eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
49.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
406 ویدیو
29 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ کاش لبخندِ تو یکروز به ما برگردد باز از نانِ تو این سفره معطر گردد می‌شود پیشِ خودت گریه کنم آهسته؟ می‌کنم دِق اگر این درد مکرر گردد @hosenih قول دادم به تو حرفی نزنم اما کاش دو سه شب داد کِشَم سینه سبکتر گردد می‌شود روضه بخوانم؟ همه خوابند ببین می‌شود گریه کنم؟ چشم کمی تَر گردد کاش می‌شد بنویسند سَرِ کوچه‌ی ما آینه زود به یک آه مکدر گردد کاش می‌شد بنویسند خدایا نکند پسری شاهدِ اُفتادنِ مادر گردد شیر شد تا که علی را وسط کوچه ندید خواست تا بغضِ علی مُزدِ پیمبر گردد کوچه‌ای تنگ ، پُر از سنگ حریفت بیمار اثرِ ضربه چنین چند برابر گردد یادم اُفتاد که بالای سرت می‌گفتم چه کنم تا نَفَست تا نَفَست برگردد * * * یادم اُفتاد که آرام بسوزم با تو وای اگر خانه پُر از هِق هِقِ دختر گردد @hosenih زینبت پا بشود خانه بهم می‌ریزد نوبتِ او که شود حالِ تو بدتر گردد: کاشکی تشنه‌ی ما آب نخواهد از شمر نکند حنجرِ او قسمتِ خنجر گردد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ در بین بستری و مداوا نمی شوی بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام @hosenih برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن با چشم کَم سوی‌ات به علیّ ات نگاه کُن زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام من کم محلی از همه ی شهر دیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است جای تمام شهر سلامم کُنی بس است برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت آلاله کاشتی وسط باغ بسترت خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی! مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر حجم غم تو در دل من بی حساب شد آن بانویِ رشیده‌ی من آبِ آب شد ثانیه های رفتن تو تند می شود دارد نفس نفس زدنت کُند می شود با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت آن تکّه‌گوشوارِ تو را مجتبی گرفت لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟ مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟ شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟ گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را بگذار روبه راه کنم وضع خانه را من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند جارو نزن‌..،تمام پرت درد می کند این آسیا ست گریه نموده به حال تو دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم نانی که پخته‌ای بخدا لب نمی زنم دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن این قدر خون به قلبِ نحیف حسن نکن بس کن!که آفتاب امیدم غروب کرد دیدی! لب حسین تو را گریه چوب کرد @hosenih بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ از قنوتم گشته پیدا ربنای رفتنم چشمهای خسته ام دارد بنای رفتنم @hosenih من که از یمن دعایم خلق میگیرد حیات حال تسییح نمازم شد دعای رفتنم از همان وقتی که بار شیشه ام یکجا شکست در میان خانه پیچیده صدای رفتنم آفتاب نه بهارم بوده ای حالا علی بارش اشک غروبی در هوای رفتنم @hosenih اشکهایت را علی در کاسه ای لبریز کن تا که آن را هم بریزی پیش پای رفتنم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ چنان زدند به هم روز و روزگار مرا گرفته دست خودش گریه اختیار مرا زن جوان که نباید عصا بدست شود گرفت جور فلک لذت بهار مرا @hosenih شکسته است غرورم میان این خانه شکسته اند سر یار خانه دار مرا نفس نداشت ولیکن به من نفس میداد و باز کرد گره های سخت کار مرا لباسها به تنش زار میزند دیگر که آب کرده جراحت تن نگار مرا قرار بود که باهم‌ دوباره حج برویم به هم‌ زدند حسودان من قرار مرا عجیب نیست که شب دیر میروم خانه برای  آنکه نبینند حال زار مرا @hosenih بدون فاطمه بودن نمیخورد به علی خدا زیاد کند طول عمر یار مرا آهای اهل مدینه زن مرا کشتید شکسته اید دگر بغض ذولفقار مرا ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
های و ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ پنجم جمادی الاولی : ✅ سیزدهم جمادی الاولی(به روایت 75 روز) : مناسبت های دی ماه ✅ نهم دی: ✅ سیزدهم دی: سالروز شهادت موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های و @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ دعای گوشه‌نشینان، اثر کند، کافیست عزیزِ فاطمه، بر ما، نظر کند، کافیست @hosenih برای این‌همه بیچارگی، اگر مهدی، نگاهِ مرحمتی، بر بشر، کند کافیست زِ عشقِ یار، خودم را رها نمی‌خواهم مرا اسیرِ نگاهش، اگر کند، کافیست در این جهانِ پر از نقش‌های پوشالی، به عشقِ خویش، مرا دربدر کند، کافیست از آن شرابِ بهشتی که در کفِ ساقی‌ست همین که سهمِ مرا، بیشتر کند کافیست . . . زِ اهلِ خاک، خدایا!، نمی‌کشم منت فقط حسین، به حالم، نظر کند، کافیست @hosenih اگرچه راهِ حرم، بسته است، این نوکر، به پای دل، به حریمش، سفر کند، کافیست ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تصویرِ هجرِ تو که به ذهنم خطور کرد آهِ فراق،آینه ام را نَمور کرد جز "اشک" چیست چاره ی یوسف‌ندیده ها! یعقوبِ چشم هایِ مرا گریه کور کرد ‌@hosenih بین من و تو پرده ی عصیان حجاب شد ما را گناه‌کاریِ مان از تو دور کرد یک بار هم گناه مرا رویِ من بیار آخر خدا چِقَدر شما را صبور کرد در راه دوست هرچه هزینه دَهی..،کم است اصلاً به پای یار نباید قصور کرد تمرین "سوختن" به تماشا نمی شود باید میان شعله همین را مرور کرد مست از شرابِ عشق به آغوش شمع تاخت پروانه سوخت..،مِیکده را غرق نور کرد گاهی صلاح طفل به تنبیهِ والد است باید به سر به راه شدن گاه زور کرد دست از "تَعَلُّقات" بِکش..،"وصل" را بگیر رودی به "بحر" ریخت که از "شِن" عبور کرد شرط ورود وادی حق..،پابرهنگی است باید کلیم‌وار عزیمت به طور کرد هجران بس است ای پسر فاطمه..،بیا شاید که مرگ جسم مرا سهم گور کرد! @hosenih ما را به حق روضه ی "زهرا"..،درست کن حوریّه ای که در دل آتش ظهور کرد ▪️ ▪️ آئینه ی زلال نبی پشت در شکست این شیشه را چگونه علی جمع و جور کرد!؟ ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ای مادر حسین چرا گریه می‌کنی بعد از پدر تو صبح و مسا گریه می‌کنی بودی سیاه پوش پدر ، بی پسر شدی گشتی دوباره صاحب عزا گریه می‌کنی @hosenih داری هزار درد نگفته به جان ولی بر بی‌کسیِ شیر خدا گریه می‌کنی گرمیِ خانه بسته به لبخند مادر است تا کی صفای خانه ما گریه می‌کنی با پهلوی شکسته چسان می روی اُحد بر قبر سیدالشهدا گریه می‌کنی دستت مگر شکسته که در موقع قنوت یک دست میبری به دعا گریه می‌کنی مادر بگو برای چه تا شانه می زنی موی سرِ حسینِ مرا گریه می‌کنی آهسته نیمه شب که به او آب می‌دهی هستی به یاد کرببلا گریه می‌کنی @hosenih دادی به من به جای کفن کهنه پیرهن یاد مرمل بِدِما گریه می‌کنی گفتی که جای تو بزنم بوسه بر گلوش یاد سر جدا زقفا گریه می‌کنی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید دلم میسوزدو کاری زدستم بر نمی آید به شب آهسته گریانی گمانت من نمیدانم شبیه شمع میسوزی ولی شب سر نمی آید @hosenih به قلبم میزند آتش به چشم خود که میبینم چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید قنوتت را که میبینم به یاد کوچه می افتم زتو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی اید چرا اصرار  داری تا که برخیزی زجا‌پیشم چرا پا میشوی وقتی به همره سر نمی آید کنارسفره ایم و تو میان بستری زهرا نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی اید @hosenih نفس بادرد میگیری ولی ارام میخندی واین لبخند آرامت به این بستر نمی اید نمیدانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد از آن روزی که افتادی، پشت در نمی اید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ مردک پست که عمری نمک حیدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجۀ پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد @hosenih هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد سیلی محکم او چشم مرا تار نمود مادر از من دوسه تا سیلی محکم تر خورد لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمد مادر اما لگدی محکم و سنگین تر خورد @hosenih حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد باز زینب غم یک مرثیۀ دیگر خورد قصۀ کوچـه عجیب است (مهاجر) اما وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تفسير او به دست قلم ناميسر است در شان او غزل ننويسيم بهتر است شان نزول يك پري از آسمان به خاك دامان مادري ست كه در شان كوثر است @hosenih هر مصرعم لبي ست كه لبخند مي زند اين بيت من شبيه لبان پيمبر است از عرش تا به فرش ملائك خمار او ذكرش سبو سبو مي الله اكبر است او فاطمه ست معني اين نام را هنوز از هر زبان كه مي شنوم نامكرر است از زخم او اگر بنويسي قلم ، بدان نامت از اين به بعد قلم نيست خنجر است ننويس فتنه پشت دري شعله مي كشد در كوچه شر به پا شده در خانه محشر است در كوچه بوي آتش و در خانه عطر گل مرز بهشت و دوزخ از آن روز اين در است @hosenih با پهلوي شكسته هم از كوه كوه تر با قامت خميده هم از آسمان سر است لبخند مي زند كه بخندند بچه ها مادر اگر كه جان بدهد باز مادر است... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ آن بانویی که داشت مواسات با علی افتاده بود خسته و میگفت یاعلی افتاده بود دربِ شکسته به روی او با ناله گفت حرف دل خویش با علی @hosenih شش ماهه اَم، فدای سرت ای امام من افتاده ام به پای تو دیگر ز پا علی یا فضۀُ خُذینیِ او چون شنیده شد دیگر نگفت یاریِ زهرا بیا علی زهرا چگونه دستِ تو را بسته بنگرد با اینکه هست، دست تو دست خدا علی تا زنده ام، مقابلشان قد عَلَم کنم تنها نمیگذارمَت ای مقتدا علی یک عمر تو، سپر به پیمبر شدی، کنون زهرا شود تو را سپر هر بلا علی مُزد رسالتِ پدر این بس که اُمتَش تنها گذاشت بعدِ پیمبر تو را علی انصار با مهاجر اگر هم قسم شوند من یک تنه به عهدِ تو سازم وفا علی من دامنت رها نکنم روز بی کسی حتی اگر به شعله زنم دست و پا علی با اینکه زیر ضرب لگد پهلویم شکست هرگز نیفتد از لب من ذکرِ یاعلی @hosenih با قنفذ و مغیره بگو بازویم که هیچ جانم فدای جان تو یا مرتضی علی از کربلای کوچه دهم کوفه را نشان پیداست راه فاطمه تا کربلا علی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e