بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#غلامرضا_سازگار
▶️
تا کی ز تن درد فراقم جان بگیرد
امشب دعا کن عمر من پایان بگیرد
گیرم وضو از اشک و رویت را ببوسم
آنسان که زهرا بوسه از قرآن بگیرد
@hosenih
با من بگو کی دیده یک طفل سه ساله
رأس پدر را بر روی دامان بگیرد
با من بگو کی دیده یک مرغ بهشتی
چون جغد جا در گوشه ی ویران بگیرد
با من بگو کی دیده طفلی در خرابه
اشک پدر را با لب عطشان بگیرد
با من بگو کی دیده اشک میزبانی
خاکستر و خون از رخ مهمان بگیرد
با من بگو ای جان بابا، با چه جرمی
دشمن هزاران بار از من جان بگیرد
با من بگو کی دیده با رسم تصدق
ریحانه ی زهرا ز مردم نان بگیرد
با من بگو ای جان بابا با چه جرمی
دشمن هزاران بار از من جان بگیرد
@hosenih
دست ار نداری با دوچشم خود دعا کن
زخم دل من از اجل درمان بگیرد
میثم! سزد در ماتمم آنسان بگریی
کز سیل اشکت چرخ را طوفان بگیرد
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_سوم
#قاسم_نعمتی
▶️
عاشق گمراه را ياد تو جانان کافيست
سينه سوخته را ناله سوزان کافيست
بهر راضى شدن مادر زارت زهرا (س)
لحظه اى زمزمه ذکر حسين جان کافيست
@hosenih
کربلائى شدن ما به خدا آسان است
روضه اى کوته و يک ديده گريان کافيست
گريه شيرازه خون باشد و تسکين قلوب
قطره اش بهر دواى غم دوران کافيست
چون که سر چشمه اشک از دل پر درد بود
به تسلاى غم قلب پريشان کافيست
گر که با لطف تو از دل حجب نور رود
صحنه داغ تو بر دادن هرجان کافيست
هر کسى ديده خودش صحنه يک قتلى را
روضه نه هر غم تو ياد عزيزان کافيست
دختر از دور اگر بوسه فرستد بر نى
بهر تکريم لب قارى قرآن کافيست
@hosenih
بهر زخمى شدن آبله پاى نحيف
يک اشاره ز سوى خار مغيلان کافيست
حيف؛ سر بى بدن آمد که به يک پنجه ناز
بهر شانه شدن موى پريشان کافيست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط
در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط
با مشقّت راه می رفت و امان از آبله
از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط
@hosenih
راه، طولانی و تیغِ آفتاب و در دلش
اضطرابِ تازیانه بیشتر دارد فقط
اکثراً دستِ بزن دارند و با دلواپسی
چشم هایی خیره سمت دور و بر دارد فقط
بیشتر اهل کمینند و تمام راه را-
واهمه از حمله هایِ پشت سر دارد فقط
جای سیلی سرخ بود امّا دوباره می زَدَش
زجر(لع) زجرش داده! دائم دردسر دارد فقط
@hosenih
گریه میکرد و حرامی بُرد پیشِ او گذاشت
غرقِ خون! در تشت! بابایی که سر دارد فقط
دید و قدری درد دل کرد و سپس از حال رفت
عمّه زینب(س) از غمش خونِ جگر دارد فقط!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
امشب به شام شام مرا آفتاب برد
کوه غمی که سینه من داشت آب برد
به به ببین که آمده اینجا به دیدنم!
با سر رسیده سر بگذارد به دامنم
@hosenih
خوش آمدی عزیز دل غم کشیده ام
پایت کجاست تا بگذاری به دیده ام؟!
گریه به روز و حال سیاهم نکن پدر
آشفته ام عجیب! نگاهم نکن پدر
آرام باش حال مرا بدترش نکن
هرچه شنیده ای ز کسی باورش نکن
بعد از تو روزگار من و عمه خوب بود
یادت که هست دمدمه های غروب بود؟!
سجاده ی نماز من اصلا لگد نشد
مردی بزور از وسط خیمه رد نشد
پوشیه های اهل حرم را کسی نبرد
چادر نماز قیمتیم را کسی نبرد
اصلا که گفته زجر مرا زجر داده است؟
باور نکن!که حرف بقیه زیاده است
زجر آنقدر هوای مرا بین دشت داشت
آرام آمد و بروی ناقه ام گذاشت
حرف قشنگ به من معصومه کم نزد
من گم شدم ولی به سرم داد هم نزد
زد ابرویم شکست حواسش به من نبود
اهل شراب و دختر بی کس زدن نبود
دراین مسیر تشنه نبودیم آب بود
بابا غذای ماهمه مرغ و کباب بود
لاغرشدم؟بخاطر روزه گرفتن است
خون مردگی چشم من از گریه کردن است
در کوفه حس ما همه حس غرور بود
شکرخدا که چشم بد از ما بدور بود
وقتش شده ز شام بگویم ولی چه سود
خیلی خلاصه جان دلم!شام بد نبود..
@hosenih
القصه خوبی و خوشی من تمام بود
پیری من بخاطر هجر امام بود
آمین بگو دعای مرا سایه سرم
ای کاش کربلا بشود دفن پیکرم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_مدح_و_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
قرآن چه باشد؟ اول و آخر رقیه
اسلام احمد چیست؟ سرتاسر رقیه
سیر و سلوکش رفته بر حیدر رقیه
معراج ما باشد توسل بر رقیه
@hosenih
یک دم نشد با رب گسسته اتصالش
زهراست پیدا و نمایان از خصالش
با آیه آیه جلوه های هر سه سالش
تطبیق شد بر سوره ی کوثر رقیه
نامش معطر می کند صحن دهان را
درس ولایت می دهد سینه زنان را
رد می کند هر منزل از هفت آسمان را
بر شانه ی عباسِ آب آور، رقیه
@hosenih
بر داغ او اهلِ مناسک گریه کردند
ذاتِ الهی با ملائک گریه کردند
آل عبا بر او یکایک گریه کردند
مرثیه خوان تا گفت بر منبر رقیه
یاسِ سه ساله، رنگ و بوی لاله دارد
هر کس که رویش دید، آه و ناله دارد
خیلی سوال از عمه اش، غساله دارد
رنگین کمان پیداست ازچه در رقیه؟!
با این همه زخمی که مانده در وجودش
با این همه دردسرش، وقتِ سجودش
با این پرِ زخمی و با روی کبودش
شد وارثِ ارثیه ی مادر رقیه
@hosenih
آن قدر، سنگِ شامیان بر ابرویش خورد
آن قدر، بر روی زمین با زانویش خورد
آن قدر محکم، ضربِ پا بر پهلویش خورد
مثل گلی در شعله شد پر پر رقیه
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مرضیه_عاطفی
▶️
به یادم مونده روزایی، که توو آغوش تو بودم
به رویِ زانوی عمّه، یا رویِ دوش ِ تو بودم
موهام و شونه میکردی، بهم میگفتی دردونه م
نبینم توو خودت باشی، چراغ کوچیکِ خونه م
@hosenih
همین می اومدی خونه، فقط میگشتی دنبالم
برام یه چادر مشکی، خریدی! کردی خوشحالم
میگفتی ای گلِ یاسم، منو می بوسیدی آروم
میدیدی تا که خوابیدم، عبات و میکشیدی روم
ولی حالا با دلتنگی، نشستم زیر نور ماه
کجارفتی بابایی جون؟! ببین قدّم شده کوتاه
ببین افتاده دندونم، رو لبهام ردّی از خونه
به جای رویِ زانوهات، نشستم کنجِ ویرونه
نبودی دستام و بستن، کبوده خیلی میسوزه
یهو سرگیجه میگیرم، چشام تاره یه چن روزه
دیگه میترسم از اَسبا، نمیخوابم دیگه راحت
یه شب از ناقه افتادم، نه با پاهام! که با صورت
برا تفریح و سرگرمی، هُلم میداد با دعوا
من و هی رابرا میزد، بیا زجر(لع) و بزن بابا
کف ِ پاهام زده تاول، ببین دستام چقد سرده
ازش بسکه لگد خوردم، ببین پهلوم ورم کرده
@hosenih
شدم شرمندۂ عمّه، واسم شد بهتر از مادر
بذار واست بگم حالا، که پیشم اومدی با «سر»
نمونده واسه من مویی، ببین که سوخته گیسو
از انگشتر نمی پرسم، نپرسی گوشوارم کو!
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#استکبار_ستیزی
#مرگ_بر_آمریکا
#علی_ساعدی
▶️
کانون جنایت و شرر ، آمریکا
شیطان بزرگ و مهدشر،آمریکا
یادت نروداصل برائت اینست
تا لحظه مرگ ، مرگ برآمریکا
@hosenih
باطل متزلزل است وحق پابرجاست
این وعده حقّ وسنّت پاک خداست
امروزحسین حق طلب، ایران است
امروز یزید این جهان ، آمریکاست
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#امین_فرخی
▶️
دخترت غرقِ در بلا شده است
قدّم از ظلمشان دوتا شده است
شهرشان رنگ و رو گرفته پدر
روی دستانشان حنا شده است
@hosenih
اهل بیت رسول را زده اند
مزد جدم چه خوب ادا شده است
سهم تو سنگ تیز از روی بام
سهم من فحش و ناسزا شده است
ریخت دندان شیری ام بابا
دهنم لال و بی صدا شده است
این چه وضعیست؟! آبرویم رفت!
رخت هایم چه نخ نما شده است
چشم وا کن ببین که ناموست
وارد مجلس غِنا شده است
@hosenih
چند روزی ندیدمت ، چه عجب
دامنم غرق در طلا شده است
باورم نیست این همان سر توست
حنجر تو جدا جدا شده است
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#حسن_لطفی
▶️
خوابم نمیبَرد که دستِ تو بالشم نیست
بابا یتیم یعنی دستِ نوازشم نیست
باید بگیرم امشب دیوار را نیاُفتم
عمه حواس جمع است اینجاست تا نیاُفتم
@hosenih
حتی توانِ ماندن از بالِ من نیاید
گفتی به زجر دیگر دنبالِ من نیاید
من دوست دارم این را این زخم را که اینجاست
رَدّی که بر رُخم هست نقشِ عقیقِ باباست
دیدم چقدر رویَت تغییر کرده بابا
دیدی چه با گلویم زنجیر کرده بابا
از رویِ بام وقتی تکبیر را کشیدند
وقتی به گردنم بود زنجیر را کشیدند
بابا تمام کردند وقتی غذایشان را
انداختند پیشم نان خُشکهایشان را
کوچکتر از من اینجا این دختران ندیدند
دائم بلند کردند بر من صدایشان را
من رویِ خاک بودم تو رویِ خاک بودی
زحمت به خود ندادند هر بار پایشان را...
@hosenih
انگار میشود خوب خون زخمهای زنجیر
وقتی که عمه بوسید آرام جایشان را
من روسریِ خود را محکم گرفته بودم
در مجلسی که دیدم هر بی حیایشان را
دندانِ تو که اُفتاد لبهایِ من تَرَک خورد
لبهای تو که خون شد کردم هوایشان را
بابا سرت زِ نیزه هرجا که گشت اُفتاد
حتی میانِ مجلس از رویِ طشت اُفتاد
پیشِ لبانِ خُشکَت آن کَس که آب میریخت
دیدم کنارِ طشت است وقتی شراب میریخت
ما بارِ شامیان را بر دوش خسته بُردیم
با ما عمو نبود و چوبِ حراج خوردیم
برخاست گرد و خاکی تا نیزه خورد بر خاک
دیدم عمویِ خود را با نیزه خورد بر خاک
این خارها بزرگاند رفتیم و بی هوا رفت...
از رویِ پا در آمد خاری که زیرِ پا رفت
@hosenih
سنگی به سویم آمد اما به زینبت خورد
اُفتاد پیشِ پایم سنگی که بر لبت خورد
خاکسترِ تنوری مویِ تو را گرفته
این سنگِ بی مُرُوَت بویِ تو را گرفته
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#قاسم_صرافان
▶️
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد
حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی
در هالهای از گیسویی خاکستری باشد
@hosenih
دختر دلش پر میکشد، بابا که میآید
موهای شانه کردهاش در معجری باشد
ای کاش میشد بر تنش پیراهنی زیبا ...
یا لااقل پیراهن سالمتری باشد
سخت است هم شیرین زبان باشی و هم فکرت
پیش عموی تشنهی آب آوری باشد
با آن همه چشم انتظاری باورش سخت است
سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد
شلاق را گاهی تحمل میکند شانه
اما نه وقتی شانههای لاغری باشد
اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد
دور و برِ گم گشتهی بییاوری باشد
خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد
چشمش به دنبال علیِ اصغری باشد
وای از دل زینب که باید روز و شب انگار
در پیش چشمش روضههای مادری باشد
وای از دل زینب که باید روضهاش امشب
«بابا ! مرا این بار با خود میبری؟» باشد
بابا ! مرا با خود ببر ، میترسم آن بد مست
در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد
@hosenih
باید بیایم با تو، در برگشت میترسم
در راه خار و سنگهای بدتری باشد
باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه
شاید برای او شب راحت تری باشد؟
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
اول تو را سرود لبم انتها لبم
از شوقِ پر کشیدن سویت لبالبم
در سینه ام محبت و بر لب ثنای تو
صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم
@hosenih
امشب فقط تو را سر سجاده خوانده ام
این بار پا نداد به ذکر و دعا لبم
من پا به پای عمه ی خود جنگ کرده ام
نشنید دشمنت به خدا هیچ جا لبم...
...بگشایم و شکایتی از دردها کنم
راضی است دست و پهلو و حتی رضا لبم
خیلی دلم برای تو تنگ است، حق بده
بوسید اگر که باز لبت بی هوا لبم
@hosenih
چشم و مشام پر شده از بوی آب و نان
اما نخورده است به آب و غذا لبم
"صد بار لب گشودم و بیرون نریختم
خون ها که موج میزند از سینه تا لبم"
با من نگو که از چه لبت این چنین شده؟!
دارد هزار قصه و صد ماجرا لبم
خونی و خشک و پر ترک و حاصلش شده
چیزی شبیه نقشه ى جغرافیا لبم
@hosenih
دستش بزرگ بود، نگینش بزرگ بود
بیهوده نیست این که شده جا به جا لبم
بابا ببخش این لب و دندان خونی ام
می خواست تا کند به لبت اقتدا لبم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#محمود_ژولیده
▶️
عمری مرا خون جگر، قوت و غذا بود
شیرین ترین قوتم همین زهر جفا بود
با کس نگفتم لحظه ای، اسرار خود را
اسرار من در کربلای کوچه ها بود
@hosenih
من جای سیلی را به روی ماه دیدم
این جای پنجه مخفی از بابای ما بود
یک ضربه سنگین تر ز تیغ ابن ملجم
این ضربه کاری بود، چون که بی هوا بود
آندم که پاره گوشوار مادرم شد
عرش خدا شرمنده از خيرالنسا بود
@hosenih
دیدم که سرو قامت حوریه خم شد
پس شانه لرزان من او را عصا بود
ام المصائب هم ندید این صحنه ها را
حتی نهان این غصه از خون خدا بود
از درد راه خانه را گم کرد مادر
نقش زمین در کوچه جان کبریا بود
@hosenih
در کوچه ها پایان نشد این ماجرا ها
این تازه، ای مردم شروع ماجرا بود
بین در و دیوار دیدم مادرم را
در دود و آتش وای، زیر دست و پا بود
گاهی به یاری فضه را میخواند و گاهی
در ناله اش یا مصطفی یامرتضا بود
@hosenih
یک عده بی غیرت به خانه حمله کردند
هر رهگذر میدید اما بیصدا بود
با ریسمان،جمعی علی را میکشیدند
مولای ما مأمور بر صبر و رضا بود
مادر به امداد پدر خود را کشانید
با اینکه رنجور از فشار دنده ها بود
@hosenih
بازوی زهرا ناگهان از کار افتاد
دامان مولا شد رها،غوغا بپا بود
با حرف بد ما را به یکسوپرت کردند
قنفذ دمادم با مغیره همنوا بود
ما زیر دست و پا و مادر باز برخواست
این ماجرا، خود کربلا در کربلا بود
@hosenih
این بار اول بود، خونین شد حسینم
زینب اسیر خشم و غیظ اشقیا بود
خون میچکید از چادر زهرای اطهر
دستش به معجر زینب از هول بلا بود
زهر جفا اینجا به کامم ریخت دشمن
روزیکه روز غربت آل عبا بود
@hosenih
آری از اینجا مجتبی پاره جگر شد
گریان بما روح لطیف مصطفا بود
خونخواه آل فاطمه،مهدی زهراست
او خود از اول شاهد یومالعزا بود
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih