بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#رضا_رسول_زاده
▶️
من پیام آورِ توام برخیز
مونس و یاورِ توام برخیز
میزبانی کن، ای تنِ بی سر
زینبم، خواهرِ توام برخیز
یادگار از غروبِ عاشورا
مانده از لشکرِ توام برخیز
همه جا بود نامِ تو به لبم
یا حسین، منبرِ توام برخیز
روضه خوانِ تمامِ گل های
نیلی و پرپرِ توام برخیز
گرچه از غصّه ها خمیدم من
شکر، تا کربلا رسیدم من
@hosenih
رفته ای تو اگر چه، خواهر ماند
پای تو، تا به روز آخر ماند
تو شدی کشته، من اسیر شدم
تا به جا، مکتبِ پیمبر ماند
کوفه، در مجلسِ عُبیدالله
خطبه خواندم چنان که، او درماند
دادم عباس، معجرم را نه!
به سرِ تو قسم که معجر ماند
گرچه از خون و خاک رنگین شد
چادرِ یادگارِ مادر ماند
@hosenih
گریه کردم ز بس، زمین تر شد
چشم هایم شبیهِ مادر شد
بس که آزارِ کاروان دادند
در بیابان دو طفل، جان دادند
ما به هر منزلی که می رفتیم
بدترین جایِمان مکان دادند
تا که ما بیشتر شکنجه شویم
کاروان را به رومیان دادند
دور دیدند چشم های تو را
خواهرت را به هم نشان دادند...
تا ابد این دلیلِ باران است
غمِ من را به آسمان دادند
@hosenih
خاطرم هست، بین گودالت
لشکرِ کوفه کرد، پامالت
تکّه ای آستین مرا بس بود
به خدا که همین مرا بس بود
روسری کهنه یا که پارچه ای
تا کِشم بر جبین مرا بس بود
ساعتی تا که دردِ دل بکنیم
گوشه ای از زمین مرا بس بود
تا که زجرم دهند، بازی با
سرت ای نی نشین مرا بس بود
داغِ مرگِ سه ساله ات در شام
در همین اربعین مرا بس بود
تا که از عمر، ناامید شوم
تا که یکباره موسفید شوم
@hosenih
گلِ زهرایم و گلاب شدم
بعد پنجاه سال، آب شدم
صبر را من زِ پا در آوردم
این چهل روزه بس عذاب شدم
خیز و بنگر، خمیده چون مادر
زیرِ این بارِ بی حساب شدم
هم نگهدارِ دختران بودم
هم انیسِ غمِ رباب شدم
بدترین خاطره همین بس که
واردِ مجلسِ شراب شدم
خیزران که روی لبت می خورد!
کاش بر چشمِ زینبت می خورد!
@hosenih
تا رسیدم به شهرِ شام حسین
زندگی شد به من حرام حسین
هر چه می شد به شهرشان دیدم
جز کمی لطف و احترام حسین
آتش و سنگ و چوب بود که ریخت
به سرِ من زِ روی بام حسین
سرِ هر کوچه چشم آن اوباش
سوی من بود عَلَی الدَّوام حسین
مجلسِ بزم! یا خرابه ی سرد!
بِدَهم شرحی از کدام؟ حسین...
به خدا، خارجی به ما گفتند
پیش چشمِ تو، ناسزا گفتند
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#سیدرضا_گوهری
▶️
سلام ای چهرهٔ در خون نشسته
سلام ای شیشهٔ عطر شکسته
سلام ای نور قرآن مقطع
سلام ای زلف مشکین گسسته
رسیدم من کنارت ای برادر
کنم گریه نثارت ای برادر
چو شمعی قطره قطره آب گشتم
شدم شمع مزارت ای برادر
@hosenih
بیا دورت بگردم نازنیم
کنار قبر زیبایت نشینم
بگویم از غم و درد و جدایی
جمال خوب رویان را ببینم
به پای قبر خود مادر نداری
سرت رو، روی زانوهاش بزاری
نوازش می کنم خاک مزارت
بریزم من گلاب اشک و زاری
بگویم درد دل های نگفته
اسیری و غم پهلو شکسته
ببین امروز آوردم برایت
رباب و دختران نو شکفته
بسازم من برایت سایبانی
بگیرم من برایت روضه خوانی
اگر دستم گذارد،می گذارم
به روی قبر تو سنگ ونشانی
تو رفتی شد تمام این دلم غم
شبیه مادرم شد مونسم غم
نبود حتی برایم هم زبانی
خدا خیرش دهد شد هم دمم غم
چهل روز است من غم خوار هستم
پریشان سر دلدار هستم
اگر کشتند چرا آبت ندادن؟
طبیب آن لب بیمار هستم
@hosenih
برای کودکان بودم پرستار
طبیبی بی قرار و چشم بیدار
همش فکرم کنار نیزه ات بود
خدا نگذاشت من را بی علمدار
چهل روز است بی اکبر شدم من
پریشان تن بی سر شدم من
تمام عزتم را جمع کردم
حلالم کن که بی معجر شدم من
چهل منزل اسیر و تشنه کامی
نگاه خیره سر های حرامی
چهل منزل دویدن های کودک
به پشت ناقه ی پر ازدحامی
رباب و لایی لای بی نصیبش
نوای خواندن امن یجیبش
خدایا قسمتش کن بار دیگر
بگیرد در بغل طفل عزیزش
چهل روز است با احساس هستم
به رنگ ارغوان و یاس هستم
دو دستش از جفا افتاده دیدم
چهل روز است بی عباس هستم
تمام قافله بی تاب بودند
زدست حرمله بی خواب بودند
نمی دانم چه کرده با رقیه
تمام شامیان شاداب بودند
تمام راه دیدم من سرت را
به زیر نعل مرکب پیکرت را
الهی کاش من خواهر نبودم
که بینم خنجری بر حنجرت را
صدای قاری قرآن شنیدم
و سنگ آن لب و دندان٬ که دیدم
هزاران محنت و زحمت کشیدم
تمام راه بی سامان دویدم
@hosenih
امام از کوفه و غوغای شامات
ارازل های آن دروازه ساعات
ز اموال تو ای نور دو دیده
تمام شهر را پر کرده سوغات
صدای هلهله ها دف زدن ها
صدای خنده ی آن پیر زن ها
بدیدم شهر را آذین بستند
برای دیدن خونین دهن ها
علی را بین آن غوغا کشاندند
به رویش خاک و خاکستر نشاندند
به دستش یک غل و زنجیر بستند
و بی عمامه مولا را دواندند
شبی که ساربان دستت برید و
و آن انگشت خاتم را کشید و
و از یک بی حیا نیزه رسید و
از آن پس پیکر من هم خمید و
@hosenih
امان از چشم های شامیان وای
امان از دست های ساربان وای
به هر باری که از کوچه کذشتیم
که می زد بر جبین دختران وای
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#برای_جامانده_ها
#مجتبی_شکریان
▶️
ای رحمت عام یا ابا عبدالله
ای ذکر مدام یا ابا عبدلله
@hosenih
حالا که نشد حرم بیایم آقا
از دور سلام یا ابا عبدلله
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#محمدحسن_بیات_لو
▶️
همسفر! من ز شام آمده ام
تشنه ی یک سلام –آمده ام
پشت رو پوش پاره پاره ی خود
از دل ازدحام آمده ام
@hosenih
کاش عباس نشنود که من از
پیش چشم عوام آمده ام
خیزران بود و خنده بود و شراب
بین بزم حرام آمده ام
گرچه بودم اسیر دشمن تو
با وقار تمام آمده ام
مدتی بی تو بودم اما باز
به برت “آشنام” آمده ام
آب آورده ام کجا هستی؟
بین یک تکه بوریا هستی؟
بی تو رفتم سفر اگر مردم
از غم سنگ و سر،دگر مردم
ماجراهای گفتنی دارم
نه دگر جان و نه تنی دارم
بار غم را به دوش می بردم
لطمه از دست این وآن خوردم
کوچه کوچه پی سرت بودم
همه جا پیش دخترت بودم
دخترت در خرابه خوابش برد
سر زخم تو صبر و تابش برد
سر تو روی نی سفر می کرد
چشم تو بر رخم نظر می کرد
نظر خسته ی تو آبم کرد
صوت قرآن تو کبابم کرد
باید از درد شرم، جان بدهم
پیکرم را اگر نشان بدهم
چه بگویم چه بر سرم آمد
پنجه ای سمت معجرم آمد
آینه بودم و شکسته شدم
روی پا بودم و نشسته شدم
پست و بد فطرتند مردم شام
دور من کف زدند مردم شام
@hosenih
کوفه و اهل آن… نمیگویم
کودکان،قرص نان…نمیگویم
سر بازار و چشم نامحرم
درد زخم زبان …نمیگویم
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#محمود_اسدی
▶️
آسمان از غمت ای یار به هم ریخت حسین
بی تو این یار گرفتار به هم ریخت حسین
@hosenih
این چهل روز به من بی تو چهل سال گذشت
خواهرت عاقبت کار به هم ریخت حسین
مُردم و زنده شدم تا که در اینجا دیدم
کاکلت در کف اغیار به هم ریخت حسین
زخم پهلوت مرا یاد مدینه انداخت
از لگد پیکرت انگار به هم ریخت حسین
سر تو ریخت به هم در وسط بزم شراب
سر من بر سرِ بازار به هم ریخت حسین
تا که از نیزه زمین خورد سر ششماهه
از سر نیزه علمدار به هم ریخت حسین
@hosenih
دخترت با کف دستش رخ خود را پوشاند
او هم از دیده ی انظار به ریخت حسین
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#امیر_عظیمی
▶️
چهل روزه تو نیستی پیش زینب
چشش خونه، دلش آتیشه زینب
چهل روزه سرم بیسایبونه
سرت رو نی برام روضه میخونه
@hosenih
چهل روزه عطش دارم بیادت
شبیه ابر میبارم بیادت
چهل روزه که تاج سر ندارم
کنار خود علی اکبر ندارم
چهل روزه تنم جانی نداره
حرم دیگه نگهبانی نداره
چهل روزه دلم پیش ربابه
به یادت زیر نور آفتابه
همینجا خصم بیبالوپرش کرد
کمان حرمله بیاصغرش کرد
همینجا از فرس افتاد جسمت
همینجا از نفس افتاد جسمت
همینجا از اراذل تیر خوردی
عمود و نیزه و شمشیر خوردی
همینجا پیکرت سنگجفا خورد
تنت از پیرمردی هم عصا خورد
همینجا بود بد شرّی بپا شد
به دست شمر جسمت جابهجا شد
همینجا پنجه در گیسوت انداخت
جسورانه بزاقی روت انداخت
تو رو وقتی ذبیحاً بالقفا کرد
سرت رو از تنت وقتی جدا کرد
تنت وقتی که غارت شد سرت رفت
به دست ساربان انگشترت رفت
حرم تنها شد و شد وقت غارت
جسارت، هیجسارت، هیجسارت
هجوم از دشمن تو، زیور از من
عمامه از تو بردن، معجر از من
@hosenih
دلم خیلی برای دخترت سوخت
موهای اون مثِ موی سرت سوخت
سر تو توی آغوشش نمیرفت
دیگه گوشواره تو گوشش نمیرفت
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#داود_رحیمی
▶️
از عطر و بوی چای این فنجان گرفته
تا آن دو چشمه که از آن باران گرفته
از خردسالی که طبق بر سر نهاده
تا پیرمردی که به دستش نان گرفته
@hosenih
از این پسر بچه که با شوقی به دستش
مَشکی به یاد ساقی عطشان گرفته
تا آن جوان عاشق دل مرده ای که
با گریه در پای علم ها جان گرفته
از این تهی دستی که خرج سال خود را
آورده پیش روی هر مهمان گرفته
@hosenih
تا آن توانمندی که در راه زیارت
هرچه که داده سود صدچندان گرفته
اینها گواهی می دهند اینجا بهشت است
این سرزمین که سبقت از رضوان گرفته
اینجا همه کاره فقط عشق حسین است
او اختیار از عقل و از برهان گرفته
@hosenih
اینجا حسین بن علی دلهای مارا
با غمزه ی شاهانه ای آسان گرفته
هر کس دلش را دست دلداری سپرده
دلهای مارا چشم این سلطان گرفته
فرقی ندارد با چه رنگی چه نژادی
از هر زبان و دین و هر عنوان گرفته
@hosenih
ما بچه های حیدریم از یک تباریم
از نیجریه تا خود تهران گرفته
زهرا صدامان کرده یک یک تا بیاییم
روی سر ماهم خودش قرآن گرفته
در این زمین روزی به پا شد قِصه ای که
از غُصه اش قافیه هم ماتم گرفته
@hosenih
از کربلا تا کوفه زینب فکرش این بود
نیزه سر خورشید را محکم گرفته؟؟
هر کس در این راه از دلش آهی کشیده
با آه جانکاه رقیه دم گرفته
القصه اینجا سفره ای گسترده مادر
بیچاره فرزندی که حاجت کم گرفته
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#سیدروح_الله_مؤید
▶️
دل شوریده ام حال و هوای اربعین دارد
عجب شوری برای کربلای اربعین دارد
ذبیحش را خلیل الله قربانی کند از شوق
که می داند عجب قُربی منای اربعین دارد
@hosenih
یکی چشم انتظار زائران موکب به پا کرده
یکی در خانه اش مهمانسرای اربعین دارد
یکی شوید غبار از چهره ی زائر به اشک خود
چه شور انگیز غوغایی فضای اربعین دارد
جوان و پیر نشناسد که هر کس عشق را فهمد
دلی شوریده، قلبی مبتلای اربعین دارد
@hosenih
گرفته روی دست خویش تصویر شهیدش را
به قدر کل مردم خون بهای اربعین دارد
نجف تا کربلا یعنی شهادت در ره مولا
چه درسی ابتدا و انتهای اربعین دارد
چه جبرانی فراق یار دارد غیر جان دادن؟
چنان جابر که جانی مبتلای اربعین دارد
@hosenih
سلام ما به زینب قافله سالار غمدیده
که از خون جگر اشک عزای اربعین دارد
"گلی گم کرده ام میجویم او را" ... بازهم زینب
نوایی آشنا در نینوای اربعین دارد
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#سعید_تاج_محمدی
▶️
باشد مرا مبر ولی آقای من! ببین!
با کوله بار اشک رسیدم به اربعین
باشد دوباره حسرت و افسوس سهم من
سهم مُقربان تو آن بزم دلنشین
@hosenih
یک عمر من به خاک درت سر گذاشتم
عمری نشان عشق تو مُهر است بر جبین
گفتم خودش به وقت، خبر می کند مرا
امسال هم گذشت ومن این بی خبرترین...
من هیچ وقت همره خوبان نبوده ام
آه! آسمان کجا و منِ مانده در زمین؟!
@hosenih
آه ای دل سیاه! چه کردی تو با خودت؟
آه ای دل همیشه به نالایقی عجین!
آه ای حسین!آه حسین! آه ای حسین!
این خار را ز باغ محبّان خود مچین!
تو خواستی همیشه فقط خوبی مرا
راضی مشو به حال خراب من اینچنین
@hosenih
هر کار خواستی بکنی با دلم بکن
بگذار عاشق تو بمانم...فقط همین...!
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#محمود_ژولیده
▶️
ای تپش قلب شما یا حسین
وقت ملاقات شده با حسین
پردگیان ! بارِ گِران وا کنید
در حرم فاطمه مأوا کنید
@hosenih
بال مَلک فرش عزای شماست
کرب و بلا کرب وبلای شماست
اَمن و اَمانست دگر کربلا
باغ خزان است عجب نینوا
سَروَرتان زیر همین خاکهاست
این تن بی غسلِ بدن پاکهاست
@hosenih
داده ثمر دولت آل علی
شد سپری غربت آل علی
مثل کبوتر پرِ خود وا کنید
خود گِره از معجر خود واکنید
خوف ز معجر نکند بانویی
هیچ نلرزد ز تعب زانویی
@hosenih
داده ثمر نهضت خون و قیام
دورۀ خلخال کِشی شد تمام
هیچ بلایی نشود آشکار
کَنده ز گوشی نشود گوشوار
خار مغیلان نرود پایتان
شعله نگیرند به مأوایتان
@hosenih
خیمه زنید آن طرف قتلگاه
کس نکند غارت این خیمه گاه
آنهمه دلشورۀ گهواره نیست
تیر سه پرِ یا گلوی پاره نیست
نیست جوانی که بگیرد رکاب
حنجر خشکی که بخندد به آب
@hosenih
وای بر این آب که آزاد شد
ساقیِ شرمنده چه ناشاد شد
دوره مظلوم کُشی طی شود
شمر ، دگر صدر نشین کی شود
قافله دیگر نخورد کعب نی
رأسِ جدا باز نگردد به نی
@hosenih
مژده که سرها به بدنها رسید
خیز اخا خواهر تنها رسید
این تو و این قافله ات یا اخی
این همۀ عائله ات یا اخی
هر چه سپردی به من آورده ام
امر تو را گوش ، به جان کرده ام
@hosenih
وایِ من از دختر دردانه ات
آه ز جان دادنِ پروانه ات
رفت شبیه گل یاس کبود
شاهد من یک زن غساله بود
آنچه که آنجا زن غسّاله دید
تازه بلایی است که در هاله دید
@hosenih
در همۀ گلشنِ سرخ و کبود
هیچ گُلی این همه زخمی نبود
کوفه و شام آنچه که دشنام داشت
بر دل طفلان یتیمت گذاشت
بود سرت شاهد این کاروان
وقتِ گرفتاریِ این بانوان
@hosenih
تهمت و تحقیر و جفا و ستم
صبر مرا هیچ نمی کرد کم
گر چه شدم همسفر سلسله
جز غم هجر تو ندارم گله
بی تو قرارم همه از دست رفت
دار و ندارم همه از دست رفت
@hosenih
هرچه بلا بود خریدم بجان
هرچه جفا بودم کشیدم بجان
داعیۀ عفّتمان راستین
معجرمان بود سرِ آستین
از غم و درد و الم و هر چه هست
آنچه که دیدم همه زیبایی است
@hosenih
از همۀ آنچه که دل بسته ام
مانده نماز شب بنشسته ام
بود در این فاصله هر کوی تو
هر شبم ای دوست دعا گوی تو
حال منم تشنۀ احسان تو
این تو و این کُشتۀ هجران تو
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم
#حضرت_زینب_س_اربعین
#مهدی_مقیمی
▶️
اربعین شد و ببین که زینب آمد از سفر
پیر گشته خواهرت نمی شناسیَم دگر
من فدای تربت غریبت ای برادرم
ای بهار بی گنه خزان شده برابرم
@hosenih
لحظه ای درنگ کن که تا بگویم از سفر
لحظه لحظه ، شهر ، شهر و کو به کوی و در به در
جمله ای بگویمت ز غصه های سینه سوز
زینب تو پیر شد در این چهل شبانه روز
بود زیر آفتاب ، پاره های پیکرت
گشت سایبان من ز روی نیزه ها سرت
@hosenih
سنگ کوفیان کجا و گوشۀ لب امام
می کشد مرا حسین ، خاطرات شهر شام
از نظر نمی رود هجوم چوب خیزران
گریه های مادران و ناله های دختران
زخم عشق توست مانده بر تنم نشانه ها
مثل مادرم شدم اسیر تازیانه ها
@hosenih
گرچه غصه روز و شب مرا غم رباب داد
بیشتر غم رقیه ات مرا عذاب داد
دختر سه ساله ات کتک به هر بهانه خورد
در کشاکش سفر ز زجر تازیانه خورد
آنچنان رقیه ات سرت فشرد در بغل
تا به وصل تو رسید و شد طبیب او اجل
@hosenih
در کنار تو حسین ، غصه اش تمام شد
تا ابد سه سالۀ تو میهمان شام شد
وقت آن شده اخا که ترکِ تربتت کنم
جمله ای بگویم و حسین ، راحتت کنم
هرچه می کِشم ز دوری رخ تو می کِشم
در بهشت هم بدون تو میان آتشم
⏹
©️ کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih