
ناقه و چشمِ حرامی و...رکابی حیف نیست
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حامد_اشتری
▶️
چه داغي برجگر بگذاشتي زجـر
عجب دست زمختي داشتي زجـر
@hosenih
كه هركس ديد گلبرگ رخم را
به طعنه گفت كه گل كاشتي زجـر
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#جواد_هاشمی_تربت
▶️
من ندانم چه حساب است، بیا برگردیم
که دلم در تب و تاب است؛ بیا برگردیم
نام این دشت زد آتش به غمآباد دلم
این چه خاک است؟ چه آب است؟ بیا برگردیم
@hosenih
جلوه ی روی تو در مردمک چشم من است
تا که این عکس به قاب است، بیا برگردیم
نکند بی تو از این معرکه برگردم من
هجر، سرگرم شتاب است، بیا برگردیم
بین اینان که ز صخره دلشان سنگتر است
سنگ بر آینه باب است، بیا برگردیم
@hosenih
ما همه تشنهی دیدار تو و طرح عطش
نقشهاش نقش بر آب است، بیا یرگردیم
دخترت چشم به من دارد و گوید: عمّه!
تا عمو پا به رکاب است، بیا برگردیم
دوش در گوش دلم خواند رفیقی بیتی
با ردیفی که چه ناب است: «بیا برگردیم»
@hosenih
«طاقت تیر ندارد گلوی اصغر تو
تا در آغوش رباب است، بیا برگردیم» *
* تضمین از آقای میثم کریمی
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#حسن_لطفی
▶️
تاکه فرمود رسیدیم عَلَم را کوبید
یک علمدار بر این خاک قدم را کوبید
بر رویِ سینهی خود تیِغ دودَم را کوبید
بینِ این دشت ستونهایِ حرم را کوبید
بیرق افراشته شد ، باد تکانش میداد
کیست این مرد که یک دشت نشانش میداد
@hosenih
زانویش خم شده و هست مُهَیا خانوم
با ادب گفت علمدار بفرما : خانوم
آمد از محملِ خود حضرت زهرا ، خانوم
دست بگذاشت رویِ شانهیِ سقا خانوم
گِرد او پنج برادر همه میچرخیدند
پنج تن دورِ سرِ فاطمه میچرخیدند
@hosenih
چو بزرگیش قسم در همهی عالم نیست
پردهی محملش از پردهی کعبه کم نیست
گرچه در سایهی عباس نشان از غم نیست
شُکر مَحرم پُر و یک دیدهی نامحرم نیست
گرچه مانند عمو دور و بَرِ زینب بود
هرچه غم بود فقط بر جگرِ زینب بود
@hosenih
مادرش آه امان از دلِ زینب میگفت
همهی راه امان از دلِ زینب میگفت
گاه و بی گاه امان از دلِ زینب میگفت
سخت جانکاه امان از دلِ زینب میگفت
رفت در پیشِ برادر که برادر چه کنم
جگرم سوخته ، با نالهیِ مادر چه کنم
@hosenih
میزَند شور دلم تاب ندارد اینجا
دل پریشانیام آداب ندارد اینجا
جانِ من جان رُباب آب ندارد اینجا
بچه بیدار شده خواب ندارد اینجا
به لبش پیشِ تو لبخند نمیآید وای
گریهی اصغرمان بند نمیآید وای
@hosenih
حرفِ این دخترکان است از اینجا برویم
ساربان تا که نرفته است بگو تا برویم
کوچهی مادرمان خانهی زهرا برویم
باشد آقا همهاش حرفِ تو اما برویم
دست ما نیست عطش بِین حرم اُفتاده
مُردم از غم چه کنم بد به دلم اُفتاده
@hosenih
همهی فکر و حواسم به تو باشد برگرد
قبل از آنکه به سَرَت شمر بیاید برگرد
به عروسِ تو قسم حرمله آمد برگرد
کاش بر تیر خودش زهر نمیزد برگرد
کاش دوریِ شما قسمت خواهر نشود
زینبت کاش که بی پنج برادر نشود
@hosenih
عزم کردی نروی کاش خزان برگردد
لااقل گو که از آن جمع سنان برگردد
زودتر از همه آن تیر و کمان برگردد
چشمِ آن جمعیت از سمتِ زنان برگرد
سایهی روی سرم از سرِ اطفال مَرو
تاکه من زندهام آقا لبِ گودال مَرو
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#ورود_کاروان_به_کربلا
#مرضیه_عاطفی
▶️
خیمه ها را کرده ام بر پا، امان از کربلا
داغدارم میکند اینجا، امان از کربلا
بوسه میزد مادرم زهرا(س) مرا با گریه و
مضطرب میگفت با بابا! امان از کربلا
@hosenih
رأس من بر نیزه خواهد رفت پیش خواهرم
میشود انگشترم پیدا، امان از کربلا
زینبم(س) تا که عقیقم را ببیند! ساربان-
دست خود را میبرد بالا، امان از کربلا
میخورد تیر سه شعبه حنجرِ شش ماهه ام
جایِ یک قطره از این دریا، امان از کربلا
می برم تا خیمه ها شهزاده ام را در عبا
لرزه می افتد بر این پاها، امان از کربلا
میرسانم با سرِ زانو خودم را علقمه
میرود از دستِ من سقّا، امان از کربلا
در دلِ گودال، غرق خون می افتد پیکرم
میشود بالاسرم دعوا، امان از کربلا
@hosenih
می دوَد گریان رقیه(س)روی بوته های خار
شعله میگیرد لباسش را، امان از کربلا
یک به یک «سر»ها به غارت رفته! صف می ایستند
نیزه داران عصر عاشورا، امان از کربلا!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#میلاد_حسنی
▶️
دین زنده شد از دم حسین ابن علی
جان زنده شده از غم حسین ابن علی
@hosenih
احرام حرم سپید، اما سرخ است
احرام محرم حسین ابن علی
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_مناجات
#میلاد_حسنی
▶️
چون آینه در دست حسینابنعلیست
چشم همه بر دست حسینابنعلیست
"سر داد و نداد دست در دست یزید"
اصلاح بشر دست حسینابنعلیست
@hosenih
چون از همه سر دست حسینابنعلیست
مفتاح ظفر دست حسینابنعلیست
جان داد به دین و جان گرفت از تزویر
شمشیر دو سر دست حسینابنعلیست
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#ناصر_دودانگه
▶️
بی خبر آمدی از راه فدای سر تو
ای به قربان سر بی بدنت دختر تو
سوختی کم شده از وسعت بال و پرتو
به روی دامن من ریخته خاکستر تو
کاملت برده ولی مختصرت آورده
نیزه گردی چه بلایی به سرت آورده
@hosenih
گفتم آن شب که نباید تو به صحرا بروی
بی خداحافظی از عمه و از ما بروی
اصلا ای سر چه نیازیست که تنها بروی
درخورت نیست به مهمانی نی ها بروی
دست به دست رسیدی به تنور خولی
بشکند جای سرت کاش غرور خولی
@hosenih
سرت آرام گرفته ست مراقب دارد
بغلش کرده ام و جای مناسب دارد
این لب قاری عشق است مناقب دارد
خیزران خورده اگر، بوسه ی واجب دارد
بشکند دست یزید آه لبت خوب نشد
گفتم ای کاش پدر بشکند آن چوب، نشد
@hosenih
بگو از روشنی پرتوی نورت چه خبر ؟
بگو از کوفه که شد مست حضورت چه خبر؟
بگو از شام، از آن راه عبورت چه خبر؟
از شکسته شدن سرو غرورت چه خبر؟
بگذریم از من و عمه چه خبر ، گریه نکن
قول دادیم بخندیم پدر ،گریه نکن
@hosenih
من خجالت زده از روی به هم ریخته ام
جای زخم است به ابروی به هم ریخته ام
به همم ریخته گیسوی به هم ریخته ام
ای پدر این تو و این موی به هم ریخته ام
دو سه روزیست به آشفتگی ام می خندند
نامرتب شده چون زندگی ام می خندند
@hosenih
من از آن دخترک قبل ندارم اثری
مایه ی دردسر عمه شدم باخبری
آمدی تا بکنی باز برایم پدری
بده یک قول به من زود مرا هم ببری
عمه از دست زمین خوردن من پیر شده
این سه ساله دگر از بودن خود سیر شده
@hosenih
گفته بودم برسی این گله را می گویم
درد جاماندن از قافله را می گویم
غصه ی پای پر از آبله را می گویم
خنده ها کرد به ما حرمله را می گویم
گله ها دارم از آن دست که احساس نداشت
آه از آن روز که این قافله عباس نداشت
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
مهربان مادربزرگ آرام جان مادربزرگ
هم نفس همراه همدل هم زبان مادر بزرگ
مثل من ذکر همه "یافاطمه یافاطمه" ست
بهترین سنگ صبور کاروان مادربزرگ
@hosenih
پهلوی آزرده ی ما سهم الارث مادری ست
در حمایت از "ولی" الگوی مان مادربزرگ
از روی ناقه شبی گرچه زمین خوردم ولی
من خودم دیدم رسید از آسمان مادربزرگ
از غم تنهایی ام صحرا به حالم گریه کرد
بسکه خواندم زیر لب " پیشم بمان مادربزرگ ! "
@hosenih
از رقیه ؛ زجر ؛ زهرای سه ساله ساخته
با رخ نیلی شدم آخر چنان مادربزرگ
تازیانه خورده و خود را تسلی داده ام
با توسل به بزرگ خاندان مادر بزرگ
در میان کوچه دختربچه ها سنگم زدند
پیش چشمان عموجان ، عمه جان ، مادربزرگ
@hosenih
درک خوبی دارد از دردی که دارم میکشم
با همان درد شدید استخوان مادربزرگ
دست بر پهلو گرفتم خاطراتش زنده شد
حرف دارد از هجوم ناگهان مادربزرگ
حک شده بر طالع این خانواده از نخست
هم نواده قدکمان هم قدکمان مادربزرگ
@hosenih
باعصا و بی عصا همواره کوثر کوثر است
من همان آیینه هستم او همان مادربزرگ
نه فقط باباست مهمانم در این ویران سرا
میرسد همراه اشک بی امان مادربزرگ
تا همین کنج خرابه هرکجا پر کرده است
جای خالی پدر را هر زمان مادربزرگ
@hosenih
تا که دستم را نهد در دست بابای گلم
به دلم افتاده می آید الان مادربزرگ
دل پریش و مو پریشان مثل من بابای من
مثل عمه مو کنان مویه کنان مادربزرگ
تا خرابه من شدم مرثیه خوان قافله
تا مدینه میشود مرثیه خوان مادربزرگ
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مجید_تال
▶️
خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا...
شبیه قبل نشستی برابرم، مثلا...
خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز
بهشت چادر زهراست بسترم مثلا
@hosenih
دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا
خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا
نسوخته ست، نه...امشب به پات می ریزم
خیال کن که همان نازدخترم مثلا...
بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است
بگو دوباره برای تو می خرم...مثلا
@hosenih
خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست
تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلا
اگر شکسته ام و زخم خورده، چیزی نیست
خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا
خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر
خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا...
@hosenih
کبود نیست کمی خاکی است صورت من
نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا
تو فکر کن مثلا عمه را کتک نزدند
مراقب است عموی دلاورم مثلا
شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم
نخورد ضربه ی محکم به پیکرم مثلا
@hosenih
به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند
ولی رسید به دادم برادرم مثلا...
.
به روی نیزه کنار تو دید یک سر را
رباب گفت که خوابیده اصغرم مثلا...
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سیدمحمد_میرهاشمی
▶️
مه میان غبارها گم شد
دختری بین خارها گم شد
یک سه ساله یتیمه ی محزون
وسط نیزه زارها گم شد
@hosenih
یک پرستوی بال و پر مجروح
زیر پای سوارها گم شد
دختری با دو چشم بارانی
در میان شرارها گم شد
غنچه ی لاله ی خزان دیده
آه در شوره زارها گم شد
@hosenih
با شیاری ز پنجه بر گونه
لابلای شیارها گم شد
نیمه شب در میان آن صحرا
بهترین یادگارها گم شد
همه ي عشق و عصمت و پاکی
بین آن نابکارها گم شد
@hosenih
فخر زینب شبیه زهرا بود
مایه ی افتخارها گم شد
سربداران به نیزه ها دیدند
طفلی از سربدارها گم شد
جای سالم نمانده در گوشش
خوب شد گوشوارها گم شد
@hosenih
عاقبت هم ز غصه ها دق کرد
نازنینی که بارها گم شد
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih